آرا
آرا [ārā]، یا آرای، معروف به آرای زیبا، خدای جنگ در ارمنستان باستان و به روایت موسى خورِنی پسر آرام، یکی از شاهان [اساطیری] ارمنستان در زمان شامیرام (سمیرامیس)، ملکۀ تاریخی و افسانهای نینوا (ص 67). سابقۀ تاریخی آرا در مقام خدای جنگ ارمنستان، احتمالاً به آرِس (مارس، مریخ) خدای جنگ تراکیهای (یونانی) برمیگردد. در مرگ و زندگیِ دوبارۀ آرا یا آرای رگههایی نیز از خدای مرتع هیتی، به همین نام به چشم میخورد. شاید آرالو، خدای کشت و زرع گرجی نیز بازتابی از همین خدا باشد (لورکر، 38).
روایت افسانهای موسى خورنی (ص 67-69) از آرا در مقام شاه ارمنستان که او آن را به صوت یک رویداد تاریخی گزارش میکند، بدون تردید در ارتباط مستقیم با آرا، خدای جنگ در ارمنستان است. آرای موسى خورنی نیز معروف به آرای زیباست: آرا پس از مرگ پدرش، آرام و مرگ یا فرار نینوس، امپراتور آشور به فرمانروایی میرسد. در این موقع، شامیرام ملکۀ خوشگذران نینوا که از مدتها پیش، با شنیدن زیبایی آرا دل در گرو او داشت، برای تسکین شور و شوق خود، پیکهایی را با هدیه و تحفه نزد آرای زیبا فرستاد و از وی خواست تا به نینوا بیاید و او را به همسری خود برگزیند و به پادشاهی برسد و اگر تمایلی به ازدواج ندارد، پس از فرو نشاندن عشق او با هدیه و تحفۀ زیاد، با صلح و صفا به جایگاه خویش بازگردد.
شامیرام چون پساز چند بار کوشش به نتیجۀ مطلوب نرسید، از سر خشم باسپاهی عظیم راهی ارمنستان شد. قصد شامیرام تنها دستگیری آرا و رسیدن به مقصود بود. او با شتاب به دشت آرا که به نام او آیرارات (= آرارات) نامیده میشد، رسید. سپاه آرا شکست خورد و آرا کشته شد. شامیرام فرمان داد تا جسد آرا را بیابند، سپسجسد آرا را در ایوان کاخ قرار داد. همین که ارمنیان برای گرفتن انتقام برخاستند، شامیرام گفت که او از خدایان خواسته است تا جسد و زخمهای آرا را بلیسند و او را زنده کنند. چون جسد آرا گندید، او را در گودالی دفن کردند. سپس شامیرام یکی از محبوبین خود را لباس فاخر پوشاند و چنین نمود که خدایان آرا را زنده کردهاند. شامیرام در ارمنستان برای خود کاخی ساخت و هرگاه برای استراحت به آنجا میرفت زمام امور را به مردی زردشت نام میسپرد (موسى خورنی، همانجا).