زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

چوب خط

چوبْ‌خَط، قطعه‌چوبی به طول 20 تا 30 سانتی‌متر و به شکل مکعب‌مستطیل یا استوانه، که در گذشته برای نگه‌داشتن حساب افرادی که نسیه خرید می‌کردند، استفاده می‌شد.
چوب‌خط را در زبان عامیانه، چوخط (نیّر، 34؛ ارشادی، 327)، چوب‌خد (گروسین، 119) و چوب‌قط (اسلامی، 28) نیز می‌گفتند و آن را در همدان لِله (گروسین، 226)، و در برخی مناطق ایران ازجمله در شوشتر، زرقان، کازرون و شیراز، کَنَه یا کِنه می‌نامیدند. نام آخر به کنده‌ها و نشانه‌های روی چوب‌خط نیز اطلاق می‌شد و کنه‌کردن به معنی نشانه‌گذاشتن روی چوب‌خط به‌کارمی‌رفت (بهروزی، 485-486؛ ملک‌زاده، 114؛ نیرومند، 382). در افغانستان نیز این وسیله کاربرد داشته‌است (افغانی‌نویس، 194). 
از چوب‌خط در جریان «نسیه‌بری»، و برای نگه‌داشتن حساب خریدهای صورت‌گرفته استفاده می‌شد. نسیه‌بری شیوه‌ای از داد‌وستد بود که در آن تسویه‌حساب خریدهای انجام‌گرفته در یک دورۀ زمانی، در انتهای آن دوره صورت می‌گرفت (شهری، تاریخ ... ، 3 / 521). علت رواج نسیه، فقر اقتصادی افراد، تأخیر در پرداخت حقوق کارمندان، کارگران و حقوق‌بگیران (همو، طهران ... ، 4 / 342-343) و یا اشتغال به فعالیتهایی مانند دامداری و کشاورزی بود، که پس از ماهها فعالیت، تولیدشان در زمانی دیگر به ثمر می‌رسید. استفاده از چوب‌خط، در جریان خریدهای روزمره، به‌ویژه از نانوایی و قصابی (یوسفی، 106) و در درون محله‌ها کاربرد داشت، زیرا استفاده از آن مبتنی بر شناخت پیشین فروشنده و خریدار از یکدیگر، و اعتماد متقابل میان آنها بود. در سطح محله‌ها، ساکنان و مغازه‌دارها کاملاً همدیگر را می‌شناختند، تا آنجا که بقال محله به عنوان «قباله‌کهنۀ» افراد محله که با چندوچون روابط و اوضاع و احوالشان آشنایی داشت، شناخته می‌شد (شهری، تاریخ، 3 / 523). 
در جریان استفاده از چوب‌خط، خریدار با «روانداختن» به فروشنده و درخواست نسیه، به نوعی اعتبار و آبروی خود را گرو می‌گذاشت و فروشنده نیز به احترام آشنایی و نیز برای جلب مشتری، خواسته‌اش را می‌پذیرفت. این رو انداختن، چندان اهمیت داشت که تلاش در جهت روبه‌رونشدن با مغازه‌دار، یکی از نشانه‌های افرادی بود که قصد پرداخت بدهی‌شان، و یا به علتی، توان پرداخت آن را نداشتند. در مقابل، روبه‌روشدن با مغازه‌دار و سلام‌وعلیک‌کردن با او را نشانۀ این می‌دانستند که فرد بدهکار قصد پرداخت نکردن بدهی‌اش را ندارد. عبارتِ «آقام گفت: نشان به آن نشانی که سلام کردم و رد شدم»، از پیغامهایی بود که بچه‌ها برای گرفتن نسیۀ مجدد از آن استفاده می‌کردند که خود مؤید همین نکته است (همو، طهران، 4 / 344-346). ازآنجاکه خرید در سطح محله، ازجمله خرید گوشت و نان و مراجعه به بقالی، عموماً وظیفۀ فرزندان و به‌خصوص کوچک‌ترین فرزند خانواده بود، غالباً همین افراد بودند که چوب‌خط به دست در مغازه‌ها حاضر می‌شدند. 
طرز استفاده از چوب‌خط به این صورت بود که پس از هر بار خرید، فروشنده بریدگی یا خطی بر لبۀ چوب ایجاد می‌کرد (داعی‌الاسلام). مبنای تسویه‌حساب نیز تعداد خطهای روی چوب بود (شهری، همان، 4 / 341). این‌گونه نشانه‌گذاری بر چوب را «چوب‌خط‌کردن» (انوری) و یا «چوب‌خط‌زدن» ( لغت‌نامه ... ؛ جمال‌زاده، فرهنگ ... ، 92) می‌گفتند. توافق و قراری که در ابتدا میان فروشنده و خریدار گذاشته می‌شد، مشخص می‌کرد که هر خط نشان‌دهندۀ چه مقدار گوشت و یا نان است (داعی‌الاسلام). چنان‌که از طرز استفاده از چوب‌خط مشخص است، استفاده از آن، مستلزم ثابت بودنِ میزان خرید روزانۀ هر خانواده بوده است. در صورت نیاز به تغییر میزان خریدها، صرفاً امکان دو یا چند برابر کردن آن، و در مقابل ایجاد دو یا چند خط بر روی چوب وجود داشته است. 
علت استفاده از این وسیله برای نگه‌داشتن حساب، بی‌سواد بودن اکثر افراد بوده است (یوسفی، 106؛ داعی‌الاسلام؛ انوری). همچنین جلوگیری از اضافه‌نویسی از طرف کاسب هم یکی دیگر از دلیلهای استفاده از چوب‌خط و ترجیح آن به سایر شیوه‌های نگه‌داشتن حساب، ازجمله دفترنویسی بوده است (شهری، تاریخ، 2 / 376، 3 / 521). حتى تا مدتها پس از رواج استفاده از دفتر حساب، بسیاری از افراد از آنجا که هم دفتر و هم قلم در اختیار فروشنده باقی می‌ماند و امکان هرگونه دخل و تصرف در آن وجود داشت، نسبت به استفاده از آن، بی‌اعتماد بودند. هرچند در مورد تقلب کاسب در استفاده از چوب‌خط، یعنی اضافه چوب‌خط زدن هنگام حواس‌پرتیِ مشتری، نیز روایتهایی وجود دارد.
فرهنگ آنندراج کاربرد دیگر چوب‌خط را گرفتن چیزی از کسی دانسته است و بریدگی ایجادشده بر چوب، توسط فردی را که مسئول ادای قرض یا وعده است، نشان وعده به شمار آورده است. در برخی از منابع آمده‌است که چوب‌خط، پس از خرید اجناس و ثبت علامت بر روی آن، نزد فروشنده باقی می‌ماند (جمال‌زاده، فرهنگ، همانجا؛ پرچمی، 171). اما یوسفی ضمن تأکید بر باقی ماندن آن نزد خریدار، که در دیگر منابع هم به آن اشاره شده است، باقی ماندن چوب‌خط نزد فروشنده را نادرست و اساساً غیرعملی می‌داند (نک‍‌ : ص 106-107). در منابعی مانند فرهنگ نفیسی، به پهن‌کردن قسمت بالایی چوب‌خط، برای درج تاریخ بر آن، اشاره‌شده‌است. با توجه به نبودِ اشاره به این موضوع در سایر منابع (یوسفی، 106) و نیز رواج این وسیله در میان افراد بی‌سواد و کم‌سواد، کاربردِ یادشده نمی‌تواند عملی رایج در استفاده از چوب‌خط به‌شمار رود. 
تسویه‌حسابها نیز در بسیاری از موارد با پرداخت کالاها و اجناسی از قبیل گندم، بز، گوسفند یا گوساله، به جای کالاهای خریده شده، صورت می‌گرفت (آل‌احمد، 60؛ ارشادی، 327). هنگامی که تسویه‌حساب نه با پرداخت پول، که با پرداخت جنس و کالا صورت می‌گرفت، مغازه‌دار با ارزان‌تر حساب کردن کالاهای دریافتی و سپس گران‌تر فروختن آنها، سودی مضاعف را نصیب خود می‌کرد، که خود توجیهی برای صرفۀ اقتصادی این نوع مبادله بوده است. در مقابل، افرادی هم بودند که نه‌تنها در موعد مقرر حساب خود را پرداخت نمی‌کردند، بلکه این کار را تا ‌آنجا به تأخیر می‌انداختند که یا فروشنده از طلب خود می‌گذشت، یا پس از دریافت نیمی از طلب خود و بخشیدن نیم دیگر، چوب‌خط را تجدید می‌کرد. در این مواقع کاربرد اصطلاحاتی مانند «حساب کهنه را شاه بخشید»، از جانب بدهکاران، برای تخفیف گرفتن در پرداخت بدهی‌شان رایج بود (شهری، طهران، 4 / 342). با افزایش شمار افراد باسواد و امکان استفاده از دفتر حساب، کاربرد چوب‌خط رفته‌رفته از رونق افتاد (یوسفی، 107).
به دنبال استفادۀ بسیار زیاد از این وسیله در زندگی روزمرۀ افراد که در خریدهای روزانۀ آنها معمول بود، چوب‌خط در برخی از اصطلاحات زبان گفتاری هم کاربرد یافت. این اصطلاحات به‌رغم منسوخ‌شدن استفاده از چوب‌خط در روزگار کنونی، همچنان در گفت‌وگوهای روزمره به کار می‌روند. اصطلاح «چوب‌خط کسی پُر شدن» که به معنای از بین رفتن همۀ فرصتهای یک نفر برای قرض گرفتن و یا برای تقاضای هر چیز، یا سر رسیدن موعد حسابرسی است، از آن جمله است (انوری، ذیل عبارت؛ مزداپور، 312). همچنین اصطلاح « ... خر چوخط کردن» در زرقان، به معنای بی‌کار بودن و یا کار بیهوده کردن است (ملک‌زاده). جمال‌زاده «چوب‌خط‌زدن» را کنایه از سهل‌انگاری و مسامحه در کار دانسته است ( فرهنگ، همانجا). همچنین اصطلاح «خط بر دیوار کشیدن» در مواردی به معنای حفظ اعداد به کار می‌رفته‌است ( آنندراج، ذیل عبارت). در همین زمینه، برخی از زنان خانه‌دار بختیاری که مازاد شیر و ماست تولیدی خود را به همسایگان می‌فروختند، در ازای هر پیمانه ماست یا شیر، خطی بر دیوار می‌کشیدند تا در آینده با محاسبۀ شمار خطهای کشیده‌شده، حساب خود را با خریداران تسویه کنند (ارشادی).
در منابعی، چوب‌خط را معادل «چوق‌الف» نیز دانسته‌اند و آن نشانه‌ای است که برای مشخص نمودن صفحه‌ای از کتاب، لای آن می‌گذارند؛ یا چوب و یا تکه کاغذی است که برای دنبال کردن خطوط یک متن، هنگام خواندن از آن استفاده می‌شود (یوسفی، همانجا؛ انوری؛ جمال‌زاده، سر و ته ... ، 43). البته در این موارد همان عنوان چوق‌الف معمول‌تر است.


مآخذ

آل‌احمد، جلال، تات‌نشینهای بلوک زهرا، تهران، 1352 ش؛ آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ارشادی، عیدی محمد، فرهنگ بختیاری، تهران، 1388 ش؛ اسلامی ندوشن، محمدعلی، روزها، تهران، 1363 ش؛ افغانی‌نویس، عبدالله، لغات عامیانۀ فارسی افغانستان، کابل، 1369 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1382 ش؛ بهروزی، علی‌نقی، واژه‌ها و مثلهای شیرازی و کازرونی، شیراز، 1348 ش؛ پرچمی، محب‌الله، پس‌کوچه‌های فرهنگ، تهران، 1382 ش؛ جمال‌زاده، محمدعلی، سروته یک کرباس، تهران، 1334 ش؛ همو، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341 ش؛ داعی‌الاسلام، محمدعلی، فرهنگ نظام، تهران، 1362 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ گروسین، هادی، واژه‌نامۀ همدانی، تهران، 1384 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مزداپور، کتایون، واژه‌نامۀ گویش بهدینان شهر یزد، تهران، 1385 ش؛ ملک‌زاده، محمدجعفر، فرهنگ زرقان، تهران، 1380 ش؛ نفیسی، علی‌اکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ نیّر، حسین، فرهنگ واژه‌ها و اصطلاحات رایج در شیراز، تهران، 1370 ش؛ نیرومند، محمدباقر، واژه‌نامه‌ای از گویش شوشتری، تهران، 1355 ش؛ یوسفی، غلامحسین، «چوب‌خط»، کلک، تهران، 1371 ش، شم‍ 34.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.