چاد
چاد، کشوری در افریقای مرکزی که بیشتر مردم آن مسلماناند. این کشور با 000‘284‘1 کمـ2 مساحت و 545‘179‘9 تن جمعیت ( 2009م / 1388ش) از شمال به کشور لیبی، از جنوب به جمهوری افریقای مرکزی، از جنوب غربی (از طریق دریاچۀ چاد) به کامرون و نیجریه، از غرب به نیجر و از شرق به سـودان محدود است. طـول مرزهای آن با همسایگان 968‘5 کمـ است («فرهنگ ... »، npn.؛ ملکی، 1؛ مراد، 602؛ هیلینگ، 294؛ بریتانیکا).
چاد سرزمینی بیابانی و دارای کویرهای وسیع است؛ نیمۀ شمالی آن را صحرای بزرگ افریقا پوشانده است و فلاتهای ودای و اندی در شمال شرقی کشور قرار دارند (ملکی، 2). رشتهکوه تیبستی (بلندترین قله: امی کوسی، 415‘ 3 متر)، از بلندترین نقاط افریقای شمالی، در شمال این کشور کشیده شده است (هیلینگ، همانجا؛ مراد، 602-603؛ گراو، 7, 26, 95).
دریاچۀ چاد که از نظر وسعت چهارمین دریاچۀ افریقا ست، در غرب این کشور جای دارد. اهمیت این دریاچه سبب شده است تا چاد به کشور دریاچه معروف شود (نک : مراد، گراو، همانجاها؛ خیراندیش، 105). دریاچههای فیتری، ایرو، لرا و تیکم نیز از دیگر دریاچههای کشور چاد هستند (ملکی، 6). چاد سفرههای آب زیرزمینی گستردهای دارد که بخشی از آنها به بهرهبرداری رسیده است (همو، 6-7).
رودهای شاری، چاد و لوگون از مهمترین رودهای چاد هستند؛ رود شـاری بـه طـول 200‘1 کمـ ، از جمهوری افریقـای مرکزی سرچشمه میگیرد و به دریاچۀ چاد میریزد (هیلینگ، همانجا). رودهای شاری و لوگون از نیمۀ تابستان تا اوایل زمستان به مدت بسیار کوتاه قابل کشتیرانیاند (نک : پیک، 279).
سرزمین چاد به سبب نزدیکی به خط استوا دارای آب و هوای گرم و خشک است و در آنجا بادهای خشک استوایی بسیاری میوزد؛ این بادها بیشتر در نواحی شمال جریان دارند. از نظر آب و هوایی چاد به 3 اقلیم تقسیم میشود: 1. اقلیم صحرایی شمال به وسعت 500 هزار کمـ2، با آب و هوایی بسیار خشک که کمتر از 2٪ جمعیت کشور در آنجا ساکناند. 2. اقلیم مرکزی معروف به اقلیم ساحل، که از اقلیم صحرایی شمال تا شمال رود شاری امتداد دارد. 3. اقلیم جنوبی که بارندگی آن در تابستانها 250‘1 میلیمتر است. این اقلیم منطقۀ کشاورزی است و 95٪ صادرات کشاورزی چاد از آن منطقه صورت میگیرد. شهر موندو ــ که به بازار پنبه شهرت دارد ــ در این اقلیم واقع شده است (هیلینگ، همانجا؛ گراو، 96؛ پیک، 278؛ سعودی، 7؛ خوند، 6 / 333؛ ملکی، 4-5).
چاد از نظر منابع طبیعی، معادن، کشاورزی و دامداری از غنیترین کشورهای افریقایی است. زمینهای حاصلخیز و رودهای آن باعث رونق کشاورزی در منطقه شده است. کشاورزی مهمترین بخش اقتصادی چاد است و بیشترین نیروی کار در این بخش متمرکزند. حاصلخیزترین زمینهای کشاورزی در جنـوب چاد واقـعاند. افـزون بـر پنبـه ــ کـه از مهمتـریـن محصـولات کشـاورزی آنجـا ست ــ ذرت، بادام زمینی، نیشکر، صمغ عربی، ارزن و برنج نیز در چاد به دست میآید.
زیرساختهای ضعیف، جنگهای داخلی، خشکسالی، قحطی و وابستگی شدید به درآمدهای ناشی از صدور پنبه موجب شد که چاد در دهۀ 1980م / 1360ش، یکی از 5 کشور فقیر جهان به شمار آید. پنبه مهمترین محصول صادراتی چاد است و پس از آن نیشکر و صمغ عربی قرار دارند (هاجکینسن، 303؛ کوتس، 89؛ ملکی، 54؛ مخادمی، 273). دامپروری از دیگر فعالیتهای اقتصادی چاد است که بیشتر در منطقۀ مرکزی ساحل رواج دارد. چاد از نظر تولید ماهی در بین 35 کشور افریقایی رتبۀ سوم را دارد و از کالاهای مهم صادراتی این کشور بهشمار میآید (ملکی، 72؛ هاجکینسن، 304-308). از صنایع چاد که بیشتر با کشاورزی ارتباط دارند، میتوان به پنبه پاککنی، و ریسندگی و بافندگی اشاره کرد که از فعالیتهای اقتصادی این کشور بهشمار میروند (نک : کوتس، 110؛ نیز امجدعلی، 515).
از معادن نطرون (کربنات سدیم) ــ کـه بیشتـر در کرانههای شمالی دریاچۀ چاد قرار دارند ــ سالها ست کـه بهرهبرداری شده است. در نزدیکی ایریبا در شرق منطقۀ مرکزی، طلا نیز استخراج میشود؛ همچنین ذخایر غنی بوکسیت در جنوب و اورانیوم در کوههای تیبستی و نوار آئوزو وجود دارد (هاجکینسن، 304-305؛ «راهنمای افریقا»، 494).
تولید ناخالص ملی این کشور که تا حدودی در دهۀ 1980م بهبود یافته بود، در فاصلۀ سالهای 1989-1993م 5 /1 کاهش یافت، اما کاهش بهای فرانک ماوراء بحار در 1994م به اقتصاد کشور حرکتی داد و تولید ناخالص ملی آن 1 / 7٪ افزایش یافت؛ با این همه، تولید سرانه در 1995م / 1374ش، همچنان در پایینترین میزان، یعنی 165 دلار بود (هاجکینسن، 303).
تنها فرودگاه بینالمللی چاد در انجامنا جای دارد و بیشتر صادرات و واردات کشور از طریق جادههای منتهی به بندر دوئالا در کامرون که در 600‘1 کیلومتری چاد قرار دارد و نزدیکترین بندر دریایی به این کشور است، انجام میگیرد («کتاب ... »، I / 890, 894, 895؛ کوتس، 91؛ سعودی، 42؛ خوند، 6 / 332).
بنابر آمار 1985م / 1364ش، حدود 22٪ مردم چاد شهرنشین بودهاند و با اینکه شهرنشینی در چاد رو به افزایش است، اما بافت جمعیتی این کشور اساساً روستایی به شمار میآید. پراکندگی جمعیت در چاد بسیار ناهمگون است. بیشتر ساکنان آن در نیمۀ جنوبی کشور متمرکزند. منطقۀ شمالی بورکو ـ اندی ـ تیبستی، که 40٪ مساحت چاد را دربر میگیرد، فقط 3 / 2٪ جمعیت کشور را در خود جای داده است (هیلینگ، 294؛ ناختیگال، I / 423؛ «راهنمای چاد»، 17).
انجامنا، پایتخت چاد، با 126‘776 تن جمعیت (2009م / 1388ش) پرجمعیتترین شهر چاد به شمار میآید. موندو، سارح، آبهشه، کلو و کومرا از دیگر شهرهای این کشورند («فرهنگ»، npn.). توزیع جمعیت در این کشور برحسب نژاد بسیار پیچیده است، اما
آنها را میتوان بـه 4 گـروه مشخص تقسیم کـرد: 1. اهالی گونۀ سودانی که در میان آنها اقوام سارا، توپوری، بانانا، موندانگ، باگیرمی، ماسّا و کِنگا به چشم میخورد؛ 2. مردمانی که برخی اهل منطقۀ نیلاند و در استانهای سالامات، ودای، بیلتین، باتا و کانم زندگی میکنند و همۀ آنها مسلماناند؛ 3. عربها که به دو گروه تقسیم میشوند: عربهای سفیدپوست که بیشتر از اولاد سلیماناند، و عربهای سیاهپوست که شامل حسانیّه و جهینهاند؛ حسانیهها در کانم و شاری ـ باگیرمی سکنا دارند و جهینهها در بخش شرقی چاد زندگی میکنند؛ 4. صحرانشینان که شامل اقوام کانمبو و توبو هستند. کانمبوها یکجانشیناند و بیشتر در کانم زندگی میکنند و توبوها ــ که در برخی منابع از آنها به عنوان «کوچروهای سیاهپوست صحرا» یادشده است ــ در اندی و تیبستی ساکناند (کوک، 337- 339).
عربها که دومین قوم بزرگ کشور چاد به شمار میآیند، عمدتاً در منطقۀ مرکزی چاد زندگی میکنند. گروهی از آنان مانند جهینه وحسونه در سدۀ 8ق / 14م و یا براساس برخی منابع در سدۀ 11ق / 17م به مرکز افریقا آمدهاند (همو، 338- 339). اولاد سلیمان ــ که کوچکترین و جدیدترین قبیلۀ عرباند ــ گروهی در 1258ق / 1842م، با فشار ترکهای عثمانی، و گروهی دیگر در سالهای 1928-1930م / 1307- 1309ش، بر اثر فشار ایتالیاییها از فزان لیبی به این منطقه آمدهاند («راهنمای چاد»، 47, 49, 60؛ کوک، 337، حاشیه).
زبان رسمی کشور چاد، فرانسوی و عربی است. در شمال چاد زبان عربی با لهجهای مخصوص تکلم میشود که کم و بیش در جنوب نیز فهمیده میشود ( انکارتا، npn.؛ کوک، 339). شمار بسیاری از گویشوران زبانهای چادی (ه م) ساکن این کشورند.
با توجه به آخرین آمارها و گزارشها، در 2008م / 1387ش، حدود 60٪ از مردم چاد مسلمان، 17٪ مسیحی و بقیه پیرو دینهای سنتی منطقه بودهاند ( انکارتا، npn.).
طریقتها و زائران هوسا، روحانیان و بازرگانان مسلمان در گسترش اسلام در چاد نقشی بسیار مهم داشتهاند. طریقت قادریه از نخستین طریقتهایی بود که در اوایل سدۀ 13ق / 19م در چاد گسترش یافت. طریقت سنوسیه در سالهای 1276-1287ق / 1860-1870م از لیبی به شمال چاد وارد شد. فولانیهای شمال نیجریه، طریقت تیجانیه را وارد چاد کردند؛ این طریقت پیروان بسیاری در انجامنا دارد. مسلمانان چاد اخیراً گرایش بیشتری به شریعت نشان میدهند. افزایش شمار مدارس قرآنی و ورود مسلمانان فرهیخته به حکومت و خدمات اجتماعی، از دیگر نشانههای احیای اسلام در چاد به شمار میآید (کوک، 361، 368).
پیشینۀ تاریخی
از تاریخ منطقۀ چاد کنونی تا پیش از ورود اسلام به آنجا آگاهیهای چندانی در دست نیست؛ اما در شمال چاد ــ که در گذشته جزو سودان شرقی بهشمار میآمد ــ آثاری یافت شده که بیانگر وجود ساکنانی در 30 قرن پیش از میلاد در آنجا ست (نک : مراد، 133، 604). همچنین در نواحی پیرامون دریاچۀ چاد صخرههایی دارای حکاکی و نقاشی مربوط به حدود 500 قم یافت شده است که آنها را به دولت نوبیایی از دولتهای تاریخی شمال شرقی افریقا نسبت دادهاند، که در هزارۀ 1قم شکوفا شد و پس از شکست خوردن از دولت اکسوم در سدۀ 4م، شماری از جمعیت آن به سرزمینهای درون افریقا، ازجمله نواحی دریاچۀ چاد مهاجرت کردند. بنا به روایت برخی از محققان، ساکنان بومی چاد هنر کندهکاری بر روی فلز به وسیلۀ موم را از دولت نوبیایی فرا گرفتند (نک : دیویدسن، 91-92؛ لوزینگر، 7؛ کوبیشانوف، 299-300). بر تپههای کوتوکو در دلتای رود شـاری هم ــ کـه مرز چـاد و کامرون را تشکیل میدهد ــ آثاری باستانی یافت شده است که سنت بومی آنها را به جامعۀ سیـاهپـوست افسانـهای سائـو نسبت میدهد (نک : دخانیاتی، 85؛ کرنون، II / 231, 234؛ لوزینگر، 224).
گسترش اسلام در چاد بیشتر از راههای کاروانرویی صورت گرفت که طرابلس در شمال، و قاهره و خرطوم در شرق را به این منطقه متصل میکرد (امجدعلی، 510). از آن دوره در قلمرو چاد کنونی چند پادشاهی برپا شد (کوک، 340). نخستین و مهمترین این پادشاهیها کانم ـ برنو بود. امپراتوری کانم در حدود سال 184ق / 800 م، در شمال شرقی دریاچۀ چاد بنیان نهاده شد. خاندان حاکم بر این پادشاهی سیفاوا (بنی سیف) بودند.
در سدۀ 3ق / 9م، ورود اسلام به منطقه با مهاجرت عربها از شمال و شرق آغاز شد. در اواخر سدۀ 5ق / 11م، شخصی مسلمان به نام امّه یا حمّای در کانم، قدرت را در دست گرفت و سلسلۀ مسلمان سیفیه را در آنجا پایهگذاری کرد. ادعای وابستگی این قوم بـه سیف بن ذییزن ــ امیر معروف یمن در قبل از اسلام ــ سبب پیدایش این نام شده است (همو، 341؛ هیسکت، 96؛ پولم، 54؛ کرنون، I / 134). در نیمۀ سدۀ 7ق / 13م، در زمان حکومت مایدونامه دیبالامی، از فرمانروایان سلسلۀ سیفیه، اسلام و فرهنگ اسلامی در کانم گسترش فراوان یافت (هیسکت، 97). در سدۀ 10ق / 16م، در زمان سلطنت مای ادریس آلومه، یکی از فرمانروایان سیفیه در برنو و بزرگترین فرمانروای امپراتوری کانم ـ برنو، اسلام دین رسمی شد و مساجد بسیاری در آنجا برپا گردید و مردم به پذیرش اسلام تشویق شدند (همو، 101؛ کوک، 341-342، 349-350).
امپراتوری کانم ـ برنو در اواخر سدۀ 12ق / 18م، یکی از پیشرفتهترین حکومتهای این منطقه از افریقا بود. دولتمردان آن مسلمانانی پرهیزگار بودند و در سرزمین آنها عدالت طبق سنن اسلامی برقرار بود. این دولت تا سدۀ 13ق / 19م حکومت میکرد (مراد، 143؛ الیور، 10). در این دوره شماری از دانشمندان دانشگاه الازهر مصر در واکنش به نفوذ دول اروپایی به این منطقه، به چاد آمدند و در مدارس اسلامی آن به تدریس پرداختند (عثمان، 255). در فاصلۀ سالهای 1307-1311ق / 1890-1893م، فرانسویها دو گروه نظامی را به منطقۀ چاد فرستادند (نک : کرنون، II / 552؛ دیویدسن، 120؛ مراد، 604؛ الیور، 119؛ «افریقا ... »، 487).
در زمان ورود نیروهای فرانسوی به سرزمین چاد دولت پادشاهی ودای در شمال چاد که در سدۀ 13ق / 19م قدرت یافته بود، در برابر آنها مقاومت کرد، اما مغلوب شد. در پی آن مردم آنجا قیام کردند؛ سرانجام، فرانسویها در 1327ق / 1909م این منطقه را هم اشغال کردند. در مناطق شمالی چاد، مانند بورکو و تیبستی، ایستادگی در برابر اشغال فرانسه تا 1332ق / 1914م ادامه یافت. در این سال فرانسویها، سلطاننشینها را به ایالاتی که نظامیان آنها را اداره میکردند، تبدیل، و در منطقۀ شمال آرامش برقرار کردند (کوک، 344؛ مراد، همانجا؛ کرنون، I / 262).
فرانسه در 1328ق / 1910م، 4 سرزمین گابون، کنگوی میانی، اوبـانجـی ـ شـاری و چـاد را ادغـام کـرد و آن را «فـدراسیـون افریقایی استوایی فرانسه» نامید و در 1338ق / 1920م، جایگاه آن را به عنوان مستعمرهای جداگانه در فدراسیون ارتقا داد. حاکمیت فرانسه در جنوب چاد بسیار بیشتر از بخش شمالی آن بود و شمال چاد تا 1965م / 1344ش، یعنی پس از استقلال، تحت نظارت نظامیان فرانسوی قرار داشت (الیور، 137؛ «افریقا»، 488؛ «راهنمای چاد»، 31-33).
در 1940م، چاد ــ کـه فرماندار آن فلیکس ابـوئه (حک 1930-1944م / 1310- 1323ش) بـود ــ نخستیـن قلمـرو از مستعمـرات افریقایی فرانسه به شمار میآمد. این کشور در جنگ جهانی دوم حمایت خود را از نیروهای فرانسۀ آزاد اعلام کرد و از اطاعت حکومت ویشی فرانسه که دستنشاندۀ آلمان نازی بود، سرباز زد. بدین ترتیب، چاد به منطقهای راهبردی برای عملیات نظامی نیروهای فرانسۀ آزاد بدل شد. بر اساس قانون اساسی فرانسه در 1946م / 1325ش، چاد به عنوان قلمرو «ماوراء بحار فرانسه» به خودمختاری محدود دست یافت و به آن حق تشکیل مجلس داده شد. چاد همچنین توانست نمایندگان خود را به مجلس فرانسه بفرستد. رویداد مهم دیگر این سال، الحاق منطقۀ جنوب به قلمرو چاد بود (الیور، 209؛ «راهنمای چاد»، 37-38). نخستین حکومت چاد در 1957م / 1326ش شکل گرفت و در 1958م، «فدراسیون افریقای استوایی فرانسه» منحل گردید، و چاد بهعنوان جمهوری خودمختار تحت حاکمیت جامعۀ فرانسوی اعلام شد و در 1960م به استقلال دست یافت؛ اما بخش شمالی آن بـورکو ـ اندی ـ تیبستی، تا 1964م تحت ادارۀ نظامی فرانسه باقی ماند (پیک، 278؛ لان، 294).
پـس از استقـلال چاد، فـرانسوا تـومبـالبـی ــ کـه در زمـان خودمختاری کشور به سمت نخستوزیری تعیین شده بود ــ به عنوان نخستین رئیسجمهور کشور انتخاب شد و حزب اتحاد ترقی چاد را تأسیس نمود و در 1962م، همۀ احزاب ــ به جز حزب اتحاد ترقی چاد ــ را که خود رهبر آن بود، منحل کرد و شورای سیاسی حزب خود را «مرجع عالی کشور» نامید (دکرین، 432؛ لان، همانجا). انحصار قدرت در حزب اتحاد ترقی چاد و فساد و سوء مدیریت نارضایتی مردمی را تشدید کرد و در 1965م، درگیریهایی در شمال به وجود آورد. این درگیریها در 1966م / 1345ش بـه تشکیل «جبهۀ آزادیبخش ملی» ــ که مرکز آن در سودان بود ــ انجامید. نیروهـای فـرانسوی در 1968م / 1347ش، به پشتیبانی نیروهای دولتی وارد صحنه شدند.
در 1971م / 1350ش دولت چاد روابط خود را با دولت لیبی به بهانۀ دست داشتن در توطئۀ سرنگونی دولت چاد قطع کرد و لیبی از آن زمان پشتیبانی خود را از جنبش مردمی در جبهۀ آزادیبخش ملی متمرکز ساخت. ادامه و تشدید مداخلۀ فرانسه سرانجام به خاموش شدن قیام نظامی انجامید، اما جبهۀ آزادیبخش ملی همچنان پابرجا ماند. در 1972م دولت چاد کشور فرانسه را به مداخله در امور داخلی خود متهم کرد و آن دولت نیروهای خود را از کشور خارج ساخت و دولت چاد برای منزوی ساختن جبهۀ آزادیبخش ملی با لیبی پیمان دوستی امضا کرد، اما لیبی همچنان به پشتیبانی از جبهۀ آزادیبخش ملی ادامه میداد (لان، 294-295).
در 1975م / 1354ش، تومبالبی، رئیسجمهور چاد، در جریان یک کودتای نظامی به رهبری افسران جنوبی کشته شد و دولتی موقت تشکیل گردید؛ ولی بهرغم پشتیبانی اولیۀ مردمی و انتشار پیشنهاد آشتی ملی، شماری از گروهها از جمله جبهۀ آزادیبخش ملی به مخالفت خود ادامه دادند. سرانجام پس از مدتها درگیری و کشته شدن گروه بسیاری از مسلمانان در جنوب، و غیرمسلمانان در شمال چاد، دولت موقت و جبهۀ آزادیبخش ملی تصمیم به ایجاد حسن تفاهم گرفتند و هرچند این اقدامات چندین سال بدون نتیجۀ نهایی همزمان با تداوم درگیریهای مختلف ادامه یافت، اما سرانجام، به تفاهم عمومی برای برقراری دموکراسی به تصویب قانون اساسی جدید در همـهپـرسی 1996م / 1375ش منجـر گـردید (نک : فیج، 520؛ لان، 295-303). به موجب این قانون، رئیسجمهور ریاست دولت را برعهده دارد و به مدت 5 سال و حداکثر برای دو دوره با آراء عمومی انتخاب میشود. قوۀ مقننه توسط دو مجلس شورا و سنا اعمال میگردد. اعضای هر دو مجلس با آراء عمومی انتخاب میشوند. مدت نمایندگی در مجلس شورا 4 سال و در مجلس سنا 6 سال است که هر دو سال، 3 /1 آنان تجدید انتخاب میشوند. قوۀ قضائیه هم مستقل است (هاجکینسن، 309؛ پیک، 278).
مآخذ
پولم، دنیس، الحضارات الافریقیة، ترجمۀ علی شاهین، بیروت، 1974م؛ خوند، مسعود، الموسوعة التاریخیة الجغرافیة، بیروت، 1994-2004م؛ خیراندیش، رسول و سیاوش شایان، ریشهیابی نام و پرچم کشورها، تهران، 1370ش؛ دخانیاتی، علی، تاریخ افریقا، تهران، 1358ش؛ دیویدسن، ب.، افریقا، تاریخ یک قاره، ترجمۀ هرمز ریاحی و فرشته مولوی، تهران، 1358ش؛ سعودی، محمد عبدالغنی، «الموقع الجغرافی لتشاد و اثره فی تکوینها العام مع الاهتمام باللغة والدین»، البحوث و الدراسات العربیة، قاهره، 2001م، شم 35؛ عثمان، عبدالرحمان احمد، «الجالیات العربیة و الاسلامیة فی افریقیا»، التعاون العربی الافریقی، مالتا، 1992م؛ کوبیشانوف، یوری میخائیلویچ، الشمال الشرقی الافریقی فی العصور الوسیطة المبکرة، ترجمۀ صلاحالدین عثمان هاشم، عمان، 1988م؛ کوک، ژ. م.، مسلمانان افریقا، ترجمۀ اسدالله علوی، مشهد، 1373ش؛ مخادمی، عبدالقادر، النزاعات فی القارة الافریقیة: انکسار دائم ام انحسار موقت، قاهره، 2005م؛ مراد، محمد عدنان، المجتمعات الافریقیة، دمشق، 1995م؛ ملکی، ابوالقاسم، چاد، تهران، 1381ش؛ هیسکت، مروین، گسترش اسلام در غرب افریقا، ترجمۀ احمد نمایی و محمدتقی اکبری، مشهد، 1369ش؛ نیز:
Africa, a Hand Book, ed. C. Legum, London, 1971; Amjad Ali, S., The Muslim World Today, Islamabad, 1985; Area Hand Book for Chad, ed. H. D. Nelson et al., Washington, 1972; Britannica, micropaedia, 1989; Coats, P. D., «The Economy», Area Hand Book for Chad, ed. H. D. Nelson et al., Washington, 1972; Cornevin, R. and M. Cornevin, Histoire de l’Afrique, Paris, 1964-1976; Davidson, B., Africa in Modern History, New York, 1978; Decreane, Ph., «Party Politics and Traditional Structure», Twentieth-Century Africa, ed. P. J. M. McEwan, London, 1968; Encarta Reference Library, 2009; The Europa World Yearbook 1999, London, 1999; Fage, J. D., A History of Africa, London, 1988; Grove, A. T., Africa, South of the Sahara, Oxford, 1970; Hilling, D., «Physical and Social Geography», Africa, South of the Sahara 1998, London, 1998; Hodgkinson, E. D., «Economy», ibid; Lanne, B., «Recent History», ibid; Leuzinger, E., The Art of Black Africa, London, 1972; Nachtigal, G., Sahara and Sudan, tr. A. G. B. Fisher and H. J. Fisher, London, 1971; Oliver, R. and A. Atmore, Africa Since 1800, Cambridge, 1974; Pick, H., «Tchad», Africa, a Hand Book, ed. C. Legum, London, 1971; The Twentieth-Century Africa, ed. P. J. M. McEwan, London, 1968; The World Gazetteer, www.world -gazetteer.com.