زمان تقریبی مطالعه: 13 دقیقه

شمشاد

شِمْشاد،  از گیاهان مقدس و آیینی نزد ایرانیان، به‌ویژه در مناطق شمال و شمال غربی. تیرۀ شمشادها درختان و درختچه‌هایی‌اند همیشه‌سبز، با برگها و گلهای بسیار زیبا، و در گونه‌های بسیار متنوع، که گاه ارتفاعشان تا 10 متر می‌رسد. 
گونۀ خزری شمشاد بومی جنگلهای شمال ایران است (مظفریان، 88- 89). دیگر گونه‌های آن در ایران عبارت‌اند از: شمشاد رسمی، ابلق زرد و ابلق سفید، نعنایی، اَلِ اسبی (بیشتر در ارسباران، آستارا، تالش، نور، کجور، شیرگاه و گرگان می‌روید)، پیچ، و سفیدْاَل (بومی قفقاز است و در بیشتـر منـاطق شمالی ایـران از آستـارا و کلاردشت تا نور، کتول و گردنۀ چناران رشدونمو دارد). 
در مناطق شمال ایران از شمشاد با نامهای متفاوتی یاد می‌کنند؛ برای نمونه، شومشاد (در آستارا)، کیش (در گیلان و تالش)، شوشار و شیشار (در رامسر و شهسوار)، شار، شَر (در نور و دیگر نقاط مازندران)، و شَهر (در کجور و آمل)؛ البته به گونۀ اَل اسبی (در کتول)، گوشوارک (در شیرگاه)، سیردار (در تالش)، و گیلاس وحشی (در ارسباران)، و نیز به گونۀ موسوم به سفیداَل (در کلارستاق)، سیاه‌شن (در زیارت گرگان)، گوشوارک (در نور)، و گوشْ‌حلقه‌علف (در کتول) گفته می‌شود (نک‍ : ثابتی، 59، 147- 148). 
نوعی شمشاد برگ‌ریز وجود دارد که از آستارا تا میان‌درۀ گرگان می‌روید و در باغها و تفریحگاهها به‌عنوان چپر کاشته می‌شود (آریان‌پور، 84). نیز شمشاد برگ‌پهن قابل کاشت در باغها و گردشگاهها بومی ایران نیست و در سده‌های گذشته از چین وارد شده است (همانجا). نوعی شمشاد هم در شهرهای بزرگ همچون تهران برای تزیین حاشیه‌های باغچه به کار برده می‌شود که دراصطلاح به آن شمشاد اناری می‌‌گویند (ثابتی، 59-60). 
به‌جز سبزینگی و قداست این درخت، و ویژگیهای نمادینش نزد مردم (نک‍ : دنبالۀ مقاله)، استواری و استحکام چوب آن سبب شده است تا همواره در زندگی پیشه‌وران نقشی مهم داشته باشد. شمشاد در فرهنگهای لغت بـا عنوانهایی همچون شمشاد، شمشار، کیش و گاه نیز بقس، عشق، بقش، قتم، کتم، بکسیس، شار و شوشار آمده است (نک‍ : لغت ... ، ذیل شمشار؛ برهان ... ، ذیل کیش؛ غیاث ... ؛ لغت‌نامه ... ). در مواردی نیز آن را به‌سبب شباهتهایی، با دیگر گیاهان معطر، نظیر مرزنگوش (مرزنجوش)، مروه و مورد یکی دانسته‌اند (نک‍ : آنندراج؛ فرهنگ ... ؛ ایرانیکا، IV / 420). واژۀ شمشاد از واژۀ شِمشار / شَمشار در فارسی میانه گرفته شده است (همان، IV / 419؛ پـاشنگ، 404)؛ بنـدهش در بـرشمردن گیاهـان سالـوار (ماندنی)، از شمشاد یاد کرده است. در همین اثر چوب درخت شمشاد و کُنار برای آتش‌افروختن مناسب دانسته شده است (ص 82، 87). این موضوع در باب مربوط به اسطورۀ آفرینش مشی و مشیانه مطرح شده است و نشان از نقش این گیاه در اسطوره‌های ایرانی دارد. 
برخی از محققان معتقدند که نام شمشاد (شوشاد / شوشار) متأثر از واژۀ شوش در معنای سوسن است که نامی عام برای همۀ گیاهان تیرۀ سنبل، زنبق، نرگس، اسپرغم و مورد است. گلهای کبود این دسته از گیاهان در فرهنگ ایرانی همواره نشانه‌ای از سوگ و اندوه ناشی از فراق یار، و یا عزیز ازدست‌رفته بوده است، و از سوی دیگر همراه با درختان تیرۀ سرو، کاج و صنوبر، نشانه‌های اناهیدند (اقتداری، 2 / 1018- 1019). گویا ارتباط گیاهان خوش‌بو و به‌اصطلاح «ریاحین» با غم و اندوه دارای پس‌زمینه‌های فرهنگی است که حتى دیدنشان در خواب به غم و غصه تعبیر می‌شود (نک‍ : بحر ... ، 419). 

فرهنگ مردم

 در مناطق شمالی ایران، به‌ویژه استانهای گیلان، مازندران و منطقۀ تالش، «آقادار»ها (درختان مقدس) بسیار محترم‌اند. از مقدس‌ترین درختان در این مناطق، شمشاد یا کیش است که مراسم آیینی گوناگون به مناسبتهای مختلف و با انگیزه‌های متفاوت دربارۀ آن برگزار می‌شود. شمشاد یا کیش نماد و نشانه‌ای بنیادین برای بقعه‌های متبرک است (پوراحمد، 20). استحکام، استواری، انبوهی و مهم‌تر از همه همیشه‌سبزبودن شمشاد آن را به نمادی از جاودانگی، بی‌مرگی و زایایی مداوم در منطقه تبدیل کرده است. حتى در باورهای اسلامی جنس تابوت حضرت آدم (ع) از چوب شمشاد است (نک‍ : سورآبادی، 1 / 399). همین دیدگاه دربارۀ این درخت سبب می‌شود تا مردم به روشهای مختلف در صدد بهره‌گیری از این نیروی ماورایی و بی‌انتها برآیند. 
ستایش و مقدس‌شمردن این درخت و اجزاء آن (به‌ویژه شاخه‌ها) از راه روشن‌کردن شمع و فانوس در پای آن و یا روی شاخه‌هایش، طلب‌کردن حاجت در حالت طواف گرد آن، دخیل‌بستن، آویختن پارچه و شال سبز بر تنۀ درخت، مراقبت از پاکی و قداست درخت با روشن‌نگه‌داشتن محیط اطراف آن، کشیک‌دادن، پای درخت را با پارچه‌های سبز پوشاندن و حتى دفن‌کردن افراد محترم و مؤمن در زیر آن صورت می‌گیرد. 
شاخۀ درخت کیش متبرک است، چنان‌که چیدن ترکه‌های نازک آن جزئی از آداب زیارت به شمار می‌آید (نک‍ : ه‍ د، درخت)؛ تازه‌عروسانی که مدتی پس از ازدواج بچه‌دار نشوند، به نیت بچه‌دارشدن، با باریکه‌هایی از پارچه‌ای سبزرنگ و رشته‌های کاموا میان دو شاخه از درخت کیش یک گارۀ (گهواره) نمادین درست می‌کنند. روز بعد، که بازمی‌گردند، اگر داخل گاره برگی سبز افتاده باشد، به این معنا ست که به‌زودی صاحب بچه می‌شوند. گاهی نیز با این برگ تفأل می‌زنند؛ یعنی اگر برگ به حالت محدب افتاد، تازه‌عروس صاحب پسر، و اگر به حالت مقعر افتاد، صاحب دختر می‌شود. گاهی این گاره‌ها بر در ورودی بقعۀ امامزاده‌ها بسته می‌شوند. باورهای آمیخته به افسانه دربارۀ سرگذشت این درختان بسیار است (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : پوراحمد، 92-93). 
تقدس درخت شمشاد چندان است که سوزاندن چوب آن را در اجاق بدیمن می‌دانند (مهجوریان، 48). باورهای محلی دیگری نیز دربارۀ آن وجود دارد؛ برای نمونه، به باور کشاورزان، هرگاه گوسفندی برگ درخت شمشاد و جیز (درختی شبیه شمشاد) را بخورد، سال بدی در پیش خواهد بود (عیسى‌پور، 185). 
نقش درخت شمشاد به‌عنوان یک گیاه آیینی در مراسم و آیینهایی چون تیرماه سیزده، چهارشنبه‌سوری، نوروز و نوروزخوانی (ه‍ م‌م)، خانه‌پازنی، و انداختن برخی سفره‌ها آشکار است؛ چنان‌که امروز نیز شمشاد از جملۀ سبزینه‌هایی است که باید بر سفرۀ هفت‌سین حاضر باشد (نک‍ : بلوکباشی، 6). 
نقش آیینی شمشاد پیش از فرارسیدن نوروز ــ یعنی در مراسم نوروزخوانـی و چهارشنبه‌سوری ــ آغاز می‌شود. زنـان کومله‌ای پس از خانه‌تکانی و دورریختن پنهانی کوزه‌های شکسته و خاک‌روبه با جاروی کهنه ــ با این نیت که سبزینگی و خرمی و شادابی بهار را به خانـه آورند ــ در چفت درها و پنجره‌ها برگهای سبز نارنج، پرتقال و شمشاد آویزان می‌کنند (شهاب، 27). 
نقش تبرک‌بخشی شمشاد در نوروز‌خوانی بارزتر است؛ نوروزخوان همراه با دعای خیر و آرزوکردن برکت، شاخه‌ای شمشاد در ظرف هدیۀ صاحب‌خانه می‌گذارد. صاحب‌خانه نیز این شاخه را برای برکت‌زایی بیشتر در انبار غله قرار می‌دهد و یا در آغل دامها می‌گذارد تا آنها را از بلا و بیماری محافظت کند (عبدلی، 414؛ برای آگاهی بیشتر، نک‍ : بشرا و طاهری، جشنها ... ، 33). گاه نیز شاخۀ دریافتی از نوروز‌خوان ــ به این امید که محصول برنج پربارتـر شود ــ در تیم‌جـار (خـزانۀ بـذر شالـی) کاشتـه می‌شود (حسن‌زاده، 71). 
در گامیش‌بان ماسال شاندرمن، رسم گرفتن سرشاخۀ شمشاد از نوروزخوانان رایج است. در سیمبر صومعه‌سرا، اگر نوروزخوانان سرشاخۀ گیاه همیشه‌سبز شمشاد را با خود نمی‌آوردند، صاحب‌خانه بر سرشان آب می‌پاشید (بشرا و طاهری، همان، 34). گاهی سرشاخۀ تقدیمی را در حلقۀ چفت بیرونی در می‌گذارند؛ این هدیۀ برگرفته از طبیعت هیچ‌گاه دور انداخته نمی‌شود و حتى آن را روی سفرۀ هفت‌سین می‌گذارند. پس از برچیدن سفرۀ سال نو، صاحب‌‌خانه آن را چند بخش می‌کند و در انبار برنج، کوروج (انبار خوشه‌های دروشدۀ شالی)، طویله و محل پرورش کرم ابریشم قرار می‌دهد. در غرب گیلان سرشاخۀ شمشاد سفرۀ هفت‌سین را در گِل خزانۀ شالی‌کاری فرومی‌کنند تا برکت و تازگی و سرسبزی به آن منتقل شود (همان، 35). 
چنان‌که اشاره شد، شاخۀ شمشاد در چهارشنبه‌سوری نیز کاربرد دارد؛ برای نمونه، در برخی از روستاهای لاهیجان، «لالِ آب» را همراه با چند شاخۀ کیش و دسته‌ای گل بنفشه به خانه می‌آورند، اندکی از آن را به در و دیوار اتاق می‌پاشند و سبزه و گل را گوشۀ اتاق می‌گذارند. لال آب، آبی است که زن خانه بدون کلامی سخن‌گفتن، در سحرگاه چهارشنبه‌سوری از چشمه برمی‌دارد (همان، 74). خانه‌پازنی نیز پس از مراسم چهارشنبه‌سوری با نصب شاخۀ شمشاد بر در خانه آغاز می‌شود. در آیین «لال شوش‌زنی» هم، کسی‌که او را لال مار، لال شیش و یا لال شوش می‌نامند، به سراغ زنان نازا، حیوانات سترون، درختان بی‌بار و دختران شوهرنکرده می‌رود و با ترکه‌ای به نام شوش یا شیش (در معنای شمشاد) به آنها ضربه‌ای می‌زند. فردی دیگر ضامن آنها می‌شود و ضمانت می‌کند که آنها حتماً بارور خواهند شد (روح‌الامینی، 110-111). 
در مراسم حنابندان در غرب گیلان نیز، ترکۀ شمشاد عنصر اصلی زایایی و باروری شمرده می‌شود (نک‍ : حسن‌زاده، همانجا). باور به زندگی‌بخشی گیاهانی همچون شمشاد و مورد در رسوم کهن ــ کـه امروزه منسوخ شده‌اند ــ بسیـار بـه چشم می‌خـورد؛ برای نمونه، وجود برگهای شمشاد در سفرۀ جشن آفرینگان و شاخه‌هایی از برگهای سبز آن در سفره‌های مراسم پُرسه از این دست بوده است (نک‍ : ده‌بزرگی، 450، 456). هنوز در برخی مناطق، برای درمان نازایی و ناباروری زنان از راه باطل‌کردن سحر و جادو، از شمشاد نیز بهره می‌جویند؛ به این ترتیب که برای گرفتن آب چهل‌کلید، جامی را پر از آب می‌کنند و شانه‌ای چوبی و یک برگ شمشاد در آن می‌اندازند؛ آنگاه دسته‌کلیدی را که 40 کلید بر آن است، در آن آب فرومی‌برند؛ سپس زن را در حمام رو به قبله می‌نشانند و بسم‌الله‌گویان این آب را در دستار سیدی که روی سر او نگه داشته‌اند، می‌ریزند تا از آن بگذرد و بر سر زن جاری شود (شاملو، دفتر 1 / 114؛ نیز نک‍ : ه‍ د، جام چهل‌کلید؛ جادو). 
شمشاد و اجزاء آن در پزشکی مردمی نیز کاربرد دارد؛ برای نمونه، در گیلان برای درمان کرم کدو، جوانه‌های تازۀ درخت شمشاد را می‌گرفتند و می‌ساییدند و آب آن را از صافی می‌گذراندند؛ به مایع به‌دست‌آمده «کیش‌گوفه» می‌گفتند و حدود یک استکان از آن را به مریض می‌دادند (پاینده، 263). در روستاهای لات و فشتکۀ خمام و لیل لاهیجان، با قاشق چوبی تراشیده‌شده از شمشاد، 40 بار بر محل گزش سگ هار آب می‌ریختند (بشرا، 44). در رشت نیز برای بهبود زخم گوشه‌های لب، انتهای قاشق چوبی تراشیده از شمشاد را به دهان می‌گرفتند و لبها را بر آن می‌فشردند تا زخمها با قاشق چوبی مماس شود؛ باور داشتند که با گرم‌کردن انتهای قاشق، درمان مؤثرتر می‌شود (همو، 75). 
برخی خواص درمانی متنوعی برای شمشاد قائل‌اند؛ ازجمله: تقویت مو و تأثیر در سیاهی آن در ترکیب با حنا، استحکام‌بخشیدن به مفاصل در ترکیب برگ شمشاد با سفیدۀ تخم‌مرغ، تسکین درد مقعد بیرون‌زده و بهبود آن از راه دودکردن برگ خشک شمشاد در زیر پا، درمان باد سرخ و جوشهای تاول‌دار با ضماد برگ پخته، رفع آثار لک‌و‌پیس با مالیدن خمیر حاصل از کوبیدۀ برگ خشک آن و عسل، و رفع اسهال و آب‌ریزش دهان با خوردن نرم‌کردۀ تخم آن با آب (شهری، 5 / 363)؛ بااین‌‌حال، درمجموع، منابع کهن طب سنتی به این گیاه اشاره‌ای نکرده‌اند. ظاهراً کهن‌ترین منبعی که به خواص بَقس (در سریانی، شمشار) اشاره کرده، رسالۀ ابن‌بیطار است (1 / 103؛ نیز نک‍ : ایرانیکا، IV / 420؛ انطاکی، 1 / 74-75؛ حکیم مؤمن، 92). نیز با گرم و خشک دانستن شمشاد، به خواص درمانی ثانویۀ این گیاه پرداخته‌اند. 
از دیگر کاربردهای شمشاد در زندگی مردم، استفاده از آن در ساخت ابزار و اثاث‌ خانه است. در شمال ایران وسایل بسیاری را از چوب درخت شمشاد می‌سازند؛ ازجمله، کَچه (قاشق) در اندازه‌های مختلف، کَترا (کفگیر)، طبق، برپاچ (طبقی برای بوجاری) (عیسى‌پور، 222)، شانه و کیش‌خال (جارویی ساخته‌شده از شاخه‌های نازک شمشاد) (ثابتی، 60؛ همایونی، 78؛ شهاب، 228). در ارسباران و آستارا از چوب نوعی شمشاد به نام شیمشیر، زغالی مرغوب تهیه می‌شود ( ایرانیکا، IV / 419). 
استفادۀ دیگر از چوبهای محکم شمشاد در ناحیۀ تنکابن، به‌عنوان تله‌های شکار گرازهای آسیب‌رسان به مزارع است؛ به این ترتیب که ترکه‌های محکم نوک‌تیزشدۀ شمشاد را همچون نیزه در لابه‌لای گل‌و‌لای فرومی‌کنند تا حیوان پس از افتادن در آن از پای درآید (دانای علمی، 83). چوب سخت و براق شمشاد، آن را برای کارهایی چون معرق و خاتم‌سازی مناسب کرده است (نک‍ : کریم‌نیا، 60؛ طهوری، 40).
شمشاد و ویژگیهایش در تشبیهات، استعارات، کنایات و مثلهای ادبیات فارسی بازتاب فراوان دارد؛ تشبیه زلف و طره به شمشاد، و تعبیرهای شمشادقد و شاخ شمشاد برای تحسین راست‌قامتی و بلندقدی زبانزد است (دهخدا، 3 / 1455؛ معین؛ رنگچی، 254-256). دیوان شاعران پارسی‌گوی سراسر آکنده از تشبیه‌ها و تعبیرهای زیبا دربارۀ شمشاد است؛ از فرخی سیستانی، قطران تبریزی و خاقانی گرفته تا حافظ، صائب و بیدل (برای آگاهی بیشتر، نک‍ : گرامی، 229-234). 
زیبایی و استواری و درعین‌حال انعطاف‌پذیری شمشاد گاهی آن را حتى از سرو در ادب فارسی دلرباتر ساخته است؛ چنان‌که حافظ می‌گوید: شمشاد خرامان کن و آهنگ گلستان کن / تا سرو بیاموزد از قد تو دلجویی (ص 267). رامسریها در مثل می‌گویند: «قاشق مرغوب از چوب شمشاد را مادر به پسرش می‌دهد» (ذوالفقاری، 2 / 1372). در برخی از حکایتها آمده است که خداوند کلاغ را مأمور بردن آب حیات برای آدمیان می‌کند، اما کلاغ از ترس آنکه آدمی پس از نامیراشدن، دمار از روزگارش برآورد، بر درخت شمشادی می‌نشیند و آب حیات را بر سر خود می‌ریزد؛ درخت شمشاد بی‌خزان می‌شود و کلاغ چون خدعه کرده بود، به‌جای بی‌مرگ‌شدن، دیرزی می‌ماند (بشرا و طاهری، باورها ... ، 38). 

مآخذ

آریان‌پور، علیرضا، پژوهشی در شناخت باغهای ایران و باغهای تاریخی شیراز، تهران، 1365 ش؛ آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابن‌بیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، قاهره، دارالمدینه؛ اقتداری، احمد، دیار شهریاران، تهران، 1354 ش؛ انطاکی، داود، تذکرة اولی الالباب، قاهره، مکتبة الثقافة الدینیه؛ بحر الفوائد، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، 1345 ش؛ برهان قاطع؛ بشرا، محمد، طب سنتی مردم گیلان، رشت، 1389 ش؛ همو و طاهر طاهری، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386 ش؛ همان دو، جشنها و آیینهای مردم گیلان (آیینهای نوروزی)، رشت، 1385 ش؛ بلوکباشی، علی، «ضیافتی روحانی بر سر خوان نوروزی»، حافظ، تهران، 1384 ش، شم‍ 13؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ پاشنگ، مصطفى، فرهنگ پاشنگ: ریشه‌یابی واژگان پارسی، تهران، 1377 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ پوراحمد جکتاجی، محمدتقی، فرهنگ عـامیانـۀ زیـارتگاههـای گیـلان، رشـت، 1387 ش؛ ثابتـی، حبیـب‌الله، درختـان و درختچه‌های ایران، تهران، 1344 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش ابوالقاسم انجوی شیرازی، تهران، 1367 ش؛ حسن‌زاده، علیرضا، «رمزگشایی یک آیین»، کتاب ماه هنر، تهران، 1389 ش، شم‍ 29-30؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386 ش؛ دانای علمی، جهانگیر، فرهنگ عامۀ مردم تنکابن، تهران، 1389 ش؛ ده‌بزرگی، ژیلا، «سفره‌های کهن ایرانی»، چیستا، تهران، 1385-1386 ش، س 24، شم‍ 6-7؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1338 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ رنگچـی، غلامحسین، گل و گیاه در ادبیات منظوم فـارسی، تهـران، 1372 ش؛ روح‌الامینی، محمود، آیینها و جشنهای کهن در ایران امروز، تهران، 1376 ش؛ سورآبادی، عتیق، تفسیر (ترجمه و قصه‌های قرآن)، به کوشش یحیى مهدوی و مهدی بیانی، تهران، 1338 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف آ، تهران، 1357 ش؛ شهاب کومله‌ای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ طهوری، دلشاد، هنر خاتم‌سازی در ایران، تهران، 1365 ش؛ عبدلی، علی، «نوروز در تالش»، چیستا، تهران، 1368 ش، س 6، شم‍ 7- 8؛ عیسى‌پور، عزیز، گالشها: دامداری، کوچ و زندگی مردم جنگل و کوهپایه‌نشین تنکابن، تهران، 1388 ش؛ غیاث‌ اللغات، غیاث‌الدین محمد رامپوری، بمبئی، 1349 ق؛ فرهنگ رشیدی، عبدالرشید تتوی، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1337 ش؛ کریم‌نیا، مینو، معرق روی چوب، تهران، 1381 ش؛ گرامی، بهرام، گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی، تهران، 1386 ش؛ لغت فرس، اسدی طوسی، به کوشش فتح‌الله مجتبائی و علی‌اشرف صادقی، تهران، 1365 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مظفریان، ولی‌الله، درختان و درختچه‌های ایران، تهران، 1383 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1382 ش؛ مهجوریان نماری، علی‌اکبر، باورها و بازیهای مردم آمل، ساری، 1374 ش؛ همایونی، صادق، گوشه‌هایی از آداب‌ورسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش؛ نیز: Iranica.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.