عالم آرا
عالَمْآرا، عنوانی عمومی برای بعضی از کتابهای تاریخ داستانی و نیز تاریخی از دورۀ صفوی به بعد.
ظاهراً نخستین کتاب با این عنوان عالمآرای امینی، تألیف فضلالله ابن خنجی اصفهانی، بوده که دربارۀ پادشاهان آققویونلو و ظهور صفویان در سالهای پایانی سدۀ 9 ق / 15 م تألیف شده است. عالمآرای امینی کتابی کاملاً تاریخی با نثری مصنوع و متکلف و خارج از موضوع این مقاله است.
پس از عالمآرای امینی کتابهای دیگری با همین عنوان نوشته شده که مشهورترین آنها اینها ست: عالمآرای شاه اسماعیل یا عالمآرای صفوی، عالمآرای شاه طهماسب، عالمآرای عباسی و عالمآرای نادری. به استثنای عالمآرای عباسی، در 3 کتاب دیگر وجوه داستانی از وجوه تاریخی برجستهتر و نمایانتر است.
نثر این کتابها، ساده و نزدیک به زبان گفتاری است. مؤلفان حتى عبارتها و اصطلاحات قصهخوانان و نقالان و نیز داستانهای ادب عامه مانند سمک عیار، دارابنامه و فیروزشاهنامه را به شکل مکرر به کار میبرند که ازجمله میتوان به عبارتها و جملههای قالبی یا کلیشهای در شروع هر فصل اشاره کرد (برای این مفاهیم، نک : ه د، افسانه): اما راویان اخبار و ناقلان آثار و طوطیان شکرشکن و شیرینگفتار آوردهاند (عالمآرای شاه اسماعیل، 1)؛ راوی اخبار چنین روایت کند (عالمآرای شاه طهماسب، 44، 52، 54؛ برای نمونههای دیگر، نک : مروی، 2 / 712). نویسندۀ عالمآرای نادری گاه همین عبارتها را به شعر نقل میکند: باز ز نو طرح کنم داستان / قصۀ شاهنشه گیتیستان (همو، 2 / 689).
نمونۀ دیگر جملههای قالبی ربطدهندۀ صحنههای مختلف است: ایشان را در عیش و شکار بگذار و چند کلمه از جانب مصر بشنو؛ ایلچی را روانه کرد، ایلچی را در راه بگذار و از فرستادۀ خاقان بشنو (عالمآرای صفوی، 152، 175؛ عالمآرای شاه اسماعیل، 240)؛ تا به داستان ایشان برسیم (عالمآرای شاه طهماسب، 43، 49، 53).
برخی از جملههای قالبی مربوط به توصیفات، تشبیهات و کنایات نیز کاملاً برگرفته از داستانهای ادب عامه است: ناگاه از دامن دشت فراز گردی برخاست و از میان گرد اسماعیل خان با عساکر ظفرفرجام وارد گردید (مروی، 2 / 593؛ برای نمونهای دیگر، نک : عالمآرای شاه طهماسب، 39، 43)؛ همهجا میآمدند (همان، 26، 40)؛ به قدر سیصد، چهارصد نفر را چون خیار تر به دو نیم کرد (مروی، 1 / 111؛ قس: عالمآرای شاه طهماسب، 33، 42)؛ دود ناخوش از روزنۀ دماغ او شعله کشید (مروی، 1 / 114). نیز نعرههای الله اکبر و یا علی که برخی فرماندهان ایران در میدان جنگ میکشند، شبیه نعرههای امیر حمزه و ابومسلم است (عالمآرای شاه طهماسب، 42، 46).
سرانجام باید به اغراقهای عجیب و غریب اشاره کرد: هفت هشـتهـزار کس از دشمنـان را در طرفةالعینـی کشتـن (مـروی، 1 / 118)؛ یا شکست سپاه 120هزارنفری عثمانی از سپاه دوهزارنفرۀ شاه اسماعیل (عالمآرای شاه اسماعیل، 203-204).
افزونبر این موارد ساختاری، میتوان به برخی از بنمایههای این کتابها، ازجمله موضوع خواب نیز اشاره کرد که نمونۀ آنها را در ابومسلمنامه، سمک عیار و اسکندرنامه نیز میتوان دید. در عالمآرای شاه طهماسب آمده است که شاه ضمن مقابلهای نابرابر با انبوه سپاه عثمانیها، مجبور به عقبنشینی میشود و در این حال از معدود یاران خود جدا میگردد و از قضا در باتلاقی گرفتار میشود. زمانی که کاملاً از جان خود ناامید شده است، یکی از قزلباشان به آنجا میرسد و او را نجات میدهد. وی برای شاه نقل میکند که در خوابْ شاه اسماعیل بر او ظاهر شده و گفته است: برگرد که دشمنان قصد جان فرزندم را دارند (ص 31؛ برای نمونههای مشابه، نک : مروی، 2 / 651-652؛ قس: ابوطاهر، 1 / 264-265).
همۀ این موارد مؤید جنبۀ داستانی این کتابها ست. با در نظر گرفتن همین نکات است که یکی از پژوهشگران از این کتابها با عنوان «داستان تاریخی» یاد کرده است (افشار، 8). درحقیقت باید اینها را یک نوع داستانی خاص به شمار آورد که در دورۀ صفویه شکل گرفته است و نقالان و قصهخوانان هوادار حکومت آنها را در قهوهخانهها برای مخاطبان نقل میکردهاند (جعفری، 261؛ افشار، همانجا). دربارۀ عالمآرای عباسی باید گفت: اگرچه این کتاب نیز در برخی مواضع متأثر از کتابهای داستانی است، اما وجوه تاریخی آن برجستهتر از وجوه داستانی است، ازاینرو باید در مدخلی جداگانه بررسی شود. اینک از میان عالمآراهای مختلف، به شرح عالمآرای صفوی یا عالمآرای شاه اسماعیل و عالمآرای نادری میپردازیم (بخشهای 1 و 2 همراه این مقدمه).
مآخذ
ابوطاهر طرسوسی، ابومسلمنامه، به کوشش حسین اسماعیلی، تهران، 1380 ش؛ افشار، ایرج، یادداشت بر عالمآرای شاه طهماسب (هم )؛ جعفری (قنواتی)، محمد، درآمدی بر فولکلور، تهران، 1394 ش؛ عالمآرای شاه اسماعیل، بـه کوشش اصغر منتظرصاحب، تهران، 1349 ش؛ عالمآرای شاه طهماسب، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1370 ش؛ عالمآرای صفوی، به کوشش یدالله شکری، تهران، 1350 ش؛ مروی، محمدکاظم، عالمآرای نادری، به کوشش محمدامین ریاحی، تهران، 1364 ش.
بخش فرهنگ مردم
1. عالمآرای صفوی
یا عالمآرای شاه اسماعیل کتابی است در شرح زندگی و پادشاهی شاه اسماعیل اول، بنیانگذار سلسلۀ صفوی، به سبک داستانی.
در این کتاب پس از نقل مختصری دربارۀ نیاکان شاه اسماعیل و توضیح نسب این پادشاه و شرحی دربارۀ تیمور و جانشینان او، بهطور مشروح به زندگی شاه اسماعیل، چگونگی به پادشاهی رسیدن او، جنگهای وی با عثمانیان و ازبکان و چگونگی ایجاد حکومتی متمرکز و سرانجام، مرگ او و به پادشاهی رسیدن فرزندش، شاه تهماسب، پرداخته شده است.
این کتاب را نخستینبار اصغر منتظرصاحب با عنوان عالمآرای شاه اسماعیل براساس دستنویسی که تاریخ 1240 ق [ / 1825 م[ را دارد (ص 581)، در 1349 ش منتشر کرد. یکسال بعد یدالله شکری چاپ دیگری از همین تحریر براساس دستنویسی دیگر که تاریخ آن مشخص نیست، با عنوان عالمآرای صفوی انتشار داد. در این تحریر بهصراحت سال تألیف کتاب 1086 ق [ / 1675 م]، یعنی دورۀ شاه سلیمان (ح 1077-1105 ق / 1665-1694 م) ذکر شده است (ص 561). تحریر دیگری از این کتاب را که با تحریر یادشده تفاوت دارد، الله دتا مضطر، پژوهشگر پاکستانی با عنوان جهانگشای خاقان (تاریخ شاه اسماعیل) در 1364 ش / 1986 م در راولپندی انتشار داد. در این تحریر بهروشنی سال تألیف کتاب 948- 955 ق [ / 1541-1584 م]، یعنی مقارن دورۀ حکومت شاه تهماسب اول (ح 930-984 ق / 1524-1576 م) ذکر شده است (صفحهعنوانِ کتاب).
این اختلافات را نمیتوان به اشتباهات یا سهلانگاریهای کاتبان در نوشتن ارقام و سالها نسبت داد، زیرا در عبارتپردازیهای نسخهها نیز اختلافاتی وجود دارد؛ برای نمونه در متنهای تصحیحی منتظرصاحب و شکری از شاه عباس اول با تعبیر «نواب رضوانمکان شاه عباس ماضی علیه الرحمة و الغفران» و نیز «شاه عباس ماضی» یاد شده است (عالمآرای شاه ... ، 377؛ عالمآرای صفوی، 323) که مؤید تألیف کتاب پس از دورۀ شاه عباس است. بهاستناد وجود همین اختلافات و نیز براساس برخی قرائن درونمتنی دیگر ازجمله وجود آگاهیهایی مربوط به دورۀ شاه سلیمان، یکی از پژوهشگران احتمال میدهد که متن اولیۀ کتاب در اوایل دورۀ صفوی فراهم آمده، و سپس در دهههای بعد بازنویسی شده است (صفتگل، 541).
ظاهراً تحریری که چاپهای ایران براساس آن صورت گرفته، بیشتر مورد توجه خوانندگان بوده است؛ این موضوع را نسخهبرداریهای متعددی که از این تحریر تا دورۀ قاجاریه صورت گرفته است، تأیید میکند (همو، 539).
در هیچ یک از نسخههای کتاب به صراحت از نویسندۀ کتاب نامی وجود ندارد، فقط در حاشیۀ یکی از صفحات جهانگشای خاقان ظاهراً مؤلف از خود با نام بیژن صفوی قصهخوان یاد کرده است (ص 164).
مقایسۀ تحریرهای متفاوت منتشرشده نشان میدهد که در چاپهای منتظرصاحب و شکری در قیاس با جهانگشای خاقان، وجوه داستانی روایت بر وجوه تاریخی برتری دارد؛ برای نمونه در جهانگشای خاقان تاریخ سال، ماه و روز، بنا به سبک کتابهای تاریخ ذکر شده است، اما در چاپهای منتظرصاحب و شکری بهندرت چنین شیوهای مراعات گردیده است (صفتگل، 541). افزون بر این، زبان ساده و گفتاری، لحن خطابی، تکیهکلامها و بسیاری از بنمایههای این روایتها متأثر از داستانهای بلند ادب عامه و بهویژه ابومسلمنامه، و حتى شبیه آنها ست (نک : بخش پیشین مقاله). سبب اصلی چنین سبکی این بوده است که قصهخوانان روایتهای متأخر این داستان را در مجامع و محافل عمومی برای قزلباشان و نیز مردم عادی نقل میکردهاند تا از شاه اسماعیل چهرهای فوق انسانی و افسانهای ارائه دهند (شکری، 40-41).
یکی از پژوهشگران با استناد به تحریر و ممنوعیت نقل ابومسلمنامه در دورۀ صفویه، بهویژه در دورۀ شاه اسماعیل و شاه تهماسب، بر این عقیده است که شکلگیری روایت داستانی عالمآرای صفوی درحقیقت برای مقابله با ابومسلمنامه و جایگزینی عالمآرا و شاه اسماعیل با این کتاب و قهرمان آن در اذهان عامۀ مردم بوده است. همو ضمن مقایسهای دقیق میان این دو کتاب بهدرستی نشان داده است که نوع روایت در عالمآرا و نیز شخصیتپردازی شاه اسماعیل کاملاً از ابومسلمنامه نمونهبرداری شده است (نک : اسماعیلی، 64-66). در اینجا باتوجهبه متن عالمآرای شاه اسماعیل، تصحیح منتظرصاحب به بررسی این کتاب میپردازیم:
در این عالمآرا به برخی از باورهای طبقات مختلف جامعه اشاره شده است: باور به موجودات ماورایی (ص 3، 14)، چشمزخم (ص 312، 470)، اشاره به ساعت سعد (ص 412، 426، 475، 510)، شومبودن برخی اشخاص (ص 242)، پخشنکردن خبر زایمان در شب (ص 84)، تعیین روز و ساعت سعد برای عقد ازدواج از طریق اخترشماری (ص 81، 135، 198) و استفاده از منجمان برای پیشگویی حوادث آینده (ص 86، 250، 466، 558، 601).
باور دیگری که در کتاب به آن اشاره شده است، مربوط به اوجاق (اُجاق) است که در قالب عبارات گوناگون به کار رفته است: مدحِ اوجاق (ص 110)، جاندادن در راه اوجاق (ص 109)، قسم به اوجاق (ص 68، 193)، به اوجاق پناهبردن (ص 363)، به اوجاق خائنبودن و دشمن آن شدن (ص 197، 240، 388)، باعث ننگ و بدنامی اوجاق شدن (ص 373)، از پرتو اوجاق بلندمرتبهشدن (ص 474) و اطاعت و بندگی اوجاقِ پادشاه (ص 212).
یکی دیگر از ویژگیهای کتاب، اشارۀ مؤلف به موضوع تفأل و تطیر است. این موضوع به صورتهای مختلف بیان شده: استخارهکردن (ص 37)، به فال بد گرفتن (ص 15، 228، 470)، به فال خوب گرفتن (ص 230، 256)، استفاده از شانهبین یا پیشانیبین که آیندۀ افراد را برای آنها بیان میکرده است (ص 474).
موضوع مهم دیگر در این عالمآرا خوابدیدن است. ازجمله مطالبی که از آغاز دورۀ صفوی به آن برمیخوریم، مشاهدۀ امامان شیعه در خواب است. از میان کتابهایی که شرح این دیدارها را ثبت کردهاند، صریحتر از همه عالمآرای صفوی است (نک : صفا، 494-495). در خاندان صفوی به موارد متعددی از استناد به رؤیا برای طرح و اثبات برخی ادعاها یا توجیه و تعلیل برخی تصمیمات مهم اجتماعی، نظامی و اقتصادی برمیخوریم (رحیملو، 115): خوابهای رهنموددهنده که در آن یکی از ائمه راهکار فتح قلعه یا شهر را در خواب به فرد میگوید (ص 118- 119، 129، 160)؛ مادر از خداوند درخواست میکند که در خواب به او بگوید که از کدام دختر برای پسرش خواستگاری کند (ص 7)؛ امیرالمؤمنین در خواب نحوۀ ساخت کلاه قزلباش را بیان میکند (ص ۲۶)؛ و به خواب دیدن امیرالمؤمنین و شفایافتن (ص 479). بهطورکلی، دیدن امیرالمؤمنین در خواب نمودهای فراوانی در کتاب دارد (نک : ص 38، 96، 361، جم ).
گزارشهای زندگی روزانۀ مردم، بهویژه روایتهای نویسنده دربارۀ برخی از آداب و رسوم و مناسبات اجتماعی بسیار پراهمیت است، از میان این گزارشها، میتوان به این رسوم اشاره کرد: سوغاتیبردن (ص 66، 382، 409، 501)، عریضهنوشتن (ص 143)، برگزاری آدینهبازار (ص 190)، برگزاری جشن آبپاشان در مازندران (ص 377)، جشن نوروز (ص 82، 274، 463، 510)، شکار با بازهای شکاری (ص 286) و چوگان بازی (ص 41).
در کتاب همچنین، به اصناف و مشاغل مختلف اشاره شده است: چرخچی (ص 413، 490)، یوزباشی (ص 451، 551، 553)، قورچی (477، 481، 490)، توپچی (ص 552)، خربزهفروش (ص 88) و خباز و بقال (ص 447).
اطلاعات و گزارشهای این عالمآرا دربارۀ نظام قضایی حکومت صفویه، در تاریخ نظام قضایی صفویان و نحوۀ شکنجهها اهمیت بسیاری دارد، بهخصوص چگونگی اجرای مجازاتها و شکنجهها که برای افراد خاطی و حتى بیگناه در نظر گرفته میشده است، مانند: 1. سوزاندن (ص 139)؛ 2. بریدن دست و پا (ص 369)؛ 3. تراشیدن ریش و با لباس زنانه در شهر گرداندن که این مجازات نوعی شکنجۀ روحی نیز محسوب میشد (الوندی، 49-50)، برای مثال: به امر شاه اسماعیل، ریش ددهبیگ قورچیباشی را میتراشند، سفیداب بر صورتش میمالند، لباس زنانه بر او پوشانده و او را وارونه بر الاغی سوار میکنند و در کل ولایات ایران میگردانند (ص 471)؛ 4. اعدام (ص 421، 425)؛ 5. بریدن سر و آویزانکردن آن در پای برج (ص 415-416)؛ 6. تیرباران (ص 549)؛ 7. بدن مجرم را در معرض نیش زنبور قرار دادن (ص 139) که مورد اخیر نخستینبار به دستور شاه اسماعیل صفوی دربارۀ محمد کرهی حاکم ابرقو به اجرا درآمد.
از موارد قابل ذکر دیگر کاربرد فراوان مَثَل در کتاب است: دست بالای دست بسیار است (ص 10)، صید را چون اجل آید پی صیاد رود (ص 261)، و کافر همه را به کیش خود پندارد (ص 283، برای نمونههای بیشتر، نک : ص 178، 250، 470).
همچنین، در جایجای کتاب از شعر شاعران فارسیزبان نمونههایی آورده شده (ص 127، 288، 310، 469، جم ) و در برخی موارد نام شاعر نیز ذکر گردیده است؛ مانند فردوسی (ص 227) و باباعشقی تبرایی که قصیدهای از او را آورده است (ص 168).
مآخذ
اسماعیلی، حسین، مقدمه بر ابومسلمنامۀ ابوطاهر طرسوسی، به کوشش همو، تهران، 1380 ش؛ الوندی، رضا، «واکاوی محاکمه و مجازات در عصر صفوی»، تاریخ نو، تهـران، 1396 ش، شم 18؛ جهانگشای خاقان، بـه کوشش الله دتا مضطر، اسلامآباد، 1364 ش؛ رحیملو، یوسف، «خواب دیدن در سنت و سیاست صفویان»، جغرافیا و برنامهریزی، تهران، 1374 ش، شم 1؛ شکری، یدالله، مقدمه بر عالمآرای صفوی (هم )؛ صفا، ذبیحالله، «موضوع رؤیت امامان»، ایرانشناسی، نیویورک، 1378 ش، شم 43؛ صفتگل، منصور، «عالمآرای صفوی»، دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، به کوشش اسماعیل سعادت، تهران، 1391 ش؛ عالمآرای شاه اسماعیل، به کوشش اصغر منتظرصاحب، تهران، 1349 ش؛ عالمآرای صفوی، به کوشش یدالله شکری، تهران، 1350 ش.
گلناز ناظری