آتاتورک
آتاتورك، مصطفى كمال پاشا (1298-1357ق / 1881- 1938م)، افسر و سیاستمدار ترك، پایهگذار جمهوری تركیه و نخستین رئیس آن (1342-1357ق / 1923- 1938م). وی در سالونیك زاده شد. این شهر در گذشته تابع امپراتوری عثمانی بود و اكنون جزء یونان است و تسالونیكی نامیده میشود. پدرش علیرضا، كارمند گمرك سالونیك، در كودكی پسر درگذشت و مادرش زبیده، او را به روستای زادگاهش نزد برادر خویش برد، اما مصطفى به سالونیك بازگشت و مدرسۀ ابتدایی را به پایان برد و در همانجا وارد دبیرستان نظام شد (1311ق / 1893م). هوش و ادراكش خوب و حافظهاش نیرومند بود و در ریاضیات استعداد ویژهای از خویش نشان داد و به همین جهت معلم ریاضیات آن دبیرستان كه خود نیز مصطفى نام داشت، لقب كمال را به نام وی افزود. در 1313ق / 1895م دبیرستان نظام را به پایان برد و وارد مدرسۀ نظامی موناستر (اكنون بیتولا، جزء یوگسلاوی) شد و آن را نیز به پایان آورد. در 1317ق / 1899م به آموزشگاه نظامی استانبول رفت و در 1320ق / 1902م با درجۀ ستوان یكمی از آن بیرون آمد. سپس در دانشگاه جنگ در رستۀ پیاده به آموزش ادامه داد. در 1323ق / 1905م این دوره را نیز با موفقیت به پایان رساند و با درجۀ سروانی، مأمور خدمت در هنگ مستقر در دمشق گردید. در آنجا به همراهی تنی چند از دوستانش، جمعیت سری «وطن و حریت» را بنیاد نهاد. فعالیت این جمعیت گسترش نیافت و چون مصطفی در شعبان 1325ق / سپتامبر 1907م به سالونیك بازگشت، مانند بسیاری از دوستان خویش به جمعیت «اتحاد و ترقی» (ه م) پیوست. این جمعیت در سراپای نیروهای مسلح عثمانی شاخه دوانده بود، اما مصطفی طی این سالها در این سازمان فعالیت چندانی نداشت.
در 1330ق / 1911م نیروهای ایتالیایی به طرابلس لیبی كه در آن زمان تابع عثمانی بود حمله بردند و مصطفی به كمك گروههایی از مردم بومی، حملات پارتیزانی موفقیتآمیزی را برضد آن نیروها سازمان داد. او در همین سال به درجۀ سرگردی رسید. در 1331ق / 1912م كار دفاع از شبهجزیرۀ گلیبولو (گالیپولی) كه به لحاظ استراتژیك یك منطقۀ مهم بهشمار میرفت، برعهدۀ وی قرارگرفت. در 1332ق / 1913م بهعنوان وابستۀ نظامی به صوفیه فرستاده شد و در اینجا بود كه او با مظاهر تمدن اروپایی آشنا گشت و شیفتۀ آن شد. در همین سال به درجۀ سرهنگی ارتقا یافت.
در آغاز جنگ جهانی اول، مصطفی كمال به فرماندهی لشكر نوزدهم در چَناق قلعه (استانی در شمال غربی تركیه) منصوب شد. او دوبار در گلیبولو مانع پیشرفت نیروهای انگلیسی شد و به همین مناسبت در جراید عثمانی به «منجی استانبول» شهرت یافت. در 1335ق / 1916م به هنگام خدمت در جبهۀ خاوری مانع پیشرفت نیروهای روسیه به سوی جنوب گشت و به درجۀ سرتیپی ترفیع یافت. در 1336ق / 1917م وحیدالدین ولیعهد عثمانی را طی یك سفر رسمی به آلمان همراهی كرد. در بازگشت به استانبول بیمار شد و برای درمان و استراحت به وین و كارلزباد (كارلووی وری كنونی جزو چكسلواكی) رفت. در اینجا او بیش از گذشته با تمدن اروپایی آشنا و بدان دلباخته شد.
در ذیقعدۀ 1336ق / اوت 1918م به فرماندهی ارتش هفتم عثمانی كه در فلسطین مستقر بود، منصوب شد؛ اما وقتی پست فرماندهی را تحویل گرفت، جنگ با نیروهای انگلیسی تقریباً پایان یافته بود و این نیروها بیآنكه با پایداری چندانی برخورد كنند، به سوی شمال پیش میرفتند. مصطفی كمال با نیروهای خویش به سوی حلب واپس نشست و در غرب این شهر توانست مانع پیشروی انگلیسیها شود. پس از عقد پیمان مندرس (ه م) در 24 محرم 1337ق / 30 اكتبر 1918م، افسران و فرماندهان آلمانی كه در ارتش عثمانی خدمت میكردند، به كشور خویش بازگشتند و فرماندهی كلیۀ نیروهای جبهۀ جنوب خاوری بهعهدۀ مصطفی كمال واگذار شد. در صفر 1338ق / نوامبر 1919م از این مقام بركنار گشت و به استانبول فرستاده شد.
طبق پیمان مُندرُس، حاكمیت بر بخش وسیعی از سرزمینهای زیر تسلط دولت عثمانی به دولتهای متفق سپرده شده و افزون بر آن، دولت عثمانی از حق داشتن ارتش محروم گشته بود؛ اما پس از آن، شایعاتی حاكی از توافق محرمانۀ دولتهای متفق بر سر تقسیم متصرفات عثمانی پراكنده شد. در چنین احوالی جمعیتهای بسیاری با هدفهای گوناگون تشكیل یافتند. اقلیتهای ملی با استفاده از ضعف حكومت مركزی، به عزم كسب استقلال، سازمانهایی پدید آوردند. جمعیتهای دیگر برپایۀ اندیشۀ نژادگرایی ترك و زیر عنوان دفاع از حقوق، به نامهای «جمعیت دفاع از حقوق در شرق آناتولی»، «تشكیلات جنبش ملی رد الحاق» و «جمعیت حمایت از حقوق در طَرابوزان» تشكیل یافتند و به مخالفت با دولت متزلزلِ عثمانی برخاستند. كار این جمعیتها، مبارزه با استقلالطلبی اقلیتهای قومی و ایستادگی در برابر جریان تجزیۀ كشور بود. در برابر تشكیلات اقلیتهای قومی و جمعیتهای نژادگرا، احزابی نیز با هدف حمایت از حكومت عثمانی، به نامهای «حزب صلح و رستگاری عثمانی»، «جمعیت تعالی اسلام» و «حزب آزادی و ائتلاف» سازمان یافتند.
مجموعۀ این احوالْ دولت تركیه را در موقعیت نامناسبی قرار داده بود. محافل حاكمۀ عثمانی چارۀ كار را در آن مییافتند كه برای ادامۀ تسلط خویش بر مردم، كشور را تحتالحمایۀ انگلستان سازند؛ اما گروهی از معروفترین روشنفكران ترك، و از آن میان جمعی از روزنامهنگاران، در جهت نزدیكی به ایالات متحده و پذیرش قیمومت آن بر دولت عثمانی به تبلیغ پرداختند. هدف هر دو گروه این بود كه با جلب نظر و تأمین منافع یك قدرت بزرگ خارجی، كشور را در وضع جغرافیایی گذشتۀ آن نگه دارند. در برابر این دو گروه، كسان دیگری كه مصطفی كمال سخنگوی آنان شده بود، برآن بودند كه حفظ سرزمینهای امپراتوری عثمانی ممكن نیست و باید دولت تازهای بر پایۀ پیوندهای ملی تشكیل شود. وی در همین زمینه با برخی افراد عالیرتبه و ازجمله سلطان و وزیرانش گفتوگو كرد، اما آنان دیدگاههایش را نپذیرفتند. آنگاه مصطفی با جمعی از یاران خویش، یعنی فرماندهانی كه از پیمان آتشبسِ مندرس و بهویژه مواد مربوط به انحلال ارتش خشمگین بودند، به گفتوگو پرداخت و موافقت ایشان را با دیدگاههای خود جلب كرد.
در 14 شعبان 1337ق / 15 مۀ 1919م نیروهای یونانی اِزمیر را اشغال كردند. در این هنگام مصطفى كمال به سمت بازرس ارتش سوم در اَرزْروم منصوب گشت و از سوی سلطان قدرتی بالاتر از قدرت همۀ مقامات كشوری و لشكری به وی واگذار شد. مصطفى به كار پرداخت. در آماسیه با توافق فرماندهان نظامی محل، طی بخشنامهای به تاریخ 23 رمضان / 22 ژوئن از نیروهای ارتش خواست كه به تقویت خود پردازند و به مواد پیمان آتشبس دایر بر انحلال ارتش اعتنا نكنند. وی همچنین اعلام كرد كه به منظور اتخاذ یك تصمیم ملی، كنگرهای در سیواس با شركت 3 نفر از هر استان تشكیل خواهد شد. همچنین به كلیۀ مقامات لشكری و كشوری اخطار كرد كه باید تنها از خود وی دستور بگیرند. فرماندهان ارتش از فرمانهای وی با خشنودی استقبال كردند، زیرا نجات ارتش از انحلال، در گرو اطاعت از همین فرمانها بود، اما گروهی از كارمندان غیرنظامی كوشیدند در برابر نقشههای مصطفى كمال ایستادگی كنند. از اینرو، ارتش دوایر پست و تلگراف را در آسیای صغیر زیر كنترل گرفت و همه را به فرمانبری مجبور ساخت.
مصطفى كمال طی سفر به سوی سیواس، با گروهی از شخصیتهای برجستۀ شهرها و قصبات میان راه گفتوگو كرد و دیدگاههای خود را برای آنان شرح داد. در سیواس نیز با گروهی از رجال متنفذ شهر به گفتوگو پرداخت. حكومت عثمانی كه از اقدامات مصطفى كمال ناخشنود بود، به وی دستور داد به استانبول بازگردد. مصطفى به این دستور اعتنایی نكرد و روانۀ ارزروم شد، و گرچه مقامات كشوری و لشكری ارزروم فرمان بازداشت او را داشتند، آزادانه وارد شهر شد. در 9 شوال / 8 ژوئیه او كنارهگیری خود را از ارتش اعلام كرد و در 24 شوال / 23 ژوئیه بهعنوان یك نمایندۀ ساده وارد كنگرۀ ارزروم گردید كه به دعوت جمعیت «دفاع از حقوق در شرق آناتولی» تشكیل شده بود. وی به ریاست آن برگزیده شد. به پیشنهاد مصطفى كمال، كنگره متن منشور ملی را كه طی آن تمامیت ارضی كشور و ضرورت ادامۀ جنبش ملی تأیید میشد، تصویب كرد. در این كنگره كه جلسات آن 14 روز به درازا كشید، همچنین یك كمیتۀ 9 نفری برگزیده شد كه مصطفى كمال در رأس آن نیز قرار داشت. وی از آنجا به سیواس رفت و در 12 ذیحجه / 4 سپتامبر كنگرۀ ملی سیواس را گشود و در آنجا بهعنوان رئیس كنگره برگزیده شد. كنگرۀ سیواس كلیۀ مصوبات کنگرۀ ارزروم را تأیید كرد و طرح قیمومت ایالات متحده بر عثمانی را رد كرد. مصطفى كمال همچنین در برابر گروهی كه استقرار یك دولت جداگانه در آناتولی را هدف خود ساخته بودند، ایستادگی ورزید و پیشنهاد كرد كلیۀ جمعیتهای محلی «دفاع از حقوق»، زیر نام «جمعیت دفاع از حقوق در آناتولی و روم ایلی» متحد شوند. كنگره پیشنهاد وی را پذیرفت. مقامات حكومت عثمانی همچنان فعالیتهای مصطفی كمال و یاران او را، بهعنوان اقدامات آشوبگرانه، مخالف قانون میشمردند.
در 4 ربیعالثانی / 27 دسامبر، مصطفى كمال مركز مبارزه را به آنكارا منتقل ساخت. در این فاصله، طی انتخابات عمومی اعضای مجلس نمایندگان، طرفداران مصطفى اكثریت قاطعی به دست آوردند و اصول منشور ملی را به تصویب مجلس رساندند. در 24 جمادیالثانی 1338ق / 16 مارس 1920م نیروهای انگلیس استانبول را اشغال كردند و مجلس نمایندگان را منحل ساختند. مصطفى از اشغال پایتخت عثمانی و بهویژه منحل ساختن مجلس، در جهت وصول به اهداف خویش استفاده كرد. وجود پایتخت و مجلس ملی رسماً مستقل، مانع از آن بود كه وی بتواند با تشكیل دولت در نقطهای دیگر، به موفقیت نزدیك شود. بدین ترتیب، پس از انجام یك انتخابات دیگر، وی در 4 شعبان / 23 آوریل نخستین مجلس بزرگ تركیه را در آنكارا گشود و خود به ریاست آن برگزیده شد. به پیشنهاد مصطفى كمال قانونی به تصویب رسید كه مطابق آن، نام كشور به تركیه تغییر یافت و تصریح گردید كه حق حاكمیت و نیروی اجرایی، توسط مجلس بزرگ ملی و از جانب ملت اعمال خواهد شد. مطابق همان قانون، مصطفى كمال علاوه بر ریاست مجلس، مقام نخستوزیری و ریاست كشور را نیز به دست آورد. در 22 شعبان 1338ق / 11 مۀ 1920م دولت استانبول، مصطفی كمال را به مرگ محكوم كرد، اما وی عملاً بر قسمتهای بزرگی از كشور حاكم گشته بود و مقاومتهایی نیز كه در برابر حاكمیت او در گوشه و كنار كشور صورت میگرفت، به زودی توسط نظامیان سركوب گردید. در شرق، ارمنیها و گرجیها كه پرچم استقلال برافراشته بودند، به سختی سركوب شدند و درنتیجۀ میانجیگری روسیۀ شوروی، پیمانی با نمایندگان آن 2 اقلیت به امضا رسید كه ایشان را به اطاعت از دولت آنكارا مجبور میساخت. از سوی دیگر پس از كشمكشهای بسیار، نیروهای فرانسوی در جنوب، سرزمینهای تركیه را تخلیه كردند و به سوریه واپس نشستند و حكومت آنكارا را به رسمیت شناختند. در 25 ذیقعدۀ 1338ق / 10 اوت 1920م انگلیسیها دولت عثمانی را به امضای پیمان سور وادار ساختند. به موجب این پیمان به ارتش یونان اجازه داده میشد كه منطقۀ اشغالی خود را گسترش دهد. دولت آنكارا اعلام كرد كه این قرارداد را به رسمیت نمیشناسد. در 30 ذیقعدۀ 1339ق / 5 اوت 1921م مجلس ملی مصطفى كمال را به فرماندهی كل قوا برگزید. در 21 ذیحجۀ 1339ق / 26 اوت 1922م پس از یك حملۀ همهجانبه كه طرح و اجرای آن زیر نظر مستقیم مصطفى كمال صورت گرفت، ارتش یونان شكست خورد و مجبور گشت طی مدت 2 هفته، كاملاً از آناتولی واپس نشیند. پس از این پیروزی قطعی و با میانجیگری دولتهای متفق، قراردادِ ترك مخاصمه میان تركیه و یونان به امضا رسید كه بر مبنای آن، یونانیها همۀ سرزمینهای تركیه را تخلیه كردند. انگلیسیها نیز چناق قلعه و استانبول را، كه در اشغال خود داشتند، به دولت مصطفى كمال سپردند. در 11 ربیعالاول 1341ق / اول نوامبر 1922م مجلس بزرگ ملی به پیشنهاد مصطفى كمال، سلطنت را از خلافت جدا اعلام كرد و به انقراض سلطنت رأی داد. درنتیجه وحیدالدین آخرین سلطان عثمانی كشور را ترك كرد و پسرعمومی او عبدالمجید دوم (د 1364ق / 1944م) بهعنوان اولین و آخرین خلیفهای كه از امتیازات سلطنت برخوردار نبود، منصوب گردید. كنفرانس لوزان نیز در 10 ذیحجۀ 1341ق / 24 ژوئیۀ 1923م تمامیت ارضی تركیه و استقلال كامل آن را اعلام داشت.
مصطفى كمال پس از قرار یافتن بر مسند حكومت، به جای «جمعیت دفاع از حقوق در آناتولی و روم ایلی» حزب جمهوریخواه خلق را تأسیس كرد و خود به رهبری آن برگزیده شد. درنتیجۀ انتخابات عمومی كه پس از امضای قرارداد لوزان انجام شد، این حزب بهعنوان یگانه حزب سیاسی تركیه، كنترل كامل حكومت را به دست گرفت. در 18 ربیعالاول 1342ق / 29 اكتبر 1923م، مصطفی كمال بهعنوان نخستین رئیسجمهوری تركیه انتخاب گردید و در 24 رجب 1342ق / اول مارس 1924م طی نطقی در مجلس بزرگ ملی خواستار الغای خلافت شد. مجلس ملی در 26 رجب 1342ق / 3 مارس 1924م به الغای خلافت رأی داد و بدینسان حكومت دینی و دنیوی 600 سالۀ آل عثمان برافتاد و همۀ اعضای خاندان عثمانی از تركیه اخراج گشتند. پس از آن مصطفى كمال كوشید دگرگونیهای گستردهای در سراپای نظام فرهنگی و حقوقی كشور نیز پدید آورد. كلیۀ مراكز دراویش را برانداخت. تعطیل همۀ مكتبخانهها و مدارس كشور را كه عمدتاً زیرنظر روحانیون یا توسط آنها اداره میشد، اعلام داشت و مدارس غیرمذهبی تأسیس كرد. به جای قوانین فقه اسلامی، قوانین مدنی و جزایی تازهای بر پایۀ نظامات حقوقی اروپایی وضع كرد و پوشیدن لباسهای شرقی را ممنوع ساخت و نمونههای لباس اروپایی را جانشین آن گردانید. رقص و تفریحات اروپایی نظیر آن را تشویق كرد و در هیچیك از این موارد از توسل به خشونتِ سختگیرانه خودداری نورزید.
گروهی از دوستان مصطفى كمال كه با روشهای خشن او در امر دگرگونسازی اجتماعی كشور موافق نبودند، «حزب جمهوریخواه مترقی» را بنیاد نهادند. در برخی نقاط نیز مقاومتهایی در برابر نقشههای مصطفى كمال صورت گرفت. در اواخر رجب 1343ق / نیمههای فوریۀ 1925م، یكی از رهبران مذهبی شرق تركیه به نام شیخ سعید، جنبشی برضد دگرگونسازی برپا ساخت. در ازمیر، گزارشهایی دربارۀ كشف توطئهای به منظور ترور مصطفى كمال پراكنده شد و اخباری نیز در مورد یك سلسله تلاشهای محلی به قصد شورش برضد تبدیل كلاه منتشر شد. مصطفى كمال رهبران همۀ این جنبشها را به سختی كیفر داد، حزب جمهوریخواه مترقی را منحل ساخت و همچنان با توسل به خشونت، برنامۀ دگرگونسازی خود را دنبال كرد. وی تساوی كامل زن و مرد و ازجمله برابری آنان را در حق انتخاب كردن و انتخاب شدن اعلام داشت. در 21 صفر 1347ق / 9 اوت 1928م حروف لاتین را به جای حروف عربی كه قرنهای دراز مورد استفادۀ جامعۀ ترك بود، متداول ساخت. همچنین كوشید موسیقی كلاسیك غربی و نیز فن تئاتر را در تركیه رواج دهد. در 1349ق / 1930م با اعطای اجازۀ تأسیس حزب جمهوریخواه آزاد، بار دیگر تلاش كرد نظام چندحزبی را در كشور معمول سازد، اما این حزب به زودی مركز فعالیت مخالفان وی گردید و به همین علت به سرنوشت حزب جمهوریخواه مترقی دچار شد. مصطفى كمال همچنین برنامۀ گستردهای به منظور پژوهش در باب زبان و تاریخ كهن تركیه آغاز كرد و كوشید پیوندهای ملی را در جامعۀ ترك، جانشین پیوندهای دینی سازد. در 1352ق / 1933م قانونی از مجلس گذراند كه مطابق آن، كاربرد نام خانوادگی اجباری گشت. مجلس بزرگ ملی به خود مصطفى كمال، نام «آتاتورك» (پدر تركها» داد و این نام به زودی آنقدر شهرت یافت كه جانشین نام پیشین او گردید. در عرصۀ اقتصادی مصطفی كمال نخست كوشید با تكیه بر سرمایههای داخلی، كشور را صنعتی كند، اما توفیقی نیافت. سپس برنامۀ استقرار نوعی سوسیالیسم دولتی را در پیش گرفت و باز هم با ناكامی روبهرو گشت. كوششهای مصطفى كمال در جهت نشر فرهنگ اروپایی، تنها از جانب جمعی از كارمندان دولت و اقلیتی از مردمان مرفه شهرها با استقبال روبهرو شد.
مصطفى كمال سالهای پایان عمر خود را در نومیدی گذراند. در محرم 1357ق / 1938م به سختی بیمار شد و در 16 رمضان / 10 نوامبر همان سال درگذشت.
مآخذ
آمریكانا؛ اسلام آنسیكلوپدیسی؛ ایگدمیر، اولوغ و دیگران، آتاتورك، ترجمۀ حمید لطفی، تهران، مؤسسۀ عمران منطقهای، 1348ش؛ اینترنشنال؛ بریتانیكا؛ رابینسون، ریچارد، جمهوری اول تركیه، ترجمۀ ایرج امینی، تهران، كتابفروشی تهران، 1356ش، جم ؛ نخجوان، محمد، جنگ تركیه و یونان یا جنگ استقلال تركیه (1919-1922)، تهران، 1319ش، جم ؛ نیز:
Cohen, M., Le Kemalisme, Paris, 1937, passim; Kinross, John Patrick Duglas Balfour, Ataürk, London, 1964, passim; Melia, Jean, Mustapha-Kemal, Ou La Renovation de la Turquie, Paris, 1929, passim: Unaydin, Rusen Ašref, Atatürk, Ankara, 1954, passim; Webster; Donald Everett, The Turkey of Ataturk, Philadelphia, 1939, passim.