عبید زاکانی
عُبِیْدِ زاکانی، خواجه نظامالدین عبیدالله قزوینی (700-771 یا 772 ق / 1301- 1369 یا 1370 م)، معروف به عبید زاکانی و متخلص به عبید، شاعر و نویسندۀ معروف. وی از خاندان زاکانیان بود که خود را به یکی از قبایل عرب منتسب میدانستند و از خیلی قدیم در قزوین سکونت اختیار کرده بودند (اقبال، تاریخ ... ، 550).
عبید با علوم و معارف عصر خویش آشنایی کامل داشت (نک : همانجا)، و بهاستناد تذکرهها از جملۀ صدور و وزرا بوده است (حلبی، 10)؛ چنانکه صاحب تاریخ گزیده از وی باعنوان «صاحب معظم» یاد کرده است (نک : حمدالله، 805). تصویری که اقبال آشتیانی از زمانۀ آشفتۀ این شاعر در قرن 8 ق / 14 م عرضه کرده، از هر وصفی گویاتر است: در عصر این شاعرِ منشیِ زبردست، اخلاق مردم بر اثر استیلای قوم تاتار و استبداد و جور شحنگان ایشان و ستمپیشگی عمال دیوانی و هرجومرج و قتل و غارتهای اواخر دورۀ ایلخانان، به منتهای درجۀ پستی رسیده بوده و غالب فضایل و اصول مسلمۀ اخلاقی بهتعبیر عبید، جزو «مذهب منسوخ» شده، و در مقابل، رذایل و صفاتی که آن منشیِ ماهر، مجموع آنها را «مذهب مختار» نامیده، جای فضایل قدیم را گرفته بوده است؛ بهعلاوه، زهدفروشی و تظاهر به تقوا و دینداری نیز شیوع تمام داشته است (همان، 550-551).
نام عبید زاکانی در ادب فارسی، یادآور جدیترین شوخیها، گزندهترین طنزها و بیپرواترین انتقادهای اجتماعی است (شادرو، 21). وی مردی خوشطبع و اهل فضل بود (دولتشاه، 322؛ نیز نک : اقبال، همان، 550)؛ چنانکه ماجرای ظرافت طبع او با سلمان ساوجی نیز معروف است (نک : فخرالدین، 227- 228؛ دولتشاه، 324-325). عبید مردی برونگرا و خوشبین، و سخنانش صریح، بیپرده، عریان و کوبنده بود (بهمنی، 439). عمدۀ هنر عبید در لطیفهسرایی و نکتهپردازی و هزل و طیبت و مزاح و طنز و انتقاد از اَبنای زمان و اخلاق ناپسند ایشان است؛ تاجاییکه اگر تنها امتیاز آثار وی همین خنداندن مردم سوگوار بود، بزرگی و ارج آفرینندۀ خود را بس بود؛ ولی باید در نظر داشت که لطایف عبید تنها هزل و مزاح نیست، بلکه درعینحال تازیانهای است که بر پیکر دغلکاریها و تباهیها و نامردمیها فرود میآید و رسوم و عادات زشت و ناپسند معمول زمان را بهسختی میکوبد (اتابکی، 11، 13)؛ به همین دلیل، و درست در زمانهای که تظاهر به تقوا و دینداری فضیلت به شمار میرفته، عبید بههیچوجه طالب شهرت به زهد و تقوا، و مدعیِ آن نبوده است (براون، 270).
از عبید با القاب گوناگونی یاد شده است؛ برخی بر آناند که عبید گذشته از شاعری و طنزگویی، از بزرگترین علمای سیاسی و اجتماعی نیز بوده است، چنانکه در مقام مقایسه، تلویحاً وی را ماکیاولی، هابز و ولتر ایران میدانند (نک : حلبی، 9، 13-17؛ اقبال، مقدمه بر ... ، «یط»). به همین شیوه، عمر پاوند ــ مترجم موش و گربۀ عبید ــ وی را همردیف جووِنال، آرِتینو، سروانتس، مولیر و سویفت قرار میدهد که عقاید خود را در باب اخلاقیات و زندگی، به طنز بیان کردهاند (نک : «درباره ... »، 445). ایرانشناس برجسته، کریستنسن نیز عبید را نویسندهای ابداعگر میخواند (نک : امیدسالار، 229). بااینهمه، عدهای دیگر از همعصران او، و برخی منتقدان معاصر، او را «هجاگو» و «هزال» خواندهاند (نک : فخرالدین، 227)؛ درحالیکه میرزا حبیب اصفهانی و فرته نسبت هزالی به عبید را مردود دانستهاند و چنین بیان میکنند که در میان شعرا، اولین لطیفهسنج و نادرهسرا ست (ص 265).
اقبال آشتیانی همت والای عبید را ستوده، میگوید: بدبختانه نام عبید زاکانی در پیش یک مشت مردم هزلپرست یا بیخبر، به هرزهدرایی و هزالی شهرت کرده و او را «هجاگو» و «جهنمی» شمردهاند؛ درصورتیکه چنین نیست (نک : همان، «یح»؛ نیز براون، همانجا).
در باب علل گرایش عبید به طنز و مزاح نیز وحدت نظر وجود ندارد. قدما بر آناند که وقتی نسخهای به نام شاه اسحاق، در علم معانی و بیان تصنیف کرده، میخواست که بر او بگذراند، میسرش نشد؛ لاجرم فسخ عزیمت کرد و این قطعه را انشا نمود: ای خواجه مکن تا بتوانی طلب علم / کاندر طلب راتب هرروزه بمانی / / رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز / تا داد خود از مهتر و کهتر بستانی (نک : دولتشاه، 322-323؛ رازی، 3 / 164). همچنین در منابع آمده است که عبید برای تصویر درجات عقل و پایۀ شعور اکابر قزوین که هریک تودهای از سفاهت و نادانی بودند، افسانههای بسیاری در رسالۀ دلگشای خود نوشت که هریک از آیات بصیرت را حکمتی است (نک : حبیب، همانجا). اقبال آشتیانی نیز تأکید میکند که مطایبات عبید زاکانی، همه، نمایندۀ حس استهزای رندان در مشاهدۀ وضع ناگوار آن روزگار، و تدوین آنها از جانب آن منشیِ زبردست لطیفطبع، بیشتر برای رساندن احوال خراب آن ایام و خوشکردن وقت اندوهدیدگان بوده است (نک : همان، «کب»).
بههرروی، دوستداران عبید، او را بیش از هرچیز، با آثار لطیفهوار و طنزآمیزش میشناسند. البته یکی از خصایص آثار طنزآمیز و هجوگونۀ او، تأثیرپذیری از زبان و مواد فرهنگ عوام است؛ بهخصوص که بسیاری از این لطیفهها از زندگی روزمره سرچشمه میگیرد و یا درد و شادی و گلهای از احوال مردم در آنها درج است. بهعبارتیدیگر، مخاطب یا راویان و ناقلان آنها عامهاند؛ ازاینرو، طبیعتاً رنگی عامیانه پیدا میکنند، خاصه ازلحاظ زبان و لغات و ترکیبات. این کیفیت در نوشتههای عبید نیز دیده میشود. افزونبر الفاظ هزلآمیز، وی بسیاری از لغات و ترکیبات رایج در زبان عامۀ مردم را در انشای خود وارد کرده است و علاوه بر بهرهگرفتن از زبان تودۀ مردم، گاهی جملههایی به لهجۀ محلی نیز در نثر خود آورده است (یوسفی، 558- 559).
طنزهای عبید از نظر لحن بیان و نوع واژگان همطراز نیستند و در طیفی از مؤدبانه تا رکیک و مستهجن، جای میگیرند. بااینهمه، وجه مشترک همۀ آنها انتقاد خندهناک، ولی هدفمند از کژرویهای فردی و جمعی بهقصد اصلاح اخلاق و رفتار جامعۀ فاسد عصر او ست. عبید در آثار جدی خود طبقات مختلف اجتماعی، حاکمان و برخی نظامات حکومتی را به نقد میکشد. زمانی از رونق بازار ریاکاری، شیادیهای مشایخ خانقاه، قاضیان، محتسبان، فقیهان، ظلم حاکمان و انحطاط روحی مردم انتقاد میکند؛ جایی دیگر، رسوم و رفتارهای ناپسند، دینفروشی شریعتمداران، ریا و تزویر مدعیان دین و اخلاق، و استثمار ابلهان بهدست شیادان را مورد تمسخر قرار میدهد و وقتی دیگر، در قالب «فالنامه»، گرایش مردم به خرافات فالگشایان را به نقد میکشد (کیوانی، 579، 581).
شوخیکردن با طبقات مختلف مردم و تمسخر برخی اصول اخلاقی و اجتماعی، مضمون طیف دیگری از آثار عبید است. به طور مثال، در داستان ریشنامه چنین وانمود میکند که سبب راندهشدن آدم از بهشت، ریشدرآوردن او بوده و «چون ریش برآورد، ملائکه هرگز ریش ندیده بودند، آغاز ریشخند کردند. مسکین از انفعال از بهشت بیرون جست و به صحرای دنیا گریخت و به زحمت دچار شد» (موریسن، 83)؛ و یا در رسالۀ تعریفات، اوصافی طنزآلود و مزاحآمیز از مفاهیم و مناصب و طبقات اجتماعی
عرضه میکند. فیالمثل در فرهنگ لغات عبید، دانشمند کسی است که عقل معاش ندارد؛ نامراد، آنکه طالب علم است؛ جاهل، دولتیار است؛ بازاری، کسی است که از خدا نمیترسد؛ طبیب، جاهل است؛ و جز اینها (کیوانی، 580). عبید در جایی دیگر نیز در قالب رسالۀ صدپند، به طور غیرمستقیم و طعنهآمیز، نصیحتهای رنگارنگ بیخاصیت و بیمزهای را که در گذشته مینوشتهاند، مسخره میکند (همانجا؛ نیز نک : خانلری، 525)، و در مکتوبات قلندران، در قالب دو نامه، سبک نگارش قلندران را دست میاندازد (کیوانی، همانجا).
از عبید زاکانی آثار حجیم و پرشماری باقی نمانده است و در صحت انتساب برخی از آنها نیز میتوان تردید کرد (اقبال، مقدمه بر، «ید» ـ «یح»). کلیات عبید زاکانی مشتمل است بر قصاید، غزلیات، ترکیببند، ترجیعبند، مثنوی، مقطعات و رباعیات، و رسائل منثور وی که حاوی چندین رسالۀ کوچک و بزرگ بدین شرح است:
1. اخلاق الاشراف، از مشهورترین رسایل طنزآمیز عبید در بیان مذاهب منسوخ و مختار، و راجع به فضایل اخلاقی و جز آنها ست (نک : همو، تاریخ، 552)، که خود ادعانامهای است تند، صریح، روشن و بیپروا علیه فساد بزرگان قوم (وامقی، 65).
2. صد پند. این رساله نقیضه یا طنزگونهای است از جنس کتابهای علمالاخلاق (کیوانی، همانجا)، و مشتمل است بر 100 کلمۀ نصیحتآمیز که بعضی از آنها صورت جد دارد و بعضی دیگر جنبۀ هزل (براون، 280).
3. رسالۀ تعریفات، یا دهفصل، که شامل مقدمه و 10 فصل کوتاه است و هر فصل در تعریف معانی پارهای کلمات و مصطلحات. عبید بهبهانۀ بیان معانی لغات، از بههمریختگیهای اخلاقی و اجتماعی جامعۀ خود انتقاد میکند (کیوانی، همانجا).
4. عشاقنامه، منظومهای است در 734 بیت که داستان آن، شرح رسانیدن عاشق، احوال دل، و کیفیت عشق خویش به معشوق است و با طول و تفصیل فراوان بیان شده است (محجوب، «بررسی ... 1»، 496-497).
5. رسالۀ دلگشا. این رساله مجموعهای است از حکایات کوتاه عربی و فارسی، در فکاهات و ظرایف که غالباً جنبۀ هزل دارد (براون، 283).
6. ریشنامه. این اثر که شکل مکالمه دارد (همو، 280)، رسالهای است کوچک در مذمت ریش و اینکه چون برآید، حسن طلعت شخص بر باد میرود. این رساله بیشتر جنبۀ هزل و فکاهه دارد و بیان مفاسد اجتماعی در آن کمتر دیده میشود (محجوب، «بررسی ... 2»، 814).
7. مکتوبات قلندران، شامل دو مکتوب از نوع مکاتیبی است که قلندران زمان به یکدیگر مینوشتند و واضح است که عبید در نوشتن آنها، آن طایفه را مسخره کرده است (اقبال، مقدمه بر، «یو»).
8. موش و گربه. در میان آثار منسوب به عبید، از همه معروفتر قصیدۀ موش و گربۀ وی است که در 173 بیت در بحر خفیف سروده، و مورد توجه فراوان عامۀ مردم و نیز پژوهشگران قرار گرفته است (کیوانی، 581؛ نک : ه د، موش و گربه).
محجوب در کنار موش و گربۀ منسوب به عبید، از 4 اثر دیگر وی، به نامهای فالنامۀ طیور، فالنامۀ وحوش، فالنامۀ بروج و کنز اللطائف، ذیل عنوان شعرها و رسالههای مشکوک عبید نام میبرد (نک : «بررسی ... 1»، 502- 509).
9. اخلاق المشایخ، ظاهراً عنوان رسالۀ دیگری است در ردیف آثار عبید زاکانی، که پل اسپراکمن، از وجود و استنساخ آن خبر داده است (ص 768).
10. مقامات. از این کتـاب کـه عبدالله افندی ــ مؤلف ریاض العلماء ــ نسخهای از آن را در دست داشته، در جای دیگری نشانی یافت نشده، و اقبال آشتیانی با توجه به ریاض العلماء نوشته است: «کتابی در مقامات به فارسی، به این سبک انشا، آن هم از منشی باذوق ماهری مانند عبید، از نفایس منشآت زبان ما بوده و خدا کند روزی به دست آید» (نک : همان، «یح»).
از مجموع آثار غیرجدی عبید چنین برمیآید که وی، بیش از هرچیز به آلام مردم و احوال آنان نظر داشته، تاجاییکه هم موضوع آثـار خود را از زندگی اینان برگرفته و هم زبان و بیانی درخور مخاطبانی از همان جنس برگزیده است. بههمیندلیل، از زمانهای قدیم، هزلیات و مطایبات و اهاجی عبید و رسایلی که در این باب تألیف نموده، شهرتی عظیم داشته است (نک : دولتشاه، 323؛ نیز خواندمیر، 291). منتقدی در توضیح این حد از مقبولیت عبید، به تتبع وی از ساختار و بیان سعدی، انوری و سوزنی سمرقندی اشاره میکند (اقبال، تاریخ، 550). دربارۀ میزان تأثیر طنز و نقد عبید بر جامعه و ادبیات فارسی، پژوهشگری بر آن است که عبید پایۀ نقد را در ادبیات فارسی، و شاید هم به قول تکویل ــ از سخنسنجان اروپایی ــ در ادبیات جهانی ریخته است (نک : عاصمی، 9). از طنزنویسان معاصر نیز بیش از هرکس، علیاکبر دهخدا (د 1334 ش / 1956 م) از سبک و شیوۀ طنزپردازی عبید متأثر بوده است.
آثار جدی و طنزآمیز عبید چندین بار در ایران و خارج از ایران به چاپ رسیده است. از آن جمله، منتخب اللطائف عبید به قلم م. فرته که در استانبول منتشر گردید. عباس اقبال آشتیانی، در 1321 ش بخش عمدهای از آثار عبید را به چاپ رسانید. پرویز اتابکی نیز با اعمال اصلاحاتی در چاپهای پیشین، کلیات عبید را در هیئت کاملتری مرتب، و در 1337 ش منتشر کرد. جدیدترین و کاملترین ویرایش محققانۀ کلیات عبید نیز به کوشش محمدجعفر محجوب در آمریکا صورت پذیرفت که پس از درگذشت وی در 1374 ش، در نیویورک نشر یافت (نک : کیوانی، 582).
مآخذ
اتابکی، پرویز، مقدمه بر کلیات عبید زاکانی، به کوشش همو، تهران، 1343 ش؛ اسپراکمن، پل، «نسخۀ تازهیافته از کلیات عبید زاکانی»، آینده، تهران، 1360 ش، س 7، شم 9-10؛ اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، تهران، 1312 ش؛ همو، مقدمه بر کلیات عبید زاکانی، به کوشش همو، تهران، 1321 ش؛ امیدسالار، محمود، «ملاحظاتی دربارۀ لطایف عبید زاکانی در رسالۀ دلگشا»، ایراننامه، نیویورک، 1366 ش، س 6، شم 2؛ براون، ادوارد، تاریخ ادبی ایران (از سعدی تا جامی)، ترجمۀ علیاصغر حکمت، تهران، 1327 ش؛ بهمنی، اردشیر، «عبید، شاعر هزل و طنز»، ارمغان، تهران، 1355 ش، س 58، شم 7- 8؛ حبیب اصفهانی و م. فرته، «مقدمه بر منتخب اللطائف عبید زاکانی»، تاریخ ... (نک : هم ، براون)؛ حلبی، علیاصغر، زاکانینامه، تهـران، 1383 ش؛ حمدالله مستـوفی، تـاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1339 ش؛ خانلری، پرویز، «یک منتقد اجتماعی زبردست، عبید زاکانی»، سخن، تهـران، 1326 ش، شم 8- 9؛ خواندمیر، غیاثالدین، حبیب السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1380 ش؛ «دربارۀ مترجم موش و گربۀ عبید زاکانی»، مجلۀ ایرانشناسی، واشینگتن، 1370 ش، س 3، شم 2؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1337 ش؛ رازی، امین احمد، هفتاقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، 1340 ش؛ شادرو، محمد، «خنده، به آیین خردمندان»، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، تهران، 1378 ش، شم 21؛ عاصمی، محمد، «مولانا نظامالدین عبیدالله زاکانی»، پیام نوین، تهران، 1338 ش، س 1، شم 9؛ فخرالدین صفی، علی، لطائف الطوائف، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، 1336 ش؛ کیوانی، مجدالدین، «عبید زاکانی»، دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، به کوشش اسماعیل سعادت، تهران، 1391 ش، ج 4؛ محجوب، محمدجعفر، «بررسی آثار عبید زاکانی 1»، مجلۀ ایرانشناسی، واشینگتن، 1373 ش، س 6، شم 3؛ همو، «بررسی آثار عبید زاکانی 2»، همان، شم 4؛ موریسن، جرج و دیگران، ادبیات ایران از آغاز تا امروز، ترجمۀ یعقوب آژند، تهران، 1380 ش؛ وامقی، ایرج، «عبید زاکانی، طنزپرداز روزگاران خاموشی <بخش دوم>»، آشنا، تهران، 1376 ش، س 6، شم 34؛ یوسفی، غلامحسین، «شوخطبعی آگاه»، یغما، تهران، 1351 ش، س 25، شم 9.