زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

پاشا

پاشا، عنوان‌ یا لقب‌ دولتمردان‌ عالی‌رتبۀ لشكری‌ و كشوری‌ در امپراتوری‌ عثمانی‌ كه‌ از جانب‌ سلطان‌ به‌ آنان‌ اعطا می‌شد. این‌ عنوان‌ در سراسر قلمرو امپراتوری‌ از آناتولی‌ و روم‌ ایلی‌ تا سرزمینهای‌ عربی‌ خاورمیانه‌ و شبه‌ جزیره‌ و شمال‌ افریقا و متصرفات‌ اروپایی‌ این‌ دولت‌ متداول‌ بود. 
زمان‌ شروع‌ استعمال‌ این‌ واژه‌ به‌ طور دقیق‌ روشن‌ نیست‌، ولی‌ به‌ اقرب‌ احتمال‌ قبل‌ از عثمانیان‌ در میان‌ مغولان‌ معمول‌ بوده‌ است‌ (نک‍ : قزوینی‌، 4 / 81)، حتى‌ در مآخذ روزگار سلجوقیان‌ آسیای‌ صغیر نامهایی‌ نظیر علی‌ پاشا دیده‌ می‌شود (نک‍ : آق‌سرایی‌، 305). نیز كاربردهایی‌ نظیر «ای‌ پشا» در اشعار تركی‌ دیوان‌ بهاءالدین‌ سلطان‌ ولد فرزند مولانا جلال‌الدین‌ كه‌ خطاب‌ به‌ خداوند است‌ (نک‍ : ص‌ 557)، از سابقۀ كهن‌تر این‌ واژه‌ حكایت‌ دارد. اما آنچه‌ مسلم‌ است‌، عثمانیها از نخستین‌ سالهای‌ شكل‌گیری‌ دولت‌ خود، استفاده‌ از این‌ لقب‌ را مرسوم‌ ساختند و آن‌ را به‌ جای «نویان‌» (شاه‌زاده‌ و امیر) متداول‌ در میان‌ ایلخانان‌ و «وزیر» رایج‌ در عصر سلجوقیان‌ به‌ كار می‌بردند (طوغان‌، 341). 
در آغاز، استفاده‌ از این‌ لقب‌ در انحصار اعضا و وابستگان‌ خاندان‌ سلطنت‌ بود (پاكالین‌، II / 755)؛ اما پس‌ از مدتی‌ عمومیت‌ یافت‌ و شاه‌زادگان‌ از آن‌ پس‌ لقب «چلبی‌ سلطان‌» می‌گرفتند (ثریا، 4 / 738). از مأموران‌ عالی‌رتبۀ كشوری‌، وزرا، بیگلربیگیها، میرمیران‌ و امیرالامرا، و از لشكریان‌، دارندگان‌ توغ‌ (تاجی‌ از موی‌ دم‌ اسب‌ كه‌ برحسب‌ مقام‌ و موقعیت‌ امرا، به‌ آنها داده‌ می‌شد، نک‍ : سامی‌، قاموس‌ تركی‌، ذیل‌ توغ)، یعنی‌ مشیر (مارشال‌)، فریق‌ (سپهبد) و میرلوا (سرلشكر) به‌ این‌ لقب‌ ملقب‌ بودند (پاكالین‌، همانجا؛ سامی‌، همان‌، ذیل‌ پاشا؛ كاظم‌ قدری‌، 2 / 15-16). 
علاءالدین‌ پسر عثمان‌ غازی‌، بنیان‌گذار سلطنت‌ عثمانی‌، و نیز سلیمان‌ پسر ارشد اورخان‌ (ه‍ م) بن‌ عثمان‌، نخستین‌ وابستگان‌ خاندان‌ سلطنتی‌ بودند كه‌ به‌ پاشا ملقب‌ شدند (ثریا، همانجا؛ گیبنز، 71-72). علما، فضلا و عارفان‌ نیز گاه‌ عنوان‌ پاشا می‌یافتند. كسانی‌ چون‌ دانشمند معروف‌، عارف‌ بالله‌ ملقب‌ به‌ مخلص‌ پاشا، پسر او عاشق‌ پاشا، پدر عاشق‌ پاشا زاده‌ مؤلف‌ تاریخ‌ عاشق‌ پاشا در تاریخ‌ عثمانی‌، از آن‌ جمله‌اند (هامر پورگشتال‌، I / 153-156). شاعران‌ و ادبا، بانوان‌ منسوب‌ به‌ خاندان‌ سلطنت‌ مانند پاشا خاتون‌، عمۀ شاه‌ اسماعیل‌ صفوی‌، و نیز مادر خدیو مصر در سدۀ 13ق‌ / 19م‌، یعنی‌ والده‌ پاشا نیز گاه‌ با این‌ عنوان‌ نامیده‌ می‌شدند (گیب‌، V / 41؛ EI2؛ EIپارسا دوست‌، 222). 
معمولاً عنوان‌ پاشا كه‌ به‌ شكل‌ پسوند به‌ كار می‌رفت‌، موروثی‌ نبود و دارندگان‌ آن‌ تیول‌ نداشتند ( دایرةالمعارف‌ ... ، 1 / 514). نخستین‌ شخص‌، غیر از افراد خاندان‌ سلطنت‌ ــ كه‌ به‌ طور رسمی‌ عنوان‌ پاشا گرفت‌ ــ لالا شاهین‌ پاشا، للۀ سلطان‌ مراد اول‌ و بیگلربیگی‌ روم‌ ایلی‌ بود (ثریا، 3 / 132، 4 / 738). همچنین‌ اولین‌ صدراعظمی‌ كه‌ پس‌ از برقراری‌ منصب‌ صدارت‌، عنوان‌ پاشا یافت‌، چاندرلی‌ قره‌ خلیل‌ است‌ كه‌ خیرالدین‌ پاشا لقب‌ گرفت‌ (همو، 4 / 738؛ سامی‌، قاموس‌ الاعلام‌، 3 / 2072). برخی‌ از وزرا نیز پاشا نامیده‌ می‌شدند. این‌ وزرا كه‌ به‌ سبب‌ اجتماع‌ در زیر گنبد در دربار عثمانی‌ به‌ وزیران‌ قبه‌ معروف‌اند (نخست‌ 3 وزیر كه‌ تا 9 نفر افزایش‌ یافت‌)، همگی‌ عنوان‌ پاشا داشتند (پاكالین‌، ؛ II / 307-308؛ ثریا، 4 / 749). 
با گسترش‌ تشكیلات‌ و قلمرو دولت‌ عثمانی‌، شمار پاشاها نیز افزایش‌ یافت‌؛ چنان‌كه‌ در زمان‌ اعلان‌ مشروطیت‌ (1326 ق‌ / 1908م‌)، 400 پاشا در عثمانی‌ وجود داشت‌ (پاكالین‌، II / 757). برخی‌ از پاشاها در محدودۀ مأموریت‌ خود از اقتدار فراوانی‌ برخوردار بودند، تا آنجا كه‌ حكومت‌ مستقل‌ نیز تشكیل‌ دادند، از آن‌ جمله‌ محمدعلی‌ پاشا در مصر را می‌توان‌ نام‌ برد (بروكلمان‌، 363-348). 
در تقسیمات‌ كشوری‌ عثمانیان‌ محل‌ اقامت‌ و مركز حكومت‌ پاشاها را «پاشالیق‌» (پاشالق‌) می‌نامیدند كه‌ از نظر اهمیت‌ بعد از ولایت‌ و ناحیه‌ قرار داشت‌ (میلر، 17؛ كاظم‌ قدری‌، 2 / 16؛ ووسینیچ‌، 28). خدمۀ پاشاها را «پاشا دو كونتوسی‌» (كاظم‌ قدری‌، همانجا) می‌خواندند، و محل‌ كار و اقامت‌ صدراعظم‌ را «پاشا قاپی‌ سی‌» یا «پاشاسرایی‌» می‌نامیدند (اوزون‌ چارشیلی‌، 249) كه‌ بعداً باب‌ عالی‌ (ه‍ م) نامیده‌ شد. 
با فروپاشی‌ امپراتوری‌ عثمانی‌ و اعلان‌ جمهوریت‌ در 1302ش‌ / 1923 م‌، به‌ تدریج‌ از شمار پاشاها كاسته‌ شد. مصطفى‌ كمال‌ (آتاتورك‌) گویا آخرین‌ فردی‌ است‌ كه‌ از جانب‌ مجلس‌ تركیه‌ عنوان‌ پاشا یافت‌ (اسعدی‌، 363). دولت‌ جمهوری‌ تركیه‌ با تصویب‌ قانون‌ (1313 ش‌ / 1934 م‌) استفاده‌ از القاب‌ و عناوینی‌ نظیر پاشا و بیك‌ را ممنوع‌ كرد (شاو، II / 386). 
واژۀ پاشا در برخی‌ تركیبات‌ و اصطلاحات‌ تاریخی‌ نیز به‌ كار رفته‌ است‌، مانند «پاشا باشتارده‌ سی‌» (كشتی‌ جنگی‌ قبل‌ از اختراع‌ كشتی‌ بخار)، «پاشا دفتر لیسی‌» (افراد تحت‌ فرمان‌ وزیر، سنجاق‌ بیگی‌ و بیگلربیگی‌)، «پاشاقپوسی‌ قودامانلری‌» (دولتمردان‌ شاغل‌ در باب‌ عالی‌)، «پاشااوطه‌سی‌» (واحدی‌از ینی‌ چری‌ها)، و «پاشاسنجاقی‌» (مركز حكومت‌ والی‌) (پاكالین‌، II / 757-758). 
در باب‌ ریشۀ لغوی‌ و معنی‌ پاشا، لغت‌شناسان‌ و مورخان‌ آراء گوناگون‌ ابراز داشته‌اند. برخی‌ از مورخان‌ آن‌ را برگرفته‌ از زبان‌ فارسی‌، و مركب‌ از دو كلمۀ «پا» و «شاه‌»، یعنی «پای‌ِ شاه‌»، دانسته‌، و آورده‌اند كه‌ در ایران‌ باستان‌ جنگاوران‌ پای‌ شاه‌ نامیده‌ می‌شدند و این‌ تركیب‌ به‌ مرور زمان‌ به‌ پاشا مبدل‌ شده‌ است‌ (گیبنز، 72؛ هامر پورگشتال‌، I / 157؛ نیز نک‍ : سامی‌، قاموس‌ تركی‌)؛ ولی‌ این‌ نظر پایۀ درستی‌ ندارد. برخی‌ نیز آن‌ را محرف‌ كلمۀ پادشاه‌ فارسی‌ می‌شمارند؛ یعنی‌ چون‌ فرمانروایان‌ عثمانی‌ سلطان‌ نامیده‌ می‌شدند، صفویان‌ به‌ منظور تحقیر آنان‌، حكام‌ درجۀ دوم‌ خود را سلطان‌ می‌نامیدند (همانجا؛ كمپفر، 162)، عثمانیها نیز زیردستان‌ خود را پادشاه‌ خواندند، و پاشا تحریف‌ شدۀ آن‌ است‌ ( لغت‌نامه‌...، نیز معین‌، ذیل‌ پاشا). صحت‌ این‌ ادعا نیز مورد تردید است‌، زیرا چنان‌كه‌ اشاره‌ شد، این‌ واژه‌ از دوران‌ سلجوقیان‌ آسیای‌ صغیر متداول‌ بوده‌ است‌. اما از آنجا كه‌ كلمۀ پادشاه‌ و شاه‌ از دیدگاه‌ عرفانی‌ به‌ دراویش‌ نیز اطلاق‌ می‌شده‌ است‌، بدین‌ سبب‌، پاشا می‌تواند از پادشاه‌ مشتق‌ شده‌ باشد (نک‍ : پاكالین‌، II / 755-756). این‌ نظر نیز مورد قبول‌ واقع‌ نشده‌ است‌ و برخی‌ آن‌ را ناشی‌ از اشتباه‌ در نوشتار می‌دانند، زیرا كه‌ در متون‌ قدیم‌ تركیباتی‌ نظیر حاجب‌ باشاه‌، سلیمان‌ باشاه‌، پاشات‌ و همچنین‌ پاشا دیده‌ می‌شود (طوغان‌، 490، حاشیۀ شم‍ 126). 
افزون‌ بر آن‌، گفته‌اند كه‌ واژۀ پاشا برگرفته‌ از واژۀ تركمنی‌ بَشه‌ به‌ معنی‌ برادر بزرگ‌ است‌ (كاظم‌ قدری‌، 2 / 15) و علاءالدین‌ برادر بزرگ‌ اورخان‌ نیز به‌ این‌ عنوان‌ ملقب‌ بود. بشه‌ در اصل‌ باش‌ اخی‌ (برادر بزرگ‌) بوده‌ كه‌ به‌ باشاآغا و سپس‌ به‌ پاشا مبدل‌ شده‌ است‌ و كلمۀ بشه‌ امروزه‌ در بعضی‌ از شهرها مانند قسطمونی‌ به‌ كار برده‌ می‌شود (نک‍ : پاكالین‌، II / 755). ولی‌ از آنجا كه‌ آغا به‌ معنی‌ برادر بزرگ‌ است‌، تركیب‌ باشاآغا را مقبول‌ نمی‌شمارند و پاشا را برگرفته‌ از پادشاه‌ می‌دانند (همو، II / 756). نظریه‌ای‌ دیگر نیز آن‌ را تركی‌ و مأخوذ از «باش‌ شاد» می‌شمارد كه‌ در میان‌ تركهای‌ قپچاق‌ استعمال‌ می‌شده‌، و جزء دوم‌ آن‌ واژۀ شاد به‌ معنی‌ بازرس‌ است‌ كه‌ با باش‌ تركیب‌ شده‌ است‌. این‌ عنوان‌ گویا در میان‌ مجارها نیز رایج‌ بوده‌ است‌ (طوغان‌، 341، نیز 490، حاشیۀ شم‍ 126). 
طوغان‌ معتقد است‌ اصل‌ این‌ واژه‌ هرچه‌ باشد، معنی‌ و مفهوم‌ و اهمیت‌ آن‌ به‌ تركها مربوط است‌ (ص‌ 341). یك‌ نظریۀ دیگر نیز آن‌ را مأخوذ از واژۀ بابلی «پاحا» می‌داند كه‌ در قانون‌ نامۀ حموربی‌ آمده‌، و به‌ معنی‌ رئیس‌ ایالت‌، والی‌ و فرماندار است‌. در كتاب‌ عهد عتیق‌ نیز این‌ كلمه‌ ذكر شده‌ است‌. بر اثر مرور زمان‌ پاحا به‌ پاسا، و سپس‌ پاشا تبدیل‌ شده‌ است‌ و امروزه‌ در عبری‌، پاشا را به‌ صورت‌ پاحا می‌نویسند (نک‍ : پاكالین‌، II / 755). چنین‌ می‌نماید كه‌ نظریۀ اخذ پاشا از پادشاه‌ فارسی‌ مقبول‌ترین‌ آراء باشد. 

مآخذ

آق‌سرایی‌، محمود، مسامرة الاخبار، به‌ كوشش‌ عثمان‌ توران‌، تهران‌، 1362ش‌؛ اسعدی‌، مرتضی‌، جهان‌ اسلام‌، تهران‌، 1366ش‌؛ بهاءالدین‌ سلطان‌ ولد، دیوان‌، به‌ كوشش‌ سعید نفیسی‌، تهران‌، 1338 ش‌؛ پارسادوست‌، منوچهر، شاه‌ اسماعیل‌ اول‌، تهران‌، 1375ش‌؛ ثریا، محمد، سجل‌ عثمانی‌ ( تذكرۀ مشاهیر عثمانیه‌)، استانبول‌، 1308 ق‌؛ دایرةالمعارف‌ فارسی‌؛ سامی‌، شمس‌الدین‌، قاموس‌ الاعلام‌، استانبول‌، 1316 ق‌؛ همو، قاموس‌ تركی‌، استانبول‌، 1317 ق‌؛ قزوینی‌، محمد، یادداشتها، به‌ كوشش‌ ایرج‌ افشار، تهران‌، 1337 ش‌؛ كاظم‌ قدری‌، حسین‌، تورك‌ لغتی‌، استانبول‌، 1928م‌؛ كمپفر، ا.، سفرنامه‌، ترجمۀ كیكاووس‌ جهانداری‌، تهران‌، 1360ش‌؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ معین‌، محمد، فرهنگ‌ فارسی‌، تهران‌، 1371ش‌؛ ووسینیچ‌؛ وین‌، تاریخ‌ امپراتوری‌ عثمانی‌، ترجمۀ سهیل‌ آذری‌، تهران‌، 1346ش‌؛ نیز:

Brockelmann, K., History of the Islamic People, tr. M. Perlmann, New York, 1960; EI2; Gibb, E. J. W., A History of Ottoman Poetry, ed. E. G. Browne, London, 1965; Gibbons, H. A., The Foundation of the Ottoman Empire, London, 1966; Hammer-Purgstall, J., Geschichte des osmanischen Reiches, Graz, 1963; Miller, W., The Ottoman Empire and its Successors, 1801-1927, London, 1966; Pakal o n, M. Z., Osmanlı tarih deyimleri ve terimleri sözlūğū, Istanbul, 1971; Shaw, S. J., History of the Ottoman Empire and Modern Turkey, London, 1985; Togan, Z. V., Umumî Türk tarihine giriŞ, Istanbul, 1981; UzunçarŞılı, İ. H., Osmanl o devletinin merkez ve bahriye teŞkilâtâı, Ankara, 1984.

علی‌اكبر دیانت‌

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.