آرش
آرَش [āraš]، پهلوان تیرانداز ایرانی. نام وی در اوستا به صورت اِرِخْشه با صفت تیزتیرترینِ ایرانیان آمده، و گفته شده که او تیری از کوه اَیریو خشوثه به کوه خَونْوَنْت انداخته است ( اوستا، یشت 8، بند 6). این نام در پهلوی ایرَش و با صفت تیزتیر آمده، و به اختصار روایت شده است که در روز ششم از ماه فروردین، منوچهر و این پهلوان، ایران را از افراسیاب بازستاندند («متنهای پهلوی»، 104). داستان تیراندازی آرش با تفصیل بیشتری در منابع اسلامی آمده است.
از تلفیق متون پهلوی با روایات دوران اسلامی میتوان شرح واقعه را چنین بازسازی کرد: در زمان فرمانروایی منوچهر، شاه پیشدادی، افراسیاب تورانی به ایرانشهر حمله کرد و منوچهر را در پدشخوارگر (یا طبرستان) به محاصره گرفت (بندهشن، 211؛ طبری، 1/ 435؛ بلعمی، 1/ 345-346؛ مقدسی، 3/ 146؛ ابوعلی مسکویه، 1/ 12؛ ثعالبی، 107؛ گردیزی، 7؛ ابن بلخی، 37)، شهرها را ویران ساخت و با خراب کردن قناتها، چشمهها، کاریزها و انحراف مسیر رودخانهها، آب را از ایران زمین دریغ داشت (گزیدهها...، فصل 4، بند4؛ مینوی خرد، 44؛ حمزۀ اصفهانی، 29؛ مجمل التواریخ...، 43). منوچهر به اسپندارمذ، ایزدبانوی زمین متوسل شد و او به صورت دوشیزۀ زیبایی که کمربندی از زر بسته بود، در خانۀ منوچهر ظاهر شد ( گزیدهها، فصل 4، بندهای 4-7) و به منوچهر توصیه کرد که برای رفع اختلاف به افراسیاب پیشنهاد کند که تیراندازی ایرانی تیری پرتاب کند و هرجا که تیر او فرود آمد، مرز ایران و توران شناخته شود، و نیز توصیه کرد که آرش را برای این مهم انتخاب کند و این مردِ کمانگیر را راهنمایی کند که چه تیری را برگزیند (بیرونی، الآثار...، 220؛ ثعالبی، 133). آنگاه برای اینکه افراسیاب را با پیمان صلح موافق کند، خود را با همان زیبایی بدو نمایاند («متنهای پهلوی»، 22؛ یادگار جاماسبی، فصل 4، بندهای 50-51؛ نیز نک : تفضلی، 193-194) و دل از او برد و افراسیاب را به پذیرش پیشنهاد تیراندازی آرش و حل اختلاف ایران و توران ترغیب کرد. افراسیاب به خیال خام ازدواج با آن دوشیزۀ زیبا، پیمان را پذیرفت (همانجا). به روایت بیرونی (همانجا) آرش برهنه شد و تن خود را که عاری از هرگونه عیبی بود، به مردم نشان داد و پیشبینی کرد که پس از تیراندازی نابود خواهد شد. در همان حال، کمان را کشید و خود بـیدرنگ پارهپاره شد. خدا باد را فرمان داد که تیر او را از کوه رویان بردارد و به اقصای خراسان، میانۀ فرغانه (احتمالاً فرخار) و طبرستان (احتمالاً طخارستان یا طالقان) برساند. به روایتی دیگر، تیر از طبرستان به بادغیس رسید. آنگاه به دستور خدا، فرشتهای (بنا به روایت بیرونی و مقدسی، «باد») آن تیر را به پرواز درآورد تا به زمین خلم در بلخ رسید (ثعالبی، همانجا) و بدینگونه، مرز ایران و توران مشخص شد. از سوی دیگر، افراسیاب از اسپندارمذ خواست که با وی ازدواج کند. این ایزدبانو درخواست او را نپذیرفت و بیدرنگ در زمین که جایگاه خاص و قلمرو فرمانرواییاش بود، پنهان شد (تفضلی، همانجا). مبدأ پرتاب تیر در منابع مذکور، محلی در طبرستان، و جای فرود آمدن را گاه عقبۀ مزدوران، میان نیشابور و سرخس (مجمل التواریخ، همانجا) و برخی مرو دانستهاند(فخرالدین اسعد، 366، بیت 330؛ مرعشی، 18). اما در بیشتر منابع، بلخ (طبری، ثعالبی، همانجاها؛ ابن اثیر، 1/ 166) و طخارستان (مقدسی، همانجا؛ گردیزی، 243؛ بیرونی، القانون...، 1/ 262) را ذکر کردهاند.
منابع قدیمتر (مثلاً «متنهای پهلوی»، 104) تاریخ تیراندازی را روز ششم فروردین گفتهاند، اما منابع بعدی واقعۀ تیراندازی را روز تیر (روز سیزدهم) از ماه تیر، یعنی در جشن تیرگان یاد کردهاند (بیرونی، الآثار، القانون، همانجاها؛ شهمردان، 36). پیدایش این روایت اخیر، احتمالاً به سبب همانندی ماه «تیر» و «تیر» (اندازی) بوده است. در دورۀ ساسانی و پس از آن، آرش نمونۀ تیرانداز ماهر بهشمار میآمده است («مقدمه...»، 165؛ فردوسی، 6/ 104، بیت 570 بب ؛ نوروزنامه، 39).
بهرام چوبین نیز خود را از نژاد آرش میدانست (طبری، 1/ 997؛ فردوسی، 9/ 32، بیت 366، نیز 9/ 35، بیتهای 425- 428).
مآخذ
ابن اثیر، الکامل؛ ابن بلخی، فارسنامه، به کوشش لسترنج و نیکلسن، تهران، 1363ش؛ ابوعلی مسکویه، احمد، تجارب الامم، به کوشش ابوالقاسم امامی، تهران، 1366ش/ 1987م؛ بلعمی، محمد، تاریخ، به کوشش محمدتقی بهار و محمد پروین گنابادی، تهران، 1353ش؛ بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیة، بهکوشش زاخاو، لایپزیگ، 1923م؛ همو، القانون المسعودی، حیدرآباد دکن، 1373ق/ 1954م؛ تفضلی، احمد، «خواستگاری افراسیاب از اسپندارمذ»، ایراننامه، بتسدا، 1367ش، س 7، شم 2؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، به کوشش زُتنبرگ، پاریس، 1900م؛ حمزۀ اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض والانبیاء، بیروت، دار مکتبة الحیاة؛ شهمردان بن ابیالخیر، روضة المنجمین، چ تصویری، به کوشش جلیل اخوان زنجانی، تهران، 1409ق/ 1368ش؛ طبری، تاریخ؛ فخرالدین اسعد گرگانی، ویس و رامین، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1314ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش م. ن. عثمانف و آ. برتلس، مسکو، 1976م؛ گردیزی، عبدالحی، زینالاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347ش؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318ش؛ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش برنهارد دارن، تهران، 1363ش؛ مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، 1903م؛ «مقدمۀ شاهنامه ابومنصوری»، هزارۀ فردوسی، تهران، 1362ش؛ مینوی خرد، به کوشش احمد تفضلی، تهران، 1364ش؛ نوروزنامه، منسوب به عمر خیام، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1933م؛ نیز: