آرامی
آرامی [ārāmī]، نام زبان و قومی سامی که سرزمین اصلی آنان احتمالاً شمال عربستان بوده است. اینان در زمانی پیش از سدۀ 12قم به تدریج به شام و بینالنهرین و آشور و بابل راه یافتند و در این سرزمینها مستقر شدند و توانستند حکومتهای کوچک مستقلی در نواحی شام تشکیل دهند. در سدۀ 11قم، حکومت بیت ـ ادینی را در کنار رود فرات تأسیس کردند. در اسناد شاهان آشور همچنین از قلمرو سَمْعَل و حکومتهای کوچک دیگر در نواحی حمص و حلب و دمشق و غیره نام برده شده است. این حکومتها پیوسته با شاهان آشور در کشمکش بودند تا سرانجام، در سدۀ 9 و 8قم به دست این شاهان از میان رفتند.
آرامیان همچنین بهصورت قبایل پرقدرتی در نواحی بینالنهرین میزیستند. گرچه حکومتهای محلی آرامیان از میان رفت، نفوذ فرهنگی آنان بر اقوام مجاور برجای ماند.
زبان آرامی یکی از مهمترین اعضای گروه شمالی زبانهای سامی به شمار میرود. این زبان نخست به صورت زبان تکلم و سپس به عنوان زبان کتابت رواج یافت. قدیمترین آثار مکتوب آن کتیبههایی متعلق به سدۀ 9 و 8قم است که در نواحی شام و بینالنهرین به دست آمده است.
دبیران آرامیزبان در دستگاههای اداری دولت آشور به خدمت مشغول بودند و خط آرامی به سبب سهولت نگارش آن نسبت به خط میخی بیشتر به کار میرفت.
آرامی قلمرو هخامنشی
با تصرف بابل در 539قم به دست کورش، پادشاه هخامنشی حکومت کلده برافتاد، ولی زبان آرامی به عنوان زبان دیوانی شاهنشاهی نوبنیاد هخامنشی برگزیده شد. در دربار ایران و نیز در مراکز استانهای گوناگون شاهنشاهی هخامنشی، دبیران آرامی زبان به خدمت مشغول بودند که علاوه بر آرامی، زبان آن محل مانند فارسی باستان، سُغدی، مصری و غیره را نیز میدانستند. بدینگونه، مکتوبات آرامیِ رسیده را به زبان محلی برای فرمانروای ناحیه ترجمه میکردند و از زبان او مکتوبات ارسالی را به آرامی برمیگردانیدند. حتى مکاتبات میان فرمانروایان ایرانی نیز توسط همین دبیران به آرامی انجام میگرفت. نمونههایی از آنها، نامههایی است که در مصر به دست آمده، و متعلق به سدۀ 5قم، یعنی زمانی است که مصر به تصرف ایرانیان درآمد و مأموران ایرانی به مشاغل اداری در آنجا منصوب شدند. این نامهها که بر روی چرم نوشته شده، و به خط و زبان آرامی است، مشتمل بر دستورهایی رسمی و نیمهرسمی است که از سوی والی (شَهْربان = ساتراپ) ایرانیِ مصر به نام اَرْشام یا برخی مأموران عالیرتبۀ ایرانی خطاب به کارمندان ایرانیِ مأمور خدمت در مصر صادر شده است. از همین دوران، تعدادی نامه، سند، صورتحساب و غیره نیز به زبان آرامی بر روی پاپیروس کشف شده که متعلق به جامعۀ یهودیان آن زمان مصر است. در خود ایران نیز اسناد آرامی به دست آمده است. در کشفیات تختجمشید افزارهای سنگی مانند هاون، سینی و غیره که در آیینهای دینی به کار میرفته، با نوشتههایی به زبان و خط آرامی پیدا شده است. این افزارهای تاریخدار متعلق به زمانی میان 479 تا 435قم است. همچنین لوحههای گلی با نوشتههای آرامی در همین جا کشف شده است. سنگنوشتههای فارسی باستان ظاهراً ترجمههایی به آرامی نیز داشتهاند. قطعاتی نیز از ترجمۀ آرامیِ کتیبۀ داریوش در بیستون بر روی پوست در مصر به دست آمده است. زبان آرامیِ همۀ این اسناد تحت تأثیر زبان فارسی باستان است و کلمات و اصطلاحات و تعبیرات ایرانی در آنها بسیار دیده میشود. برخی از این کلمات ایرانیِ دخیل در آرامی بعداً از طریق این زبان وارد عربی شد، مانند کَنْز، فَتْکَر(پیکر)، زرنیخ، زرد (زرّاد)، وَرْد و غیره. البته زبان تکلم در ایران و نواحی دیگر همان زبانهای محلی بوده، و برای ثبت وقایع تاریخی بر سنگ و فلز از خط میخی استفاده میشده است. از دوران هخامنشی در نواحی مختلف آسیای صغیر و بابل اسنادی به آرامی به دست آمده است. در شمال عربستان و در فلسطین نیز کتیبههایی از این دوران در دست است.
پس از دوران هخامنشی، زبان آرامی همچنان به حیات خود به عنوان زبان اداری ادامه داد. کتیبههایی به زبان آرامی در ارمنستان و گرجستان به دست آمده است. در افغانستان و پاکستان غربی (تاکسیلا، نزدیک راولپندی) 4 کتیبه به آرامی از آشوکا، از سدۀ 3قم کشف شده است. خط خَروشتی هندی نیز از خط آرامی اقتباس شده است. با روی کار آمدن سلسلههای ایرانی به تدریج زبان آرامی در ایران از استعمال افتاد و به جای آن زبانهای ایرانی میانه، مانند پارتی، سُغدی، فارسی میانه (پهلوی)، خوارزمی و غیره به کار رفت، ولی الفبای این زبانها از خط آرامی اقتباس شد. سنت آرامینویسی موجب شد که تعدادی کلمات آرامی، به ویژه افعال، ضمایر، حروف اضافه و ربط در نگارش این زبانها به کار رود. این کلمات آرامیالاصل که اصطلاحاً هُزوارش نامیده میشود، فقط در خط نوشته میشد، ولی در تلفظ معادل ایرانی آنها به کار میرفت، مثلاً «لحما» مینوشتند و به فارسی میانه «نان» میخواندند.
در خارج از قلمرو ایران در فاصلۀ میان سدۀ 1قم و سدۀ 3م کتیبههایی در قلمرو قدیم نَبَطیان، از شمال حجاز تا مرزهای مدیترانهایِ سوریه کشف گردیده، و نیز کتیبههایی در بخشهای شمالیتر، یعنی در پالمیر به دست آمده است که به زمانی میان سدۀ 1قم، تا272م(سالبرافتادن این شهر) تعلق دارند. این آثار بهگونهایازآرامیِنزدیک بهآرامیِهخامنشی بهنگارش درآمدهاند.
آرامیِ کتاب مقدّس
بخشهایی از عهدعتیق به زبان آرامی در دست است: قسمتی از «کتاب عزرا» (ح 300قم)، قسمتی از «کتاب دانیال» (قرن 2قم)، 2 واژه در «سفْر تکوین» و بابی از «کتاب ارمیا». نیز اصل برخی از کتابهای آپوکریف به زبان آرامی بوده که بعدها از میان رفته است. این بخشها از زمانهای گوناگون به فاصلۀ 3 قرن است و اختلافات لهجهای نیز در آنها دیده میشود. چنین مینماید که روزگاری همۀ «کتاب دانیال» به آرامی که زبان متداول در ناحیۀ فلسطین بوده، وجود داشته است. اصطلاحاً آرامیِ به کار رفته در این بخشها را «آرامی کتاب مقدس» نامیدهاند.
بنابر نظر زبانشناسان، از اوایل دوران مسیحیت، آرامی به 2 گروه غربی و شرقی تقسیم شد که حدفاصل میان سرزمینهای متکلمان به آنها رود فرات و صحرای شام است. تفاوتهای زبانی میان این دو گروه، حاصل از اختلاف سرزمینها و اقوام و فرهنگها و مذاهب است. آرامی غربی شامل نَبَطی، پالمیری (شمال شرقی دمشق)، آرامی مسیحیان فلسطین و آرامی یهودی است. ترگومها ترجمهها و تفاسیر آرامی عهد عتیق اسـت و بـه دوران مسیحیت تعلـق دارد، و نیز «تَلمود اورشلیم» (سدۀ 4 و 5م) و برخی کتیبههای آرامی به زبان متداول در فلسطین است. از اوایل دوران اسلامی، عربی به تدریج جای زبان آرامی غربی را در فلسطین و سوریه گرفت، اما هنوز گونهای از آن در روستاهای نزدیک دمشق رواج دارد. از دوران مسیحیت به بعد، آرامی شرقی به 3 لهجه در متنهای ادبی و کتیبهها بهکار رفته است: آرامییهودی ـ بابلی، مندایـی و سُریانی. آرامـی یهودی ـ بابلـی اساساً زبـان«تَلمودبابلی»استکه به سدۀ5 و6م تعلق دارد. مندایی زبان فرقهای گنوستیکی است که در سدۀ 1م نشأت گرفته، و آثار مکتوبی از آنان برجای است. سریانی اصلاً زبان اِدِسا (رُها)ست. آرامی شرقی به تدریج جای خود را به زبان عربی داد، ولی گونهای از آن، در میان مسیحیان و یهودیان در نواحی حدود شرق ارومیه به کار میرود و در آن، نفوذ زبانهای دیگر مانند فارسی، کردی، ترکی و عربی دیده میشود.
وجود زبان آرامی در مناطقی که عربی جای آن را گرفت، موجب گردید که بسیاری کلمات از آن زبان، یا به واسطۀ آن زبان در عربی به وام گرفته شود، مانند طاحون، کتان، ناطور، خردل، شاقول، خراج و غیره.
خط آرامیمقتبس از خط فنیقی،و دارای 22 حرف است که از راست به چپ نوشته میشد. برای ضبط بعضی مصوّتهای بلند از صامتها (یعنی همزه، ه ،و،ی ) استفاده میکردند. خطوط گوناگونی مانند عبری، نبطی، عربی، پالمیری، سریانی و خطوط معمولدر ایران مانند پهلوی، سغدی، خوارزمیوخط خروشتی در هند از آن اقتباس شده است.
مآخذ
ماتسوخ، رودلف، «زبان آرامی در دورۀ هخامنشی»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، تهران،1341ش، س 10، شم 2، 1342ش، س 10، شم 3؛ نیز:
Bowman, R., Aramaic Ritual Texts from Persepolis, Illinois, 1970; Cowley, A., introd. Aramaic Papyri, Oxford, 1923; Driver, G.R., introd. Aramaic Documents of the Fifth Century B.C., Oxford, 1957; Dupont-Sommer, A., Les Araméens, Paris, 1979; Fränkel, S., Die Aramaischen Fremwörter im Arabischen, Hildesheim, 1962; Greenfield, J. and B. Porten, The Bisitun Inscription of Darius the Great, Aramaic Version, London, 1982; Henning, W.B., «Mitteliranisch», Iranistik, part 1, Handbuch der Orientalistik, Leiden/ Köln, 1958; Meillet, A., Les Langues du monde, Paris, 1952, vol. II.
احمد تفضلی