ضریح
ضَریح، یا مَحجَر، سازهای صندوقیشکل، مشبک از جنس چوب، طلا، نقره، مس و جز آن، نهادهشده بر روی قبر امام، امامزاده یا بزرگان مذهبی، با کارکردهای حفاظت، زیارت، دخیل، توسل، نذر و جز اینها.
ضریحسازی از جملۀ صنایعی است که پیشینهای کهن دارد و با هنرهای میناکاری، خاتمکاری، منبتکاری، معرقکاری، طلاکاری، خطاطی، مینیاتور، تذهیب و جز آن عجین شده است. ضریح همچون تابلویی همۀ هنرهای اسلامی را یکجا در خود به نمایش گذاشته است. ضریحها ابتدا از چوب ساخته میشدند و هنرمندان شهرهای آباده، گلپایگان، سنندج، اورمیه، تهران و رشت در ساخت ضریحهای منبتکاریشده پیشاهنگ بودند (مهرپویا، 561، 562). ازآنجاکه فرسایش ناشی از گذر زمان و تماس دست زائران سبب انهدام تدریجی ضریحها میگردید، فولاد با روکشهای طلا و نقره ماندگارترین جایگزین برای چوب در نظر گرفته شد (سرمدی، 31). گاهی نیز برای برپاکردن سازۀ صندوق مرقدها از کاشی بهره میگرفتند.
بررسی مقابر امامزادهها، ازسویی نشاندهندۀ پیشینۀ ضریحسازی در ایران، و ازسویدیگر، گویای نمونههایی کهن و تاریخی از صندوقها و ضریحهایی از جنس چوب، کاشی و فولاد بر روی مقابر مقدس، در نواحی گوناگون ایران است که ژرفای اعتقاد، باور و نیاز مردم به ضریح را نشان میدهد و اینکه چگونه فرهنگ مردم در طلب آن بوده، و حکومتهای وقت، ثروتمندان خیّر، و هنرمندان
و صنعتگران دیندار با بانیشدن و ساختن و تزیینکردن این ضریحها به آن پـاسخ دادهاند (نک : معطوفی، 307؛ پرچکانی، 132- 133؛ مدرسی، 1 / 50؛ مرعشی، 119؛ هنرور، 211).
شاهان سلجوقی (429-511 ق / 1038-1117 م)، ایلخانی (654-750 ق / 1256- 1349 م) و تیموری (771-916 ق / 1369-1510 م) و پس از آنها، صفویان (905-1135 ق / 1500-1723 م) توجه ویژهای به اماکن مقدس داشتند که ضریحهای نصبشده بر فراز مقبرۀ امامان و امامزادگان حاکی از آن است (افشار، 91) و شهر اصفهان یکـی از مناطق مشهـور هنـر ضریحسازی به شمـار میرود (نک : عنبرانی، 204؛ خسروی، 186). نوشتهاند که به سال 500 ق / 1107 م، در زمان سلطان سنجر سلجوقی، شخصی زردشتی از اهالی اصفهان در پی معجزهای که از حضرت امام رضا (ع) دید، مسلمان شد و صندوقی با روکش نقرهای برای مرقد مطهر او ساخت (احتشام، 36). گزارش خواجه رشیدالدین فضلالله مؤید این مطلب است؛ او دربارۀ حملات یاغیان به خراسان در عهد غازان خان (694-703 ق / 1295-1304 م) نوشته است: یاغیان به مشهد توس رفتند و 4 ترنج نقرهای را که بر بالای ضریح قرار داشت، با خود کشیدند و بردند (ص 29).
اهمیت ضریح در آداب زیارت
شیخ بهایی در آداب زیارت قبور ائمه (ع) مینویسد: زائر پس از ورود به حرم باید خود را به ضریح بچسباند و ضریح را ببوسد؛ برخی بر این باورند که از فاصلۀ دور زیارتکردن کفایت میکند و این نادرست است. همچنین شخص در حال زیارت باید رو به ضریح بایستد، حتى اگر در آن حال، پشت به قبله باشد (ص 418).
مراسم غبارروبی ضریح
مراسم غبارروبی مزارات که برای نظافت و جمعآوری نذورات انجام میشود، بنابه شواهد تاریخی، به پیش از سدۀ 10 ق نمیرسد. ظاهراً در گذشته به هنگام نظافت داخل بقاع، اطراف مقبره هم نظافت میشد. از زمان صفویه و با توجه پادشاهان این سلسله به گسترش و توسعۀ حرم امامان، کار نظافت داخـل ضریح بهصورت مراسمی آیینی درآمد. این مـراسم بهویژه در حرم امام رضا (ع) با تشریفات خاصی برگزار میشود. مراسم غبارروبی در این حرم ابتدا بسیار ساده، و بهمنظور نظافت داخل و خارج ضریح و اطراف قبر مطهر، گردآوری نذورات و هدایای تقدیمی و دیگر اشیاء موجود در داخل ضریح، و تنظیف قرآنهای خطی نفیس صورت میگرفت (قصابیان، 96). بهسبب ازدحام دائمی زائران در اطراف ضریح، عدم امکان نظافت بهموقع و گردآوری نذورات، غبارروبی تابع مقرراتی خاص گردید و وقت معینی برای انجام آن مشخص شد. برای این مراسم، لوازم ویژهای برای تنظیف و تطهیر و گردآوری نذورات تهیه گردید و افرادی برای این منظور، زیر نظر تولیت تعیین شدند (همو، 97).
در دورۀ صفویه این مراسم سالی یکبار و پیش از عید نوروز (احتشام، 45)، و در دورۀ قاجار سالی چند بار در مناسبتهایی خاص انجام میشد (قصابیان، همانجا). در دورۀ قاجار مراسم غبارروبی را که در آن افراد صاحبنام دعوت میشدند، مراسم تنظیف عید سلطانی مینامیدند (همو، 98)؛ این کار همراه با وسایل مخصوصی انجام میشد، مانند جاروی پرطاووسی مرواریددوزیشده متعلق به 1265 ق / 1849 م، ابریق فولادی به تاریخ 1127 ق / 1715 م، قدح مسی با کتیبۀ صلوات خاصه و نقوش قلمزنی متعلق به 1250 ق، و دیگر لوازم مربوطه که امروزه در گنجینۀ آستان قدس نگهداری میشود و نشاندهندۀ انجامگرفتن این مراسم با تشریفات خاص است (همو، 99). بهتبع این مراسم، مناصبی چون کلیدداری ضریح، خادم، ناظر و فراش ضریح نیز به وجود آمد که افزونبر انجام وظایفشان، در این مراسم نیز حضور مییافتند (همو، 100-101). این مراسم اکنون نیز با شکوه و تشریفاتی خاص برگزار میشود (همو، 104-106).
ضریح در عزاداریهای شیعیان
در مراسم سوگواریهای مذهبی شیعیان، در دستههای عزادار نمادهایی را بهشکل تابوت، مَحَفه، صندوق، ضریح، هودج و غیره میسازند و به تجدید یاد و عهد شهیدان در گذرها و محلهها میگردانند (بلوکباشی، 33؛ نیز نک : کرمانشاهی، 1 / 524). این رسم احتمالاً همزمان با تشکیل نخستین تجمعهای شیعی در مجالس سوگ شهدا و راهافتادن دستههای زائر مرقد امیر مؤمنان و امام حسین (ع) رواج یافته است (بلوکباشی، همانجا)؛ بهطوریکه نوشتهاند، شیعیان محلۀ کَرخ بغداد به هنگام رفتن به زیارت مقبرۀ امیر مؤمنان و امام حسین (ع) دستگاههای آرایهبندی و طلاکاریشدهای به نام منجنیق با خود حمل میکردند (ابنجوزی، 8 / 78- 79). منجنیقْ نخستین و قدیمیترین شعار مذهبی شیعیان، و نمادی از تابوت یا صندوق گور (ضریح) حضرت علی و امام حسین (ع) بوده است. منجنیق شیعیان بغداد شبیه نخل امروزی شیعیان ایران بوده که آن را با انواع سلاح و اشیاء و اسباب روشنایی مانند شمشیر، سپر، خود، آینه، چراغ، پر و غیره میآراستند و به همراه دستههای عزادار روز عاشورا در محلهها میگرداندند (بلوکباشی، همانجا).
ضریح در باورهای مردم
در بسیاری از نقاط ایران در کنار مراسم سوگواری و زیارت اماکن مقدسه، باورهایی پیدا شده که نشاندهندۀ دغدغههای افراد گرفتار است؛ بهطور نمونه، در بندر گناوه بر این باورند که اگر مهر نمازشان بر دیوارهای اتاقی که در آن ضریح امامزاده شاه صدرالدین قرار دارد، بچسبد، حتماً به مراد خودشان میرسند (دریانورد، 247)؛ یا اگر زنی یا دختری در اتاق ضریح دستمال خود را به طرف سقف پرتاب کند و دستمال به آویزۀ سقف بچسبد، به آرزوی خود میرسد (همانجا). در ایزدخواست، در گذشته، زنان در کنار امامزاده آش نذری میپختند و نذورات خود را که بهصورت پول نقد بود، در ضریح فولادی امامزاده میانداختند. این نذورات زیر نظر ادارۀ اوقاف آباده و خادمان و هیئت امنای آن محل صرف توسعه و تعمیر ساختمان امامزاده میشد (رنجبر، 72). سنت ریختن نذورات در ضریح امامان و امامزادگان هنوز هم رایج است.
صورتهای گوناگون توسل به اماکن مقدسه
در تهران اگر کودکی مبتلا به چشمدرد یا شکستگی دست و ناراحتیهای دیگری میشد، چشم یا دستی از ورق طلا یا نقره تهیه میکردند و بر ضریح اماکن متبرک میکوبیدند (مصطفوی، 1 / 13). در گیلان داروهای بیمار را برای تبرک، بالای ضریح امامزادهها میگذارند (خاکیان، 97). در گذشته، در برخی از امامزادههای شیراز، روی در ضریح، حلقهای شبیه کوبه بود که افراد حاجتمند آن را میکوبیدند و خواستۀ خود را طلب میکردند (زیانی، 54).
در عصر قاجار بیشتر زنها وقتی برای زیارت مکان مقدسی که ضریح داشت، میرفتند، برای حاجتخواهی قفل و کلیدی با خود میبردند؛ قفل را به ضریح میزدند و کلید آن را با خود میبردند، به این نیت که امامْ صاحب کلید را بطلبد و خودش قفل را باز کند. بعضی از زنها این کار را به سفارش کسان دیگری که امکان رفتن به زیارت را نداشتند، ولی حاجتمند بودند، انجام میدادند و کلید را به صاحب قفل برمیگرداندند (نک : مونسالدوله، 121). این قفلها هنوز بر ضریح امامان دیده میشود (نک : ه د، قفل و کلید) و قفلزدن بر ضریح امام یا امامزاده برای برآوردن حاجت هنوز هم رایج است (نک : اسدیان، 201).
دخیلبستن بر ضریح
از دیگر سنتهای رایج بین مردم، دخیلبستن است. مردم برای رفع گرفتاریهای خود، بر در و ضریح مرقد امامان یا بقعۀ امامزادهها و اماکن مقدس دخیل میبندند. دخیل عبارت از تکهپارچهای کوچک، یا نخ و نواری از پارچه است که با نیت و خواندن ذکر بر پنجرههای فولادی یا چوبی ضریح امامان و امامزادهها میبندند (نک : احمدپناهی، 320). برخی افراد به زائران امام رضا (ع) تکهپارچه یا نخی را میدهند تا به نیت آنها به ضریح ببندند، به امید آنکه مرادشان برآورده شود (صفینژاد، 408). گاهی نیز بیماران را با طنابی به پنجرهفولاد امام رضا (ع)، به قصد شفـا، دخیل میبستند. این سنت هنوز هم در آستـان قدس رضوی برپا ست (نک : شهری، 6 / 10). در اردکان بر گردن بیمار ریسمان باریکی شبیه قیطان میبندند و با این عمل او را دخیل یکی از ائمه میکنند و نذر میکنند تا یک سال بعد او را به زیارت قبر آن امام ببرند و چون به حرم میرسند، ریسمان را باز میکنند و به شبکۀ نقرهای یا فولادی ضریح میبندند؛ آنگاه نذر میکنند پس از بهبود بیماران، فلان مبلغ پول به آن امامزاده هدیه کنند (طباطبایی، 521-522).
در گیلان با پرداخت مبلغی به متولی امامزاده، باریکهای از پارچۀ سبزرنگ ضریح امامزاده را دریافت میکردند و برای همان امامزاده نذری را به عهده میگرفتند؛ این نوار باریک را نزد دعانویس میبردند و وی اوراد و ادعیه میخواند و بر آن میدمید و با هر وردی، گرهی بر آن میزد. سپس، نوار سبز را به مرثیهخوانی میدادند تا با خود به مجالس عزاداری ببرد و در پایان مجلس وقتی برای بیماران دعا میکند، گرهی بر آن بزند؛ موقع تحویلگرفتن رشته، مبلغی پول به او میدادند؛ سپس این رشته را تا رفع تب و بیماری و شفای کامل، بر مچ دست چپ یا گردن بیمار میبستند و بعد از گشودن، آن را در آب جاری میانداختند تا بلاها را دور کند (بشرا، 30).
در همدان، مردم پس از رواشدن حاجاتشان، در کنار مرقد امامزاده محسن، پارچهای سبز و چارقدهای توری الوان روی ضریح به نشانۀ حاجتروایی میاندازند (فیضی، 252).
مآخذ
ابنجوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباد دکن، 1359 ق / 1940 م؛ احتشام کاویانیان، محمد، شمس الشموس یا انیس النفوس، مشهد، 1354 ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، آدابورسوم مردم سمنان، تهران، 1383 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ افشار، ایرج، «گشتی در خاک یزد»، یغما، تهران، 1347 ش، شم 236؛ بشرا، محمد، طب سنتی مردم گیلان، رشت، 1389 ش؛ بلوکباشی، علی، «تابوتگردانی، نمایشی تمثیلی از قدرت قدسی خداوندی»، نشر دانش، تهران، 1378 ش، س 16، شم 4؛ پرچکانی، پروانه، همهچیز دربارۀ زنجان، تهران، 1383 ش؛ خاکیان، مژگان، «دیوارنگاریهای امامزادهها و بقاع منطقۀ لاهیجان»، کتاب ماه هنر، تهران، 1381 ش، شم 45-46؛ خسروی، محمدرضا، «مزار کاخک»، مشکٰوة، تهـران، 1370 ش، شم 30؛ دریـانورد، غلامحسین، سیمای بندر گناوه، تهران، 1377 ش؛ رشیدالدین فضلالله، تاریخ مبارک غازانی، به کوشش کارل یان، هارتفرد، 1358 ق / 1940 م؛ رنجبر، حسین و دیگران، سرزمین و فرهنگ مردم ایزدخواست، تهران، 1373 ش؛ زیانی، جمال، دلنوشتههایی از فرهنگ، آداب، رسوم و باورهای مردم شیراز، شیراز، 1390 ش؛ سرمدی، عباس، «منبت، هنری ازیادرفته»، فصلنامۀ هنر، تهران، 1371 ش، شم 22؛ شماری از بقعهها، مرقدها و مزارهای استان تهران و البرز، به کوشش حسن حبیبی، تهران، 1389 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1378 ش؛ شیخ بهایی، محمد، جامع عباسی، قم، 1429 ق / 2008 م؛ صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، 1345 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عنبرانی، محمود، «بناهای تاریخی و مذهبی سبزوار»، مشکٰوة، تهران، 1367 ش، شم 21؛ فیضی، عباس، «مزارها و اماکن مقدس همدان»، فصلنامۀ فرهنگ مردم، تهران، 1387 ش، شم 26؛ قصابیان، محمدرضا، «آیین غبارروبی در حرم رضوی»، مشکٰوة، تهران، 1383 ش، شم 83؛ کرمانشاهی، آقااحمد، مرآت الاحوال جهاننما، قم، 1373 ش؛ مدرسی طباطبایی، حسین، تربت پاکان، قم، 1335 ش؛ مرعشی صفوی، محمدخلیل، مجمع التواریخ، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1362 ش؛ مصطفوی، محمدتقی، آثار تاریخی طهران، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1371 ش؛ معطوفی، اسدالله، گرگان و استرآباد، تهران، 1387 ش؛ مونسالدوله، خاطرات، به کوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مهرپویا، جمشید، «آرایههای معماری سنتی در مساجد ایران»، فصلنامۀ هنر، تهران، 1376 ش، شم 33؛ هنرور، لطفالله، «حاج میرزا سلیمان رکنالملک و یادگارهای دورۀ خدمت او در اصفهان»، وحید، تهران، 1347 ش، شم 62-63.