زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه

آنکارا

آنْكارا، پایتخت جمهوری تركیه، كرسیِ ایلِ ‌(استان) آنكارا، پُر شهرستان‌ترین استان تركیه، واقع در شمال قسمت مركزی دشت آناتولی، 200 كیلومتری جنوب دریای سیاه و حدود 350 كیلومتری جنوب شرقی استانبول، خاستگاه تمدن كهنِ هیتی و یكی از زیباترین شهرهای‌خاورمیانه.

وجه تسمیه

نام آنكارا از آغاز پیداییِ این شهر تاكنون به شكلهای گوناگون اما نه چندان متفاوت، تلفظ و ضبط شده است. در زبانِ هیتی آنكووا (دائرةالمعارف ‌الاسلامیة)؛ در یونانی و لاتین انكوره (در «فرهنگ جغرافیایی جدید وبستر»، تلفظ كلمۀ اخیر به صورت اَنْسیره ضبط شده است)؛ در متون فارسی به صورتهای انگوری‌، انگوریه، اَنْقِره (به پیروی از تلفظ عربی) و اخیراً آنكارا؛ در تركی انگره، انگورو، اَنگوری، انگوریه و آنگارا İA, 438)) و در عربی اَنقِره و اَنْقوریه. یاقوت و ابوالفداء در زیر عنوان اَنقِره به انكوریه نیز اشاره كرده‌اند (معجم‌ البلدان، 1 / 271، تقویم البلدان، 380). در كتیبه‌های سلجوقی و بر سكه‌های ضرب شده در آنكارا نام این شهر همه جا آنكارا، در تاریخ ابن‌بی‌‌بی (صص 5، 44، 47، 212، 214 و 332) انكوریه و انگوریه و در آثار عصر ایلخانان، انگوریه İA, I / 443)) و در منابع اخیر دوران عثمانی مانند سیاحت‌نامه و جهان‌نما انگوره و آنكارا ضبط شده است (همانجا). جغرافی‌نویسان قرون وسطی‌، ظاهراً با توجه ‌به رشته كوههای اطراف ‌شهر، گاه از آنكارا به‌عنوان ذات ‌السَّلاسِل ‌یاد كرده‌اند. در نوشته‌های قدیمِ غربی این شهر انگوری، انگوره و آنكاراس خوانده شده است. سرانجام در 1342ق / 1923م، پس از اعلام جمهوریت در تركیه، این شهر رسماً آنكارا نام گرفت. دربارۀ معنای لفظ آنكارا اقوال متفاوت است. احتمال داده شده است كه این كلمه از واژۀ سانسكریت آنكاس، به معنای درهم و برهم و شلوغ، مشتق شده باشد (همان، I / 438). گروهی از لغت‌شناسان كهن، آنكارا را با واژۀ یونانی انكورا به معنای لنگر مرتبط می‌‌دانند و پاره‌ای از روایات افسانه‌آمیز نیز این ارتباط را تأیید می‌‌كنند: به گزارش پوسانیاس، تاریخ‌نگار یونانی، آنكارا به ‌دست میداس پسر گوردیوس بنیاد یافت. به گمان وی، لنگری كه در معبد ژوپیتر وجود داشته توسط این شاهزاده كشف شده بود. آپولونیوس مورخ كاریایی می‌‌گوید در جنگ میان گُلها از یك سو و میتریدات (مهرداد)، پادشاه پونتوس، و آریوبرزن از سوی دیگر، بطلمیوس لشكری از مصریان به جنگ گُلها گسیل داشت. گُلها این لشكر را منهزم كردند و لنگرهای كشتیهای آنان را به نشانۀ پیروزی با خود به همراه آوردند و در شهر خود كه به همین مناسبت آن را آنكارا نامیدند، جای دادند (تكسیر، 479). اما حقیقت این است كه آنكارا پیش ‌از رویداد یاد شده (سدۀ اول ق‌‌م) و حتی در زمان اسكندر، با همین نام وجود داشته است (همو، 480). برخی احتمال داده‌اند كه لفظ آنكارا با واژۀ فارسی انگور و انگوری (یعنی عِنَب) هم ریشه است و گروهی نیز آن‌ را مأخوذ از كلمۀ یونانی ‌اغوریذا، به معنای غوره، یا انگوری و انگوریا، به معنای خیار، دانسته‌اند (دائرةالمعارف اسلامیة). بر پایۀ پژوهشهای انجام شده چنین به نظر می‌‌رسد كه آنكارای امروزی بر جای اَنكووا، شهر هیتیها، بنا شده باشد و بنابراین برخی نام آنكارا را دگرگون شدۀ انكووای هیتی می‌‌دانند (İA, 438).

چهرۀ طبیعی

آنكارا در °38 و ′55 عرض شمالی و °32 و ′55 طول شرقی‌، نزدیك به مرز شمالیِ فلات آناتولی مركزی و بر كرانۀ رود آنكارا واقع است. در تقسیمات جغرافیایی قدیم، برخی آنكارا را از اقلیم چهارم (مستوفی‌، 110) و گروهی دیگر مانند ابوالفداء از اقلیم پنجم دانسته‌اند (تقویم البلدان، 380). رود آنكارا كه در گذشته انگورو سویو نام داشته و از 3 رود بنت درسی‌ (یا خطیب سویا قایاش)، اینجه‌سو و چبق‌سویو تشكیل شده پس از طی 184كم‍ و سیراب كردن جلگۀ آنكارا به جانب ‌شرقی جریان ‌می‌‌یابد و به ‌رود بزرگ سكاریه (سَقاریه، صاغری) می‌‌ریزد (EI2, I / 509). آنكارا دقیقاً در مصب چُبُق‌سو یا چُبُق‌چای ‌(مایر، II / 231) بر دامنۀ تپه‌ای از صخره‌های آذرین كه از جنوب به شمال كشیده شده و حدود 150 متر از فلات آناتولی ارتفاع دارد (WNGD, 53) گسترده است. ارتفاع آنكارا از سطح دریا در پایین‌ترین نقطۀ شهر 835 متر و در بالاترین ناحیه، بر فراز تپه‌ای كه محل قلعۀ آنكاراست، 975 متر محاسبه شده است. شمال، جنوب و غرب شهر را رشته كوههایی فرا‌گرفته كه بلندترین قلۀ آن به نام اِلما داغی‌، با 1862 متر ارتفاع از سطح دریا، به طرف جنوب كشیده شده است (YA, I / 511). آنكارای كهن بر ارتفاعات همین تپه سر برافراشته و باروهای آن تا پایین دامنۀ تپه امتداد یافته است (تكسیر، 480). چون آنكارا را از چند سو كوههایی در میان گرفته هوایی نسبتاً خشك دارد. بیش‌ترین برف و باران این شهر در ماههای دی و بهمن می‌بارد. دِی، با میانگین حداقل °2- سانتی‌گراد، سردترین و مرداد با میانگین حداكثر °30+ سانتی‌گراد، گرم‌ترین ماه سال در آنكاراست (بریتانیكا، I / 925). میانگین درجه حرارت سالانۀ آن °11 سانتی‌‌گراد (پُل رو، 16) و میانگین باران سالانه 367 میلی‌‌متر است. بیش از 9 درصد از زمینهای استان آنكارا به‌ویژه نواحی شمال و شمال ‌غربی آن را جنگل پوشانده است (YTA, I / 147). بنابراین می‌‌توان گفت كه شهر آنكارا از پوشش گیاهی خوبی‌برخوردار نیست.

تاریخ

روشن نیست كه آنكارا دقیقاً در چه زمانی بنیاد نهاده شده است ولی قرائن باستان‌شناختی نشان می‌‌دهد كه زندگی در اطراف آنكارا با شكار و گردآوری خوراك آغاز گردیده است. در كنار آثار نوسنگی كه در نزدیكی قلعۀ آنكارا و رود چبق به دست آمده، نشانه‌هایی هم از دوران دیرینه سنگی در حوالی دانشكدۀ كشاورزی آنكارا مشاهده شده است و این همه نشان‌دهندۀ آن است كه آغاز نوعی از فرهنگ اولیۀ بشری كه در آنكارا یافت شده به عصر حجر می‌‌رسد (همان، I / 148؛ بریتانیكا، II / 925). احتمال داده می‌‌شود كه ‌این شهر در هزارۀ 2 ق‌م توسط اقوام هیتی ‌بنیاد یافته باشد. این اقوام هند و اروپایی در اوایل هزارۀ 2 ق‌‌م از نواحی غرب به آناتولی راه یافتند، و در كرانه‌های رود هالیس (قِزل ایرماق امروزی) جای گزیدند و با مردم محلی در آمیختند. در حدود 1600 ق‌م حكومتهای كوچك محلی را كه از قبل‌ در منطقه وجود داشت، زیر نفوذ خود آوردند و آنها را متحد كردند و سرانجام ملت واحدی تشكیل دادند كه پایتختشان هتوشاش (بُغازكوی امروزی) بود (آمریكانا، XIV / 2986) توانِ امپراتوری هیتی در سدۀ 13 ق‌م به سستی گرایید تا اینكه سرانجام امپراتوری فریگیه ‌جای آن را در آناتولیِ مركزی گرفت. پادشاهی فریگیان میان سالهای 680-670 ق‌م با حملۀ كیمریان‌ نابود شد. این گروه جدید یكی از قبایل صحراگرد حوالیِ كریمه بودند كه در حدود 635 ق‌م بر آسیای صغیر دست یافتند («فرهنگ وبستر»، I / 406) و تا حدود 620 ق‌م‌ در این سرزمین فرمان راندند. از پی كیمریان لیدیاییها جای آنان را گرفتند (آمریكانا، XXII / 22). پادشاهی لیدی هم به نوبۀ خود در حدود 546 ق‌م به دست ایرانیان سرنگون شد. در 334 ق‌م اسكندر مقدونی آنكارا را تسخیر كرد و پس از مرگ او این شهر نزدیك به نیم قرن در تصرف سلوكیان بود. در دهه‌های نخستین سدۀ 3 ق‌م اقوامی كه در تاریخ به گالاتها و تكتوساژها معروفند از شبه‌جزیره بالكان به داخل آناتولی راه یافتند و با فریگیان و یونانیان در‌آمیختند و تا پایان همین قرن در آناتولی مركزی ساكن شدند. با نیرومند شدن این اقوام مهاجر، آنكارا به پایتختی برگزیده شد (IA, I / 440). پاره‌ای منابع مانند دائرةالمعارف اسلام، گالاتها را از قوم تكتوساژ دانسته‌اند و پاره‌ای دیگر مانند بریتانیكا از تكتوساژها به‌عنوان قبیله‌ای از گالاتیا یاد كرده‌اند. و نیز برخی‌ دیگر گالاتها را متشكل از 3 گروه دانسته‌اند كه از میان آنها تكتوساژها آنكارا را به پایتختی برگزیدند (İA، همانجا). بعید نیست كه گالاتیا و تكتوساژ نام دو قومِ هم نژاد مهاجر بوده است كه با قوم سومی مشتركاً فدراسیون گونه‌ای در این منطقه تشكیل دادند، ولی در این میان نام گالاتیا، به دلایلی، كُلیت و برجستگی بیش‌تری در تاریخ یافته است. بنابر گزارش تكسیر در زمان امپراتوری نرون آنكارا عنوان متروپول گرفت و ساكنان آن‌تكتوساژ نامیده شدند (ص 480). گالاتها یا گالاتیاییها كه در میان اعراب به غلاطیه معروفند بر تپه‌ای به ارتفاع 120 متر قلعه‌ای بنا كردند كه قلعۀ كنونی آنكارا بر پایه‌های همان قلعه نهاده شده است (مایر، II / 231). شاهزاده‌ای از همین گالاتها معبدی به نام اُگُستوم در آنكارا بنا كرد. آثار بازماندۀ این معبد حكایت از هنر پیشرفتۀ گالاتها در آن زمان‌ دارد (تكسیر، 481). پس از چیره شدن پرگاموم‌ یا پرگاموس بر گالاتها آنكارا یك چند نیز بخشی از این پادشاهی ‌شد (آمریكانا، XXI / 582). در90 ق‌م آنكارا به ‌دست ‌میتریدات (مهرداد) ششم جزو قلمرو پادشاهی پونتوس‌ (واقع در شمال غربی‌آسیای صغیر، بر كرانۀ دریای سیاه، میان ارمنستان و ورد هالیس) گردید (مایر، II / 231) و سرانجام پس از خودكشی میتریدات (66 ق‌‌م) و الحاق پونتوس به امپراتوری روم، آنكارا نیز به دست اگوستوس امپراتور روم، جزو قلمرو روم گردید. در 25 ق‌م كه پادشاهی در حال اضمحلال گالاتیا به انضمام پیسیدیا و قسمتهایی از لیكائونیا و با همان نام گالاتیا یكی از ایالات روم گردید، آنكارا به‌عنوان كرسی آن ایالت تعیین ‌شد (آمریكانا، XII / 232) و به افتخار امپراتور روم‌ لقب «سباست» (بزرگ و باشكوه) یافت (تكسیر، 480). پس از تجزیۀ امپراتوری روم به شرقی و غربی، آنكارا جزو روم شرقی یا بیزانس شد (YTA, II / 148). در 620 م خسرو پرویز ساسانی در یكی از لشكركشیهایش به آسیای صغیر بر آنكارا دست یافت. لیكن پس از تحمل شكستی در نزدیكی نینوا (6 ق / 627 م) ناگزیر به ترك آناتولی شد (بریتانیكا، I / 925). در عهد خلافت عباسیان، آنكارا چند بار از سوی اعراب دستخوش هجوم و غارت و ویرانی شد. در زمان مهدی خلیفۀ عباسی (خلافت: 158- 169 ق / 775-785 م) كشمكشهایی میان او و رومیان در آسیای صغیر رخ داد و عباس بن محمد از جانب مهدی به قصد جهاد تا اَنقره پیش رفت ‌(یعقوبی، 2 / 404). در 191 ق / 806 م هارون‌الرشید (خلافت: 170-193 ق / 786- 809 م) شهر را محاصره و یغما كرد (EI2, I / 510). به گزارش طبری عبدالملك بن صالح فاتح انقره بود (10 / 646). او بر دروازۀ آنكارا كتیبه‌ای به زبان یونانی دید. مترجم او به فرمان وی متن یونانی را كه حاوی نكاتی پندآموز بود، به عربی برگرداند و به نظر هارون‌الرشید رساند (قزوینی‌، 506). ابوجعفر عبداللّٰه ‌مأمون (خلافت: 198- 218 ق / 814-833 م) در محرم 215 / فوریۀ 830 م انقره را نیمی ‌با صلح و نیمی ‌با شمشیر گشود و آن ‌را ویران ‌كرد (یعقوبی، 2 / 465). المعتصم باللّٰه (خلافت: 218-227 ق / 833-842 م) نیز در 224 ق / 838 م كار مأمون را تكرار كرد و به گفتۀ حسین بن ضحاك شاعر، لَم تبق مِن اَنقِرَة نَقْرَةً (ابن خردادبه، 101). به گزارش زكریا قزوینی، معتصم پس‌از ویران كردن انقره دو لنگه درِ آهنی كه بر دروازۀ شهر بود، به بغداد برد. این درِ عریض و طویل در زمان قزوینی در قسمت باب العامّة، دری از درهای دارالخلافه بوده است (ص ‌506).
در 257 ق / 871 م شهر دستخوش تاراج پالیسینها یا بیالقه (فرقه‌ای مسیحی معتقد به نوعی ثنویت خدا كه نخستین بار در سدۀ 7 م در قلمرو امپراتوری بیزانس ظهور كردند) شد و در 319 ق / 931 م در معرض تهدیدهای اعراب طرسوس واقع گردید (EI2، همانجا).
در حدود 463 ق / 1071 م، الب‌ارسلان سلجوقی پس از شكست دادن رومانس چهارم در حوالی شهر ملازگرد، آنكارا را زیر سیطرۀ خود آورد و در نخستین جنگ صلیبی (488-492ق / 1095- 1099م) امپراتور بیزانس، ریموند چهارم شهر را از سلجوقیان بازپس گرفت، ولی دیری نپایید كه شهر دوباره به دست آنان افتاد. تركان سلجوقی بر سر تحكیم قدرت در آنكارا مدتها میان خود زد و خورد داشتند. یك چند سلجوقیان و آنگاه در 521 ق / 1127م امرای سلسله ‌دانشمندیه (حك‍ ح 455-567ق / 1063-1172م) و باز، پس از درگذشت محمد ثانی بن غازی امیر دانشمندی (537 ق / 1142 م) سلجوقیان بر آنكارا دست یافتند (رایس، EI2; 58-60، همانجا). سلاجقه به آنكارا به مثابۀ قلعۀ نظامی استواری توجه داشتند و پیوسته برج و باروی آن را تعمیر و بازسازی می‌كردند (İA, I / 442). زمانی كه عزالدین قلج ارسلان دوم (حك‍ 551-584 ق / 1156- 1188 م) در عهد پیری متصرفات خویش را میان ‌11 فرزندش تقسیم كرد، آنكارا به محیی‌‌الدین مسعود شاه رسید (ابن بی‌‌بی، 5)، لیكن پسر دیگر قلج ارسلان، ركن‌الدین سلیمان (حك‍ 592-600 ق / 1196-1203 م) امیر توقات، او را در جنگی شكست داد و بكشت و آنكارا را متصرف گشت (رایس، 66). چون نوبت سلطنت‌ به عزالدین كیكاووس اول (حك‍ 608-616 ق / 1211- 1219 م) رسید، برادر كهترش‌، علاءالدین كیقباد بر او شورید و قلعۀ آنكارا را به تصرف خود درآورد، ولی ‌پس از یك سال كه در محاصرۀ سخت سپاهیان عزالدین گذراند، ناگزیر تسلیم شد و قلعۀ آنكارا باز به دست عزالدین افتاد (ابن بی‌‌بی، 48-50). پس از مرگ عزالدین، علاءالدین كه در مَلَطیه به حال تبعید به سر می‌برد، به پادشاهی انتخاب شد. در دوران سلطنت او (616-634ق / 1219-1236م) كه از درخشان‌ترین ادوار سلجوقیان روم به شمار می‌‌آید، آنكارا از حالت یك شهر مرزی بیرون آمد. پل معروف به «آق كوپرو» بر رودخانۀ آنكارا، كه تا روزگار ما برجای است، در عهد همین پادشاه بنا شد (İA، همانجا). بعضی ‌از شاهان كم اهمیت‌تر سلجوقی سكه‌های خود را در آنكارا ضرب كرده‌اند (رایس‌، 110). غیاث‌الدین كیخسرو دوم (حك‍ 636-644 ق / 1236-1246 م) كه وارث امپراتوری باشكوه و نیرومندی بود، به زودی در معرض تهدیدهای مغولان قرار گرفت. گرچه مدتی در مقابل حملۀ آنان ایستادگی كرد و چندی در قلعۀ آنكارا مستقر شد (İA، همانجا) ولی چون قلمرو سلطنتش دستخوش هرج و مرج و وحشت زدگی در برابر مغولان شده بود، دست از مقاومت برداشت و از 641 ق / 1243 م فرمان مغولان را گردن نهاد و از سوی هولاكو، دستور یافت كه آرامش را به آناتولی ‌بازگرداند (رایس، 76). هر‌چند كیكاووس دوم (644-682ق / 1246-1283 م)، فرزند كیخسرو دوم، به تعمیر برج و باروی آنكارا همت گماشت، لیكن ستارۀ اقبال سلاجقۀ روم در حال فرو رفتن بود. آنان روز به روز قدرت و شكوه خود را از دست می‌‌دادند. در این ایام گرچه به ظاهر امیران سلجوقی فرمان می‌‌راندند، ولی قدرت واقعی در دست سازمانی متنفذ از بازرگانان توانگر و رؤسای اصناف به ‌نام جماعت ‌اَخیان بود. سوداگران و ارباب حِرَف می‌‌توانستند از رهگذر این سازمان اِعمال نفوذ بسیار كنند. اخیان كه ‌احتمالاً از طریقت فتوت بغداد منشعب شده بودند، پس از ورود به آناتولی به فعالیتهای صنعتی و تجارتی پرداختند و رفته رفته صاحب نفوذ و اقتدار شدند به گونه‌ای كه به شاهان سلجوقی چندان وقعی نمی‌نهادند و بیش‌تر از حكمرانان مغول فرمان می‌بردند (İA، همانجا). از شخصیتهای ‌معروف اخیان‌، اخی ‌شرف‌الدین (د 751 ق / 1350 م) بود كه ظاهراً برجسته‌ترین شخصیت زمان خود بود. پس از برافتادن ایلخانان كه آنكارا بخشی از متصرفات علاءِالدین اِرتنا، امیر سیواس، و جانشینان او شد، فرقۀ اخیان همچنان قدرت خود را حفظ كردند. در واقع می‌‌توان گفت كه تسلط ایلخانان و ارتنائیان بر آنكارا اشغالی نظامی و به منظور گرفتن مالیات بوده است و الا این اخیان بودند كه ‌قدرت واقعی را در دست داشتند (EI2، همانجا).

دورۀ عثمانی

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.