زمان تقریبی مطالعه: 12 دقیقه

شهریارنامه

شَهْریارْنامه، از منظومه‌های مفصل پهلوانی، اندکی بیش از 12هزار بیت، که به تقلید از شاهنامۀ فردوسی سروده شده، و موضوع آن، شرح دلاوریهای شهریار پسر برزو در هند و ایران (در مازندران) است. 
چکیدۀ شهریارنامه چنین است: روزی، در شکارگاه مشاجره‌ای میان شهریار و سام فرامرز درمی‌گیرد و سام، شهریار را بی‌پدر می‌خواند. مادر شهریار پس از شنیدن این خبر، نزد زال می‌رود و از سام شکایت می‌کند، اما زال برای حفظ حرمت فرامرز، کاری از پیش نمی‌برد. شهریار قهر می‌کند و به هندوستان می‌رود و در آنجا پس از هنرنماییهایی، با دختر ارژنگ، شاه سرند، ازدواج می‌کند و در پی آن، ماجراهای فراوانی را پشت سر می‌گذارد. در همین زمان، انکیس، پادشاه خاور، پیکی به دربار لهراسب می‌فرستد و از او می‌خواهد که شر پتیاره‌ای به نام ابلیس‌دیو را از او دور سازد؛ لهراسب رستم را مأمور این کار خطیر می‌کند. با رفتن رستم، ارجاسب به همراه ارهنگ‌دیو، به ایران می‌تازد و در جنگهایی که روی می‌دهد، ایرانیان در تنگنا قرار می‌گیرند. زال به‌ناچار نامه‌ای برای فرامرز، که پیش‌تر برای یافتن شهریار روانۀ هند شده بود، می‌نویسد و از او می‌خواهد که با شهریار به ایران بازگردد و اگر شهریار هم با او نیاید، اهمیتی ندارد، زیرا شهریار از مادری تورانی است و چندان به ایران دل‌بستگی ندارد.
از آن سو، شهریار پس از پشت‌سر‌گذاشتن ماجراهایی، به سوی ایران روانه می‌شود؛ اما در میانۀ راه، به‌طور اتفاقی، نامۀ زال به دستش می‌رسد و با خواندن آن از بی‌مهری نیای خود ناراحت می‌شود و تصمیم می‌گیرد که از راه چین و توران به ایران حمله‌ور شود و قدرت خویش را به زال نشان دهد. 
در ایران، لهراسب که از ارجاسب شکست خورده‌ است، به همراه خانواده‌اش به زابل پناه می‌برند. در نبرد میان زابلیان و تورانیان، فرامرز ناگهان ناپدید می‌شود و شمار دیگری از پهلوانان نیز در نبرد با ارهنگ‌دیو مجروح می‌شوند. پیروزی ارجاسب نزدیک است که ناگهان به شاه توران خبر می‌رسد که به کشورش حمله شده است. ارجاسب ناگزیر به توران باز‌می‌گردد و در نبردی که میان او و شهریار رخ می‌دهد، ارهنگ‌دیو گرفتار، و کشته می‌شود و ارجاسب هم فرار می‌کند. پس‌از‌آن، شهریار به ایران می‌آید و بعد از صف‌آرایی در برابر زال و لهراسب، بیشتر پهلوانان ایران را گرفتار می‌کند.
در ادامۀ داستان، رستم با شهریار نبرد می‌کند، اما با روشن‌شدن هویت شهریار، در‌نهایت پهلوان جوان، پس از آشتی با خانوادۀ خود، به سپاه ایران می‌پیوندد. در این هنگام، لهراسب با دو مشکل بزرگ رو‌به‌رو می‌شود: یکی خراجی که سلیمان نبی از او می‌خواهد که شامل تخت کیخسرو، درفش کاویانی و 4 زیباروی حرم‌سرای کیخسرو بود و دیگر، شورش سرخه، ‌فرزند شبرنگ‌دیو، در مازندران. 
شهریار با شنیدن خبر شورش سرخه‌دیو، داوطلب نبرد با او می‌شود و به مازندران می‌رود و در حوادث بسیاری که روی می‌دهد، سرانجام آن پتیاره را به بند می‌کشد و با خود می‌آورد. زال نیز به دربار سلیمان می‌رود تا با پیامبر خدا به گفت‌و‌گو بپردازد. در آنجا از او به‌گرمی استقبال می‌شود و در پرسش و آزمونی هم که پیش می‌آید، سربلند می‌گردد. 
نسخه‌های روایت نخست شهریارنامه ناقص است و تنها برپایۀ روایت دوم این منظومه می‌دانیم که فرانک به‌‌سبب کینه‌ای که از شهریار در دل داشت، به او زهر می‌خوراند و درنهایت، این زن فریب‌کار نیز به دست رستم از میان می‌رود («مثنوی ... »، 797-843). 
از شهریارنامه تاکنون 4 نسخه شناخته شده است که در کتابخانه‌های دنیا نگهداری می‌شود و همۀ این نسخه‌ها ناقص‌اند (منزوی، خطی، 4 / 2974، فهرستواره، 2 / 1010، 11 / 1440).
نخستین بار، چارلز ریو (د 1902 م / 1320 ق) سرایندۀ شهریارنامه را عثمان بن عمر مختاری غزنوی، شاعر بزرگ سدۀ 5-6 ق معرفی کرد (II / 542-543). پس از ریو، شماری از پژوهشگران غربی هم به تقلید از او، شهریارنامه را به عثمان مختاری نسبت دادند (نک‍ : نولدکه، 174؛ اته، 57). در ایران هم این گفتۀ ریو در بسیاری از کتابها و مقالات دانشنامه‌ها وارد شد (صفا، 311؛ خانلری، 308- 309؛ دایرة‌المعارف ... ، 2 / 1515). 
روزگاری چند از انتساب شهریارنامه به عثمان مختاری نگذشته بود که عبدالمقتدر در ذیل فهرست دست‌نویسهای فارسی کتابخانۀ بانکیپور، این منظومه را به فرخی سیستانی نسبت داد؛ مبنای گفتۀ او، برخی از ابیات این نسخه است که در آنها از شاعری به نام فرخی و ممدوحی به نام محمود یاد می‌شود (نک‍ : غفوری، «چند روایت ... »، 118). گفتنی است که در آغاز این نسخه، شاهی به نام عباس نیز مدح شده، و عبدالمقتدر حدس می‌زند شاید فردی گمنام که به این پادشاه ارادت داشته است، نام محمود را به عباس تغییر داده باشد (نک‍ : یوسفـی، 78-80، حاشیـۀ 2). فرضیـۀ انتساب شهریارنامه به فرخی سیستانی چندان مورد استقبال واقع نشد و در میان خاورشناسان، تنها یان ریپکا و میلوش برسکی بودند که این انتساب را با قید احتمال و تردید پذیرفتند (نک‍ : ریپکا، 267- 268).
در رد انتساب شهریارنامه به فرخی سیستانی، گذشته از اختلاف ویژگیهای سبکی شهریارنامه و دیوان فرخی، می‌توان مواردی چند را نیز برشمرد: نخست، در سراسر دیوان فرخی، نه تنها حتى یک‌بار به این منظومه اشاره‌ای نشده، بلکه از قهرمان آن، شهریار، 
هم نامی برده نشده است؛ حال‌آنکه شماری از پهلوانان شاهنامه را یاد می‌کند. دوم، در مجمل ‌التواریخ به شماری از منظومه‌های پهلوانی پس از شاهنامه اشاره می‌شود (ص 2-3)، اما از شهریارنامه نشانی نیست. سوم، در چهار مقاله (ح 551-552 ق) که نخستین‌بار شرح احوال فرخی می‌آید (نک‍ : نظامی، 36-40)، اشاره‌ای به این منظومه نمی‌شود و در دیگر تذکرۀ شاعران فارسی‌زبان نیز نکته‌ای دربارۀ انتساب شهریارنامه به فرخی نیامده است. چهارم، برپایۀ نسخۀ کتابخانۀ ملی، گویندۀ شهریارنامه شیعه‌مذهب است، حال‌آنکه فرخی سیستانی از اهل تسنن بود.
جلال‌الدین همایی نخستین کسی بود که هنگام انتشار دیوان عثمان مختاری، در انتساب شهریارنامه به این شاعر تردید کرد و از همان 925 بیت شهریارنامه که در اختیار داشت، شماری از عیوب ادبی آن را برشمرد و متذکر شد که این ایرادهای فنی از زبان ادبی و رسای عثمان مختاری به‌دور است («مقدمه بر ... »، 789-795). همایی چند سال بعد، پس از دسترسی به نسخۀ چایکین و بررسی دقیق‌تر شهریارنامه، انتساب این منظومه به عثمان مختاری را با اطمینان خاطر و استنادات بیشتری مردود دانست (مختاری‌نامه، 370-376).
پس از همایی نیز یکی از پژوهشگران به بررسی زبان عامیانۀ شهریارنامه پرداخت و این منظومه را به دورۀ صفویه و پس از آن نسبت داد (امیدسالار، «بیان ... »، 102-104، «باز ... »، 58-72). با‌این‌حال، هم در مقدمۀ یکی از چاپهای شهریارنامه (بیگدلی، 8-10) و هم در شماری از پژوهشهای ادبی، بدون توجه به استدلالهای استوار همایی، شهریارنامه را همچنان به عثمان مختاری نسبت داده‌اند (نک‍ : طاهری‌، 54؛ رزمجو، 1 / 134-136؛ ریاحی، 144، 166، 339؛ یاحقی، 24). 
نکتۀ بحث‌برانگیز دربارۀ شهریارنامه، اختلاف میان سرایندگان و ممدوحان آنان است. خالقی مطلق حدس می‌زند که شهریارنامه دارای دو سرایندۀ متفاوت و دو تحریر گوناگون است: یکی نگارشی کوتاه که در زمان فرمانروایی مسعود بن ابراهیم غزنوی سروده شده، و سرایندۀ آن به احتمال بسیار، عثمان مختاری است؛ دیگری، تحریری بلند، سرودۀ شاعری فرخی‌نام است که آن را به دو پادشاه، شاید پدر و پسر، به نامهای محمود و عباس تقدیم کرده است (ص 22-24). فرانسوا دو بلوا نیز پس از معرفی 3 نسخه از شهریارنامه، 871 بیت نسخۀ موجود در کتابخانۀ بریتانیا را سرودۀ مختاری، و ابیات دو نسخۀ بانکیپور و چایکین را سرودۀ دوره‌هایی دیگر دانسته است (نک‍ : ایرانیکا، VIII / 476). برپایۀ این فرضیه، برخی از پژوهشگران هم شهریارنامه را مانند برزونامه در شمار منظومه‌های دارای دو بخش کهن و نوسروده دانسته‌اند (آیدنلو، 32-33).
نظریۀ انتساب شهریارنامه به عثمان مختاری بی‌پایه است و گذشته از استدلالهای همایی در رد این انتساب، می‌توان به نکاتی دیگر مانند مذهب تشیع شاعر، زبان شعری عامیانه، برخی مضامین داستانهای عامیانه، روایت داستان به سبک نقالان، آمدن ساقی‌نامه در یک متن پهلوانی و وجود برخی از واژه‌ها و ترکیبات مختص منظومه‌های پهلوانی دورۀ صفویه اشاره کرد و می‌توان گفت شهریارنامه نیز به احتمال بسیار، متعلق به دورۀ صفویه است (غفوری، مقدمه بر ... ، 24-35)، اما وجود چند اختلاف مهم در نسخۀ بانکیپور با دیگر نسخه‌های شهریارنامه، مانند مدت زمان سرایش این منظومه، اختلاف در نام ممدوحان، وجود ابیات افزودۀ بسیار و تفاوت در برخی از روایات، همگی بیانگر وجود دو روایت متفاوت کوتاه و بلند از شهریارنامه است. 
برپایۀ دو نسخۀ موجود در کتابخانۀ بریتانیا و کتابخانۀ ملی، می‌توان گفت گویندۀ روایت کوتاه‌تر شهریارنامه، فردی گمنام به نام مختاری است که این منظومه را برای پادشاهی به نام مسعود سروده است. ظاهراً چندی پس از سرایش روایت کوتاه، شاعری به نام فرخی که هویت او نیز آشکار نیست، ابیاتی بر شهریارنامۀ سرودۀ مختاری افزوده، و شاید برخی از داستانها را هم تغییر داده باشد و آنچه را که حاصل شده، به دو پادشاه به نامهای محمود و عباس تقدیم کرده است. نظیر این‌گونه الگوبرداری ‌و احیاناً انتحالها را در برخی دیگر از منظومه‌های پهلوانی هم که بیشتر در دورۀ صفویه سروده شده‌اند، می‌بینیم، مانند بیژن‌نامۀ عطایی و سام‌نامه از شاعری به نام خواجو (غفوری، «چند روایت»، 120-121). 
دربارۀ منبع روایات شهریارنامه، باید گفت اگرچه شماری از پژوهشگران سرایش آن را از روی منبعی منثور که در میان مردم رواج داشته است، دانسته‌اند (صفا، 312)، و برخی نیز منبع این داستان را حتى متون پیش از اسلام فرض کرده‌اند (نفیسی، 1 / 14)، با‌این‌حال، هیچ سند قطعی در دست نیست که بتوان گفت شهریارنامه نیز مانند شاهنامه، از منبعی منثـور به نظم درآمده است (امیدسالار، «شهریارنامه»، 336)؛ زیرا با بررسی متون پهلوانی دوره‌های متأخر، درمی‌یابیم که بیشتر گویندگان این دسته از آثار، منبع روایت خود را دفتری منثور معرفی می‌کنند و یا مدعی‌اند که روایت خود را از موبد یا داستان‌گزاری از عهد باستان شنیده‌اند. اگر این روش بیان، تقلیدی از سبک بیان فردوسی نباشد، به احتمال بسیار، گویندگان این دسته آثار بر آن بودند که به روایت خود، مشروعیت و اصالت بدهند و ریشۀ آن‌ را به ادوار کهن برسانند.

روایتهای نقالی شهریارنامه

با وجود گستردگی داستانهای شهریار، در طومارهای نقالی شاهنامه کمتر به این قهرمان و داستانهایش اشاره شده که در‌ظاهر، به‌سبب ناشناخته‌بودن این قهرمان برای بیشتر داستان‌گزاران و قصه‌پردازان بوده است. آنچه در این متون به‌اختصار دیده می‌شود، چنین است: 
برپایۀ یکی از روایات، پس از ازدواج برزو با مهرسیمین‌عذار، دختر گرسیوز، نطفۀ شهریار کوه‌زاد بسته می‌شود (صداقت‌نژاد، 875). برپایۀ روایتی دیگر، شهریار به همراه خاندانش به یاری آذربرزین می‌آید. هنگامی‌که پهلوانی به نام سقلاب عاد، به میدان نبرد با پهلوانان سیستان می‌آید، تمور اسب خود را برمی‌انگیزد. شهریار مانع او می‌شود و می‌خواهد خود به نبرد سقلاب رود، اما تمور مانع او می‌شود و خود به نبرد سقلاب می‌رود و در‌نهایت، به‌شدت زخمی می‌شود. تمور در هنگام مرگ، به شهریار و فرزندان خود وصیت می‌کند به آذربرزین خدمت کنند. پس از مرگ او، برزین به نبرد با سقلاب می‌رود، شهریار مانع رفتن او می‌شود و از او اجازه می‌خواهد تا خود به نبرد سقلاب رود، اما برزین نمی‌پذیرد و در نبرد، سقلاب را از پای درمی‌آورد. از اینجا به بعد دیگر سخنی از شهریار نیست، تا اینکه در اواخر داستان چنین آمده که پس از آشتی برزین و بهمن، پهلوانان سیستان که یکی از آنان شهریار است، نزد جاماسب می‌آیند و او مجلس شاه را برای دلیران سیستان می‌آراید (هفت‌لشکر، 564-570). 
در دو روایت اخیر، شهریار فرزند برزو ست، اما در یک روایت، شهریار پسر تیمور و نوۀ برزو خوانده شده است که به همراه پدر و برادرش تورک، به یاری برزین می‌آید و با سپاهیان بهمن نبرد می‌کند. پس از پیروزی پهلوانان سیستان، تیمور، شهریار و تورک را پیش برزین می‌گذارد و خود نزد زال می‌رود (طومار ... ، 900-901). در دست‌نویسی از هفت‌ لشکر به زبان کردی هم، روایاتی از نبرد رستم با ابلیس‌دیو آمده است (نک‍ : ه‍‌ د، رستم و ابلیس‌دیو).
آنچه آمد، مجموعۀ روایاتی است که در طومارهای شاهنامه، به‌اختصار دربارۀ شهریار نقل شده است؛ اما در کهن‌ترین طومار نقالی شاهنامه، به تاریخ 1135 ق، روایاتی هست که چند بخش مهم از شهریارنامه را شامل می‌شود، مانند «قصۀ رفتن رستم به خلاص پاس پرهیزگار» و «قصۀ رفتن رستم و کیخسرو به ولایت مازندران» که به‌تفصیل در این طومار آمده، و همه برگرفته از روایات شهریارنامه است، هرچند که قهرمان این روایات شهریار نیست، بلکه از دیگر پهلوانان خاندان رستم است (طومار، 793-800، 807-812). 

مآخذ

آیدنلو، سجاد، متون منظوم پهلوانی، تهران، 1388 ش؛ اته، هرمان، تاریخ ادبیات فارسی، ترجمۀ صادق رضازادۀ شفق، تهران، 1356 ش؛ امیدسالار، محمود، «باز هم در باب شهریارنامه»، بخارا، تهران، 1396 ش، شم‍ 118؛ همو، «بیان ادبی و بیان عامیانه در حماسه‌های فارسی»، گلستان، تهران، 1377 ش، شم‍‌ 1؛ همو، «شهریارنامه»، دانشنامۀ زبان و ادب فارسی، به کوشش اسماعیل سعادت، تهران، 1391 ش، ج 4؛ بیگدلی، غلام‌حسین، مقدمه بر شهریارنامه، به کوشش همو، تهران، 1358 ش؛ خالقی مطلق، جلال، «نکته‌ای دربارۀ شهریارنامه»، بخارا، تهران، 1395 ش، شم‍ 116؛ خانلری، زهرا، فرهنگ ادبیات فارسی، تهران، 1348 ش؛ دایرة‌‌المعارف فارسی؛ رزمجو، حسین، قلمرو ادبیات حماسی ایران، تهران، 1388 ش؛ ریاحی، محمدامین، فردوسی، تهران، 1375 ش؛ ریپکا، یان و دیگران، تـاریخ ادبیات ایران، ترجمۀ عیسى شهابی، تهران، 1354 ش؛ صداقت‌نژاد، جمشید، طومار کهن شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1374 ش؛ صفا، ذبیح‌الله، حماسه‌سرایی در ایران، تهران، 1384 ش؛ طاهری مبارکه، غلام‌محمد، «عثمان مختاری، شاعری ناشناخته»، ادبستان فرهنگ و هنر، تهران، 1370 ش، شم‍ 16؛ طومار نقالی شاهنامه، به کوشش سجاد آیدنلو، تهران، 1391 ش؛ غفوری، رضا، «چند روایت از شهریارنامه در ادبیات عامیانۀ ایران»، فرهنگ و ادبیات عامه، تهران، 1396 ش، س 5، شم‍ 17؛ همو، مقدمه بر شهریارنامه، به کوشش همو، در دست چاپ؛ «مثنوی شهریارنامه»، منسوب به عثمان مختاری، همراه دیوان همو، به کوشش جلال‌الدین همایی، تهران، 1341 ش؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318 ش؛ منزوی، خطی؛ همو، فهرستواره؛ نظامی عروضی، احمد، چهارمقاله، به کوشش محمد قزوینی، تهران، 1327 ق / 1909 م؛ نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی، تهران، 1363 ش؛ نولدکه، تئودر، حماسۀ ملی ايران، ترجمۀ بزرگ علوی، تهران، 1357 ش؛ هفت‌‌لشکر، به کوشش مهران افشـاری و مهدی مداينی، تهران، 1377 ش؛ همایی، جلال‌الدین، مقدمه بر «مثنوی شهریارنامه» (هم‍‌ )؛ همو، مختاری‌نامه، تهران، 1361 ش؛ یاحقی، محمدجعفر، مقدمه بر دیباچۀ پنجم شاهنامۀ حمزه هرندی اصفهانی، به کوشش همو و محسن حسینی وردنجانی، تهران، 1395 ش؛ یوسفی، غلام‌حسین، فرخی سیستانی، مشهد، 1341 ش؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.