زمان تقریبی مطالعه: 19 دقیقه

آهو

آهو، یا غزال، از چهارپایان علف‌خوار که به‌سبب ویژگیهای ظاهری بسیار مورد توجه انسان بوده است. در فرهنگ ایرانی به‌ویژه در امثال و حکم، داستانهای عامیانه، افسانه‌ها و ترانه‌ها آهو و ویژگیهای منسوب به آن از مضامین پربسامد به‌شمار می‌رود. چشمان زیبا، بوی خوش (متعلق به گونه‌ای از آهوی نر منطقۀ ختن)، معصومیت و بی‌گناهی و جزآنها ازجمله ویژگیهایی است که به آهو نسبت داده‌اند (نک‍ : دنبالۀ مقاله). 
ویژگیهای منسوب به آهو سبب شده است که در فرهنگ نمادها و رمزهای حیوانی اساساً آن را به عنوان نمادی زنانه به‌شمار آورند (شوالیه، 312)؛ چنان‌که هم در ادبیات مکتوب و هم در ادبیات شفاهی ارتباط نزدیکی میان آهو و زنان (به‌ویژه هنگام وصف محاسن و نیکوییهای یار) در دست است. 
آهو بر دو نوع است: یکی آهوی سفید و دیگری ختایی یا مُشکین. آهوی ختایی قهوه‌ای رنگ است و دو دندان بلند دارد که از دهانش بیرون زده است. آهوی ختایی یا خُتن دارای کیسه‌ای میان ناف و آلت تناسلی است که دو سوراخ دارد. در این کیسه نوعی مادۀ خوش‌بو و عطرآگین به نام «مُشک» ترشح و جمع می‌شود که پس از پرشدن کیسه از سوراخهای آن تراوش می‌کند. از دیرباز صید آهوی ختایی یا مشکین برای به‌دست آوردن همین مادۀ خوش‌بو مرسوم بوده است. همچنین خوردن گوشت آهوی ختایی و دوختن لباس از پوست آن رواج داشته است (نک‍ : بهرامی، 100؛ شمیسا، 69). 
زیستگاه آهو در ایران بیشتر در مناطق گرمسیری است و گونه‌های متفاوتی به شمار اندک از آن به چشم می‌خورد. برای مثال در دامنه‌های سیاه‌کوه در گرمسار و یا در دشتهای بیرجند و آشتیان نوعی آهو به نام «جیبیر» زندگی می‌کند که از نمونه‌های نادر حیوانات وحشی به‌شمار می‌رود (نک‍ : اسدی، 74؛ بهنیا، 123؛ نجفی، 26). 
شکار آهو در ایران از دیرباز بیشتر به طبقۀ حاکم و مرفه اختصاص داشته است. حاکمان و افراد طبقۀ مرفه همواره آهو را برای سرگرمی و تفریح و تهیۀ کباب از گوشت آن شکار می‌کردند. در سفرنامه‌های سیاحان و جهانگردانی که از ایران دیدن کرده‌اند، این مطلب بارها آمده است. مثلاً تاورنیه که در دورۀ صفوی به ایران آمده است، به روشهای ایرانیان برای شکار آهو اشاره می‌کند. ایرانیان پرندگان بزرگ شکاری را برای صید کبک، آهو، خرگوش و جز آنها تربیت می‌کردند. این پرندگان با آزار دادن شکار موجب کاهش سرعت آن می‌شدند و شکارچی راحت‌تر می‌توانست به شکار حیوان بپردازد. همچنین تاورنیه در سفرنامه اش به تربیت یوزپلنگ برای شکار نوعی غزال تیزپای ایـرانی اشاره می‌کند (ص 33-35؛ نیز نک‍ : اُلئـاریوس، 213-215). شاردن نیز در یادداشتهای سفرش دربارۀ حیوانات شکاری در ایران مطالبی آورده، و به فراوانی آهو در خاک آذربایجان اشاره کرده است (ص 118؛ نیز نک‍ : بن‌تان، 95؛ پولاک، 128-133). 
در ادب فارسی خصوصیات آهو به صورت ترکیباتی نغز و رمزگونه به کار رفته است. شاعران پارسی‌گوی غالباً تشبیهات متعددی برساخته از آهو را برای وصف یار و زیبایی زیبارویان به کار برده‌اند؛ برای نمونه ترکیباتی چون: آهوچشم، آهوپای، آهودل، آهوخرام، آهوپرواز، و یا کنایاتی همچون: «آهوی مانده گرفتن» و «آهوی ناگرفته بخشیدن» که در دیوان شاعران به‌کار رفته است (برای نمونه، نک‍ : نظامی، 162-165، 212-217؛ سنایی، 457- 458؛ خاقانی، 454؛ حافظ، 694- 695؛ جامی، 155). 
در ادبیات عرفانی نیز آهو نماد عارفی عاشق، پاک و بی‌گناه است که به دست تقدیر در دام دنیا گرفتار شده است. این موضوع را می‌توان در اندیشۀ مولوی در مثنوی معنوی نیز یافت. مولوی در دفتر پنجم مثنوی حکایت «محبوس شدن آن آهوبچه در طویلۀ خران» را نقل می‌کند و در آن آهو را نماد عارفی عاشق که در طویلۀ دنیا گرفتار و بی‌قرار است و بی‌صبرانه در انتظار دیدار یار ازلی روح و جانش گلهای خوش‌عطر و بوی باغ معرفت را می‌چرد و به سوی منزل دوست ره می‌سپرد، به تصویر می‌کشد (ص 54، 59، نیز نک‍ : شعبانی، 59-64؛ تاجدینی، 64-67). 

کاربردهای درمانی

پزشکان در گذشته از امعا و احشای آهو برای درمان برخی از امراض بهره می‌بردند. آنها گوشت آهو را از بهترین گوشتهای شکار به‌شمار می‌آوردند و به سبب طبیعت گرم و خشک گوشت آهو آن را برای سردمزاجها مفید می‌دانستند (برای نمونه، نک‍ : ابن بطلان، 62، 63؛ جرجانی، 2 / 41، 51؛ جمالی، 55-56؛ مراغی، 98- 99؛ عقیلی، 627). 
ابن‌سینا در کتاب قانون کسانی را که دچار بیماری قولنج هستند، از خوردن گوشت آهو منع می‌کند (3 / 47). اما سایر اطبا گوشت آهو را بسیار سبک و هضم آن را بسیار راحت می‌دانستند؛ به همین سبب برای درمان نفخ و باد شکم خوردن گوشت آهو را تجویز می‌کردند (برای نمونه، نک‍ : تحفة ... ، 200؛ جرجانی، 2 / 51؛ عقیلی، همانجا). همچنین برای درمان یا بهبود بیماریهایی همچون درد شُش و پهلو یا از میان بردن آثار کک و مک یا لَک و پیس، خوردن ترکیبی از گوشت پختۀ آهو و چربی خرگوش به همراه شنبلیله، سوسنبر و دارچین با آب گرم مؤثر دانسته شده است. به باور اطبای سنتی خوردن گوشت آهو قوای جنسی را تقویت می‌کند؛ و خوردن خشک‌شدۀ گوشت آهو به عنوان پادزهر عمل می‌کند. همچنین خوردن گوشت پختۀ آهو همراه با ادویه‌های گرم برای درمان آسم و تنگی نفس سودمند دانسته می‌شد ( تحفة، ابن بطلان، جمالی، مراغی، همانجاها). 
استفاده از زهرۀ (صفرای) آهو در گوش برای تسکین درد گوش، نیز مصرف آن برای پرپشت شدن موی سر، درمان نازایی، پسرزایی در زنان، قطع خون دماغ و درمان سیاه‌سرفه و یا برای سهولت در رشد و درآمدن دندان کودکان توصیه می‌شد (تحفة، همانجا؛ جمالی، 55؛ دنیسری، 229؛ مراغی، همانجا). از کوبیده و خرد شدۀ استخوان سینۀ آهو که در سرکه جوشانده و در آفتاب خشک شده باشد، برای درمان دمل استفاده می‌کردند. گاه شاخ آهو را می‌سوزاندند و خاکستر آن را با روغن زنبق مخلوط می‌کردند و بر روی ضرب‌دیدگی و کوفتگی در اندام می‌گذاشتند تا بهبود یابد (جمالی، 56). 
در برخی موارد برای معالجۀ کسی که گیاه چسبنده‌ای در گلویش گیر کرده بود، زبان آهو را خشک می‌کردند و آتش می‌زدند و دود آن را در گلوی شخص می‌دمیدند، سپس سرفۀ شدید به بیمار دست می‌داد و با آن گیاه چسبنده بیرون می‌آمد. همچنین برای کاهش و درمان خون‌ریزی بیش از حد ناشی از حیض در زنان، بیضۀ آهو را نمک می‌زدند و خشک می‌کردند، سپس همراه با گیاهانی همچون کندر، ورس (اسپرک) و سوسنبر در روغن زیتون می‌انداختند و زنان این ترکیب را به خود می‌گرفتند (مراغی، 99؛ عقیلی، 621). 
مردم مناطق مختلف ایران به خواص امعا و احشای آهو آگاهی داشته، و در معالجات امراض مختلف از آن استفاده می‌کرده‌اند؛ برای نمونه مردم لرستان و ایلام برای درمان زخم ناشی از گلوله اگر سطحی باشد، پوست گاو یا بز ــ که تازه از گوشت جدا شده است ــ بر روی زخم می‌گذارند و اگر زخم عمیق و خطرناک باشد، پوست خشک شدۀ آهو را در شیر می‌گذارند و آن را مدتی لای پارچه می‌پیچند تا خوب نرم شود، سپس بر روی زخم می‌بندند (اسدیان و دیگران، 258). خراسانیها نیز برای معالجۀ اسهال، مغز قلم آهو را خام خام می‌کوبند و با آش آب‌غوره می‌خورند (شکورزاده، 233؛ نیز نک‍ : شاملو، 3 / 757). 
مردم قبایل عرب خوزستان برای صاف و مرتب درآمدن دندان کودکانشان دندانهای شیری آنها را به هنگام افتادن به سمت آفتاب پرتاب می‌کنند و رو به آفتاب نیت می‌کنند که خداوند دندان زیبایی مثل دندان آهو به کودکشان بدهد و به هنگام انداختن دندان به سمت آفتاب به کودکشان یاد می‌دهند تا به آفتاب بگوید: «یا عین الشمس اخذی اضریس من اضریسات الحمار و عطینی اضریس من اضریسات الغزال» یعنی: «ای چشم خورشید دندانی از دندانهای درازگوش ببر و به جای آن یک دندان آهو به من بده!» و با این کار باور دارند که دندانهایی صاف و مرتب برای کودک حاصل خواهد شد. بدین جهت، هرگاه بچه‌ای را مشاهده می‌کنند که دندانهای ناصاف و نامرتب دارد، به او می‌گویند: «مگر دندان شیری خود را به طرف خورشید نینداختی؟ مگر از آفتاب دندان قشنگ آهو درخواست نکردی؟» (پورکاظم، 212). 
مردم لرستان نیز با سوزاندن مغز قلم آهو سرمه تهیه می‌کنند و معتقدند برای سوی چشم مفید است (شادابی، 107؛ برای اطلاعات بیشتر، نک‍ : ه‍ د، سرمه). مردم تهران گوشت آهو را برای گرفتگی قلب، یرقان (زردی)، فالج و امراض مربوط به اعصاب مفید می‌دانستند. آنها برای تقویت و رشد مو خون آهو را به موی سر و ریش خود می‌مالیدند. همچنین برای دوری از گزند حشرات بر روی پوست آهو می‌نشستند. تهرانیها برای جلا دادن به پوست خود جوشاندۀ پشکل آهو را به پوست خود می‌مالیدند و پختۀ پشکل آهو در سرکه را برای بهبود ورم دستگاه گوارش و هیجان مفید می‌دانستند (شهری، تاریخ ... ، 203). همچنین برای درمان شب‌ادراری بر روی پوست آهو می‌نوشتند: «یا ابلیس عنود! چرا به آدم سجده نکنی؟» و آن را در زیر لباس خود می‌بستند و می‌خوابیدند (همو، طهران ... ، 5 / 424). 

باورها

در فرهنگ باورها و اعتقادات ایرانیان آهو جایگاه ویژه‌ای دارد؛ برای نمونه در کتابهای تعبیر خواب، دیدن آهو در خواب نشانه‌ای رمزی از زنِ زیبای باکره است. چنان‌که فخر رازی در تعبیر خوابِ مردی که آهو دیده بود، می‌گوید که با دوشیزه‌ای ازدواج خواهد کرد و اگر در خواب ببیند که آهویی را کشته است، بکارت دوشیزه‌ای را زایل می‌کند و اگر ببیند که از قفا یا جای نامعمول آهو را کشته، تعبیرش این است که به جای زنان با مردان جماع خواهد کرد، به‌ویژه اگر آهو نر باشد، جماع وی نامعمول‌تر و رسواتر خواهد بود (نک‍ : خوابگزاری، 276). 
باورهای دیگری نیز دربارۀ آهو وجود دارد. مثلاً مردم درگز معتقدند اگر هوا آفتابی باشد و باران ببارد نشانۀ این است که در کوهستان آهو در حال زایش بچه است (تکلیفی، 242). مردم جزیرۀ قشم نیز باور دارند که اگر هوا ابری و آفتابی باشد و باران نیز ببارد، حتماً آهویی در کوه بره‌ای ماده زاییده است (اسدیان، 30). گاه همراه داشتن شاخ و سم آهو رمانندۀ موجودات وهمی است. مثلاً به باور گیلانیها اگر کسی شاخ گوزن یا آهو را بر روی دستۀ چاقو بکوبد و همراه داشته باشد، از شر جن و پری مصون می‌ماند (ذوالفقاری، 278). 
مردم کرمان و سیرجان حیواناتی همچون کبک و آهو را شورچشم می‌دانند و نگه داشتن آنها را در خانه خوب نمی‌دانند (مرادی، 282، 285؛ مؤید محسنی، 478، 483). همچنین کرمانیها شکار حیواناتی از قبیل آهو، کبک و گنجشک را از سر تفنن و تفریح شوم می‌دانند و معتقدند شکارچی به واسطۀ شکار این حیوانات عمر کوتاهی خواهد داشت (مرادی، همانجا). سیرجانیها نیز عقیده دارند اگر زن بارداری گوشت بزغاله یا آهو بخورد، بچه‌اش پرجنب‌وجوش می‌شود (مؤید محسنی، همانجا). 
به باور بسیاری از مردم جن و پری گاه به جلد آهو می‌روند و خود را به انسان می‌نمایانند (مثلاً دربارۀ خراسانیها، نک‍ : اکرامی، 163). مردم کازرون نیز برای در امان ماندن خانه‌های خود از بلایا و چشم و نظر بد بر پیشانی خانۀ خود شاخ آهو یا قطعه‌ای نمک با قاب گچی نصب می‌کنند (شیخ‌الحکمایی، 186). بیرجندیها نگهداری آهو در خانه را بدشگون می‌دانند. همچنین آنها عقیده دارند که اگر زن بارداری چشم آهو بخورد و یا به آن نگاه کند، چشمان بچه‌اش شبیه چشمان آهو می‌شود (رضایی، 636، 638). برخلاف کسانی که آهو را شوم می‌دانند، در برخی از مناطق مردم آهو یا همراه داشتن اجزاء بدن آهو را باطل‌کنندۀ سحر و جادو و چشم‌زخم می‌دانند؛ مثلاً از جملۀ طلسمها و نظر ـ قربانیهای دفع‌کنندۀ چشم‌زخم و جادو برای کودکان تازه متولد شده در تهران، شاخ یا سم آهو بوده است (نک‍ : آقاجمال، 26؛ هدایت، 111؛ کتیرایی، 38-40؛ شاملو، 3 / 757). 
تهرانیها کشتن و شکار برخی از حیوانات بی‌آزار همچون آهو، گنجشک و خرگوش را باعث فقر و تنگ‌دستی می‌دانستند (نک‍ : ماسه، 2 / 324؛ شاملو، همانجا). مردم رودسر در استان گیلان نیز آهو را خوش‌یمن می‌دانند. آنها در شب چله رسمی دارند که از پوست آهو در آن استفاده می‌شود. در شب چله یک نفر از اهالی محل پوست آهو بر روی سر خود می‌اندازد، چنان که تمام قسمتهای بدنش را بپوشاند. یک نفر هم کیسه‌ای به دوش می‌گیرد و دیگران به دنبال آهو راه می‌افتند و پس از خواندن اشعاری در محله‌ها پیش می‌روند و در هر خانه که می‌رسند، صاحب‌خانه آمدن آهو را خوش‌یمن و باعث برکت مال و محصول می‌داند؛ از این‌رو، مبلغی پول یا برنج به کیسه‌دار هدیه می‌دهد (انجوی، 166). 

آشپزی

گوشت آهو به عنوان یکی از بهترین گوشتها به‌شمار می‌آید، و بیشتر مورد توجه و در دسترس طبقۀ حاکم و ثروتمندان جامعه بوده است. در زبان پهلوی به غذاهای گوشتی سرد «اَفسرد» می‌گفتند. احتمالاً این اصطلاح نامی عام برای غذاهای گوشتی سرد بوده است. یکی از این غذاها «خامیز» نام داشته، که از گونه‌های «افسرد» به‌شمار می‌رفته است و به عنوان خوراکی اشتهاآور خورده می‌شد. افسرد از خوابانیدن برشهای نازک گوشت در سرکه به‌دست می‌آید. در مناظره‌ای در یک متن پهلوی، میان خسرو و ریدک به برخی از بهترین خوراکهای ایرانی زمان ساسانیان اشاره شده است و در آن بهترین خامیزها، خامیز گوشت آهو دانسته شده است؛ به‌ویژه خامیزی که از گوشت آهوی مادۀ سترون فربه تهیه شده باشد ( متون ... ، 74-75). 
در دورۀ صفویه آشپزان دربار شاه عباس نوعی کباب از گوشت آهو به نام «دو غرمۀ (قرمه) آهو» تهیه می‌کردند، که ابتدا رگ و ریشه و چربی گوشت را می‌گرفتند و سپس آن را کباب می‌کردند (نورالله، 205). در این دوره نوعی خوراک دیگر به نام «قلیه سنگ سیر» از گوشت آهوی پخته و تفت داده شده همراه با پیاز و ادویه، نعناع خشک، سیر و کشک تهیه می‌شد (همو، 205-206، 237). 
گاسپاردروویل در سفرنامۀ خود در بیان خوراک ایرانیان و تعریف غذاهای ایرانی به علاقۀ ایرانیان در کباب کردن انواع گوشت شکار ازجمله گوشت آهو اشاره می‌کند و آن را بسیار لذیذ می‌داند (ص 82-83). مردم مرفه اراک نیز در گذشته آهو را بعد از شکار پوست می‌کندند و پس از خالی کردن شکم، آن را به دو قسمت کرده، روی آتش کباب می‌کردند. این خوراک بیشتر در تفرش رایج بوده است (حجازی، 91؛ برای اطلاعات بیشتر دربارۀ کباب آهو و طرز تهیۀ آن در فرهنگ آشپزی ایرانی، نک‍ : دریابندری، 2 / 1452، 1454-1455). 

افسانه‌ها

آهو در تعدادی از افسانه‌های ایرانی به عنوان یک صید و شکار زیبا و جذاب برای شکارچی است که صیاد را دنبال خود می‌کشد و به راهی که خود می‌خواهد، هدایت می‌کند. آهوان افسانه‌های ایرانی دائماً به پری یا ماه دخت یا موجوداتی ماورایی بدل می‌شوند که شخصیتها و قهرمانان افسانه را وارد حوادث و ماجراهایی تودرتو می‌کنند. گاه آهوانِ افسانه‌های ایرانی اغواگر و فریبکارند. مثلاً در روایتی از افسانۀ کد 945، دختر پادشاه با جادو، خود را به شکل آهو درمی‌آورد و قهرمانان داستان را به قصر پادشاه می‌کشاند و باعث کشته شدن آنها می‌شود (درویشیان، 7 / 509-513)؛ یا در روایتی از افسانۀ کد B516، قهرمانان داستان یکی پس از دیگری در پی به دست آوردن آهو به چشمه می‌رسند، لیکن قهرمانان با جادوی آهو به سنگ تبدیل می‌شوند (همو، 2 / 13-23) و یا در برخی از افسانه‌های دیگر قهرمان داستان به سبب آشامیدن از آب چشمه به شکل آهویی زیبا درمی‌آید که برای نمونه می‌توان به روایتهای متفاوت کد 450 اشاره کرد. در افسانۀ دیگری به نام «آهوک» پسربچه پس از پریدن در چشمه‌ای به نام «چشمۀ آهوها» تبدیل به آهویی زیبا می‌شود (همو، 1 / 151، 152؛ خدیش، 316- 318؛ نیز نک‍ : سعیدی، 186-190). همچنین در برخی از افسانه‌ها تنها راه علاج بیماری یکی از قهرمانان داستان، خوردن گوشت آهو یا مغز آهو ست؛ برای نمونه می‌توان به افسانۀ «آهوبچه» اشاره کرد که در این داستان حکیم تنها راه علاج و نجات از مرگ یکی از شخصیتهای داستان را خوردن گوشت بچه آهو می‌داند (درویشیان، 7 / 113-117). 
گاه در افسانه‌ها و روایات عامه آهو به عنوان نماد اغواگری زنانه و شهوت است. مثلاً در داستان «زاهد مستجاب‌الدعوه و آمیزش با آهو»، آهو به‌عنوان طعمه و عاملی ترغیب‌کننده باعث سست شدن ایمان زاهد می‌شود و شهوت بر او چیره می‌گردد ( مجمل ... ، 110-112). در داستان دیگری به نام «آهوی حرم و مرد حرمت‌شکن»، باز هم سستی و شهوت انسان باعث سختی و هلاکت او می‌شود که آهو به عنوان یک طعمه نقش کلیدی در داستان دارد (ابوالفتوح، 2 / 163). 
رحم و مروت و مهربانی به حیوانات در برخی از داستانها پیام اصلی به‌شمار می‌رود و آهو به‌عنوان حیوانی معصوم و بی‌گناه در دام صیاد اسیر است و توسط شخصی دل‌رحم و مهربان آزاد می‌شود؛ برای نمونه می‌توان به داستانِ معروف «پیامبر(ص) و ضمانت آهو» اشاره کرد. در این داستان پیامبر(ص) ضامن آهویی می‌شود که از دست صیاد به او پناه آورده است. آهو از پیامبر(ص) می‌خواهد تا مجالی کوتاه به او داده شود تا فرزندش را شیر دهد و سپس بازگردد. پیامبر(ص) از شکارچی می‌خواهد تا آهو را رها کند و ضامن آهو می‌شود. آهو پس از آزادی و شیر دادن به فرزندش باز می‌گردد و سرانجام شکارچی از کشتن آن صرف نظر می‌کند (بحرالفوائد، 380؛ نیز نک‍ : عوفی، 210؛ کاشفی، 136-137؛ علوی، 145؛ هبله‌رودی، 285-286). 
داستانهای معروف دیگری دربارۀ ضمانت امام رضا(ع) از آهو در میان ایرانیان رایج است. رواج این داستانها سبب شده است که علی بن موسی‌الرضا(ع) در ایران به «ضامن آهو» معروف شود (برای اطلاعات بیشتر دربارۀ جایگاه و شخصیت امام رضا(ع) در فرهنگ مردم ایران، نک‍ : ه‍ د، موسی بن رضا(ع)). به باور ایرانیان، روستای آهوان میان سمنان و دامغان منطقه‌ای است که علی بن موسی‌الرضا(ع) ضامن آهو شده است (برای اطلاعات بیشتر در این باره، نک‍ : دبا، ذیل آهوان؛ سبزواری، 251؛ حقیقت، 368- 369؛ کرزن، 385). یک کتاب منظوم عامیانه و از کتابهای مکتب‌خانه‌ای به نام ضامن آهو در دست است که محتوای آن داستانهای عامیانۀ مربوط به ضامن آهو ست (برای اطلاعات بیشتر در این باره، نک‍ : ه‍ د، ضامن آهو). 

ترانه و امثال و حکم

خصوصیات و صفات ظاهری آهو مثل زیبایی و درشتی چشمانش و یا بوی خوش آن در ترانه‌های عامیانه نیز بسیار آمده است. در یک ترانۀ کرمانی آمده است: به قربون دو چشمان غزالت / ندیده آفتاب ماه جمالت (مرادی، 46، 53)، یا در ترانه‌های مردم فارس: قند و نبات داری پسر / آهوی سرگشته پسر، و یا: چو آهو می‌شوم در کوه و دره / که صیاد درشوی رویم نبینی (همایونی، 67، 255، 322؛ نیز نک‍ : فقیری، 148، 150؛ ورجاوند، 942). 
در امثال و حکم فارسی مضامین بسیاری از آهو، شکار و ویژگیهای آهو در دست است: «آهو اگر جست و خیز دارد، خرگوش هم می‌تواند بدود» (بیرجندی)؛ «آهو در هر کوهی که گوشت گرفت، در همان کوه گوشتش را هم می‌ریزد» (لری)؛ «آهو را گفتند: برای که می‌دوی؟ گفت: برای جانم، تازی را گفتند: برای که می‌دوی؟ گفت: برای اربابم» (شوشتری)؛ «آهو مگر پلو می‌خورد؟» (رامسری)؛ «آهو نچرد پنبۀ ما را، ما گذشتیم از پشمش» (سنگسری) (ذوالفقاری، 254)؛ «آهوی نگرفته می‌بخشد»؛ و «آهو تو همون دره‌ای که می‌چریده، تیر خورده» (رنجبر، 390)، نمونه‌هایی از امثال مردم است که دربارۀ آهو یا با مضمون آهو ساخته شده است. 

مآخذ

آقاجمال خوانساری، محمد، عقاید النساء و مرآت البلهاء، به کوشش محمود کتیرایی، تهران، 1349ش؛ ابن بطلان، مختار، تقویم الصحة، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1366ش؛ ابن‌سینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1367ش؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، 1371ش؛ اسدی، نـوش‌آذر، نگاهی به گرمسار سرزمین خورشید درخشان، تهران، 1378ش؛ اسدیان خرم‌آبادی، محمد، گوشه‌ای از دانشها و باورهای عامه در شهر قشم، تهران، 1383ش؛ همو و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، 1358ش؛ اکرامی، محمود، از ما بهتران، مشهد، 1382ش؛ الئاریوس، آدام، سفرنامه، ترجمۀ احمد بهپور، برلین شرقی؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1379ش؛ بحرالفوائد، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1345ش؛ بن‌تان، اگوست، سفرنامه، ترجمۀ منصوره اتحادیه، تهران، 1354ش؛ بهرامی، تقی، فرهنگ روستایی، تهران، 1317ش؛ بهنیا، محمدرضا، بیرجند نگین کویر، تهران، 1380ش؛ پورکاظم، کاظم، جامعه‌شناسی قبایل عرب خوزستان، تهران، 1375ش؛ پولاک، یاکوب ادوارد، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1361ش؛ تاجدینی، علی، فرهنگ نمادها و نشانه‌ها در اندیشۀ مولانا، تهران، 1383ش؛ تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ترجمۀ حمید ارباب شیرانی، تهران، 1383ش؛ تحفة الغرائب، منسوب به محمد بن ایوب حاسب، به کوشش جلال متینی، تهران، 1371ش؛ تکلیفی چاپشلو، احمد، ادبیات عامۀ شهرستان درگز، مشهد، 1379ش؛ جامی، عبدالرحمان، هفت اورنگ، به کوشش مرتضى مدرس گیلانی، تهران، سعدی؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1382ش؛ جمالی یزدی، مطهر، فرخ‌نامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1346ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1381ش؛ حجازی، شبنم و علیرضا یاراحمدی، غذاهای محلی و سنتی استان مرکزی، تهران، 1383ش؛ حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ سمنان، سمنان، 1352ش؛ خاقانی شروانی، دیوان، به کوشش حسین نخعی، تهران، 1336ش؛ خدیش، پگاه، ریخت‌شناسی افسانه‌های جادویی، تهران، 1387ش؛ خوابگزاری، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1385ش؛ دبا؛ دروویل، گاسپار، سفرنامه، ترجمۀ جواد محیی، تهران، 1348ش؛ درویشیان، علی‌اشرف و رضا خندان، فرهنگ افسانه‌های مردم ایران، تهران، 1381ش؛ دریابندری، نجف و فهیمه راستکار، کتاب مستطاب آشپزی از سیر تا پیاز، تهران، 1384ش؛ دنیسری، محمد، نوادر التبادر لتحفة البهادر، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه و ایرج افشار، تهران، 1350ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فـارسی، تهران، 1388ش؛ رضایی، جمـال، بیرجندنامه، بـه کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381ش؛رنجبر، حسین، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373ش؛ سبزواری، اسماعیل، کتاب ید و منبر، به کوشش محمدباقر بهبودی، تهران، 1352ش؛ سعیدی، سهراب، قصه‌ها و افسانه‌های مردم هرمزگان، تهران، 1386ش؛ سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش مدرس رضوی، تهران، 1359ش؛ شادابی، سعید، فرهنگ مردم لرستان، تهران، 1377ش؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1342ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1360ش؛ شعبانی، معصومه، شاخۀ مرجان، تهران، 1386ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363ش؛ شمیسا، سیروس، فرهنگ اشارات ادبیات فارسی، تهران، 1377ش؛ شوالیه، ژان و آلن گربران، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سودابه فضایلی، تهران، 1385ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1368ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1383ش؛ شیخ‌الحکمایی، عمادالدین، کازرونیه، تهران، 1385ش؛ عقیلی خراسانی، محمدحسین، مخزن الادویة، کلکته، 1844م؛ علوی عاملی، محمد عبدالحسیب، قواعد السلاطین، به کوشش رسول جعفریان، تهران، 1384ش؛ عوفی، محمد، جوامع الحکایات، به کوشش محمد معین، تهران، 1335ش؛ فقیری، ابوالقاسم، سیری در ترانه‌های محلی، تهران، 1385ش؛ کاشفی، حسین، روضة الشهداء، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1334ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1378ش؛ کرزن، ج. ن.، ایران و قضیۀ ایران، ترجمۀ غلامعلی وحید مازندرانی، تهران، 1349ش؛ ماسه، هانری، معتقدات و آداب ایرانی، ترجمۀ مهدی روشن‌ضمیر، تبریز، 1348ش؛ متون پهلوی، به کوشش جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب ـ آسانا، ترجمۀ سعید عریان، تهران، 1371ش؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدرضا رمضانی، تهران، 1318ش؛ مرادی، عیسى، ترانه‌ها، زبان‌زدها و فرهنگ عامۀ مردم کرمان، کرمان، 1387ش؛ مراغی، عبدالهادی، منافع حیوان، به کوشش محمد روشن، تهران، 1388ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش نیکلسن، تهران، 1363ش؛ مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381ش؛ نجفی آشتیانی، ابوالقاسم، نیم‌نگاهی به آشتیان، تهران، 1385ش؛ نظامی گنجه‌ای، لیلی و مجنون، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران، 1363ش؛ نورالله، «مادة الحیاة، رساله در علم طباخی»، آشپزی دورۀ صفوی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1360ش؛ ورجاوند، پرویز، سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین، تهران، 1377ش؛ هبله‌رودی، محمدعلی، جامع التمثیل، تهران، 1377ق؛ هدایت، صادق، نیرنگستان، تهران، 1334ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1371ش.  

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.