زمان تقریبی مطالعه: 22 دقیقه

آگره

آگْره، شهری در ایالت اوترپرادش در شمال هند، و مركز، ناحیتی به هیمن نام، واقع بر كرانۀ شرقی رود جَمنا (یمونا)، در 180 كیلومتری جنوب شرقی دهلی،‌°27و‌´12 عرض شمالی و‌°77 و‌´59 طول شرقی. این ناحیه از دیرباز از مراكز اصلی سیاسی و فرهنگی مسلمانان هند بوده و امروزه جمعیت مسلمان آن بسیار قابل توجه است. در نامگذاری این شهر چند وجه ذكر كرده‎اند، از آن جمله؛ 1. اگر، در زبان هندی به معنی حوضچۀ نمك است، و چون خاك این ناحیه نمكزار است و در آنجا برای گرفتن نمك حوضچه‎هایی می‌ساختند، نام شهر از این لفظ گرفته شده است (لطیف، فصل 1؛ آزیاتیكا، ذیل آگره)؛ 2. چون بسیاری از بازرگانان طایفه آگروال در این ناحیه سكونت دارند، نامشان به این شهر داده شده است (لطیف، فصل 1)؛ 3. این ناحیه و نقاط اطراف آن كه در كتب دینی هندوان به ورجه مندله موسوم است از نواحی مقدس هندوان به شمار می‌آید و به اعتقاد آنان كریشنا روزگار جوانی خود را در دشتها و بیشه‎های آنجا گذرانده است. ورجه‌مندله دارای چندین بیشه بوده است و زائرانی كه هر سال در وقت معین به آنجا می‌آمدند، مسیر خود را از بیشۀ نخستین (اگره‌ونه) آغاز می‌كردند و این همان نقطه‌ای است كه شهر «آگره» در آن بنا شده است (دی، 217، 41، 2). احتمال دیگر آن است كه این نام از لفظ اگره هارۀ هندی باستان به معنی زمین یا دهكده‌ای كه راجه‎ها به برهمنان اعطاء می‌كردند، گرفته شده باشد. به هر حال معنی و اشتقاق نام این شهر به درستی معلوم نیست، و در نوشته‎های قدیمی هندوان شهر یا ناحیه‌ای به این نام دیده نمی‌شود، ولی از سكه‎ها و آثار دیگری كه از زمینهای اطراف آن به دست آمده است و نیز از اشاراتی که در كتب دینی هندوان به نظر می‌رسد، معلوم می‌شود كه از روزگاران قدیم این ناحیه دارای اهمیت فرهنگی و تاریخی بوده است (ناتْه II / 102, 134). اشاره به نام این شهر نخستین‎بار در قصیده‌ای از مسعود سعد سلمان (515 ق / 1121م) در ستایش شاهزادۀ غزنوی سیف‎الدوله محمود‌بن ابراهیم (469ق / 1076م) كه از جانب پدر حكومت پنجاب یافته بود، دیده می‌شود. سیف‎الدوله در همین اوقات به درون هند، لشكر كشید و حصار آگره را فتح كرد (مسعود سعد سلمان، 1 / 59، 203-207، 417). در كتیبه‌ای متعلق به 728ق /  1328م كه در دهلی به دست آمده است، نام قدیمی این ناحیه به صورت اگروتكه دیده می‌شود (سالتور، I / 129).
در فاصلۀ 409 تا 413ق /  1018 تا 1022م كه سلطان محمود غزنوی چندبار به این حدود لشكر كشید و مَتهور و قُنّوج را تصرف کرد، باید در این آمدوشدها از این ناحیه نیز گذشته باشد، ولی در تواریخ در ذکر فتوحات محمود در هند به نام آگره یا قلعۀ آن اشاره‎ای نیست. ظاهراً بعد از بازگشت سلطان محمود به غزنه در 413ق / 1022م تا زمان سلطان ابراهیم غزنوی، این منطقه در دست پادشاهان محلی هندو‌مذهب بوده، و بعد از فتوحات سلطان ابراهیم و فرزندش محمود، دوباره سلاطین محلی بر آن تسلط یافته‎اند.
پس از غزنویان سلطنت پنجاب به دست سلاطین غوری افتاد (582 ق / 1186م) و سلطان معزالدین محمد بن سام، معروف به شهاب‎الدین غوری، دهلی را تصرف کرد (589 ق / 1193م) و حکومت آن را به یکی از غلامان خود به نام قطب‎الدین ایبک که به مقام امیری رسیده بود سپرد. از این زمان دهلی مرکز حکومت مسلمانان در هند شد و چندی بعد در 592 ق / 1196م نواحی بیانه که آگره از توابع آن بود، ضمیمۀ دارالملک دهلی گردید (فرشته، 1 /  58-59). در دوران سلطنت خلجیان و تغلقیان و سلاطین «سادات»، این منطقه گاهی به دست حکام محلی هندو‌مذهب می‎افتاد و گاهی از جانب دربار دهلی کسی به حکومت آن گماشته می‎شد، تا اینکه سرانجام در دوران سلطنت لودیان، سلطان سکندر لودی برای آنکه به گوالیار و سایر نقاطی که قصد تصرف آنها را داشت نزدیک‎تر باشد پایتخت خود را از دهلی به آگره منتقل کرد. اهمیت تاریخی آگره از این زمان آغاز می‎شود. شهر در این روزگار بر کرانۀ غربی رود جمنا قرار داشت و در 911ق / 1505م زلزله‎ای شدید در آنجا روی داد که بخش بزرگی از بناهای شهر را فرو ریخت. صاحب تاریخ فرشته (1 / 183) در قطعه‎ای که دربارۀ این زلزله سروده شده است چنین نقل می‎کند:

در نهصد و احدى عَشر از زلزله‎ها       گردید سواد آگره مرحله‎ها
بـا آنکـه بناهاش بسـی عالـی بـود         از زلزلـه شـد عالیها اسفلها

سکندر لودی و پسرش ابراهیم در آبادانی این شهر کوشیدند و آثار بناهایی که در دوران سلطنت آنان ساخته شد در بخش قدیمی شهر باقی است.
در 932ق / 1526م سلطان ابراهیم لودی در جنگ با بابر در پانی‌پت کشته شد. بابر فرزند خود همایون را بی‎درنگ به آگره فرستاد تا خزاین سلاطین لودی را ضبط کند و خود نیز پس از چندی به این شهر درآمد و در قصر سلطان ابراهیم سکونت گزید. راجۀ پیشین گوالیار که زیر فرمان سلاطین لودی درآمده و در جنگ پانی‌پت کشته شده بود، خاندانش در آگره اقامت داشتند و چون مورد عفو همایون قرار گرفتند، جواهرات و اشیاء گرانبهایی را که با خود به آگره آورده بودند به همایون تقدیم داشتند. در میان جواهرات، پاره الماس درشتی بود که به گفتۀ بابر («بابرنامه»، 477؛ علامی، 1 /  99) 8 مثقال وزن داشت و «به تخمین مبصران جوهرشناس بهای آن نصف خرج روزمرۀ ربع مسکون بود» و ظاهراً این همان الماسی است که به گفتۀ علامی (ص 217)، همایون هنگامی که به دربار ایران پناهنده شده بود به پاس مهمان‌نوازی شاه طهماسب آن را به سلطان صفوی هدیه کرد.
بابر به باغ‌سازی و عمران و آبادی شوق وافر داشت و در مدت کوتاهی که در آگره بود چندین عمارت باشکوه و باغهای بزرگ احداث کرد که از آن جمله‎اند: چهارباغ یا گل‌افشان که خود در آنجا جان سپرد و امروز به نام «رام باغ» معروف است؛ باغ هشت‌بهشت یا زرافشان که چندسالی جسد او در آنجا مدفون بود؛ قصر چهاربرج یا چاوبرج در میان باغ زرافشان و «بابری مسجد» در کنارِ آن؛ «باغ نیلوفر» در دهلپور در نزدیک آگره؛ «فتح باغ» در فتحپورسیکری در نزدیک آگره و نیز چاه، کانال، چاهِ پله‎دار زیرزمینی (که به زبان محلی باولی گفته می‎شود)، حمام و مسجد بر کرانۀ شرقی جمنا. امراء و اشراف دربار او نیز در همین کرانه به احداث باغها و عمارات به شیوه‎ای که در ایران و ماوراءالنهر مرسوم بود پرداختند و این ناحیه به صورتی درآمد که به گفتۀ بابر («بابرنامه»، 532-533) مردم محلی آن را «کابل» می‎نامیدند (ناته، 119-186).
بابر در 937ق / 1531م در آگره درگذشت و همایون در همان‌جا تاجگذاری کرد، ولی در اوایل سلطنت کشمکشهای درباری و جدال با برادران به او فرصت نداد که به نحو دلخواه به امور کشور و آبادانی پایتخت بپردازد. در 947ق / 1540م در پی شکستی که از شیرشاه سوری خورد به پنجاب گریخت و از آنجا به افغانستان رفت و سپس به ایران آمد. از بناهایی که به فرمان او در این دوره در آگره ساخته شد یکی «عمارت طلسم» است که تاریخ اتمام آن 940ق / 1533م بوده و خواندمیر در قانون همایونی (صص 78-81) آن را توصیف کرده است. به گفتۀ خواندمیر (صص 81-82)، وی قصر دیگری نیز در بلندترین نقطۀ قلعۀ قدیمی آگره بنا کرد. از «عمارت طلسم» امروزه اثری باقی نیست، و قصری که در قلعۀ قدیمی آگره ساخته شده بود بعد از او تجدید بنا شد. بنایی که از دورۀ همایون در اطراف این شهر تاکنون برجاست، مسجدی است در دهکدۀ کچهپور، کنارۀ سمت چپ جمنا، و مقابل عمارت معروف تاج محل، که در کتیبۀ آن تاریخ اتمام ساختمان 937ق / 1531م قید شده است (ناتْه، I / 130-136). وی محلی شبیه به رصدخانه نیز از پاره‌سنگی یکپارچه در همین محل بنا کرده بود که بقایای آن هنوز به نام «باره سیدی» (یازده پله) باقی است (همو، I / 158-159). تا بازگشت همایون از ایران و استقرار حکومت دوبارۀ او (962ق / 1555م) آگره مرکز حکومت سلاطین سوری بود. شیرشاه به ایجاد راههای ارتباطی میان آگره و شهرهای بزرگ هند توجه خاص داشت، و مسجد جامعی در پایتخت بنا کرد که امروز به «کلی مسجد» (= کلان مسجد) معروف است. در زمان سلیم‎شاه سوری، عمارتی که همایون در قلعۀ کهنه ساخته بود تجدید بنا شد و به «سلیم گره» موسوم گردید که تا امروز باقی است. همایون اندکی بعد از بازگشت به هند و ضبط قلمرو پیشین خود، در دهلی درگذشت و فرزند 14 سالۀ او اکبر که در آن زمان در لاهور بود در 2 ربیع‎الثانی 963ق / 14 فوریه 1556م به سلطنت نشست. در این احوال یکی از سرداران سلاطین سوری به نام هیمو از فرصت استفاده کرد و با سپاهی عظیم آگره و سپس دهلی را به تصرف درآورد و خود را راجۀ بکرامجیت نامید، ولی دیری نگذشت که از سپاه مغول شکست خورد و کشته شد (964ق / 1557م). اکبر، سکندر ازبک را که از امیران همایون بود برای گرفتن آگره به آن شهر فرستاد. اکبرشاه در 966ق /  1559م از دهلی به آگره وارد شد و در ارک قدیمی شهر، در کنارۀ غربی رود جمنا که به «بادلگره» معروف بود منزل کرد و بزرگان و امرای همراه او نیز در اطراف آنجا ساکن شدند (علامی، 2 / 76). آبادانی و گسترش شهر آگره در 2 طرف رود جمنا در جانب شرقی شهر از این زمان آغاز می‎شود. در دوران سلطنت اکبر‎شاه و جهانگیر و شاه‎جهان، و حتیٰ بعد از انتقال پایتخت از آگره به دهلی در آغاز سلطنت اورنگ‌زیب (1068ق /  1658م)، آگره یکی از مهم‌ترین مراکز سیاسی و فرهنگی جهان اسلام بود. در طول این مدت چند بنا که از پرارج‎ترین آثار معماری اسلامی به‌شمار می‎روند در این شهر و اطراف آن ایجاد شد. دانشمندان و شاعران و پیشه‌وران و هنرمندان بسیار از نقاط مختلف در آنجا گرد آمدند و فعالیتهای بازرگانی و دادوستد، معماری و شهرسازی، و کارهای علمی و ادبی در آنجا رونق و رواج تمام یافت. ابوالفضل علامی وزیر اکبرشاه در اکبرنامه و آیین اکبری و جهانگیر در مقدمۀ جهانگیرنامه از وسعت و رونق و کثرت جمعیت این شهر به تفصیل سخن گفته‎اند، سیاحان اروپایی که در قرن 11ق / 17م به این شهر آمده بودند بزرگی و آبادانی آن را توصیف کرده‎اند. رالف فیچ (تاجر و سیاح انگلیسی) که در 993ق / 1585م در آگره بود گوید که آگره و فتحپور 2 شهر بزرگند که هریک از آنها به تنهایی از لندن به مراتب بزرگ‌ترند (ناته، III / 104-107). بعد از اروپاییان دیگری نیز که در زمان جهانگیر و شاه‎جهان از این شهر دیدن کرده‎اند، بزرگی و آبادانی و شکوه آن را ستوده‎اند (لطیف، 30). از کارهای عمدۀ اکبر در آگره احداث قلعۀ بزرگ این شهر است که بنای آن در 972ق / 1565م بر ساحل غربی رود، در محلی که قبلاً قلعه قدیمی شهر قرار داشت، آغاز شد و به گفتۀ علامی هر روز میان 000’ 3 تا 000’4 بنا و کارگر و سنگتراش در آن به کار مشغول بودند (2 / 247). تاریخ اتمام ساختمان که بنای آن 8 سال طول کشید به درستی معلوم نیست (همانجا). بدائونی در منتخب‎التواریخ (ص 74) این مدت را 5 سال و جهانگیر در جهانگیرنامه (ص 3) 15 یا 16 سال ذکر کرده است (ناتْه، II / 108-109). تمامی این بنا از سنگ سرخ و سنگهای رنگین دیگر با تراشکاریها و تزیینات ظریف و زیبا ساخته شده و این کیفیات در بخشهایی که از آن باقی مانده است، دیده می‎شود. گرداگرد قلعه در حدود 500’2 متر، با 2 ردیف دیوار سنگی بزرگ به ارتفاع تقریباً 10 متر و خندقی به عرض تقریباً 10 متر که سنگفرش کف آن هنوز باقی است، ساخته شده است. 2 دروازۀ بزرگ سنگی با نمای رفیع و چند طبقه، یکی در جهت غربی به نام «دروازۀ دهلی» و دیگری در جنوب به نام «اکبردروازه» (که امروز به دروازۀ امرسینگ معروف است) قلعه را به شهر مربوط می‎ساخت و 2 دروازه نیز آن را به رود جمنا راه می‎داد. در درون قلعه یک چاه بزرگ پله‎دار (باولی)، یک حمام (حمام شاهی) و یک مسجد و چندین عمارت بنا شده بود. علامی گوید که قلعه شامل 500 عمارت به شیوۀ معماری گجراتی و بنگالی بود (و شاید مقصود او عمارتهای کوچک و بزرگ و بخشهای جداگانه یا مستقل یک عمارت بوده است). قسمتی از بناهای اصلی دورۀ اکبرشاه چون «اکبری محل»؛ «جهانگیری محل» (که آن را برای پسرش شاهزاده سلیم، که بعداً جهانگیر‎ شاه شد، بنا کرد)؛ «اکبر دروازه» و چند عمارت دیگر امروز تقریباً به صورت اولیه باقی است، ولی قسمتی دیگر را شاه جهان از میان برداشت و به جای آنها عمارتهایی از سنگ مرمر بنا کرد. بزرگ‌ترین ویرانی در این مجموعه در دورۀ حکومت انگلیسیان (1218-1366ق / 1803-1947م) روی داد، که می‎خواستند از مصالح آن برای ساختن ادارات دولتی و تأسیسات نظامی خود استفاده کنند (و درحقیقت قصد آنان قطع ریشه‎های فرهنگی و تاریخی مسلمانان شبه‌قاره بود). آنچه امروز از آن مجموعه برجای مانده در حدود یک دهم مساحت اصلی قلعه را گرفته است (ناته، II / 110-134؛ لطیف، 74-99). در دوران سلطنت اکبرشاه شهر آگره، که از آن زمان «دارالخلافه» و «اکبرآباد» نیز نامیده می‎شد، در 3 جهت اطراف قلعه رو به رشد و گسترش نهاد و کانالهای آب‌رسانی و فاضلاب در آن ساخته شد (ناته، II / 105-106). بخش دیگری از کارهای عمرانی اکبرشاه در ناحیۀ سیکری، چند کیلومتری جنوب شرقی آگره از توابع بیانه انجام گرفت. چون شیخ‎سلیم چشتی، صوفی معروف، در این ناحیه مقیم بود و اکبر بدو اعتقاد و ارادت خاص داشت، در 979ق / 1571م فرمان داد تا در آنجا شهری نو بنا کنند (علامی، 2 / 365). این محل جدید که نخست به فتح‌آباد و بعد به فتحپور سیکری شهرت یافت شامل چندین مجموعه عمارات بزرگ و مسجد و حمام و مدرسه بود اکبر خود از 982-994ق / 1574-1586م غالباً در این شهر جدید اقامت داشت و پس از آن نیز تا 1006ق / 1597م بیشتر در لاهور زندگی می‎کرد، ولی در طول این مدت آگره همچنان «دارالخلافه» و مرکز حکومت بود. اکبر در اواخر عمر از 1006ق / 1597م دوباره به آگره بازگشت و تا زمان مرگ (1014ق / 1605م) در آنجا بود و در مقبره‎ای که خود در سکندره، نزدیکی آگره ساخته بود به خاک سپرده شد. نورالدین جهانگیر در همان سال در آگره به سلطنت نشست و تا 1022ق / 1613م مقر او این شهر بود، ولی از آن پس غالباً در لاهور و حوالی کشمیر به سر می‎برد. در 1022ق / 1623م شاهزاده خرم، پسر جهانگیر (که به نام شاه‌جهان به سلطنت رسید) با لشکری که گرد آورده بود به آگره و فتحپور سیکری حمله‎ور شد و هر دو شهر را غارت کرد، ولی به درون قلعۀ آگره راه نیافت. وی در لشکرکشی به طرف دهلی از جهانگیر شکست خورد و به مالوه و از آنجا به دکن گریخت (جهانگیر گورکانی، 406-411).
بناهایی که در زمان جهانگیر در آگره ساخته شد عبارتند از جهانگیری محل در داخل قلعه؛ مقبرۀ اعتمادالدوله (پدر نورجهان)؛ حمام علی وردی‌خان؛ مسجد معتمدخان؛ باغ بلندخان (رئیس خواجگان حرمسرا) و برج درون این باغ و توسعه و تکمیل بنای مقبرۀ اکبرشاه در سکندره. پس از مرگ جهانگیر در لاهور (1037ق /  1628م) و منازعاتی که بر سر جانشینی او در دربار پیش آمده بود، شاه جهان در آگره به سلطنت نشست (1038ق /  1629م). سالهای اول حکومت او به سرکوبی مخالفان و تثبیت قدرت گذشت.
در 1040ق / 1630م همسر وی ارجمند‌بانو (ممتاز‌محل) در برهانپور درگذشت و به‌طور موقت در همان‌جا به خاک سپرده شد. 6 ماه بعد جسد او را به آگره آوردند و در جنوب شهر بر کرانۀ جنوبی رود در زمینی به خاک سپردند و از 1043ق / 1633م بنای مقبره‎ای که به «تاج محل» معروف شد آغاز گردید. از 1049ق /  1639م شاه جهان در کنار شمالی شهر قدیمی دهلی شهری نو بنیاد نهاد که «شاه جهان آباد» نام گرفت و پایتخت را از آگره به آنجا منتقل کرد. ساختمان قلعۀ مرکزی و بناهای مربوط به آن 10 سال طول کشید. در این مدت و حتیٰ پس از آن، تا آغاز سلطنت اورنگ‌زیب (عالمگیر)، آگره همچنان عملاً مرکز حکومت بود. شاه جهان در 1067ق / 1657م بیمار شد و به آگره آمد. خبر بیماری شدید او موجب شد که اورنگ زیب، که در آن وقت از طرف پدر به حکومت دکن منصوب بود، به جانب آگره حرکت کند. دارا‌شکوه، پسر بزرگ شاه‌جهان که ولیعهد او بود، برای مصاف به استقبال سپاه برادر رفت و در جنگی که روی داد شکست خورد و آگره را رها کرد و به دهلی رفت. اورنگ‌زیب شهر را گرفت و قلعه را محاصره کرد و بعد از 3 روز به داخل قلعه راه یافت و پدر را در همانجا زندانی کرد (1068ق /  1658م). شاه‌جهان 7 سال در قلعۀ آگره با اعضای خانواده‎اش زندانی بود و دخترش جهان‌آرا تا آخرین لحظه در نهایت عطوفت و مهربانی از او پرستاری می‎کرد. شاه‌جهان در 1076ق / 1665م همان‌جا درگذشت و در کنار قبر همسرش ممتاز محل در تاج محل به خاک سپرده شد. از آثار تاریخی مربوط به زمان شاه‌جهان در آگره، گذشته از تاج‌محل که زیباترین و پرشکوه‎ترین بنای تاریخی هند است، باید از مسجد جامع شهر (بیرون دهلی دروازه) که به درخواست دختر او جهان‌آرا ساخته شد، و عیدگاه شهر یاد کرد. در درون محوطۀ قلعه نیز مثمن برج (که خود در آن جان سپرد) و موتی مسجد (مسجد مروارید) و شیش محل (شیشه محل، قصر آینه) از ساخته‎های اوست.
سیاحان اروپایی که از دورۀ شاه جهان به بعد به آگره آمده‎اند، از فراوانی و آبادانی و وسعت این شهر با تحسین و اعجاب سخن گفته‎اند (لطیف، 42-43). آگره دارای مجموعۀ کاملی از آثار تاریخی دورۀ اسلامی هند است. در آثار دورۀ اکبرشاه و پیش از آن غلبه با سبک معماری بومی است و در بناهایی چون دروازه‎های قلعه و ساختمانهای اولیۀ آن صلابت و متانت و استحکام جلب نظر می‎کند. از دورۀ جهانگیر در آگره به‌تدریج سنگ مرمر در نمای ساختمانها جای سنگ سرخ را می‎گیرد و در بناهایی چون موتی مسجد و مقبرۀ اکبرشاه، ترکیبی بسیار ناهماهنگ و موزون از مرمر سفید و سنگ سرخ به چشم می‎خورد. هرچه به زمان اورنگ‌زیب نزدیک‌تر می‎شویم، سبک معماری رایج در ایران و ماوراءالنهر در ساخت و ترکیب اجزای بناها نمایان‎تر و دقت و ظرافت در کل مجموعه و در تزئینات آن بیشتر می‎شود، چنان که تاج‌محل از لحاظ نمای خارجی، طاقها، مناره‎ها، ترکیب سطوح و طرح داخلی و تناسب اجزا به سبک معماری ایرانی، بسیار نزدیک است و تفاوت اصلی در آن است که به جای آجرکاری و کاشی‌کاری مرسوم در ایران و ماوراءالنهر، در اینجا سنگ‌کاری و حجاری و کنده‌کاری و مرصع‌سازی بر مرمر سفید یا مرمرها و سنگهای رنگین دیگر دیده می‎شود.
پس از درگذشت شاه جهان، اورنگ‌زیب به آگره آمد و برای ادای احترام بر مزار پدر و مادر حاضر شد، و از خواهران و بستگان دلجویی کرد. وی مدتی در آگره اقامت داشت، ولی در دوران سلطنت (1068-1118ق /  1658-1706م) مقر او غالباً دهلی و دکن بود. از آثار مهم روزگار حکومت اورنگ زیب یکی «نگینه مسجد» در داخل قلعه بود که به تقلید موتی مسجد از مرمر سفید ساخته شد و دیگری احداث شبکۀ مرمری بسیار ظریف و زیبا بر اطراف مزار شاه‌جهان و ممتاز‌محل است. وی در درون قلعه تعمیرات و ساختمانهایی نیز کرد، و در محلۀ عالم گنج «مسجد عالمگیر» را بنا نهاد.
با انتقال پایتخت به دهلی (شاه جهان‌آباد) در زمان اورنگ زیب، آگره طبعاً اهمیت سیاسی خود را از دست داد، ولی در عین حال به سبب مرکزیت و موقعیت جغرافیایی، بسیاری از وقایع مهم در این شهر و اطراف آن روی می‎داد. چنان که جنگ میان فرزندان اورنگ‌زیب، شاهزاده عظیم و شاهزاده معظم (که به نام شاه عالم بهادر ‎شاه تاجگذاری کرد) در اطراف آگره روی داد، و جنگ میان جهاندار شاه، پسر شاه عالم و برادرزاده‎اش فرخ‌سیر نیز در نزدیکی همین شهر بود. فرخ‌سیر در دوران سلطنت (1125-1131ق / 1713-1719م) غالباً در قلعۀ آگره اقامت داشت. در 1132ق / 1720م امیر و فرمانده قلعۀ آگره و بزرگان شهر از نابسامانی و هرج و مرجی که دربار دهلی را در‌بر گرفته بود استفاده کرده نیکو‌سیر، نوادۀ اورنگ‌زیب را که در قلعۀ آگره محبوس بود، در همان‌جا به شاهی انتخاب کردند. رفیع‎الدوله، پادشاه خردسال دهلی، که دست‌نشاندۀ 2 تن از درباریان صاحب نفوذ (معروف به «برادران سید») بود، با لشکری بزرگ به فرماندهی این 2 برادر، سیدحسینعلی‎خان (امیرالامراء) و سیدعبدالله (قطب‎الملک)، از دهلی به سمت آگره حرکت کرد و قلعه را به محاصره درآورد. پس از 3 ماه محاصره و ویرانیهای بسیار که به شهر و قلعه وارد شد، نیکو‌سیر تسلیم گردید و شهر و قلعه به تصرف مهاجمان درآمد و گنجینۀ بسیار گران‌قیمتی که در طول 3 قرن در قلعه گرد آمده بود به غارت رفت. بعد از مرگ رفیع‎الدوله (1131ق /  1719م) برادران سید یکی از شاهزادگان بابری به نام روشن اختر را از دهلی به آگره آوردند و به عنوان ابوالفتح ناصرالدین محمدشاه به سلطنت برداشتند. بدین‎سان بار دیگر دربار شاهی از دهلی به آگره منتقل شد، ولی دیری نگذشت که میان محمدشاه و برادران سید، کار به دشمنی کشید. سید حسینعلی‎خان کشته شد و سیدعبدالله که شاهزادۀ دیگری را در دهلی به تخت نشانده بود، از آنجا به آگره لشکر کشید. در جنگی که بر سر راه دهلی به آگره روی داد، لشکر سیدعبدالله شکست خورد و سید اسیر و زندانی شد. محمدشاه پس از این پیروزی، رهسپار دهلی شد، و پایتخت بار دیگر به دهلی منتقل گردید (1132ق / 1720م). در 1134ق / 1722م سعادت خان، ملقب به برهان‎الملک به حکومت آگره منصوب شد، ولی کشمکشهای درباری و درگیری با اقوام جات و مراته از داخل و حملۀ نادرشاه افشار از خارج توان دستگاه دولتی را به کلی از میان برده بود. آگره در 1148ق / 1735م مورد هجوم مراتهیان قرار گرفت، در 1170ق / 1757م سپاهیان احمدشاه ابدالی حمله بردند، در 1172ق / 1759م مراتهیان قلعه را تصرف کردند، در 1777ق / 1763م جاتها، مراتهیان را بیرون رانده خود بر آنجا حاکم شدند. در 1183ق /  1769م بار دیگر مراتهیان شهر را گرفتند. بدین‎سان در طول این مدت آگره و قلعۀ آن دست به دست می‎گشت و در هر نوبت قتل و غارت و خرابی بسیار در آن روی می‎داد، تا سرانجام در 1218ق / 1803م انگلیسیان آن را تصرف کردند. در دوران حکومت انگلیسیان (1145-1171ق / 1732- 1758م) آگره مرکز ایالات شمال غربی بود. در جریان انقلاب 1273ق / 1857م انقلابیون از بیرون به شهر حمله کردند، و مردم داخل شهر نیز به ویران کردن تأسیسات و سازمانهای دولتی انگلیسیان پرداختند و گروهی از خدمتگزاران و مأموران هندی و اروپایی را کشتند. صاحب‌منصبان انگلیسی به درون قلعه پناهنده شدند و در حفظ استحکامات آن کوشیدند، تا بعد از 3 ماه سپاه مزدور انگلیسیان از دهلی به آگره رسید و شورش را فرو نشاند. شهر دوباره به دست آنان افتاد و مسجد جامع آگره برای جلوگیری از اجتماع مسلمانان مدتی بسته شد. پس از انقلاب، که مسلمانان در ایجاد و تشدید آن دخالت تمام داشتند و می‎خواستند حکومت بیگانه و غاصب را براندازند، مأموران انگلیسی به راجه‎های هندو روی آوردند و به تقویت آنان در برابر مسلمانان همت گماشتند. در رجب 1283ق / نوامبر 1866م فرمانروای کل هندوستان لرد جان لارنس، در دربار خود در آگره مجمع بزرگی از راجه‎های نقاط مختلف هند و سران راجپوتان و مراتهیان تشکیل داد، و طی مراسمی بسیار پرشکوه از یاری و همکاری آنان در فرونشاندن «شورش» قدردانی و سپاسگزاری کرد. در ذیحجۀ 1293ق /  ژانویۀ 1876م نیز شاهزادۀ ویلز به آگره آمد و راجه‎های محلی را به حضور پذیرفت و آنان را مورد عنایت و تفقد خود قرار داد (لطیف، فصل 1).

در دوران حکومت انگلیسیان، بخش بزرگی از آثار تاریخی اسلامی این شهر ویران شد. بسیاری از عمارات داخل قلعه را یا به ادارات دولتی شهر تبدیل کردند و یا به عنوان ایجاد فضا برای ساختمانهای دولتی جدید و تهیۀ مصالح ساختمانی ویران ساختند و مسجد عالمگیر در محلۀ گنج به ادارۀ مالیاتها تبدیل شد. لرد بنتینک فرماندار کل هندوستان (1249-1251ق / 1833-1835م) تصمیم گرفته بود که تاج محل را منهدم کند و سنگهای آن را بفروشد، ولی چون مخارج تخریب بنا به مراتب سنگین‎تر از سود آن بود، این امر به تعویق افتاد و با کناره‌گیری او از این مقام موضوع تخریب این بنای عظیم مسکوت ماند (گارت، 401-402). از کارهایی که در این دوره در آگره صورت گرفت، کشیدن راه‌آهن و پیوستن این شهر به شهرهای بزرگ دیگر، احداث چند بیمارستان و مدرسه، تأسیس دانشگاه و کالجهای وابسته به آن را می‎توان یاد کرد. دیوان عالی شهر، عمارت کالج آگره،  زندان مرکزی و بیمارستان بزرگ تامسون از ساختمانهای بزرگی است که در زمان حکومت انگلیسیان در آگره بنا شد («فرهنگ جغرافیایی امپراطوری هند»، 88).
آگره یکی از مراکز مهم تجارت و صنعت هند است و کارخانه‎های پارچه‌بافی، شیشه‌گری، چینی‌سازی، نخ‌ریسی، چرمسازی و گلیم‌بافی در آن تأسیس شده است. این شهر یکی از مهم‌ترین مراکز شبکۀ راه‌آهن هند است و از راه آبی نیز از طریق رود جمنا با چند شهر بزرگ مربوط می‎شود. آب شهر از تصفیۀ آب رود جمنا تأمین می‎گردد و زمینهای کشاورزی اطراف آن از آب این رود و از کانالی که از آن منشعب شده است سیراب می‎شود. هوای این شهر در تابستانها بسیار گرم و در زمستانها نسبتاً معتدل است. میزان باران سالانۀ آن در حدود 65 سانتی‎متر و محصولات عمدۀ آن گندم و جو و پنبه است. امروزه شهرستان آگره قسمتهای بزرگی چون آگره، علیگره و متهورا را شامل می‎گردد. وسعت آگره 820’4 کمـ 2 است. در 1391ق / 1971م جمعیت آن 238’319’2 تن بوده است که 858’594 تن از آنان در شهر آگره زندگی می‎کردند (بریتانیکا).

مآخذ

آزیاتیکا؛ بدائونی، عبدالقادر، منتخب‎التواریخ، به کوشش مولوی احمدعلی، صاحب، کلکته، 1865-1869م؛ بریتانیکا؛ جهانگیر گورکانی، نورالدین محمد، جهانگیرنامه، به کوشش محمدهاشم، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1359ش؛ خواندمیر، غیاث‎الدین، قانون همایونی، به کوشش محمد هدایت حسین، کلکته، 1940م؛ علّامی، ابوالفضل، اکبرنامه، کلکته، 1877 و 1879م؛ فرشته، محمدقاسم، تاریخ فرشته یا گلشن ابراهیمی، کانپور، 1290ق، 1290ق؛ مسعود سعدسلمان، دیوان، به کوشش مهدی نوریان، اصفهان، 1369ق؛ نیز:

Bābur Namā (Memoirs of Babur), Transl. by A. S. Beveridge, New Delhi (reprint), 1979; Brown, Percy, Indian Architecture (Islamic Period), Bombay (reprint), 1981; Dey, Nando Lal, The Geographical Dictionary of Ancient and Medieval India, New delhi, 1984; Garrett, G. T., «Indo-British civilization» in The Legacy of India, Vol. V, 1905; Latif, S. Muhammad, Agra-Historical and Descriptive …, Calcutta, 1896; Nath, R., History of Mughal Architecture, New Delhi, 1982, 1985; Saletore, R. N., Encyclopaedia of Indian Culture, New Delhi, 1985.

فتح‎الله مجتبائی

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.