آمودریا
آمودَرْیا، نام ایرانیِ رود معتبر آسیای مرکزی که 540‘2 کمـ طول دارد و از ارتفاعات رشته کوههای هندوکش و فلات پامیر سرچشمه میگیرد و پس از عبور از دشت ترکستان به دریاچۀ آرال میریزد.
نامها
نام آمودریا در یونانی باستان اُکْسُس، در لاتین اُکسوس و در نوشتههای جغرافیادانان دورۀ اسلامی جیحون یاد شده است. احتمال دارد نام جیحون از نام گِحون گرفته شده باشد که در تورات به یکی از انهار بهشت اطلاق شده است. جیحون در دورۀ ساسانیان «وِهروز» یا «بِهرود» نامیده میشد (مارکوارت، 35). بخش اول نام آمودریا باید با نام شهر آمل (ه م) که بر کرانۀ آن بنا شده ارتباط داشته باشد. آمل را آمویه و آموی نیز میگفتند (اکنون نام این شهر چارجوی است). این رود نیز به نام آمویه (مستوفی، 213؛ خواندمیر، 4 / 663) و آموی (نرشخی، 86) ثبت شده است. چان کین بهعنوان نخستین جهانگرد چینی که از حوضۀ آمودریا بازدید کرده نام آن را کویی شویی ثبت کرده است. پس از وی این رود در منابع چینی به نام کویی شویی، یا وو ــ هو یا پو ــ تسو آورده شده است. نام یونانی این رود، بنابر نظر مارکوارت (ص 31) از ریشۀ فارسی باستان «وَخْش» به معنی «بالیدن» گرفته شده و از نظر ریشۀ لغت با نام جشنِ «وخش انجام» که به قول بیرونی تا سدۀ 5 ق / 11 م مرسوم بوده، مربوط است. از سوی دیگر از اسطورههای باستانی برمیآید که «وَخش» یا «وخسو» نزد ساکنان سرزمینهای باختر (حدود بلخ) و خوارزم بهعنوان روح نگهبان آب مورد ستایش بوده است (همو، 32). استعمال نام جیحون از سدههای میانۀ میلادی یعنی از زمانِ یورش مغولان، از رواج افتاد و از آن زمان به بعد در منابع مختلف جغرافیایی و تاریخی غالباً آمودریا آورده شده است. سرزمینی که آمودریا در آن جریان دارد، در یونانی باستان «تْرانْس اُکسانیا» و در منابع فارسی «وَرَزْرود» (یا وَرارود) و در مآخذ عربی «ماوراءالنهر» یعنی آن سوی نهر، نامیده شده است.
مسیر و شعب
آمودریا با 540‘2 کمـ طول بهعنوان یکی از دو رود معتبر آسیای مرکزی از دورههای باستان حایز اهمیت بوده است. اکنون نیز شریان حیاتی جمهوریهای آسیای میانۀ اتحاد شوروی محسوب میشود. بخش اساسی آب آن از شاخههای چندی که از ارتفاعات رشتهکوههای هندوکش و فلات پامیر سرچشمه میگیرند، تأمین میشود. سرچشمۀ اصلی آن یخچالهای دائمیِ وَخجیر که در ارتفاعات 900‘4 متری رشتهکوههای هندوکش قرار دارند و در حدود 000‘10 کمـ2 وسعت دارند، تغذیه میشود و پس از عبور از درههای تنگ و کوهستانی با مسیر شرقی ـ غربی، «وَخان دریا» نامیده میشود. وَخان دریا مسیر خود را همچنان به طرف مشرق ادامه میدهد تا به مرز افغانستان و اتحاد شوروی میرسد. در اینجا از سمت راست، رود پامیر که سرچشمهاش دریاچۀ زُرکول (ویکتوریا) واقع در ارتفاعات پامیر کوچک است، به آن ملحق میشود و از این محل به بعد به نام «پَنج» نامیده میشود، (اصطخری، 232، آن را «جَرْیاب» نامیده است). رود پنج در تمام مسیر خود مرز میان افغانستان و جمهوریهای تاجیکستان و ازبکستان را تشکیل میدهد. این رود از سمت راست شعب چندی دریافت میکند که مهمترین آنها عبارتند از رودهای غونْد، بَرْتَنگ (در گذشته: اَندیجاراغ، همانجا)، یَزغُلام، وَنْچاب (در گذشته: فارغَر، همانجا) و وخش. قسمت علیای رود وخش به «قزل سو» معروف است. وخش به نوبۀ خود از سمت چپ شعبههایی دریافت میکند که مهمترین آنها «مونْخْ سو» و «خین گوی» هستند. از ملتقای رودهای پنج و وخش، رودخانه نام آمودریا به خود میگیرد. طول آمودریا از این محل تا جایی که به دریاچۀ آرال میریزد 415‘1 کمـ است. بعد از وخش، از سمت راست دو رود معتبر دیگر به نامهای «کافرنِهان» (به املای روسی: کافرنگان) و «سُرخان دریا» به آمودریا میریزند. فاصلۀ ملتقای سرخان دریا و آمودریا تا دلتا 175‘1 کمـ است. آمودریا از سمت چپ شعبههای وتراب، ختلاب،کوکْچه و کُنْدُر را دریافت میکند. رود تالیخان از متفرعات رود کندر است. آمودریا بعد از سرخان رود دریا شعبۀ دیگری دریافت نمیکند و رودهای مرغاب و تجن نیز که در نواحی جنوبی جریان دارند به علت بعد مسافت و کمی آب به آن نمیرسند و در شنزارهای بیابان قرهقوم فرو میروند.
آمودریا از ملتقای رودهای پنج و وخش تا شهر کِرکی چون دریاچهای گسترش مییابد و پس از انحناهایی که در آن به وجود میآید تا درهّ ایل چیک به شعبههایی تقسیم میشود و جزیرههای متعددی ایجاد میکند، عرض رود در این مسیر بین 4 تا 25 کمـ است. پس از آن آمودریا با عرض کمتری که بین 5 / 1 تا 4 کمـ است تا درۀ تیوبا مویون پیش میرود و سرانجام به روستای تاخیاتاس که در ابتدای دلتای گستردۀ آمودریا جای دارد، میرسد. دلتای رودخانه در حدود 000‘70 کمـ2 وسعت دارد و آمودریا در آن به شاخههای چندی که همواره بستر خود را تغییر میدهند، تقسیم میشود.
در مورد تغییر مسیر قسمت میانی و پایین بستر آمودریا نظرات مختلفی ابراز شده است. به گفتۀ استرابون آمودریا به دریای خزر میریخته است (پاولی، ذیل اکسوس). بارتولد عقیده دارد که پس از تسلط مغولان بر اورگنج (گرگانج) و قتل عام مردم آنجا سدی که بر روی رود بود، شکست و آب به سوی غرب جریان یافت و بدینسان رودخانه وارد گودال ساری قمیش شد و پس از آن طریق اوزبوی تا پایان سدۀ 10 ق / 16 م به دریای خزر میریخت (آبیاری در ترکستان، 117). زمینشناسان و جغرافیادانان عقیده دارند که از دورۀ نوسنگی آمودریا مسیر ثابتی داشته و به دریاچۀ آرال میریخته است. فقط پذیرفته شده است که از سدۀ 7 ق / 13 م تا اواسط سدۀ 10 ق / 16 م شاخهای از آمودریا با ده درصد آب رودخانه وارد گودال ساری قمیش میشده و در این محل دریاچهای که 8 متر عمق داشته ایجاد کرده بوده است (GSE, II / 406).
اقلیم (شرایط آب و هوایی)
حوضۀ آمودریا برحسب وضع پستی و بلندی، دارای دو نظام متفاوت آب و هوایی است. بخشی از آن که در حقیقت حوضۀ اصلی آبگیر رود است از کوههای مرتفعی تشکیل شده و دارای زمستانهای سرد با بارش زیاد (بیش از 000‘1 میلیمتر، از دی تا اواخر فروردین) است که غالباً در ارتفاعات به صورت برف و یخچالها ذخیره میشوند. متوسط درجۀ حرارت این قسمت در دی °20- و در تیر و مرداد °15 است. بخش دیگر، دشت توران است که منطقۀ نفوذ اقلیم بیابانهای قزل قوم و قره قوم بهشمار میرود. بارش سالانه در این بیابانها به 100 میلیمتر کاهش مییابد. متوسط درجۀ حرارت در دی ماه بین صفر تا °6- و در تیر بین °26 تا °32 است. دماسنج بر روی شنهای بیابان قره قوم گاه °79 را نشان میدهد و در ایستگاه هواشناسی تِرْمِذ دماسنج در فصل تابستان در سایه غالباً °50 را نشان میدهد کارگِر، 54).
آبشناسی
مقدار آبی که بستر آمودریا از خود عبور میدهد به طور متوسط بین 66 تا 72 میلیارد مـ3 در سال است. این رقم در سالهای خشک ممکن است تا 1/4 کاهش یابد. با توجه به اینکه نزدیک به همۀ آب آمودیا از ذوب شدن برف ارتفاعات در ماههای فروردین و اردیبهشت و ذوب شدن یخچالها در ماههای تیر و مرداد تأمین میشود، برای آن، دو فصل طغیان در این ماهها در نظر داشت. در این دو فصل است که کشاورزی به آب بیشتر نیازمند است. آب رودخانه مقدار قابل معتنابهی مواد معلقه حمل میکند. در قسمت پایین رودخانه برای هر متر مکعب 3 / 3 کیلوگرم مواد معلقه اندازهگیری شده است. آمودریا در حوالی کِرکی سالانه 210 میلیون تن مواد معلقه با خود حمل میکند. این رقم در نوکوس که نزدیک به دریاچۀ آرال است، به 13 میلیون تن کاهش مییابد. بنابراین تفاوت این رقم در فاصلۀ کِرکی تا نوکوس به شکل رسوبات تهنشین میشود که ضخامت آن گاه به 20 سانتیمتر میرسد (کارگِر، 324-325).
آمودریا در قسمتی که در دشت توران جریان دارد، مقدار قابل توجهی از آب خود را در اثر تبخیر و یا نفوذ در زمین از دست میدهد، به گونهای که سالانه فقط 42 میلیار مـ3 آن به دریاچۀ آرال میرسد. قسمت پایین آمودریا در حدود 4 ماه از سال یخ میبندد. اصطخری مینویسد: « ... رود جیحون در زمستان یخ میبندد چنانکه گردون با بار بر او بگذرد» (ص 238) خواندمیر نیز میگوید: «در بعضی از سنوات به فصل شتا آب آنچنان منجمد میگردد که چند گاه کاروانها بر بالای آن گذرند و هیچ اندیشه ننمایند» (4 / 663).
تأسیسات آبرسانی و کشتیرانی
با توجه به اینکه فصول طغیان آمودریا دقیقاً در ماههایی است که میتواند برای کشاورزی بسیار مفید باشد، از گذشتههای دور به وسیلۀ حفر آبراههایی، از این رود تا حد ممکن استفاده شده است. اصطخری از نهرهای گاوخواره، هزار اسب،کردَران،کریه و خیوه نام میبرد. به گفتۀ وی عرض و عمق این نهرها به اندازهای بوده که کشتی بر روی آنها عبور میکرده است. وی طول نهر گاوخواره را 6 فرسنگ، عرض آن را 5 گز و عمق آن را 3 گز میداند (صص 236-237). در سدههای بعد حمدالله مستوفی نیز از همین نهرها نام میبرد و تصریح میکند که کشتی بر روی آنها عبور میکند (ص 213). اکنون نیز چند کانال آبرسانی متفرع از آمودریا دایر است و کانال قرهقوم از معتبرترین آنهاست که در اطراف شهر کرکی از آمودریا جدا میشود. این کانال از راه درۀ خشکِ کالِف ـ اوزبوی به دلتای داخلی رودهای مرغاب و تَجَن وصل میشود و از آنجا تا کوهپایههای ترکمنستان پیش میرود. با ایجاد این کانال در حدود000 ‘300 هکتار اراضی جدید به زیر کشت رفته و یک خط کشتیرانی میان شهر کرکی و واحههای کرانۀ رود مرغاب دایر شده است. علاوهبر این ترتیبی اتخاذ شده است که آب رودهای مرغاب و تجن که تاکنون در شنهای بیابان قرهقوم به هدر میرفت، در نظام آبیاری ترکمنستان از آن بهرهبرداری شود. ساختمان کانال آبرسانی آمودریا ـ بخارا نیز که در سالهای آخر دهۀ ششم سدۀ 20 م به پایان رسید، آب مورد نیاز کشاورزی اراضی غرب دلتای داخلی رود زرافشان را تأمین میکند. سدها و تأسیسات آبرسانی تا خیاتاس که در دلتای آمودریا ساخته شدهاند، نیز ادامهدهندۀ سنت استفاده از آب آمودریا برای کشاورزی در اراضی خوارزم و خیوه است. کانال آمودریا ـ قرهکل نیز متفرع از آمودریاست. این کانالها بر روی هم سالانه معادل 23 تا 25 میلیارد مـ3 آب از آمودریا جدا میکنند که تقریباً برابر ثلث تمام آب رودخانه است و جمعاً 000‘800 هکتار اراضی کشاورزی را مشروب میسازند و براساس پژوهشهای انجام شده هرگاه از امکانات بالقوۀ آمودریا استفاده شود میتوان 5 / 1 تا 4 میلیون هکتار اراضی کشاورزی را به زیر کشت برد (فرانتس، 427).
از آمودریا برای کشتیرانی نیز استفاده میشود. تردد کشتیها، بهویژه در مناطقی که در مسیر راهآهن نیستند، حایز اهمیت است. از بنادر معروف آمودریا میتوان از چارجوی، فربر، تورتکول نام برد. از این بنادر و از مسیر وسطای آمودریا و کانالهای متفرع از آن محصولات کشاورزی مانند پنبه، بذر یونجه، پشم و پوست به وسیلۀ کشتیهای کوچک به طرف راهآهن عشقآباد و در مسیر عکس، محصولات غذایی و صنعتی و ماشینآلات و کودهای شیمیایی و فرآوردههای نفتی حمل میشود. در اطراف دلتای آمودریا ماهیگیری و صنایع مربوط به آن اساس معیشت ساکنان منطقه است (ملور، 326).
بومشناسی انسانی
تاجیکها و ازبکها از دیرباز در ارتفاعات بخش بالای آمودریا ساکن بوده و به دامداری اشتغال داشتهاند. در قسمت میانی و پایین رودخانه، ترکمنها عنصر غالب هستند. قره قالپاقها، تعدادی تاتار و قزاق نیز در بخش میانی و پایین رودخانه اسکان یافتهاند (بارتولد، ترکستاننامه، 1 / 171). عناصر کرهای و اسلاوی نیز در ترکیب جمعیت ساکنان آمودریا به چشم میخورد.
تـاریخ
حکومتهای چندی از سدههای پیش از میلاد تاکنون در بخشهای مختلف حوضۀ آمودریا فرمانروایی داشتهاند. ازجمله میتوان از حکومت باختری (باکتریایی، بلخی) ـ یونانی، حکومت سغدیان خوارزمیان و نیز حکام بدخشان، طخارستان، خُتَّل یا خُتَّلان نام برد (همان، 1 / 175-176).
از گذشتههای دور بر روی آمودریا پلهایی ساخته شده که ارتباط قسمت شرقی و غربی رود را ممکن ساخته است. علاوهبر پل راهآهن که هم اکنون دایر است، میتوان از پلی نزدیک ختلان نام برد. به قول اصطخری « ... و آن جایگه پولی (پلی) بر این آب ساختهاند میان ختلان و ویشگرد» (ص 233). و نیز بارتولد مینویسد « ... به فاصلۀ دو روز راه بالاتر از لیوکند پل سنگی بر وخش قرار داشت که هنوز وجود دارد. از این پل تا منک دو روز راه حساب میکردند» (ترکستاننامه، 1 / 178). بارتولد در جای دیگر یادآور میشود که گرگانج در 618 ق / 1221 م بر هر دو کرانۀ رود یا نهر قرار داشته و دو بخش مزبور به وسیلۀ پلی به یکدیگر مرتبط بودند (آبیاری در ترکستان، 117- 118).
مآخذ
ابن حوقل، ابوالقاسم محمد، صورة الارض، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1345 ش؛ اصطخری، ابواسحاق ابراهیم، مسالک و ممالک، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1347 ش؛ بارتولد، و. و.، آبیاری در ترکستان، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1350 ش؛ همو، ترکستاننامه، ترجمۀ کریم کشاورز، تهران، 1352 ش، ج 1؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362 ش؛ لسترنج، گ. سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمۀ محمد عرفان، تهران، 1364 ش؛ مستوفی، حمدالله، نزهة القلوب، به کوشش گ. لسترنج، لیدن، 1333 ق؛ نرشخی، محمد بن جعفر، تاریخ بخارا، ترجمۀ ابونصر احمدبن محمد نصر قباوی، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، 1363 ش؛ نیز:
Franz, H. B, Physischie Georaphie der Sowjetunion, Leipzig, 1973; Karger, Adolf, Sowjetunion, Frankfurt, 1978; GSE; Markwart, Josef, Wehrot und Arong, Untersuchungen zur mytischen und geschichtlichen Laenderkunde von Ostiran, Leiden, 1938, PP 33-38; Mellor, Roy, Sowjetunion, Berlin, 1966; Pauly.
ایرانپور جزنی