چرکس
چَرْکَس، نام یکی از قومهای شناختهشدۀ شمال غربی قفقاز، ساکن در اراضی کوبان، واقع در جمهوری فدراتیو روسیه. چرکسها خود را آدیگه (آدیغه)، یا شرجس مینامند (EI1). نامهای قبایل این گروه قومی به صورتهای آبادزِخ، بسلنی، بِژْدوخ، غاتیوکای، یِرروکوی، کمگوی، خهآک، نادخوکوآژ، شاپسوگ، تمیرگوی و دیگر نامها ازجمله نامهای یونانی آمده است (آکینر، 230؛ IA, III / 375). روسها این قوم را چرکسی (چرکسها) مینامند. محتمل است که واژۀ چرکس از نام کرکت ــ یکی از قبایل آدیگه ــ گرفته شده باشد.
در رویدادنامههای روسی از همۀ این گروههای قومی با نام کاسوگی (کوسوگی) یاد شده است. گومیلف چرکسها را با نام کاسوگ معرفی کرده است (ص 9). در متون عربی این نام به صورت «جرکس» (ابن اثیر، 12 / 161، 163؛ مقریزی، 1 / 103-104) و «جهارکس» (ابن اثیر، 12 / 140، 141) ضبط شده است. مؤلف مقالۀ «چرکس» در دائرةالمعارف الاسلامیة با تکیه بر نوشتۀ ابن خلدون از قول فرید وجدی چنین گفته است که گویا چرکس واژهای فارسی و در اصل به صورت «چهارکس» بوده که معرف چهار قبیله است (6 / 348). این نام اگرچه در نوشتۀ ابن خلدون (5 / 391) و ابن اثیر به صورت «جهارکس» آمده است، با این وصف نمیتوان آن را نظری قاطع شمرد.
در حدود سدۀ 4ق / 10م ایرانیان، گرجیان و عربها این قوم را کَشَک نامیدهاند (آکینر، 230-231). مسعودی (ص 287) و ابن وردی (ص 47) با آوردن نام اقوام شمال قفقاز از قوم کشک یاد کردهاند. به نظر میرسد که کَشَک نامی گرجی بوده و گویا از نام کاساگی در زبان «آس»ها (اُسِت) اقتباس شده است. ترکان این قوم را چِرکاس مینامیدند (EI2, II / 21). این نام از سدۀ 7ق / 13م متداول گردید و گروهی از اهالی جنوب اوکراین، چرکاس نامیده شدند. هماکنون در جمهوری اوکراین استانی به نام چرکسک، با مرکزی به همین نام وجود دارد (IA، همانجا؛ BSE3, XXIX / 78-79).
نام چرکس روزگاری شامل همۀ مردم قفقاز شمالی میشده است؛ ولی بعدها دگرگونیهایی در مصادیق این نام پدید آمد و آشفتگیهایی را سبب گردید. در مآخذ، نام چرکس گاه همراه با نام آدیگه و گاه با نام آباز، کاباردا (قبارطه)، قرهچایی و ابخاز آمده که خود نشانهای از این آشفتگیها ست (استودنتسکایا، «کاباردها ... »، 138، «قرهچاییها»، 243؛ آئوتلف، 201).
در سدههای میانۀ میلادی در نوشتههای مؤلفان شرقی و اروپایی قوم آدیگه با نام چرکس شهرت داشت، زیرا چرکسها، قبارطهها و آنان که به نام آدیگه شناخته شدهاند، دارای زبان و گویش مشترکی از شاخۀ زبانهای شمال غربی قفقاز (ابخازی) هستند که به نام گروههای ابخازی ـ آدیگهای شهرت دارد (BSE3, I / 244).
تاریخ
از کاوشها و بررسیهای باستانشناسان چنین برمیآید که در اراضی متعلق به آدیگه ـ چرکس انسانهایی در عصر میانسنگی و نوسنگی میزیستند. در هزارۀ نخست قم اسلاف این گروه با نامهای مئوت، سیند و کرکت شهرت داشتند که با نام چرکس نزدیک است. در سدههای 4-10م این گروه از مردم به کشاورزی، دامپروری و ماهیگیری اشتغال داشتند. آنان با فلزکاری، سفالگری و بازرگانی نیز آشنا بودند و با ایران و روم شرقی (بیزانس) به مبادلات بازرگانی میپرداختند.
دربارۀ زمان سکونت چرکسها در آن بخش از قفقاز که به کرانههای شرقی دریای سیاه و دریای آزُف پیوسته است، اختلاف نظر وجود دارد. قبایل این قوم تا سدۀ 4ق / 10م در ناحیهای که از شمال به رود کوبان، از مشرق به رود لابا، از جنوب به منطقۀ سکونت قبایل ابخاز، و از غرب به دریای سیاه محدود میشد، اقامت گزیدند که امروزه ایالت خودمختار آدیگه و اراضی واسط میان آن سرزمین و دریای سیاه است. برخی از محققان محل سکونت چرکسها در محدودۀ شرقی دریای سیاه را مربوط به سدۀ 6 م دانستهاند، زیرا در این سده قبایل این قوم تابع امپراتوری روم شرقی بودند (BSE3، نیز IA، همانجاها). حرکت چرکسها به سوی جنوب ظاهراً در فاصلۀ سدههای 6- 9ق / 12-15م بوده است. برخی دیگر، آدیگه ازجمله کاباردها و چرکسها را از اخلاف قبایل بومی شمال غرب قفقاز دانستهاند (آئوتلف، همانجا).
در سدههای 6 و 7ق / 12 و 13م گروههایی از مردم آدیگه در ناحیۀ اطراف رود تِرِک سکنا گزیدند و در آنجا امیرنشین کاباردی بزرگ و کوچک را بنیاد نهادند که سرزمین چرکس را نیز شامل میشد. این قوم در سدۀ 7ق تابعیت اردوی زرین را گردن نهادند. در جریان انتقال، شماری از افراد قبیلههای آدیگه ـ چرکس بـه حوالی رود تِرِک رفتند و با آلانها ــ که آریایی و از بقایای قوم سرمت بودند و بر اثر هجوم مغولان به کوهستانها رانده شده بودند ــ درآمیختند. از ایـن آمیزش کاباردهای کنونی پدید آمدند. آدیگههایی که در غرب مانده بودند، چرکس نامیده شدند. بعدها این نام بر همۀ مردمان شمال قفقاز اطلاق گردید (آکینر، 190, 215-216).
در سدههای 6- 9ق چرکسها به سوی اراضی جنوبی سرزمین خویش مهاجرت کردند. در نیمۀ نخست سدۀ 9ق اینتریانوجورجو، از اهالی جنوا (ژن) به شمال قفقاز سفر کرد. وی محدودۀ شمالی سرزمین چرکس را حوالی رود دُن تا کرانههای شمالی دریای سیاه نوشته است (IA، همانجا). بازرگانان جنوایی که در کرانۀ دریای سیاه اقامت داشتند، با چرکسها به مبادلات بازرگانی میپرداختند و در برابر عسل، موم، میوه، خاویار و پوست، به آنان پارچه، نمک، اسلحه و زیورآلات میفروختند (BSE3, I / 241).
رابطۀ چرکسها با روم، مصر و عثمانی
در سدۀ 6 ق / 12م مغولان ضمن لشکرکشی به قفقاز با آلانها، آسها، لزگیها، قپچاقها و چرکسها مواجه شدند (دوسن، 336-337). در دوران حاکمیت مغولان خرید و فروش اسیران رونق داشت؛ از اینرو، گروههایی اسیر از قپچاق و چرکس برای فروش به روم شرقی، مصر و حتى اسپانیا فرستاده، و در آن سرزمینها فروخته شدند. در 661 ق / 1263م سلطان مصر با امپراتور بیزانس پیمانی منعقد کرد که بنابر آن بازرگانان مصری اجازه یافتند در دریای سیاه رفتوآمد کنند و مصریان از این حق برای تجارت اسیران بهره جستند.
در سدههای 8 -10ق / 14-16م، گروه کثیری از چرکسها در مصر سکنا گزیدند. رفتهرفته غلامان (مملوکان) چرکس به دربار مصر راه یافتند و سرانجام حکومت ممالیک مصر را تشکیل دادند (IA, III / 379-380). ممالیکْ وارثان و ادامهدهندگان حکومت ایوبیان بر مصر و شام بودند. در روزگار حکومت صلاحالدین ایوبی، شخصی به نام فخرالدین چرکس، از موالیِ برجسته و مقدم صلاحالدین بود (ابن خلدون، 5 / 390-392). ممالیک از 648 تا 922ق / 1250-1516م، بیش از دو قرن و نیم بر مصر و شام فرمان راندند. آنان دو گروه بودند: یکی از این دو ممالیک بحری نامیده شدند، زیرا اردوگاه آنان در جزیرۀ رضوۀ نیل (البحر) واقع بود؛ گروه دیگر به ممالیک برجی شهرت یافتند، زیرا مقر آنان در برج قاهره بود (بازورث، 108). اگرچه گروهی از سلاطین بحری از غلامان و امیران ترکمان بودند، با این وصف، گروهی از امیران چرکس در روزگار فرمانروایی آنان (648-792ق) زمام امور را در دست داشتند که از آن جمله الظاهر سیفالدین برقوق (ه م) بود. این شخص حکومت ممالیک برجی (784-922ق / 1382-1516م) را بنیاد نهاد (همانجا).
برقوق در اصل از امیران چرکس بود که به نوشتۀ ابن خلدون (5 / 536) در بلاد شمالی محیط بر جلگههای قپچاق، روس و آلان میزیستند. برقوق عنوان سلطان بر خود نهاد. وی یکبار در فاصلۀ سالهای 784-791ق و دیگر بار از 792 تا 801 ق / 1390-1399م با لقب الظاهر سیفالله در مصر حکومت داشت. پس از او فرزندش فرج با لقب الناصر ناصرالدین در سالهای 801-815 ق / 1399-1412م حکومت کرد (اوزون چارشیلی، I / 299-300؛ بازورث، 106-107). امیران چرکس بعدها در دربار عثمانی نیز مقام یافتند، که از آن جمله جان بِردی غزالی را میتوان نام برد. وی در 934ق / 1528م از سوی سلطان سلیم یاووز به سمت بیگلربیگی شام منصوب شد. فریدونبیک (1 / 431) فرمانروایان درجۀ دوم از مملوکان مصر را ممالیک چرکسیه نامیده که از 784 تا 923ق بر سوریه، جزیره (شمال عراق)، مصر، حجاز و یمن فرمان راندند (نیز نک : اوزون چارشیلی، II / 291-292).
جان بردی غزالی نیرویی 15 هزار نفری از پیادهنظام، سوارهنظام و تفنگچی گرد آورد. پس از مرگ سلطان سلیم، وی به نام خود خطبه خواند و سکه زد و برای اتحاد با شاه اسماعیل صفوی (سل 907-930ق / 1501-1524م) سفیری با نامه نزد او فرستاد؛ اما در جنگ با فرهاد پاشا کشته شد. شاه اسماعیل برآن بود که با کمک او دست به حمله زند، ولی کشته شدن جان بردی سبب برهم خوردن نقشۀ وی شد. پادشاه صفوی پس از آگاهی از شکست و مرگ جانبردی غزالی چرکسی، تبریز را ترک گفت و به حوالی قزوین رفت (همو، II / 307-309). هنگامی که مصطفى پاشا بیگلربیگی مصر شد، چرکسهای مملوک در 928ق با نیروی 20 هزار نفری سر به عصیان برداشتند. مصطفىپاشا کوشید تا با ایجاد اختلاف میان امیران چرکس آنان را به اطاعت وا دارد (همو، II / 316-317)؛ با این وصف، چرکسها تا مدتی دراز در مصر باقی ماندند.
رابطۀ چرکسها با ایران
امیران چرکس با حکومت صفوی رابطۀ نزدیکی داشتند و با امرای گرجی و ترکمان رقابت میکردند (همو، III(1) / 55-56). نکتۀ مهم آنکه همسر شاه طهماسب صفوی از چرکسها بود (اسکندربیک، 1 / 344-346؛ پارسادوست، شاه تهماسب ... ، 772). شاه طهماسب چون پیشبینی میکرد که ممکن است گرجیان در دربار او از نفوذ بیشتری برخوردار شوند، با توسل به برادر همسر خود، شمخال خان ــ کـه از امیرزادگان چـرکس بـود ــ کوشید تا دربار شاهی را از سلطۀ گرجیان خارج کند (اوزونچارشیلی، همانجا). شمخال خان چرکس مدتی حاکم شکی در قفقاز تحت فرمان حکومت صفوی بود (اسکندربیک، 1 / 147؛ نیز نک : پارسادوست، همان، 396).
چرکسها که در دربار صفوی نفوذ فراوان یافته بودند، پس از مرگ شاه طهماسب اول برای جانشینی او، از اسماعیل میرزا حمایت کردند و سرانجام در 27 جمادیالاول 984ق / 22 اوت 1576م او را به پادشاهی برگزیدند (اسکندربیک، 1 / 341-343؛ نیز نک : پارسادوست، شاه اسماعیل ... ، 35، 69). شمخال خان چرکس بعدها در دربار صفوی عنوان شمخال سلطان یافت. طرفداران شاه اسماعیل دوم که در میان آنان گروههای چرکس به ریاست شمخال سلطان حضور داشتند، خود را «شاهی سِوَن = شاه سون» (دوستدار شاه) مینامیدند (همان، 35).
پذیرش اسلام از سوی چرکسهای ساکن قفقاز
پس از حملۀ مغولان و تأسیس اردوی زرین، چرکسها مدتی تابع فرمانروایان اردوی زرین بودند. در سدۀ 9ق / 15م نفوذ لشکریان عثمانی به کرانههای دریای سیاه آغاز شد. در اواسط این سده سپاهیان عثمانی پس از فتح استانبول راههای ورود به دریای سیاه را در اختیار گرفتند و به حضور جنواییها در شبهجزیرۀ کریمه (قرم) پایان دادند. از این زمان تابعیت چرکسها از اردوی زرین پایان گرفت (IA, III / 381). از سدۀ 10ق / 16م طی دو سده سلاطین عثمانی و خانهای کریمه برای نفوذ در قفقاز و تابع کردن چرکسها تلاش کردند و گروه کثیری از آنان را به اسارت گرفتند. از همان زمان دین اسلام در میان چرکسها رواج یافت (BSE3, I / 241).
رابطۀ چرکسها و روسیه
روسها از سدۀ 4ق / 10م در عهد فرمانروایان دولت کیف با چرکسها آشنا شدند، ولی این آشنایی چندان زیاد نبود. فشار اروپاییان از شمال موجب شد که دولت کیف توجه خود را به مقابله با اقوام شمالی معطوف دارد. در پی آن اردوی زرین مناطق وسیعی از اراضی روسیه را در اختیار گرفت. درگیری با امپراتوری روم شرقی و سپس دولت عثمانی نیز مانع توجه جدی روسها به مناطق شمال قفقاز بود. مشکلات پدید آمده از سوی اردوی زرین و خانات کریمه، چرکسها را وا داشت که با روسها رابطۀ سیاسی برقرار کنند، زیرا هر دو قوم درگیر چالش مشابهی بودند. در 959ق / 1552م نخستین نمایندۀ آدیگه ـ چرکس به روسیه رفت. در پی آن در سالهای 962-964ق نمـایندگانی از سوی گـروه آدیگه ـ چـرکس، و نیز کابارد به دربار ایوان چهارم (ایوان مخوف)، تزار روسیه فرستاده شدند (BSE3، همانجا) و نفوذ روسیه در محدودۀ چرکسنشین از این زمان آغاز شد. ایوان چهارم در دوران حکومت (952-990ق / 1547-1584م) با چرکسها رابطه برقرار کرد و این رابطه از طریق ازدواج او با مریم، دختر تیموروک فرمانروای چرکس محکمتر شد. وی از این خویشاوندی برای نفوذ در قفقاز بهره جست (IA, III / 380-381).
در عهد بوریس گادونف، تزار روسیه (1598-1605م) سپاهیان روس به سرزمین چرکس حمله بردند و آنان را مغلوب کردند. از آغاز سدۀ 12ق / 18م فعالیت روسها در قفقاز وسعت گرفت. در 1132ق / 1720م روسها در مسیر سفلای رود تِرِک منطقۀ مستحکم نظامی پدید آوردند و قزاقهای روس را درون استحکامات جای دادند. در نتیجۀ جنگهای متمادی روسیه و عثمانی میان سالهای 1182- 1188ق / 1768-1774م اراضی کوبان به روسیه ملحق شد و گروههایی از مردم چرکس کشته شدند و آنان که توانستند از چنگ مهاجمان بگریزند، به کرانههای غربی کوبان کوچ کردند؛ آنگاه قزاقهای روس اراضی چرکسها را اشغال کردند و در سرزمین آنان جای گرفتند (IA، همانجا).
پیش از سدۀ 12ق گروههایی از چرکسها و کاباردها در ناحیۀ مَزدوک و حوالی آن سکنا داشتند. آنان پیرو مسیحیت ارتدُکس بودند؛ از اینرو، چرکسهای ارتدکس نامیده میشوند. اینان بقایای بردگانی بودند که به کوهستانها گریختند و سپس به دست روسها مسیحی شدند (استودنتسکایا، «کاباردها»، 138).
در 1206ق / 1792م بنابر مصالحهای که میان دو دولت روس و عثمانی صورت گرفت، کوبان به عنوان خط مرزی این دو دولت تعیین شد. در ضمن گروهی از قزاقهای روس به کرانۀ راست کوبان انتقال یافتند. بعدها در آن ناحیه شهری به نام کراسنودار پدید آمد. در پی آن میان سالهای 1216-1254ق / 1801- 1838م گرجستان و بخش وسیعی از اراضی قفقاز در تصرف دولت روسیه قرارگرفت. در 1256ق چرکسها به رهبری شیخ شامل داغستانی سر به شورش برداشتند (IA, III / 382-383).
مقاومت مشترک مردم قفقاز شمالی بر ضد امپراتوری روسیه تا 1276ق / 1858م ادامه یافت، ولی سرانجام به شکست انجامید. تـا آن زمان حدود 500 هزار تا یک میلیون نفر از مردم آدیگه ـ چرکس در قفقاز شمالی زندگی میکردند؛ اما پس از آنکه منطقه تحت حکومت روسیه درآمد، گروه کثیری از چرکسها بار دیگر به سرزمین عثمانی مهاجرت کردند. از اینرو، در اواسط سدۀ 13ق / 19م جمعیت آدیگه ـ چرکس به 10 /1 میزان پیشین کاهش یافت (آکینر، 216).
در اوایل استقرار حکومت شوروی در ژانویۀ 1922 / دی 1300 ایالت خودمختار چرکس، و در ژوئیۀ همان سال دو ناحیۀ مجزای آدیگهنشین به نام ایالت خودمختار آدیگه ـ چرکس تأسیس شد، ولی در اوت 1928 نام چرکس از آن حذف گردید (همانجا). در همین سـال ایـالت خـودمختار قـرهچای ـ چرکس در منطقه استاوروپل جمهوری فدراتیو روسیه در دامنۀ شمالی کوههای بزرگ قفقاز تأسیس گردید که مساحت آن حدود 100‘14 کمـ 2 و مرکزش شهر چرکسیا بود (همو، 203). در 1942م / 1321ش حدود 5 ماه بخشی از این ایالت از سوی ارتش آلمان نازی اشغال شد. سرانجام در ژانویۀ 1943 سرزمین قرهچای ـ چرکس از تصرف مهاجمان آزاد گردید. در 8 مارس 1944 همۀ اهالی به اتهام همکاری با نیروهای اشغالگر به آسیای میانه و قزاقستان تبعید شدند. گروه کثیری از مردم در جریان تبعید جان سپردند. 13 سال بعد، از آنها رفع اتهام شد و اجازه یافتند به سرزمین زادبومی خود بازگردند (همو، 202-203).
در 1957م / 1336ش بار دیگر دو گروه قرهچای ـ چرکس با یکدیگر متحد شدند. این ایالت در 1991م / 1370ش به جمهوری خودمختار تابع جمهوری فدراتیو روسیه بدل گشت.
دین
مردم چرکس در سدههای 8 و 9ق / 14 و 15م مسیحی بودند. آیین مسیح توسط گرجیها در سدههای 4-6 ق / 10-12م به سرزمین چرکس راه یافت. از سدۀ 8 ق / 14م نیز اسلام به این سرزمین وارد شد. سرانجام در سدۀ 12ق / 18م به تقریب، عموم مردم چرکس اسلام را پذیرا شدند. چرکسها مسلمان سنیمذهب و پیرو مکتب حنفیاند و از مرکز دینی شمال قفقاز در شهر موخاج قلعۀ داغستان پیروی میکنند (همو، 235-236).
زبان
زبان چرکسها از شاخۀ زبان کاباردی ـ چرکسی است که با زبان ابخازی ـ آدیگهای نزدیک و از خانوادۀ زبانهای بومی قفقاز شمالی است. زبان چرکسی و کاباردی یک زبان واحد ادبی را تشکیل میدهند که بیشتر با نام زبان کاباردی ـ چرکسی شهرت دارد. این زبان به گروه زبانهای شمال غربی قفقاز و گروه فرعی ابخازی ـ آدیگهای تعلق دارد. متکلمان به زبان کابارد ـ چرکس ـ آدیگه آن را زبان «آدیگه ـ بزا» مینامند. زبان کاباردی ـ چرکسی شامل 4 گویش کاباردی بزرگ، مزدوکی، کوبانی و بسلنی است. تفاوت میان آنها بیشتر آوایی و سازهای است که وامواژههایی از زبانهای ترکی، فارسی، عربی و روسی در آنها وجود دارد (آکینر، 234). زبان چرکسی در 1958م / 1336ش در کلاسهای اول تا چهارم دبستان تدریس میشد، ولی در 1972م / 1350ش تدریس این زبان از برنامۀ مدارس حذف شد و از آن پس به عنوان یک مادۀ درسی اختیاری در مدارس تدریس گردید (همو، 206-207).
مآخذ
ابن اثیر، الکامل؛ ابن خلدون، العبر، به کوشش خلیل شحاده و سهیل زکار، بیروت، 1401ق / 1981م؛ ابن وردی، عمر، خریدةالعجائب و فریدةالغرائب، قاهره، 1303ق؛ اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1377ش؛ بازورث، ک. ا.، سلسلههای اسلامی، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، 1371ش؛ پارسادوست، منوچهر، شاه اسماعیل دوم، تهران، 1381ش؛ همو، شاه تهماسب اول، تهران، 1377ش؛ دائرةالمعارف الاسلامیة، به کوشش زکی خورشید و دیگران، بیروت، 1933م؛ فریدون بک، احمد، منشآت السلاطین، استانبول، 1274ق / 1858م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، پاریس، 1877م؛ مقریزی، احمد، السلوک، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، 1418ق / 1997م؛ نیز:
Akiner, Sh., Islamic Peoples of the Soviet Union, London etc., 1986; Autlev, M. G., «Adigeitsi», Narody Kavkaza, ed. M. O. Kosven et al., Moscow, 1960, vol. I; BSE3; D’Ohsson, C., Histoire des Mongols, Tientsin, 1940; EI1; EI2; Gumilev, L. N., Otkritie Khazarii, Moscow, 1966; IA; Studenetskaya, E. N., «Kabardintsi i Cherkesi», Narody Kavkaza, ed. M. O. Kosven et al., Moscow, 1960, vol. I; id, «Karachaevtsi», ibid; Uzunçarṣılı, İ. H., Osmanlı tarihi, Ankara, 1972-1983.