آز
آز [āz]، نام دیوی در فرهنگهای دینی زردشتی، زروانی و مانوی.
این نام در اوستا (بجز گاهان) به صورت Āzi- آمده که برگرفته از ریشۀ āz- به معنای «کوشیدن برای...» است (بارتولمه، 342) و در فارسی میانه و سغدی به صورت āz (در پازند āž) در معنای «آز، حرص»، که میتوان آن را حد افراطی کوشش دانست (نک : شاکد، 263)، همچنین برای نامیدن دیوی با همین کارکرد آمده، و سپس در فارسی نو، معنای اسطورهای آن تقریباً از میان رفته است (قریب، 15؛ ایرانیکا، III/ 168؛ نیبرگ، II/ 41؛ نیز نک : مکنزی، 48).
در اوستا، نام آز که با صفت دیوآفریده هم خوانده میشود (فرهوشی، 2/ 204)، و براساس همین صفت میتوان آن را مذکر دانست، تنها 4 بار ظاهر میشود که در تمام آنها اهمیت چندانی ندارد (زنر، «زروان...»، 166)؛ با وجود این، هماورد آذر، از ایزدان مهم دین زردشتی، بهشمار میرود. این ایزد از مردم میخواهد با نهادن هیزم بر آتش و فروزان نگاه داشتن آن، مانع پیروزی آز بر وی شوند. تقدیم نثارهای شیر و چربی و آب روان و درخت، پایداری در برابر دیو آز را افزایش میدهد؛ ضمن آنکه فرۀ ایرانی هم به منزلۀ درهم شکنندۀ این دیو معرفی شده است (یسنا، 1/ 194-195، 2/ 101؛ یشتها، 2/ 204؛ گری، 202؛ نیز نک : دوستخواه، 2/ 899).
در نوشتههای فارسی میانۀ زردشتی، ازجمله آنها که براساس متون اوستایی از میان رفته، تألیف شدهاند، آز بهویژه، همان مفهوم رایج حرص را دارد که در تقابل با خرسندی(قناعت)است. این صفت در واقع یک نوع استفادۀ نادرست از فعالیتی طبیعی و مشروع، و جدیترین تهدید برای کوشش دیندارانهای است که در خدمت به اهورهمزدا صورت میگیرد ( ایرانیکا، همانجا؛ نیز نک : زنر، «طلوع...»، 293). با اینهمه، در تفکیک اینگونه نوشتهها به راستکیشی و زروانی، میتواندید که در نوشتههای گروه نخست ــ که بـاورهای کاملاً زردشتی را در خود دارند ــ دیـو آز اهمیتچندانـینـدارنـد. مثلاً درحـالـیکـه در گزیدههای زادسپرم، آز نقشیبسیار مهم دارد و سرانجام در زمان شکست اهریمن در پایان جهان، بر وی میشورد و تمام دیوان را فرو میبلعد (نک : ادامۀ مقاله)، در دادستان دینی،که راستکیشیترین کتاب مزدیسنایی است، به این نقش مهم به صورت حاشیهای اشارهمیشود و هیچاشارهای دال بر اینکه این دیو، سرکردۀ دیوان یا مقولهای مستقل بوده است، به چشم نمیخورد، و بر همین اساس چهبسا بتوان گفت که آز در اصل نه به دین مزدیسنایی، بلکه به کیش زروانی تعلق دارد (زنر، «زروان»، همانجا).
این همه نقشها و کارکردهای گوناگون آز را در نوشتههای فارسی میانۀ زردشتی میتوان چنین خلاصه کرد:
آز نخستین دیوی است که اهریمن بر تن کیومرث (نخستین انسان) و گاو یکتاآفریده (نخستین جانور) فرو میفرستد (بندهش، 52)، مردمان را میفریبد و سبب میشود که آنان به گذرا بودن گیتی، مرگ تن، حساب روان، و بیم دوزخ کمتر بیندیشند (مینوی خرد، 34-35). همچنین در نتیجۀ فریبکاری این دیو است که چیزهای گیتی بیمزه و چیزهای مینو تباه میشوند (همان، 7). وی، علاوه بر این، سبب میشود مردمان دربارۀ هرکه دارایی فزونتر دارد، بیشتر سخن گویند و کردار و کنش او را بیشتر انگارند(همان،76). این دیو با از میان بردن نیروی جسمانی انسان، سبب مرگ او و، از اینرو، بازماندن وی از وظایف دینیاش میشود ( ایرانیکا، III/ 168-169). این کارکرد اخیر بدین شکل توجیه میشود که آز خرداد و امرداد را که ملازم حیاتاند و زندگی بدیشان بستگی دارد، از تن دور میکند و روان ــ که یاران خود را از دست داده ــ دیگر نمیتواند در تن بماند و تن به مرگ سپرده میشود (زنر، همان، 172, 175، «طلوع»، 226). از اینها گذشته، آز سبب بروز ناآرامی در آدمی میشود و وی را به پیروی از آموزههای باطلی برمیانگیزد که او را به مسامحه و غفلت از فضایل و اصرار بر انجام اعمال گناهآلود میکشانند (همان، 294). از سوی دیگر، فره ــ که همان خویشکاری آدمی است و خرد به نگاهبانی آن گماشته شده است ــ در معرض تهدید آز قرار دارد (همانجا؛ نیز نک : جلالی مقدم، 120). به همین سبب آز در رأس فهرست دیوان چهارگانهای قرار دارد که بازداشتن آنها از تن، جزو فضایل معرفی شده است (روایت پهلوی، 79).
چنانکه اشاره شد، در آموزههای زروانی، آز نقش مهمتری دارد. براساس نوشتههایی با چنین گرایش، در آغاز آفرینش، اهریمن دیوِ آز را به سپهسالاری خود برگزید و 4 سپاهبد به همکاری او گماشت که عبارت بودند از: خشم، زمستان، پیری و خطر. نیز گفتهاند که آز سپاهبد برگزیده، و سرداران راست و چپ او به ترتیب گرسنگی و تشنگیاند، نیز پیری و شیون و مویه، و خطر و افراط و تفریط ( گزیدهها...، 59). بر همین اساس، آز با یک چهره، قادر به آلودن آفرینش نیست، پس برای مؤثر کردن همۀ زورش در آفرینش، به 3 بخش نیازِ جان، آرزومندی و شهوت، تقسیم شد که هرکدام را دولایه است و در مجموع اندوختن از راه دزدی و خست، دفع و جذب،گرسنگی و تشنگی، مظاهر ششگانۀ دیو آز معرفی شدهاند (همان، 60؛ نیز نک : راشد محصل، 123-124).
در آغاز آفرینش، زروان آز را چونان سلاحی که بهسان آتش سوزنده است، به دست اهریمن میدهد، ولی اگر وی در پایان جهان تهدید خود را، مبنی بر آوردن همۀ جهان به دشمنی اورمزد و دوستی خود، عملی نسازد، آز به سبب نیافتن خوراک از آفریدگان اورمزدی، آفرینش اهریمن را بخورد و خود نیز از گرسنگی بمیرد ( گزیدهها، 4، 59-60؛ زنر، «زروان»، 115). پس از 9 هزار سال فعالیت اهریمن در جهان، آز آخرین نیروی سپاه وی است که به دست نیروی روشنی از میان میرود (مینوی خرد، 22-23). با نزدیک شدن به پایان جهان، چون مردم از خوردن گوشت رویگردان شوند، یکچهارمِ نیروی آز بکاهد و با پرهیز از خوردن شیر، نیمۀ نیروی آز کاسته شود( گزیدهها،60؛ نیز نک : بندهش، 145؛ زند بهمن یسن، 16). در باب سرانجام این دیو در پایان جهان، گفتهاند که چون وی از آفریدگان اورمزد نیرو یافت، پس با اهریمن مجادله کند که وی را سیر کند. آنگاه به فرمان اهریمن به نابود کردن خردهدیوان پردازد تا آنکه او ماند و اهریمن. پس هر دو به زمین آیند و اهریمن با اورمزد بستیزد و آز با سروش. و تا آز با اهریمن است، اورمزد چاره نیابد و چون آز با اهریمن دشمن شود، اورمزد و سروش پیروز شوند ( گزیدهها، 60-61؛ روایت پهلوی، 63). براساس روایتی، با دعای سوشیانس، و پس از نابودی دیوان دیگر، اهریمن و آز از گذر آسمـان ــ کـه از آن بـه زمین راه یـافته بودند ــ باز به تیرگی و تاریکی درافتند (بندهش، 148؛ تفضلی، 95). در برخی از متنها صراحتاً سروش کشندۀ آز معرفی شده است (روایت پهلوی، همانجا؛ شایست...، 258). گاه «مهر و زروان بیکران و مینوی عدالت» نابودکنندگان این دیو دانسته شدهاند (مینوی خرد، همانجا) و گاه نیز تصریح شده است که ایزد اَریهمَن چارهگر دیو آز است و در این کار اردیبهشتِ امشاسپند به یاری اریهمن میآید ( گزیدهها، 60؛ مزداپور، 242).
در باورهای زروانی، آز هرگونه میل و خواستهای را شامل میشود و ظاهراً از دید زروانیان، میل به خودیِ خود چیز بدی بهشمار میرفته است (زنر، همان، 116). با این همه، خوردن و آشامیدن به منزلۀ مبارزه بر ضد دیو آز معرفی شده است (نک : دوشنگیمن، 93). از سوی دیگر در باورهای زروانی، از آنجا که اهریمن از شک زروان در باب امکان هستی یافتن جهان پدید میآید، پس اهریمن باید دشمن سرسخت چیزی باشد که هستیاش را منکر شده بود و آن جهان مادی است؛ از اینرو، در پی نابودی آن برمیآید. آز صورت مادیشدۀ این شک است، زیرا آز نه تنها حرص و طمع، بلکه اندیشۀ پلید، خودکامگی، و بدعت یا ارتداد نیز هست، یعنی چیزی که گمراه میسازد و اغوا و بیخانمان میکند و میفریبد (زنر، «طلوع»، 254-255). در برخی از متنها نقش فرجامشناختی دیو آز را ضحاک برعهده گرفته است (مزداپور، 253، 256، 259).
این نقش ویژۀ آز در الاهیات زروانی، یعنی قرار داشتن آن در رأس دیوان، در مانویت، بهویژه مانویت شرقی هم دیده میشود. در متون مانوی، آز که برخلاف نوشتههای زردشتی مؤنث است، «مادر دیوان» خوانده میشود که از وی هر گناهی سر میزند ( ایرانیکا، III/ 169؛ زنر، «زروان»، 166, 167). در اسطورۀ آفرینش مانوی، آز به همراه متحدانش، در آسمان، در بند نیروهای روشنی است، ولی از آنجا فرو میافتد و در پی آن موج شدیدی از زنا و جنینافکنی آغاز میشود. دیوان با بلعیدن میوهای که آز آن را آلوده است، سرشار از شهوت میشوند و در پی درآمیختن آنان با یکدیگر، جهان دیوی به طرز شگفتآوری تکثیر مییابد و برخی از جنینهای افتاده را آز فرو میبلعد تا از آنها نخستین زوج بشری را به وجود آورد. به صراحت گفته شده است که آز با شکل دادن بدن، روان، و درواقع ذرات الاهی نور را به بند میکشد و بدین طریق انسان را از دریافت دانش رستگاری باز میدارد (همان، 169-170؛ نیز نک : آسموسن، .247ff).
در سلسله مراتب دیوان مانوی، نام آز پیش از همه، و حتى پیش از اهریمن میآید. در اینجا میتوان گفت که اهریمن فرمانروای قلمرو تاریکی و بدی، ولی آز اصل و خاستگاه بدی دانسته میشود (زنر، همان، 167).
در مجموع در مانویت آز دو خویشکاری دارد: نخست تن آدمی را از پلیدیها شکل میدهد و خود به منزلۀ حرص در آن آشیانه میکند، و دوم آنکه روان را ــ که اصلاً بهقلمرو روشنی تعلق دارد ــ به بند میکشد و نسبت به خاستگاهش نابینا میسازد (همان، 169). میتوان گفت آز مفهومی است که شامل حرص، میل، و میل شهوانی میشود (جلالی مقدم، همانجا).
در شاهنامه آز جزو10دیو بزرگ و زورمندترین آنها بهشمار آمده است(فردوسی،8/ 196). در این اثر نیز آز که گاه به تنهایی و گاه در ترکیب بهشکل «آز و نیاز» و«آز و رنج» میآید، همان کارکردهای نوشتههای زردشتی را دارد و چه به عنوان دیو، و چه به صورت عنصر اخلاقی فعال و کنشگری ظاهر میشود که سبب بروز بسیاری از گناهان و فزونخواهیها ست و مشهورترین نمونۀ آن کشته شدن سهراب به دست رستم، و به عبارتی گناه پسرکشی است که به تصریح فردوسی، ناشی از رنج آز است. دیو آز سلم و تور را به دشمنی با برادر وا میدارد، کیکاووس را به بلندپروازی و نهایتاً سقوط میکشاند، و افراسیاب و اسکندر را به فزونخواهی برمیانگیزد (نک : همو، 1/ 97، 2/ 153، 5/ 87، 7/ 66، 67). با اینهمه، در این اثر و نیز دیگر نوشتهها و سرودههای فارسی، آز به معنای آرزو، غم، حسرت، نیاز و حاجت نیز بهکار رفته است (نک : لغتنامه...).
مآخذ
بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369ش؛ تفضلی، احمد، تعلیقات بر مینوی خرد (نک : هم )؛ جلالی مقدم، مسعود، آیین زروانی، مکتب فلسفی ـ عرفانی زرتشتی بر مبنای اصالت زمان، تهران، 1372ش؛ دوستخواه، جلیل، تعلیقات بر اوستا، کهنترین سرودها و متنهای ایرانی، تهران، 1370ش؛ راشد محصل، تعلیقات بر گزیدههای زادسپرم (نک : هم)؛ روایت پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1367ش؛ زند بهمن یسن، ترجمۀ محمدتقی راشدمحصل، تهران، 1370ش؛ شاکد، شائول، از ایران زردشتی تا اسلام، ترجمۀ مرتضى ثاقبفر، تهران، 1381ش؛ شایست ناشایست، ترجمۀ کتایون مزداپور، تهران، 1369ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش ی. ا. برتلس و دیگران، مسکو، 1966-1971م؛ فرهوشی، بهرام، تعلیقات بر یشتها (نک : هم )؛ قریب، بدرالزمان، فرهنگ سغدی، تهران، 1374ش؛ گزیدههای زادسپرم، ترجمۀ محمدتقی راشد محصل، تهران، 1366ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ مزداپور، کتایون، داستان گرشاسب، تهمورس و جمشید، گلشاه و متنهای دیگر، تهران، 1378ش؛ مکنزی، د. ن.، فرهنگ کوچک زبان پهلوی، ترجمۀ مهشید میرفخرایی، تهران، 1379ش؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، تهران، 1354ش؛ یسنا، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1340ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1346ش؛ نیز: