زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

آچه

آچه، یا آتجه، اَتجین، اَتجیه، اَتشَه، آچن، آشی، اتشم، آچین، اشن، شمالی‌ترین بخش جزیرۀ سوماترا در اندونزی و اولین پایگاه اسلام در مجمع‌الجزایر جنوب شرقی آسیا كه دین اسلام از آنجا سراسر اندونزی ــ پرجمعیت‌ترین كشور مسلمان جهان ــ را فرا گرفته است. آچه كه در گذشته كشور اسلامی نیرومندی بوده، اكنون یك ایالت خودمختار در كشور اندونزی است.

وجه تسمیه

دربارۀ وجه تسمیۀ آچه میان مردم آنجا افسانه‌ای رایج است كه براساس آن گویا بازرگانان هندی در ورود خود به آچه در گذشته‌های دور زیر باران شدیدی قرارگرفتند و پس ازآنكه به درختان تنومند پناه بردند، از خوشحالی فریاد برآوردند كه آچاخْ، یعنی چه خوب، و از آن زمان نام آچه به وجود آمد كه به مرور ایام در زبانهای مختلف صورتهای گوناگون پیدا كرد (تورین، 16).

سیمای طبیعی

آچه سرزمینی است عموماً كوهستانی كه تنها در انتهای شمالی آن جلگۀ ساحلی نسبتاً كم‌عارضه‌ای وجود دارد. رشته‌كوه بزرگ باریسان كه مانند كوهانی در سراسر باختر جزیرۀ سوماترا امتداد دارد، از سرزمین آچه برمی‌خیزد و در بخش آچه 35 قله دارد كه اهم آنها عبارتند از لوزر (466‘ 3 متر) و ابونگ ابونگ (015‘ 3 متر). از این كوهها 73 رودخانۀ كوچك و بزرگ سرچشمه می‌گیرد و به دریاهای مجاور منتهی می‌شود. كرانه‌های آچه صاف و هموار و مخصوصاً در نواحی مصبی رودهای شمالی برای كشاورزی مساعد است. روی هم رفته، 8٪ از اراضی آچه باتلاقی است (هورجونو، 79).
آب و هوای آچه استوایی و گرم و دارای دو فصل بارانی (پاییز و بهار) است. مقدار باران سالانۀ آن از 150 تا 200 سانتی‌متر در سواحل شمالی و شرقی و تا 400 سانتی‌متر در مغرب و جنوب تفاوت می‌كند. فصل بارانی آچه ماههای اكتبر و نوامبر (مهر و آبان) و فصل نسبتاً خشك آن ماههای ژوئن تا سپتامبر (خرداد تا شهریور) است (تورین، 13). بیشتر سرزمین آچه را جنگلهای ویژۀ مناطق گرم و مرطوب استوایی پوشانده كه فرآورده‌های آن ازجمله منابع ثروت آچه محسوب می‌شود. در این جنگلها حیواناتی نظیر خرس و فیل و ببر و انواع میمون ـ گیبون و اورانگ اوتان ــ زندگی می‌كنند (هورجونو، 79).

آچۀ بزرگ و شرایط اجتماعی آن

نام آچه تنها بر ناحیۀ واقع در شمال غربی سوماترا كه رود آچه از آن می‌گذرد و بندر آچه در آن قرار دارد اطلاق می‌شود. همین منطقه را هلندیها كه آچه مدتها مستعمرۀ آنها بود، آچۀ بزرگ و پایتخت آن را كوتاراجه (دژ امیر) می‌نامیدند و باقی نواحی واقع در كرانه‌های غربی و شمالی و شرقی سوماترا را توابع می‌خواندند (دانشنامۀ ایران و اسلام).
از منشأ ساكنان آچه اطلاعات زیادی در دست  نیست، ولی آنها از نظر ظاهر با سایر ساكنان سوماترا تفاوت دارند و از آنان كوتاه‌تر و دارای رنگ پوست تیره‌تری هستند. ظاهراً آنها مخلوطی از باتاها و مالایاییها و چولیاها و به دیگر سخن،‌ از مردم باختر هندوستانند ( آزیاتیكا). 
از لحاظ زبان‌شناسی، آچه‌ایها به اقوام مالزی ـ پولی‌نزی تعلق دارند، ‌ولی بردگان (از جزیرۀ نیاس و جز آن) و بیگانگانی مانند بازرگانان هندی در تركیب مردم آچه تا حدی اثر گذاشته‌اند. زبان آچه‌ای گویشهای فراوان دارد كه هریك از آنها به نوبۀ خود ‌گونه‌های مختلفی را شامل است.
مردم آچه در گذشته به 4 قبیله تقسیم می‌شدند كه هنوز آثاری از این تقسیم‌بندی جمعیت در آچه به چشم می‌خورد. اعضای هر قبیله یا خاندان (به زبان آچه‌ای: كووُم = قوم عربی) خود را از طرف پدری همخون تصور می‌كردند و در موارد قصاص و پرداخت خون‌بها حقوق و وظایف مشتركی داشتند. در جایی كه عدۀ زیادی از خویشان با هم ساكن باشند رئیسی انتخاب می‌كنند كه حافظ منافع آنان باشد.
در آچه پیر ده كدخدای آن است. وی در مواقع ضروری با ریش‌سفیدان مشورت می‌كند. امور و وظایف دینی ده مانند پیش‌نمازی به تونكوموناساه اختصاص دارد، عنوان تونكو هم مخصوص كسانی است كه به امور دینی اشتغال دارند و هم آنهایی كه با مسائل شرعی آشنا هستند. در گذشته، آچه به چندین ناحیۀ كوچك تقسیم می‌شد كه رؤسای موروثی آنها دارای لقب اوله‌بالانگ یا سرفرمانده بودند و همیشه با همدیگر در حال جنگ و ستیز زندگی می‌كردند، ولی همۀ آنها نسبت به امیر آچه به عنوان خداوندگار مشترك مطیع و سرسپرده بودند. امیر آچه در اسناد رسمی (مالزیایی) سلطان خوانده می‌شد، ولی خود مردم آچه معمولاً او را راجه یا پوتو (خداوندگار ما) می‌نامیدند. سلطانها و خویشاوندان مرد ایشان لقب توانكو داشتند و خویشاوندان مرد اوله بالانگ‌ها به لقب تئوكو خوانده می‌شدند (دانشنامۀ ایران و اسلام).
امیران آچه از نواحی مجاور ساحلی باج و خراج، و از پایتخت آچه حقوق بندری می‌گرفتند و قدرت و جلال و ثروت و شكوه درباری آنان به همین منابع مربوط می‌شد. در زمانی كه مملكت آچه در حال ترقی و آبادی بود، ‌اغلب اتفاق می‌افتاد كه جلال و شكوه دربار آن، دانشمندان و ادیبان خارجی از هند و مصر و شام (ازجمله پسر ابن حَجَر هَیتَمی معروف) را به سفر كردن به آچه و اقامت گزیدن در آن برمی‌انگیخت (همانجا). دریانوردان شجاع آچه‌ای صاحبان مطلق دریا و بنادر به‌شمار می‌رفتند و اگر باجی مطالبه می‌كردند كسی را یارای امتناع نبود. درنتیجه، قسمتهای داخلی كشور مورد توجه امیران نبود و قدرت سلطان محدود به قسمتهای متصل به پایتخت می‌شد.
در اواخر سدۀ 11ق / 17م، اوله بالانگهای آچۀ بزرگ ظاهراً برای حفظ منافع مشترك خود 3 اتحادیه به نام ساگی (ضلع) در 3 ضلع آچۀ بزرگ كه مثلث‌شكل بود، ‌تشكیل دادند. هریك از این 3 ساگی دارای یك سركرده یا پانگلیما ساگی بود. سلطان را كه اغلب اوقات از خاندان فرمانروای سابق بود، همین سركرده‌ها انتخاب می‌كردند، ولی دیده شده كه بیگانگان (سیدها) هم گاهی به سلطنت برگزیده می‌شدند. اوله بالانگها فرمان حكومت خود را كه به مهر سلطان ممهور بود از دست او دریافت می‌كردند.

دین اسلام در آچه

از زمانهای قدیم میان آچه و هندوستان روابط بازرگانی برقرار بوده و زبان و تمدن این سرزمین تحت نفوذ زبان و تمدن هندی قرار داشته است. دین اسلام در میان سالهای 232-339ق / 847-950م احتمالاً توسط بازرگانان هندی به كرانه‌های آچه رسید و به‌تدریج در آنجا ریشه دواند (لوب، 218). به روایتی آچه‌ایها در 603 ق / 1207م آیین اسلام پذیرفتند ( آزیاتیكا). مردم آچه مذهب تسنن دارند، ولی مذهبی كه در آچه و جاهای دیگر اندونزی رایج است، جنبه‌های خاصی دارد كه باید با مراجعه به منشأ هندی آن بررسی شود. ازجملۀ این جنبه‌ها، وجود تصوفی مخالف با تسنن و بعضی خصوصیات مذهب تشیع است كه برخی پژوهشگران را برآن داشته است كه پاره‌ای از مردم آچه را از پیروان مذهب شیعه بدانند (دانشنامۀ ایران و اسلام). ازجمله ویژگیهای مذهبی آنان این است كه نخستین ماه سال را در آچه «اَسَنْ اَسَنْ» می‌خوانند كه از نامهای حسن(ع) و حسین(ع) گرفته شده است. نیز بر روی پرچمی كه در جنگ از مردم آجه به غنیمت گرفته شده، تصویر ذوالفقار حضرت علی(ع) و بر حاشیۀ آن نكاتی دال بر معتقدات شیعی نوشته شده بوده است (همانجا). حاجیان و زائران آچه‌ای كه به زیارت مكه مشرف می‌شدند، غالباً در حلقه‌های صوفیان قادریه و نقشبندیه و جز ایشان حضور می‌یافتند و با دریافت الهامات، در مراجعت به آچه به تبلیغ عقاید صوفیانه می‌پرداختند (تورین، 19).
در مركز حیات دینی «علما»ها (كلمۀ علما كه در عربی جمع است در زبان آچه‌ای به صورت مفرد و به معنی مجتهد استعمال می‌شود) جای داشتند كه در فقه و اصول حجت به‌شمار می‌رفتند و بسیار مورد احترام عموم بودند. این طبقه از روحانیون زبان عربی را می‌دانستند و بر متون كتابهای دینی اسلامی وقوف كامل داشتند (همو، 39). بعد از مجتهدان «عالمها» بودند كه كتب دینی را فرا می‌گرفتند، مطالبی جز قرآن را هم می‌دانستند. دستۀ دیگری به نام لوبه وجود داشت كه افراد آن پارسایانی بودند كه فرایض دینی را با تعصب انجام می‌دادند. علاوه‌بر اینها، سیدها و قاضیان و خدام مساجد (شامل امام و خطیب و بلال یعنی مؤذن) بودند كه همه نام تئوگو یا روحانی بر خود می‌گذاشتند. اما مراكز حقیقی حیات مذهبی مردم آچه حوزه‌ها و مدارس دینی بود كه در آنها علاوه‌بر فرزندان اعیان و اشراف، اولاد مردم عادی و به‌ویژه فرزندان طبقات بالای روستاها هم به تحصیل اشتغال می‌ورزیدند.
معروف‌ترین مدارس دینی در پیدی بود كه نام‌آورترین و والامقام‌ترین معلمان دینی در آنجا سكنى گزیده بودند. اگر جنگی بروز می‌كرد همین مدارس دینی سخت‌ترین جنگاوران را فراهم می‌ساختند كه آنان را مسلمان می‌نامیدند و همینها بودند كه غالباً در مراكز مقاومت ضدهلندی انجام وظیفه می‌كردند (همو، 43).
همان‌گونه كه علما خداوندان «حُكُم» (حكم) بودند، اوله بالانگها نمایندگان «عادت» و عرف به‌شمار می‌آمدند و در عین حال، بر طبق «حكم» ریاست دینی ناحیۀ خود را نیز برعهده داشتند. با اینهمه علما نزد مردم محترم‌تر بودند.
اسنوك هورخرونیه، دانشمند هلندی كه مطالعات عمیقی دربارۀ زبان و فرهنگ آچه انجام داده و كتابی تحت عنوان «آچه‌ایها» اول به زبان هلندی (1894م) و سپس به زبان انگلیسی (1906م) در لیدن به چاپ رسانده است، همكاری لازم «عادت» و «حکم» را شالودۀ اساسی اجتماع آچه‌ای می‌داند، ولی رابطۀ این دو پدیده به گفتۀ وی باید چنین درنظر گرفته شود که «عادت» به منزلۀ بانوست و «حكم» به منزلۀ كنیزك فرمانبردار، ولی حكم هر وقت كه فرصتی به دست آورد انتقام بندگی خود را می‌گیرد (دانشنامۀ ایران و اسلام).

سابقۀ تاریخی

دربارۀ سوابق تاریخی آچه قبل از آغاز 10ق / 16م اطلاع بسیاری در دست نیست. قدر مسلم آن است كه سوماترای شمالی از دیرباز یكی از پیشرفته‌ترین نواحی مجمع‌الجزایر جنوب شرقی آسیا بوده و سرزمین آچه در سر راه مهم دریایی میان هندوستان و این جزایر بوده است. آنچه بطلمیوس به نام تاروس نامیده و آنچه در منابع سده‌های 5 و 6 م به نام پولو یا پولی در منابع چینی ضبط شده، به احتمال قوی به این ناحیه مربوط می‌شود. بنابراین منابع، حكومت پولی در شمال سوماترا دارای 136 دهكده و بدانجا در سال 2 بار محصول برنج به دست می‌آمده است. ساكنان آن لباس پنبه‌ای می‌پوشیده‌اند در حالی كه حكمران آنان ملبس به لباس ابریشمی بوده است و در آن زمان ساكنان آچه پیروان آیین بودا بوده‌اند (لوب، 218).
در سده‌های اول عصر حاضر در كرانه‌های آچه دولت‌شهرهای چندی وجود پیدا كرد، كه هرچند خود جزء امپراتوریهای نیرومند فوفانی و سری ویجایا بودند، اما از مراكز مهم تمدن آن روز به‌شمار می‌رفتند. از آن جمله باید از بندر لاموری یا رامین نام برد كه در آثار جغرافیایی اسلامی سدۀ 3ق /  9م هم از آنها یاد شده است. دو تن از جغرافیدانان چینی هم از لاموری به عنوان مركز مهم بازرگانی سوماترا نام برده‌اند (تورین، 15). تمام این مدارك و شواهد گواه بر آن است كه در سوماترای شمالی مراكز مهم بازرگانی وجود داشته است.
پس از استقرار مسلمانان عرب در شمال سوماترا یعنی آچه، اوله بالانگها به دین اسلام گرویدند. دین اسلام نه تنها پیوند این فرمانروایان را با بازرگانان عرب و هند استوارتر كرد، بلكه در مبارزه از برای وحدت اوله بالانگها و ایجاد مراكز مهم بازرگانی هم به‌عنوان سلاح ایدئولوژیك نیرومندی به‌كار گرفته شد (همو، 16).
در آغاز سدۀ 8 ق / 14م در شمال خاوری سوماترا دولت بندر پاسی به وجود آمد كه از مراكز مهم بازرگانی و نشر دانش و هنر در حوزۀ مالزی بود، ولی در اوایل سدۀ بعد اهمیت و اعتبار خود را به مالاكا واگذار كرد و این دولت هم در 917ق / 1511م در اثر فشار پرتقالیها كه دو سال قبل از آن تاریخ به منطقه آمده بودند، سقوط كرد.
استقرار پرتقالیها و سیاستهای انحصارطلبی آنان در بازرگانی منطقه موجبات تشكیل سلطان‌نشین آچه را فراهم ساخت. تا قبل از سقوط مالاكا نام آچه تنها به بندر بی‌اهمیتی در محل كوتاراجۀ امروزی اطلاق می‌شد كه از خود استقلالی نداشت و به حكومت پاسه (پاسی) وابسته بود. پرتقالیها در همه‌جا و ازجمله در پاسه جلو بازرگانی آزاد را گرفتند و درنتیجه اهالی محل احساس كردند كه باید از خود مركز بازرگانی داشته باشند و این مركز در آچه به وجود آمد. آچه در 931ق / 1525م نه فقط پاسه را در جنگ مغلوب كرد، بلكه موفق شد كه پرتقالیها را نیز از منطقه بیرون براند و به صورت سلطان‌نشین مستقلی درآید. این سلطان‌نشین دارای این ویژگی بود كه به‌عنوان یك مركز ضدپرتقالی شناخته شد و زمامداران آن در خصومت با استعمارگران پرتقالی با بازرگانان هندی هم‌گام و هم‌سو بودند.
دولت آچه در محل لاموری باستانی به وجود آمد. مركز آن بندر دارالسلام آچه در مصب رود آچه قرار داشت. نخستین سلطان آن علی مُغایَت‌شاه بود كه موفق شد سرزمینهای مجاور خود یعنی لامْبْری (لاموری) و ناحیۀ بیار واقع میان آچه و پیدیه (به آچه‌ای: بیهوئیه) را مسخر كند. او متعاقباً توانست دایا و پیدیه و پاسه را به تصرف درآورد و پرتقالیها را از سوماترای شمالی بیرون براند. او مؤسس واقعی مملكت آچه محسوب می‌گردد (دانشنامۀ ایران و اسلام).
علی مغایت شاه در 937ق / 1531م درگذشت و بعد از او دو فرزندش صلاح‌الدین (937-944ق / 1531-1537م) و علاءالدین رعایت‌شاه معروف به قهار (944-979ق / 1537-1571م) در تحكیم حكومت آچه كوشش فراوان كردند. علاءالدوله رعایت شاه قهار، سلطانی فوق‌العاده مقتدر بود. او ناوگان نیرومندی به وجود آورد و توانست اوله بالانگهای ساحلی سوماترا را در برابر پرتقالیها متحد سازد. چندین‌بار به قصد تصرف مالاكا اقدام كرد، ولی هر بار پرتقالیها با دشواری توانستند جلو حملات او را بگیرند و مالاكا را نجات دهند (تورین، 17). وی در 973ق / 1563م سفیری به استانبول فرستاد و از سلطان عثمانی بر ضدپرتقالیها یاری خواست و پیغام داد كه اگر دولت عثمانی به یاری فرمانروایان كافر جنوب شرقی آسیا در برابر پرتقالیها برخیزد، بسیاری از ایشان بنابر قولی كه داده‌اند اسلام را خواهند پذیرفت. فرستادۀ آچه دو سال در استانبول ماند و درنتیجۀ اقدامات او دو كشتی با ساز و برگ و كارشناسان نظامی از عثمانی به آچه رفت. چنین به نظر می‌رسد كه اینان به خدمت سلطان آچه درآمدند و در آنجا ماندند (دانشنامۀ ایران و اسلام).

امپراتوری آچه

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.