آماسیه
آماسْیه، یا آماسْیا شهری در شمال آناتولی (جمهوری ترکیه) و مرکز استانی به همین نام در بخش میانی منطقۀ دریای سیاه با °35 و ´51 طول شرقی و °40 و ´39 عرض شمالی (بریتانیکا، ج I). مساحت استان آماسیه با 6 شهرستان، 18 بخش و 360 روستا، 452‘5کمـ2 است. کوتاهترین فاصلۀ شهر آماسیه تا کرانۀ دریای سیاه (بندر سامسون) 130کم و تا آنکارا 336کمـ است. ارتفاع آن از سطح دریا 400 متر است. جمعیت استان آماسیه مطابق سرشماری عمومی سال 1980 م، 287‘341 نفر و جمعیت شهر آماسیه 210‘213 نفر بوده است (YA, I / 408-416).
وجه تسمیه
دربارۀ نام این شهر، روایات گوناگونی وجود دارد. نام آن در مآخذ کهن یونانی «آماسِهیا» آمده است، (پاولی، II / 1743). استرابون (60 قم- 19 م) که خود اهل آماسیه بود، نیز از آن به صورت «آماسهیا» نام میبرد (YA, I / 422).
مورّخان اروپایی مانند ماسپرو و مورگان عقیده دارند که «آماسیت» یکی از ایالات سیزدهگانۀ متحّدۀ هیتی بوده است (همان، I / 419). برخی نیز آن را مأخوذ از «آمازونها» (زنان جنگجوی یونانی) میدانند. نامهایی چون «اِماسیوس» پادشاه ارامنه، «آماسیس» از شاهان مصر و «اَماسیه» زن ملک احمد غازی دانشمند را برگرفته از این واژه میشمارند (جمهوریت آنسیکلوپدیسی، I / 237).
سیمای طبیعی
شهر بر دو سوی گذرگاه کوهستانی تنگ و عمیقی که از شرق به غرب گسترده شده، در دو کیلومتری جنوب محل تلاقی «تَرس آقانسو» (= ترس آکانسو) و یشیل ایرماق بنا شده است. تپههای نه چندان بلند ساحل جنوبی رود، فرهاد داغ (فرهاد کوه) و لقمان داغ (لقمان کوه) نامیده میشوند. در سمت شمال، صخرههای بلند با دیوارههای عمودی واقع شده است که قلعۀ باستانی شهر بر بلندترین نقطۀ آن و مقبرۀ شاهان پونت در درون آن جای دارد (الیزه، 559). به همین جهت آن را «کوه شاهان» مینامند. در جنوب شهر آماسیه ساقارات (= ساکارات داغ) قرار گرفته که بلندترین نقطۀ آن، جامع تپه، 1959 متر ارتفاع دارد (YA, I / 409). جنس کوهپایهها از سنگهای آهکی است و خاک جلگهها از آبرفت یشیل ایرماق تشکیل میشود. یشیل ایرماق با شاخۀ آن ترس آقان، بزرگترین رودخانۀ این ناحیه است و یشیل ایرماق محور شهر و استان آماسیه محسوب میشود. پهنای این رود در داخل شهر، در پرآبترین فصل (بهار) 40 تا 60 متر، عمق آن 2 تا 3 متر، و در مواقع کمآبی 30 تا 40 متر و عمق آن 1 تا 2 متر میباشد (TA, II / 243). آبدهیِ (دِبِیِ) آن در کمآبترین زمان، یعنی ماه مارس، 30 مـ3 و در پرآبنترین موقع 500 مـ3 است (YA, I / 410). آب و هوای این ناحیه برّی با تابستانهای گرم و زمستانهای سرد است. حد متوسط دمای سالانۀ آماسیه °9 / 13، حدّاکثر مطلق °2 / 43 و حدّاقل مطلق °8 / 11- سانتیگراد است و میانگین بارندگی سالانه 6 / 411 میلیمتر است (همان، I, 413).
از معادن موجود در اطراف آماسیه، زغالسنگ، منگنز، سرب، مس و آهن را میتوان نام برد. که از میان آنها زغالسنگ از اهمیت ویژهای برخوردار است.
سابقۀ تاریخی
آماسیه یکی از شهرهای باستانی آسیای صغیر است که از روزگاران کهن مسکون بوده و خاستگاه تمدنهای گونهگون بوده است. صخرههای بلند از یک سو و زمینهای حاصلخیز اطراف یشیل ایرماق از سوی دیگر، مورد توجه انسان قرار گرفت و شهر باستانی آماسیه در این مکان که برای ساختن دژ و شهر مستعد بود، بنا شد (پاولی، II / 1743). کاوشهای باستانشناسی در آماسیه و اطراف آن نشان میدهد که نخستین ساکنان آن با فلز آشنا بودند و در کشاورزی از آن بهره میگرفتند (YA, I / 419). اکنون از شهر باستانی بجز ویرانهها چیزی برجای نمانده است (تکسیه، 603). هیتیها نخستین فرمانروایان شهر بودند. پس از آن نوبت به فریگیها رسید که 500 سال در آناتولی غربی و مرکزی حکومت داشتند و آماسیه یکی از مهمترین شهرهای آن دولت محسوب میشد. به دنبال سقوط فریگیها، کیمیریان و پس از آنان لیدیاییها بر آن مستولی شدند (جمهوریت آنسیکلوپدیسی، YA, I / 419; I / 231).
اهمیت تاریخی آماسیه با تشکیل دولت «پونت کاپادوکی» آغاز میشود. پونتوس به قسمتی از سرزمین کاپادوکیه گفته میشد که در کرانۀ دریای سیاه قرار داشت. شاهان پونت که ایرانینسب بودند (پیرنیا، 3 / 2131)، این شهر را پایتخت خود قرار دادند (پاولی، همانجا) و در عمران و آبادی آن کوشیدند. بزرگترین پادشاه پونت، مهرداد اول، شیفتۀ فرهنگ یونان بود. وی تندیسی از افلاطون ساخت و آن را در آکادمی یونان گذاشت (پیرنیا، همانجا). پس از فروپاشی دولت پونت، شهر به تصرّف رومیها درآمد. گرچه پمپی سردار روم، حصار آکروپل (دژ و بناهایی که بر فراز نقاط مرتفع ساخته میشود) و سایر استحکامات آن را ویران ساخت (تکسیه، همانجا)، اما شهر همچنان مرکزیت خود را حفظ کرد و در دورۀ بیزانس یکی از 5 مرکز بزرگ مذهبی و بطریقنشین بود (YA, I / 422). از سدۀ 2 ق / 8 م بهسبب موقعیت و اهمیت سوقالجیشی، به یکی از مراکز بزرگ نظامی بیزانس مبدل گردید و ابنیۀ آن از جانب ژوستینین بازسازی شد. در 93 ق / 712 م این سرزمین از سوی سرداران عرب عباسبن ولید، مروانبن ولید و مسلمه گشوده شد (یعقوبی، 2 / 248)؛ اما تسلط مسلمانان بر آن دیری نپایید و بار دیگر فرمانروایان روم شرقی بر آن مستولی شدند و حاکمیت آنان تا استقرار کامل سلاجقه بر آسیای صغیر ادامه یافت (TA, II / 245). پس از جنگ ملازگرد (464 ق / 1072 م) و پیروزی سلجوقیان، آماسیه جزءِ قلمرو سلسلۀ دانشمندیّه قرار گرفت که در اطراف توقات و سیواس حکومت داشتند (باسورث، 203). بنیانگذار این سلسله ملک دانشمند غازی است (اوزون چارشیلی، 96) که آماسیه را محاصره کرد و به این ترتیب حاکمیت خاندان خود را بر قلمرو پونت استوار ساخت. بعد از آنکه قلیچ ارسلان دوم قلمرو دانشمندیّه را ضمیمۀ متصرفات خود کرد (آقسرایی، 30) این شهر نیز به تابعیت سلاجقه درآمد. در تقسیمبندی ممالک قلیچ ارسلان میان 11 فرزندش، آماسیه به تیول نظامالدین ارغونشاه واگذار شد (ابن بیبی، 5؛ آقسرایی، همانجا). همزمان با هجوم مغول، سلاجقه آسیای صغیر با امرای خوارزمشاهی که به آناتولی پناهنده شده بودند، بر ضدّ دشمن مشترک (مغول) متحد شدند و ایالات مختلف را به تیول همان امرا واگذار کردند. در این میان ارزنجان به قیرخان و آماسیه به «بَرکت» نام که وی از رؤسای پناهندگان بود واگذار شد (ابن بیبی، 191). بعد از انقراض دولت سلاجقۀ آسیای صغیر قلمرو آنان عملاً تحت حکومت ایلخانان درآمد که توسط حکام و فرستادگان مخصوص اداره میشد. آخرین و نیرومندترین آنان امیر (دمیرتاش) اتابک ابوسعید بهادرخان بود. پس از درگذشت ایلخان ابوسعید و هرج و مرج در متصرفات وی، آماسیه به تصرف علاءالدین اِرتنا، بنیانگذار خاندان اِرتنا درآمد. بعد از ارتنا پسرش غیاثالدین محمد به حکومت رسید و سرانجام شادگَلدی پاشا از سرداران ارتنا که قبلاً نیز امارت آماسیه را داشت، اعلام استقلال نمود و آنجا را مرکز حکومت قرار داد (اوزون چارشیلی، 155, 157, 159). پس از وی پسرش احمد به یاری بایزید اوّل عثمانی، با هجوم قاضی برهانالدین به آماسیه روبهرو شد و از شهر دفاع کرد. سرانجام شهر به تصرّف ایلدرم بایزید درآمد و به این ترتیب ضمیمۀ قلمرو عثمانی گردید (IA, I / 394) و بایزید نیز بهعنوان اولین والی آنجا تعیین شد. از آن پس آماسیه یکی از شهرهای مهم امپراتوری عثمانی بود که اکثر شاهزادگان عثمانی چون محمد دوم (فاتح)، بایزید دوم و سلیم در ایام ولیعهدی در آنجا اقامت گزیدند و حکومت شهر را به عهده داشتند. در حملۀ تیمور به آسیای صغیر مدتی شهر به تصرف وی درآمد که حکومت آنجا را به یکی از امیرانش واگذارد و قبایل قرهتاتار را از اطراف آن به ماوراءالنّهر کوچ داد (خواندمیر، 3 / 515).
برحسب وقایع تاریخی مربوط به ایران، آماسیه پناهگاه اوغورلو محمد فرزندِ یاغی اوزون حسن آققویونلو بود (انجمن هاکلیوت، 237). همچنین در لشکرکشی سلطان سلیم به ایران که به جنگ چالدران انجامید، آماسیه نخستین قرارگاه سپاه عثمانی و محل تهیّۀ تدارکات جنگی بود (عالم آرای صفوی، 575). پس از جنگهای طولانی میان سلطان سلیمان قانونی و شاه طهماسب اول صفوی، نخستین معاهدۀ صلح بین ایران و عثمانی که به معاهدۀ صلح آماسیه شهرت دارد، در این شهر منعقد گردید (962 ق / 1555 م). متن نامۀ شاه طهماسب ممهور به مهر وی به شمارۀ 8968 در آرشیو کتابخانۀ توپقاپی نگاهداری میشود. به موجب این معاهده آمد و رفت آزادانۀ زایران ایرانی به اماکن متبرّکه تضمین شد. همچنین مقدمات کنگرۀ سیواس که آغاز مبارزۀ ترکها علیه سلطۀ بیگانه بود، با امضای قطعنامهای توسط فرماندهان نظامی به ریاست مصطفی کمال (21 ژوئن 1919 م)، در این شهر فراهم آمد (IA, I / 395).
در 1322 ق / 1904 م در شهر «مرزیفون» از توابع آماسیه، سازمانی مخفی به وجود آمد که هدف آن احیای دولت پونت بود. اعضای این سازمان که یونانی تبار بودند با بهرهگیری از اشغال بخشی از آناتولی توسط انگلیسیها و به منظور تحقق بخشیدن به اهداف خود در 1337 ق / 1919 م عملاً وارد مبارزه شدند. آنان در مدتی کوتاه عدۀ زیادی از روستاییان مسلمان ترک را کشتند و اموالشان را به یغما بردند. گرچه این شورش پس از مدتی سرکوب شد و سران آن به قتل رسیدند، امّا نام آماسیه بار دیگر بر سر زبانها افتاد (YA, I / 433).
این شهر بهسبب موقعیت ویژۀ جغرافیایی و قرار داشتن بر سر راههای ارتباطی، گذرگاه جهانگردان مختلف بوده است که هر یک از دیدگاه خود شهر را توصیف کردهاند. ابن بطوطه از باغها، بوستانها و میوۀ فراوان آن یاد کرده، آماسیه را شهری بزرگ با بازارها و کوچههای وسیع توصیف کرده است که باغها و خانههای آن از طریق دولابهای کنار شهر آبیاری میشدند (ص 297). اولیاء چلبی سیاح بزرگ ترک آن را شهری بزرگ با 48 محلۀ ترکنشین و 5 محلۀ مسیحینشین با 600‘5 خانوار توصیف میکند که مهمانخانهها و تجارتخانههای متعدد داشته است (YA, I / 441 به نقل از اولیاء چلبی). اهالی آماسیه به مهمانداری و غریبنوازی مشهور بودند (شیروانی، 83). چون شهر بر دو سوی رود بنا شده است، در گذشته آن را «بغداد الرّوم» میگفتند (ابن عربشاه، 190). ابوالفداء نیز آن را شهر حکما نامیده است (ص 383).
شهر امروزی نیز به دو بخش تقسیم میشود. بخش شمالی که در دامنۀ صخرهها قرار دارد و مرکز اداری آماسیه است. ساختمان فرمانداری، شهرداری و برج ساعت در این قسمت واقع است. بخش جنوبی که محل گسترش امروزی شهر نیز میباشد، مرکز تجاری و اقتصادی است که بازار و آثار مهم تاریخی را در خود جای داده است. دو سوی شهر بهوسیلۀ 5 پل به یکدیگر مربوط میشود که عبارتند از: 1. میدان کوپرو، 2. مایدانوس، 3. آلچاق کوپرو، 4. هلیکس، 5. قوش کوپرو. از این میان آلچاق کوپرو قدیمترین آنهاست (جمهوریت، آنسیکلوپدیسی، I / 231). از آنجا که آماسیه بر سر راههای ارتباطی شهرهای کرانۀ غربی دریای سیاه با آناتولی مرکزی و شرقی قرار دارد، از اهمیت ویژهای برخوردار است. اقتصاد شهر آماسیه از قدیم مبتنیبر کشاورزی بوده است. پرورش کرم ابریشم و کار در کارگاههای ابریشمکشی (الیزه، 560)، بافت پارچههای نخی و باغداری از مشاغل رایج گذشته بوده است. اکنون قسمت اعظم جمعیت فعّال، در بخش کشاورزی و صنایع وابسته به آن به کار اشتغال دارند. کشت غلاّت، حبوبات، چغندرقند و سایر گیاهان صنعتی معمول است. اقتصاد صنعتی که از 1370 ق / 1951 م آغاز شده، بیشتر در زمینۀ صنایع غذایی است. مهمترین آنها کارخانۀ آب میوهگیری و قند است. 3٪ جمعیت فعّال شهر در بخش بازرگانی کار میکنند (YA, I / 478). سیب این شهر به مرغوبیت در سراسر ترکیه شهرت دارد.
آماسیه در روزگار عثمانیها یکی از مراکز بزرگ علمی آناتولی و مورد توجه خاص پادشاهان و شاهزادگان بوده است. در قرن 11 ق / 17 م گذشته از 11 مدرسه و 200 مکتب، 9 دارالقراء نیز وجود داشت که 300 نفر حافظ قرآن در آن تربیت میشدند (همان، I / 441 به نقل از اولیاء چلبی). در قرن 13 ق / 19 م 000‘2 محصّل در 18 مدرسۀ این شهر به تحصیل اشتغال داشتند و ازاینرو به آکسفوردِ آناتولی معروف بود. هزینۀ تحصیل دانشجویان و مدّرسان از موقوفاتی تأمین میشد که متوّلی آن عضو شورای وزیران عثمانی بود (الیزه، 560). علاوهبر آن، در این شهر «دارالشّفایی» وجود داشت که مرکز آموزش پزشکی نیز بود. در این بیمارستان بیماران روانی به وسیلۀ موسیقی معالجه میشدند (YA, I / 494). اکنون نیز این شهر از نظر آموزش و پرورش در میان 67 استان ترکیه مقام پنجم را داراست. علاوهبر مدارس متعّدد ابتدایی و متوسّطه یک انستیتوی عالی تعلیم و تربیت نیز در آن قرار دارد.
آثـار تاریخی
آماسیه یادگارهای ادوار مختلف تاریخی، از عهد باستان تا اواخر دورۀ عثمانی را در خود جای داده است که هر کدام بیانگر شیوۀ معماری یکی از آن ادوار است. برخی از این آثار در طول زمان به ویرانه مبدّل شدند، ولی پارهای هنوز پابرجا هستند. اهّم آنها عبارتند از: 1. قلعۀ آماسیه، که در شمال بر فراز صخرهها قد برافراشته است و منشأ یونانی دارد. از قلعۀ قدیم چیزی برجای نمانده است، ولی قلعۀ جدید دارای سبک بیزانسی است (الیزه، 559). این قلعه در زمانهای مختلف با شیوههای معماری رایج زمان بازسازی شده است. اولیاء چلبی آن را پنج ضلعی با 41 برج و 4 دروازۀ آهنی توصیف میکند (YA, I / 441). مقبرۀ شاهان پونت نیز در همین جاست؛ 2. مسجد بورمه لی، در «درهمحله» از محلّات آماسیه قرار دارد. این مسجد در دورۀ سلاجقه ساخته شده است. از کتیبۀ سر در آن چنین برمیآید که غیاثالدّین کیخسرو دوم آن را بنا نهاده است؛ 3. مسجد و مدرسۀ کبود (گوک مدرسه)، که به فرمان امیر سیفالدین تورومتای در 665 ق / 1267 م ساخته شده است؛ 4. مسجد بایزید دوم، که بایزید به مناسبت بیست و ششمین سال حکومت خود بر آماسیه آن را در 891 ق / 1486 م بنا کرد؛ 5. مسجد بایزید پاشا، که بایزید پاشا امیر شهر آماسیه آن را در 817 ق / 1414 م ساخته است؛ 6. مسجد چلّه خانه؛ 7. مسجد یورگچ پاشا که در 834 ق / 1431 م ساخته شد؛ 8. مسجد آذریلر که توسّط ترکان مهاجر قفقاز به مباشرت شیخ حاج محمود در 1311 ق / 1893 م ساخته شد، که آن را مسجد شیخ حمزۀ نگاری نیز گویند؛ 9. «دارالشفاء» که عنبربن عبداللّٰه آن را به نام ایلدوش خاتون زوجۀ سلطان محمد اولجایتو ساخت. این مؤسسه تا 1290 ق / 1873 م تربیت پزشک و مداوای بیماران روانی را عهدهدار بود. همچنین تعداد زیادی مدرسه و زیارتگاه در گوشه و کنار شهر قرار دارد که همیشه مورد توجه مردم بوده است (همان، I / 494-499). مهمترین شخصیت علمی که از این شهر برخاست، استرابون، جغرافینگار نامآور عهد باستان است (پیرنیا، 1 / 92). در قرنهای 9 و 10 ق / 15 و 16 م دانشمندان و مشاهیری چند در این شهر پرورش یافتند که شکرالله مورخ، شیخزاده حمدالله خطاط، تاجی بیک ادیب و مهر خاتون شاعر از آن جملهاند. از معاصران نیز مؤلّف تاریخ آماسیه، حسین حسامالدین افندی را میتوان نام برد (IA, I / 396).
مآخذ
آقسرایی، محمود بن محمد، مسامرة الاخبار، به کوشش عثمان توران، آنکارا، 1944 م؛ ابن بطوطه، رحله، بیروت، 1964 م؛ ابن بیبی، یحیی بن محمد، مختصر سلوجقنامه، به کوشش مارتین هوتسما، لیدن، 1902 م؛ ابن عربشاه، احمد، عجایب المقدور، ترجمۀ محمدعلی نجاتی، تهران، 1356 ش؛ ابوالفداء، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، 1840 م؛ استرابادی، عزیزبن اردشیر، بزم و رزم، استانبول، 1928 م؛ انجمن هاکلیوت، سفرنامههای ونیزیان در ایران، ترجمۀ منوچهر امیری، تهران، 1349 ش؛ باسورث، کلیفورد ادموند، سلسلههای اسلامی، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، 1349 ش؛ پیرنیا، حسن، ایران باستان، تهران، 1362 ش؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیبالسیّر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1362 ش؛ شیروانی، زینالعابدین، حدائق السیّاحة، تهران، 1348 ش؛ عالم آرای صفوی، به کوشش یدالله شکری، تهران، 1350 ش؛ یعقوبی، احمد بن واضح، تاریخ، ترجمۀ محمدابراهیم آیتی، تهران، 1362 ش؛ نیز:
Britannica; Cumhuryet Ansiklopedisi ...; Elisée, Reclus, Nouvelle gégrraphie universelle, Paris, 1884; IA; Pauly; TA; Texiet, Charles, Asie Mineure, Paris, 1882; Uzun Çarşili, I. H., Anādolu Beylikleri ve Akkoyūnlū, Karakoyūnlū Devletleri, Ankara, 1984; YA.
علیاکبر دیانت