زمان تقریبی مطالعه: 12 دقیقه

آریایی

آرْیایی [āryāyī]، نامی که به مهاجران هند و اروپـایـی ـ زبان که در طول هزارۀ 2ق‌م به فلات ایران و شبه قارۀ هند کوچ کرده‌اند، داده شده است. این نام در ایران باستان به شکل اَریه (اوستایی: اَیریَه، فارسی باستان: آریَه) و در سنسکریت به صورت آریه بوده است (مایرهفر، I(3)/ 174). صورت اضافی جمع این واژه، به صورت «آریانام» منشأ نام کشور ایران است.
در دوره‌های گذشته چنین پنداشته می‌شد که سنسکریت نیای همۀ زبانهای هند و اروپایی، و هندوستان میهن اصلی اقوامی بوده است که به این زبان سخن می‌گفته‌اند. از این‌رو، نام آریایی را بر تمام این اقوام اطلاق می‌کردند، بعدها با اثبات نادرستی این نظریه، به کار بردن اصطلاح زبانهای آریایی و اقوام آریایی برای همۀ اقوام هند و اروپایی متروک شد. در سدۀ حاضر با ظهور فاشیسم این اصطلاح در آلمان برای مدتی معمول گردید و با اطلاق آن بر اقوام ژرمنی، به آن رنگ نژادپرستانه زده شد. اکنون اصطلاح آریایی تنها برای اقوام هند و ایرانی که خویشتن را خود به این نام می‌خواندند، به کار می‌رود (دیاکونف، 142-143؛ ایرانیکا، II/ 684).
در 1858م آدُلف پیکتت مدعی شد که این کلمه با نام سرزمین ایرلند مرتبط است. او همچنین aire، «آزاده»، خواه از طبقۀ اشراف و خواه از مردمان عادی، و aireach از «طبقۀ اشراف» و «رهبر» در زبان ایرلندی را با اریه مربوط دانست، اما میان این کلمات و واژۀ آریایی ارتباطی وجود ندارد (سمرنیی، 125-127؛ نیز نک‍ : ایرانیکا، همانجا).

آریاییان در دورۀ پیش از تاریخ و اوایل دورۀ تاریخی

آریاییان را به نام زبان فرضی مشترک باستانی آنان هند و ایرانی هم می‌نامند. زبان، دین و ساختار اجتماعی جامعۀ آنان در دوره‌های پس از مهاجرت حاکی از آن است که این اقوام در ابتدا قوم واحدی را تشکیل می‌داده‌اند. جدا شدن آریاییان از دیگر قبایل دامدار و اسکان نیافتۀ هند و اروپایی باید پس از آغاز پراکنده شدن جمعی این اقوام در نیمۀ دوم هزارۀ 4ق‌م رخ داده باشد (گیمبوتاس، 191). مهاجرت اقوام هند و اروپایی که در فاصلۀ هزاره‌های 5 تا 3ق‌م در استپهای جنوب روسیه زندگی می‌کردند، احتمالاً به سبب افزایش جمعیت، ثروت (به ویژه احشام)، اختراع گردونه و ارابۀ جنگی و استفاده از اسب برای سواری بود (همانجا). این اقوام با فرهنگ کورگان (در اصلاح باستان‌شناسان شوروی سردنی استُگ 1 و 2) که از هزاره‌های 5 تا 3ق‌م در استپهای شمال دریای سیاه گسترش داشت، مربوط‌اند (همو، 177-181). هند و اروپاییها در جهات مختلف حرکت کردند و از هند تا ایرلند مسکن گرفتند. در طول هزارۀ 3 تا اوایل هزارۀ 2ق‌‌م گروه هند و ایرانی یا آریایی که شاخه‌ای از قوم هند و اروپایی بود، احتمالاً در آسیای مرکزی، یعنی حدوداً استپهای ایران شرقی در سُغد، خوارزم و بلخ باستان و مناطق مجاور آنها همچنان به زندگی مشترک خود ادامه می‌داد ( ایرانیکا، II/ 685). باستان‌شناسان شوروی معمولاً قوم هند و ایرانی را در کهن‌ترین دورانهای آن با فرهنگ آنْدْرُنُو، که آثار آن در قزاقستان و جنوب سیبری یافت شده است، مربوط می‌کنند (دیاکونف، 469). این فرهنگ به هزارۀ 2ق‌م تعلق دارد (همو، 54) و با فرهنگ کورگان مربوط است. سرانجام، هند و ایرانیان نیز در ح 2000ق‌م در جست و جوی سرزمینهای تازه با چراگاههای بهتر و دامهای بیشتر و شاید به سبب خشک‌سالیهایی که به طور ادواری استپهای فصل مشترک اروپا ـ آسیا را که مسکن آنها بود، تهدید می‌کرد (گیرشمن، 76)، به تدریج از هم جدا شدند و با حرکتی پردامنه از سمت شرق دریای خزر و آسیای مرکزی، یا از غرب آن از سوی قفقاز، یا شاید از هر دو جهت از موطن مشترکشان به سوی فلات ایران حرکت کردند (فرای، «میراث...»، 23؛ گیرشمن، 74). در این زمان با پراکنده شدن هند و ایرانیان در منطقه‌ای گسترده و نیز به سبب سستی روابط اقتصادی میان آنها که میزان تماس را کم می‌کرد، تفاوت میان زبانهای ایرانی باستان و هندی باستان که از دو گویش مختلف «زبان هند و اروپایی آغازین» سرچشمه گرفته بود و در دورۀ آریایی تحول مشترک آنها برای ادغام کامل آن دو کافی نبود، به تدریج شدت گرفت (میه، 44).
مانند دیگر مـوارد جـا بـه جـایی و هجومهای اقوام اسکان ـ نیافته، احتمالاً در ابتدا گروههای کوچک پیشرو آریایی به مناطق تازه نفوذ می‌کردند. گروههای کوچک معمولاً در اقوام بومی مستحیل می‌شدند، اما با رسیدن پیاپی گروههای بزرگ‌تر در دوره‌ای به نسبت طولانی و تفوق آنان بر اقوام بومی یا متحد شدنشان با آنها عنصر قومی و زبانی آریایی در این منطقه برتری کسب می‌کرد. آریاییان گاه صلح‌جویانه و گاه با جنگ و خونریزی سرزمینهای تازه را به چنگ می‌آوردند (گریسولد،35 ؛ فرای، «از ایران...»، 140).
زبان گروهی از آریاییان را که بعداً سراسر شبه قاره هند را فتح کردند، به اعتبار زبان مشترکشان، هند و آریایی می‌نامند. اینان در حدود 2000ق‌م از موطن اصلی خود حرکت کردند و سپس از ایران شرقی به شمال افغانستان نفوذ کرده، پس از آن با گذر از کوههای هندوکش میان 1700 تا 1300ق‌م به منطقۀ پنجاب وارد شدند و اقوام بومی را شکست دادند و کم‌کم به سمت جنوب پیش رفتند (گریسولد، همانجا). از لوحه‌های یافت شده به خط میخی در آسیای صغیر برمی‌آید که تقریباً در همین زمان، یعنی در حدود سدۀ 17ق‌م، گروههای نسبتاً کوچکی از جنگاوران و چابک‌سواران آریایی، و به عبارت صحیح‌تر هند و آریاییان متقدم (بارو، 123) پیش از دیگر آریاییان از ایران گذشته، و از طریق کوههای صعب‌العبور زاگرس به آسیای غربی نفوذ کرده بودند. این آریاییان را بدین سبب پیشْ هند و آریایی می‌نامند که آنها پیش از مهاجرت هند و آریاییان به هند، از آنان جدا شده بودند، اما به سوی هند نرفته بودند. اینان از نظر زبانی به همان گروه از قبایل آریایی تعلق داشتند. این جنگاوران و چابک‌سواران به زودی رهبری سیاسی و نظامی اقوام غیرآریایی هوری و کاسی را در آسیای غربی به دست گرفتند.
امپراتوری میتانی هم که در حدود 1450ق‌م پا گرفت (هرتسفلد، 8) و سراسر بخش علیای بین‌النهرین را شامل بود، با رهبری همین آریاییان تشکیل یافت. دولت میتانی قدرت بسیاری کسب کرد و حتى دیرزمانی بر آشور هم سلطه داشت، اما در 1370ق‌م به دست شوپیلولیومَه، پادشاه هیتی از میان رفت (نیبرگ، 329؛ فرای، میراث، همانجا).
در اسناد بایگانی هیتی در بغاز کوی که در آسیای صغیر یافت شده و نیز در نامه‌های العمارنّه از مصر علیا برخی نامهای خاص آریایی از جمله «اَرتَتَمه» و «اَرتَمَنیه» (نک‍ : ایرانیکا، ذیل آریاییها) «اَرتَشوورَه» و «شووَرداتَه» (نیبرگ، 330) دیده می‌شود. در بغاز کوی کتابی دربارۀ سوارکاری هم یافت شده که شخصی کیکولی نام از دولت میتانی آن را تألیف کرده است. در این کتاب اصطلاحات مسابقۀ اسب دوانی و اعداد (مثلاً یکَه در برابر ایوَه در ایرانی باستان = یک)، همه صورت هندی، یا به عبارت بهتر صورت پیش هند و آریایی دارند (همو، 331؛ ارانسکی، 44-45).
سند مهم دیگری در این باره پیمان‌نامۀ کورتیوَزه، پادشاه میتانی و شوپیلولیومه، پادشاه هیتی است که در همان‌جا یافت شده است. در این پیمان‌نامه، کورتیوزه به میتره ـ ورونـه، ایندره و خدایان توأمان ناستیه سوگند یاد می‌کند. نام این خدایان هم بیانگر پیشْ هند و آریایی بودن زبان این اسناد است (فرای، همان، 23-24؛ دومزیل، 38؛ تیمه، «خدایان...»، 301-303). پیشْ هند و آریاییان میتانی چون از نظر جمعیت منطقه درصد کمتری را تشکیل می‌دادند و فقط در میان طبقات حاکم حضور داشتند، با سقوط دولت میتانی به زودی در اقوام بومی مستحیل شدند و تأثیر عمیق فرهنگی و زبانی دراز مدتی در آسیای صغیر برجای نگذاشتند.

ایـرانیـان

پس از پیشْ‌هند و آریاییان، قبایل ایرانی که هر یک به گویش خاص خود از زبان مشترک فرضی ایرانی باستان سخن می‌گفتند، از موطن خود در آسیای مرکزی به صورت موجهای پیاپی به سوی فلات ایران رهسپار شدند. در حدود 1100ق‌م نخستین گروهها از اینان به سرزمینهای شرقی ایران رسیدند که هند و آریاییان و پیش هند و آریاییان پیش‌تر از آن گذر کرده بودند ( ایرانیکا، همانجا). به نظر می‌رسد که نخستین قبایل ایرانی که در آخر هزاره 2ق‌م در جهت غرب ایران حرکت کردند، کسانی بودند که زبان آنها به شاخۀ غربی زبانهای ایرانی باستان منسوب است، یعنی اجداد مادها، پارسیها و سپس پارتیها (دیاکونف، 47).
برای نخستین‌بار در سالنامه‌‌های آشوری سالهای 836-835ق‌م متعلق به دورۀ شلمانِزِر سوم از حمله به قلمرو پَرسواَش میان دریاچۀ ارومیه و دشت همدان و حمله به سرزمین مَتَیْ‌ها در جنوب شرقی آن سخن رفته است. در این سالنامه‌ها از پارتیها کمی دیرتر یاد می‌شود ( ایرانیکا، II/ 685؛ هرتسفلد، 9). مطالب سالنامه‌های بعدی بیانگر ادامۀ حرکت پارسیها به سمت جنوب شرقی و باز ایستادن مادها از حرکت در منطقۀ همدان امروزی است ( ایرانیکا، همانجا؛ باوزانی، 13).
در سنگ‌نبشته‌ای از سارگن دوم (سل‍ 722-705ق‌م) از دَیوکّو، حکمران ماد که شاید همان دیوکِسِ هرودت (I/ 96) است، نام برده شده است (نک‍ : باوزانی، همانجا). در عهد تیگلات پیلسر سوم (754-722ق‌م) سرزمین پارس باید جایی در منطقۀ مرکزی زاگرس بوده باشد.
در عهد سنـاخـریب (691ق‌م)، مـادهـا ــ متحـد ایـلامیان ــ جایگاهشان در نزدیکی کوههای بختیاری بود ( ایرانیکا، همانجا). در 639ق‌م آشوربانیپال پادشاهی ایلام را از میان برداشت و به جنگ کورش اول شتافت که بر انشان و پَرسواَش، یعنی تل‌ملیان حکم می‌راند. این بدان معنا ست که در این دوره پارسیها تقریباً به سرزمینی که بعداً به نام آنان خوانده شد، رسیده بودند (همانجا). سمت این جابه‌جاییها حاکی از حرکت پارسیها از شمال غربی به جنوب غربی است و شاید بتواند شاهدی بر آن باشد که سیر مهاجرت نخستین آنان از سوی غرب دریای خزر، یعنی از گذرگاههای قفقاز بوده است (همانجا؛ گیرشمن، 75).
پس از ایرانیان متکلم به زبانهای شاخۀ غربی ایرانی باستان، یعنی مادها، پارسیها و پارتیها، ایرانیان شرقی زبان، مهاجرت خود را آغاز کردند. برخی از اینان در منطقۀ میان ایالت مرو باستان و ایالت بلخ باستان، رخج و بلوچستان اسکان یافته بودند ( ایرانیکا، همانجا). اما بیشتر قبایل ایرانی شرقی، از جمله گروهی از سکاها (اسکیتها، آلانها و ماساگتها)، خوارزمیان و سغدیان در منطقۀ جنوب شرقی اروپا و آسیای مرکزی باقی ماندند. برخی از بازماندگان آنها مانند آسها در قفقاز و یغنابیها و پامیریها در تاجیکستان هنوز در آسیای مرکزی به زبانهای ایرانی شرقی سخن می‌گویند (دیاکونف، 48).
بیشتر سکاها که آنها هم به گویشی شرقی سخن می‌گفتند، در نیمۀ اول هزارۀ نخست ق‌م از آسیای مرکزی حرکت کردند و در نقاط دوردست پراکنده شدند. مؤلفان یونانی و رومی حضور آنها را از آسیای مرکزی تا کرانه‌های شمالی دریای سیاه تأیید کرده‌اند. در این منابع سکاها که ترکیب نژادی یکدستی نداشتند، اسکیت و سرمت نامیده شده‌اند. در سده‌های 8 و 7ق‌م بخشی از قبایل سکایی از طریق قفقاز وارد نواحی شرقی آسیا شدند. اینان به بین‌النهرین، سوریه و جنوب فلسطین رفتند و حتى در فلسطین مستقر شدند.
منابع آشوری و بابلی نیز این نقل و انتقالات را تصدیق و تأیید می‌کنند. گروه دیگری از سکاها تا کرانۀ چپ دانوب پیش رفته بودند. همینان در 512ق‌م در برابر داریوش مقاومت کردند (ارانسکی، 60-61). در حدود 130ق‌م فشار دیگر قبایل در آسیای مرکزی، گروهی از سکاها را واداشت که آنجا را ترک کنند. بخشی از اینان به بین‌النهرین رسیدند و سلسلۀ سکایی آدیابنه را بنیاد گذاشتند و گروهی دیگر در رخج اسکان گزیدند و از آنجا به هندوستان وارد شدند و یک امپراتوری بزرگ، اما کم دوام ایجاد کردند. گروهی از آنان در سیستان امروزی که تنها بخش کوچکی از قلمرو سلسلۀ سکایی هندوستان بود، ساکن شدند. نام آنان تا به امروز در نام این سرزمین حفظ شده است (هرتسفلد، 8). سکاها خود را آریایی نژاد به شمار می‌آوردند و کلمۀ ایرانی باستان اَریه در نام «اَلان» که بازماندگان آنان در سده‌های میانه در جلگه‌های جنوب روسیه و شمال قفقاز بر خود اطلاق می‌کردند و «ایرُن» که نام یکی از دو گویش عمدۀ زبان آسی امروزی است، بازتاب یافته است ( ایرانیکا، I/ 803؛ ارانسکی، 303).

زبان هند و ایرانی یا آریایی باستان

این زبان فرضی خود شاخه‌ای از زبان فرضی هند و اروپایی است. از زبان هند و ایرانی آثار مکتوب در دست نیست، اما با استفاده از اسنادی که از دورۀ پس از جدایی ایرانیان و هند و آریاییان از هم و استقرار آنها در سرزمینهای ایران و هند بازمانده است، بازسازی صورت کهن‌تر فرضی ممکن است.
در امر این بازسازی از متون کهن اوستایی و ودایی، سنگ‌نبشته‌های هخامنشی و دیگر زبانهای ایرانی و هندی در دوره‌های بعدی استفاده شده است. همچنین از شماری کلمۀ منفرد و اسامی خاص که در نوشته‌هایی به زبانهای دیگر، مانند آثار مورخان یونانی و رومی و متون ایلامی و اکدی و آرامی به کار رفته، و از اسامی جغرافیایی که اصل آنها آریایی است، در کار بازسازی استفاده شده است.
زبان هند و ایرانی تنها شاخه‌ای از زبانهای هند و اروپایی است که به دورۀ مشترک تحول پس از جدایی اقوام هند و اروپایی متکی است و شاهدی مستقیم وجود آن را اثبات می‌کند. این شاهد همان نام آریایی است که هم ایرانیان و هم هند و آریاییان بر خود اطلاق می‌کردند. زبان هند و ایرانی گویش‌ پیش هند و آریایی را نیز در برمی‌گیرد، اما مدارک بازمانده از این گویش به حدی کم است که در بازسازی زبان هند و ایرانی عملاً تأثیر مهمی ندارد.
همسانیهای زبانهای ایرانی‌باستان و هندی باستان‌(سنسکریت) به حدی است که دستور زبان اوستایی با یاری دستور زبان سنسکریت تألیف شد. با کاربرد چند قاعدۀ آواشناختی یا واج‌شناختی می‌توان قطعاتی از اوستا را به زبان تقریباً صحیح ودایی یا برعکس برگرداند. این دو زبان به ویژه از نظر واژگان دینی، سیاسی و اجتماعی شباهت بسیاری به هم دارند.
با وجود تمام این شباهتها زبانهای هندی باستان و ایرانی باستان، نه از یک گویش واحد هند و اروپایی، بلکه از دو گویش آن سرچشمه گرفته، سپس دورۀ تحول مشترکی را گذرانیده‌اند. این تحول مشترک سبب تشابه بیشتر شده است. با مهاجرت آریاییان قبایل متکلم به این زبانها دیگر بار از هم جدا شدند و تفاوتها بیشتر شد. آریاییان باستان از سنت شعری قابل توجهی نیز برخوردار بودند.
بخشهایی از اوستا و ریگ ودا که کهن‌ترین متن ودایی است، منظوم‌اند. شعر آریایی به ویژه جنبۀ مذهبی داشت و روحانیان آریایی خود به تدوین سروده‌های منظوم می‌پرداختند. «کَـوی» ــ کـه نام گروهی از روحانیان آریایی است ــ در هند به معنای شاعر نیز هست. بخشهای منظوم اوستا و ریگ ودا بیشتر 8 یا 11 هجایی است و الگوهای وزنی خاص و نیز عبارات مشترک ثابتی در آنها دیده می‌شود (شلرات، II/ 144-148؛ ایرانیکا، II/ 687). جدایی زبانهای هند و ایرانی ظاهراً در حدود 2000ق‌م رخ داد (مالوری، 38-39).

جامعه و اقتصاد آریاییان

صفحه 1 از4
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.