چهارشنبه سوری
چَهارْشَنْبهسوری، جشن آیینی چهارشنبۀ پایان سال که به باور مردم، موقع دفع قضا و بلا ست.
برخی از پژوهشگران این جشن را بازماندۀ جشن فروردگان میدانند (میرشکرایی، 457؛ رجبی، 18- 19). آنگونه که در اوستا نیز آمده، زردشتیان هرساله در 5 روز پیش از پایان سال، و 5 روز پس از آن، میزبان فروهرهای نیاکاناند و به این منظور، بر بام خانههایشان آتش میافروزند تا آنها را به سوی خانه راهنمایی کنند (همانجا؛ نیز نک : یشتها، 2 / 71). در زمان ساسانیان، این آتش در شب آغازِ گاهنبار همسپتمدم (آفرینش انسان)، یعنی 26 اسفند ماه افروخته میشد که برابر با آغاز بازگشت فروهرها به خانههایشان بود (فرهوشی، 21؛ رضی، 150).
پورداود سبب تقارن این آتشافروزی را با شب آخرین چهارشنبۀ سال، ورود اسلام به ایران میداند، چراکه «ایرانیان شنبه و آدینه نداشتند» و هر یک از 12 ماه سالشان 30 روز بوده است (پورداود، «چهارشنبهسوری»، 100؛ نیز نک : هنری، 18)؛ روز شنبه یا شَنبَد واژهای سامی و از ریشۀ «سبّات» است (همو، «امشاسپندان»، 79). گروهی بر این رأیاند که پس از اسلام، ایرانیان مراسم آتشافروزی را در آخرین چهارشنبۀ سال قرار دادند تا از عقیدۀ اعراب که روز چهارشنبه را شوم میدانستند ( المحاسن ... ، 279)، تبرّی جسته باشند (هنری، 19؛ رمضانخانی، 97). این باور در آثار ادبی ما نیز وارد شده است (نک : منوچهری، 177؛ فردوسی، 7 / 553).
از سوی دیگر، چنین باوری نیز وجود دارد که پس از حادثۀ کربلا، مختار برای اینکه شیعه و سنی را از هم تمیز بدهد، قرار گذاشت شبهای چهارشنبه، هرکس شیعه است، بالای بام خانهاش بته بیفروزد (هدایت، 150؛ شکورزاده، 63؛ قس: باستانی، 370-374، حاشیۀ 1). براساس روایتی دیگر، مختار ثقفی از ترس مأموران مخفی بنیامیه، با یاران خود قرار گذاشت تا با روشنکردن آتش، از شروع قیام برای خونخواهی شهدای کربلا آگاهشان کند؛ این رسم از آن زمان تاکنون در میان شیعیان باقی مانده است (بایبوردی، 70-71).
نویسندۀ تذکرۀ صفویۀ کرمان در ذکر وقایع سال 1102 ق، مینویسد: « ... ملازم وزیر، رافعِ عریضۀ مشارٌالیه و مردم کوبنان در یـومالاربعـاء 29 شهر صفر ــ که چهارشنبهصوری [چهارشنبهسوری] بود ــ وارد اصفهان، و عریضۀ مزبور را به حُجّابِ کریاسِ سپهراساس تسلیم، و حقیقت عرض نمود ... » (مشیزی، 599). امروزه نیز در بسیاری از نقاط ایران، ازجمله کرمان (همانجا، حاشیۀ 2)، مراسم چهارشنبهسوری در آخرین چهارشنبۀ ماه صفر برگزار میشود (برای آگاهی بیشتر، نک : فقیری، گوشهها ... ، 129؛ باستانی، همانجا؛ کرباسی، 136؛ بهروزی، 227؛ مؤیدمحسنی، 244؛ دریانورد، 255؛ رسولی، 319).
در سدههای گذشته، مراسم چهارشنبهسوری در بیرجند نیز برخلاف امروز، در شب آخرین چهارشنبۀ ماه صفر برگزار میشد و آن را «چارشمبهسیری» مینامیدند. آنها هنگام پریدن از روی آتش، میخواندند: «سیرِ بدو / سیرِ بدو / وَر قَلارو / ور کُنگُرانِ قلا رو» (زعفرانلو، 39-40). در تایباد و باخرز، زنانی که بچۀ شیرخواره داشتند، همراه بچه از روی آتش میپریدند (مشایخی، 208).
شب چهارشنبۀ آخر ماه صفر که در نهاوند به نام شب چهارشنبهسوری معروف است، مراسم ویژهای برگزار میگردد. هنگام غروب آفتاب، در یک دیزی مقداری آب میریزند و یک عدد سکۀ دوریالی درون آن میاندازند و تمام اعضای خانواده آب دهان خود را در آن میریزند؛ پس از غروب آفتاب، آن دیزی را از پشت بام به میان کوچه پرتاب میکنند و معتقدند که درد و بلای آنها دور ریخته میشود (روحالامینی، به شاخ نباتت ... ، 101-102).
در «عقایدالنساء» آمده: « ... چهارشنبۀ آخر صفر که در اصطلاح چهارشنبهسوری گویند، واجب است زدن سازها ... بهسبب زدن ساز رفع بلا میشود» (آقاجمال، 20).
نام چهارشنبهسوری ترکیبی است از دو واژۀ «چهارشنبه» که پنجمین روز هفته است و «سوری» که واژهای پهلوی و به معنای جشن است (مکنزی، 78؛ فرهوشی، همانجا؛ نیز نک : برهان ... ، ذیل سوری)؛ برخی سوری را «سرخی» نیز معنا کردهاند و آن را برگرفته از شعلههای سرخ آتش میدانند (همانجا؛ فرهوشی، همانجا؛ هنری، 20؛ میرشکرایی، 456).
در کردستان چهارشنبهسوری را «کُله چوارشَمّه»، و در طالقان، قزوین، گیلان و مازندران نیز «کوله چارشنبه» میگویند (کیوان، 86؛ هاشمنیا، 212؛ عسگری، 1 / 59؛ حمیدی، 308؛ شرافتی، 105؛ جعفری، 64؛ میرشکرایی، همانجا؛ پاینده، 115؛ سلطانی، 22؛ طاهرخانی، 69). این جشن در لاریجان «چهارشنبهشوری»، در اصفهان «چهارشنبهسرخی»، و در منطقۀ بختیاری «چارشمَّهسیرون» نام دارد (هنری، 21؛ سرلک، 45). ترکمنان بجنورد از این شب با نام «چارشنبۀ سنگین» یاد میکنند (رفیعزاده، 35).
آداب اصلی چهارشنبهسوری در سراسر ایران یکی است، اما برخی از آیینها با توجه به موقعیت جغرافیایی، جلوههای گوناگونی پیدا کردهاند:
خانهتکانی و نوشدن
براساس باوری کهن، در این شب کل طبیعت، ازجمله آب، نو میشود. این باور با کهننیایشهای مربوط به ایزدبانوی آب (اَناهیتا) در پیوند است (نبیاف، 12). زردشتیان بر این باورند که در این روز، فروهرها از آب کوزه مینوشند؛ بنابراین باید کوزهای نو با آب تازه برای نوشیدن آنان در خانه گذاشت (رمضانخانی، 102). اُلئاریوس مینویسد: عدهای کوزههای خود را برداشته و بدون آنکه با کسی حرفی بزنند و به جایی نگاه کنند، به خارج شهر رفته، کوزه را پر آب میکنند، سپس به خانه برگشته، آب را به خانه و اتاقهای خود میپاشند و عقیده دارند که آب پلیدیها و بدبختیها را از خانه شسته و با خود میبرد؛ اگر در راه به یک دوست و آشنا برسند، قدری از آب کوزه را هم به روی او میپاشند تا بدبختیهایش شسته شده، از بین برود (2 / 466؛ قس: میرشکرایی، همانجا). براساس این اعتقاد، آذربایجانیها آب کهنه را از خانهها بیرون ریخته، ظرفها را با آب تازه میشویند. همچنین روز چهارشنبه، پیش از طلوع آفتاب، بر سرِ چشمه میروند و آب تازه برمیدارند، دست و رویشان را میشویند و ضمن خواندن شعری مربوط به چهارشنبه از روی آب میپرند. جراحتهای زخمیشدهها را نیز با این آب میشویند، چراکه معتقدند این آب درمان تمام دردها ست (اشراقی، 12؛ نبیاف، 12-13؛ قس: بایبوردی، 69 -70؛ ساعدی، خیاو ... ، 141؛ صدیق، 123). همچنین در این روز، مردم حیوانات خود را به چشمه میبرند تا از آب صبح چهارشنبه بنوشند (همانجا).
در اردبیل، بزرگ خانواده قطراتی از آب تازه را در گوشههای اتاق میریخت و عقیده داشت که با این کار، حشرات گزنده نابود میشوند (صفری، 2 / 107). کسانی که برای آوردن آب به چشمه میروند، 7 سنگ کوچک که از چشمِ چشمه برداشتهاند، به داخل کوزه میاندازند. مردها دو شاخه از بوتۀ تمشک چیده و در بالا و پایین درِ خانه نصب میکنند که تا روز چهارشنبهسوریِ سال بعد، در همانجا میماند (اشراقی، 12-13). مردم دیلمان صبح این روز به حمام میرفتند و بـا چلطاس (نک : ه د، جام چلکلید)، 5، 7 یا 9 بار بر سروروی خود آب میریختند (میرشکرایی، 456؛ قس: بایبوردی، 70).
تهرانیهای قدیم از یکیدو روز مانده به چهارشنبهسوری، همۀ ظروف و لوازم کثیف خود را میشستند. همچنین پس از شستن لباسها، آنها را روی بند پهن میکردند و به نیت پیوند خانواده، آنها را از کنار به هم گره میزدند. از دیگر آداب این بود که کمی سرکه و زغال درون حوضِ خانه میریختند و آب آن را به نیت بیرونریختن سیاهی و ترشی و چرکدلی از خانواده، در جوی کوچه خالی میکردند؛ سپس حوضشان را با آب تازهای که از پیش، درون آن حبهقند یا تکهنباتی انداخته بودند، پر میکردند و تا هنگام تحویل سال یا دستکم تا فرارسیدن چهارشنبهسوری، به آن آب دست نمیزدند (شهری، 4 / 64-65).
زنان تاتزبان به موجودی خیالی به نام «کُلهخاله»، زنی پیر و کوتاهقد و معمولاً خُردهگیر، اعتقاد دارند و از ترس ایرادهای او، تلاش میکنند تا پیش از نوروز و چهارشنبهسوری، خانهتکانی را تمام کنند (طاهرخانی، 70؛ قس: هاشمنیا، 212). کدبانوهای گیلانی صبح روز چهارشنبهسوری، اتاقها را با جاروی تازهای تمیز میکردند؛ سپس زبالهها را بیرون میبردند و به پشت سر خود نگاه نمیکردند. آنها اعتقاد داشتند کسی نباید آنها را ببیند، چرا که شگون ندارد (پاینده، 116). در فراهان، اگر خانهای بر اثر دود تنور سیاه شده بود، زن خانه دوغابِ گِل درست میکرد و بر سقف و دیوارهای خانه میپاشید؛ این کار را «لُوهکردن» میگفتند (مرادی، 62).
در بسیاری از نقاط ایران، این باور وجود دارد که در این روز، باید یک چیز نو خرید. برای نمونه، مردان گیل و دیلم در روز چهارشنبهسوری، به بازار میروند و برای همسرانشان هدیهای از قبیل سنجاقسر یا شانه میخرند و معتقدند شگون دارد (پاینده، همانجا؛ عناصری، تجلی ... ، 188). خرید لوازم آرایش و کوزۀ نو و پرکردن آن از آب قنات شاه تا پیش از ظهر چهارشنبهسوری، از دیگر مراسم تهرانیها بوده است (شهری، 4 / 65 - 66).