شطرنج
شَطْرَنْج، از بازیهای فکری بسیار رایج که اصل آن از هند گرفته شده است.
در زبان فارسی میانه این بازی چَترنگ خوانده میشد. نام مهرههای شطرنج در زبانهای اروپایی از نامهای فارسی آنها وام گرفته شده است. در 3 متن پهلوی، به بازی شطرنج اشاره شده است: 1. کارنامۀ اردشیر بابکان، که در آن از مهارت اردشیر در این بازی سخن رفته است (ص 15)؛ 2. «خسرو قبادان و ریدک»، که در آن آمده خسرو پرویز در بازیهای شطرنج و نرد بر رقیبان خود چیره بوده است (متون ... ، 73)؛ 3. «گزارش شطرنج و نهش نیوْاردشیر» (شرح بازی شطرنج و اختراع تختهنرد)، که در آن گفته میشود پادشاه هند، دیوسَرم، بازی شطرنج را بهعنوان یک چیستان برای خسرو انوشیروان (سل 531- 579 م) میفرستد. بزرگمهر، وزیر خسرو، این چیستان را حل میکند و بعد بازی نیواردشیر (تختهنرد) را اختراع میکند و آن را بهعنوان چیستان نزد هندوها میفرستد (همان، 152-157). این داستان در شاهنامۀ فردوسی (نک : 7 / 304- 319) و تاریخ ثعالبی (ص 402-404) نیز آمده است.
شواهدی موثق وجود دارد که نشان میدهد این بازی در صدر اسلام شناختهشده بود، زیرا در احادیث بسیاری به شطرنج اشاره شده است که نهتنها مدارکی دال بر دلمشغولی موافقان و مخالفان این بازی است، بلکه نشان میدهد که مسلمانان خیلی زود با این بازی آشنا شدند. خاستگاه هندی این بازی در متونی به زبان عربی هم ذکر شده است (نک : ابنندیم، 221-222؛ مسعودی، 1 / 72-74؛ آملی، 3 / 561-563). ازاینروی و نیز از نامهای فارسی مهرهها، بهوضوح پیدا ست که شطرنج را اعراب از ایران به غرب بردند (گردیزی، 87؛ نیز نک : قیسی، 10- 19).
در منابع آمده است که بازیکنان ثروتمند برای خود مهرههایی از چوب، عاج یا سنگ میساختند (برای نمونه، نک : فردوسی، 7 / 306، 309).
شطرنج در دورۀ اسلامی محبوبیت داشت؛ مسعودی (د 345 یا 346 ق / 956 یا 957 م) 6 نوع مختلف بازی شطرنج را ذکر کرده، که در زمان او رواج داشته است (2 / 703-704). در این دوره، شطرنج را کموبیش با ترتیب و چینش امروزی، و با همین مهرهها بازی میکردند؛ اما خانههای آن با رنگهای «سرخ» و «سیاه» تفکیک میشد. از میان اندک تفاوتهایی که قواعد آن زمان با دوران جدید داشت، مهمترینشان محدودیت حرکت مهرۀ وزیر به یک خانه در هر نوبت بود. در عصر ساسانی، براساس متن پهلوی «گزارش شطرنج»، شاه در مرکز، دو رخ در دو جناح چپ و راست آن، و وزیر (فرزین) در کنار شاه قرار میگرفتند. فیلها، اسبها و سربازان پیاده نیز در ردیف جلو چیده میشدند. فردوسی هم ترتیب چینش شطرنج را به همین صورت آورده، و از نامهای شاه، رخ، دستور، پیل، اسپ و پیاده استفاده کرده است (7 / 306، 309-310). این نامها به همینگونه به زبان عربی رفتند و یا به آن زبان ترجمه شدند و از آنجا به زبانهای اروپایی راه یافتند (قیسی، همانجا؛ شرفالدین، 45-47؛ برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ واژگان فارسی و اصطلاحات خاص شطرنج، نک : دهخدا، 1 / 362، 432، 439، 488، 526، 2 / 888؛ بیات، 44-46).
نخستین رسالههای فنی دربارۀ شطرنج در سدۀ 3 ق / 9 م، نوشته شدند که از گزارشهای نویسندگان نسلهای بعد، از آن رسالهها آگاهیم (ماری، 169-170؛ نیز نک : دانشپژوه، 67-71). در این رسالهها، وضعیتهای مختلف «وسط بازی و آخر بازی»، طرح، و به بحث گذاشته شده بود؛ نیز اینکه یک نوبت (دست) بازی به مساوی یا کیش و مات (شاهمات) ختم میشد. تصور بر این است که واژۀ مات از صرف فعل عربی «ماتَ» آمده است، اما چنانکه در شاهنامه هم دیده میشود، برخلاف شاه که مغلوب و زمینگیر، یعنی مات میشود، مهرههای دیگر کشته میشوند (نک : ماری، 159)؛ پسْ مات واژهای عربی نیست، بلکه واژهای فارسی به معنای سرگشته و حیران است (معین، ذیل واژه). شاردن نیز در 1081 ق / 1670 م مطلبی نوشته که تأییدی بر این توضیح است: واژۀ شاهمات که زمانی به کار میرود که بخواهند بگویند شاه کم مانده است به دست رقیب بیفتد، به معنای آن است که شاه در حیرت فرو رفته، و ماتش برده است (III / 452-453)؛ افزونبراین، اصطلاح شاهمات در زبان عربی ظاهراً وامگرفته از فارسی است (دوزی، I / 717).
بازیکنان شطرنج را در 5، و بهطور استثنایی در 6 طبقه دستهبندی میکردند. بالاترین طبقه، یعنی استاد بزرگ (عالیه)، گاه معرف مقامی حرفهای بود. به بازیکنان پایینتر ممکن بود امتیازاتی داده شود. مهارت در بازی میتوانست ثروت، و افزونبرآن، اجازۀ ورود به میان اشراف را به ارمغان آورد. بازیکردن همزمان با چند رقیب یا با چشم بسته، مهارتهایی تحسینبرانگیز بودند. بازیکن ماهر میتوانست با سفر به شهرها و [بازی با بازیکنان مختلف] امرار معاش کند (قیسی، 10- 19).
دانشمندان هم دربارۀ ویژگیهای ریاضی شطرنج نظریهپردازی میکردند، خاصه دربارۀ محاسبات و تفاسیر مربوط به انتظام گیتی از خانههای 1 تا 64. بیرونی در تحقیق ما للهند (1 / 143-145) گونهای از شطرنج را شرح داده است که با یک جفت تاس و میان 4 بازیکن بر یک صفحۀ معمولی هشتخانه در هشتخانه بازی میشود؛ او در آثار الباقیه (ص 207-212) به ابعاد ریاضی مسئلۀ «تکرار (ضربِ مضاعف) شطرنج و محاسبۀ آن» میپردازد. مشهور است که مخترع شطرنج تقاضا کرده بود پاداشش را به این صورت بپردازند که دانهای گندم روی نخستین خانۀ شطرنج بگذارند، در خانۀ دوم آن را دو برابر کنند، و بعد در هر خانه که پیش میروند، آن را به توان دو کنند تا به خانۀ شصتوچهارم برسند و مجموع گندمهای روی صفحه را به او بدهند؛ در ادامه، مشخص شد که این مقدارِ در ظاهر ناچیز را با کلّ گندم جهان هم نمیتوان پرداخت (یعقوبی، 110-114).
بازی شطرنج بخشی جداییناپذیر از فرهنگ ایرانی بوده است. این بازی در متون مختلف فارسی بسیار آمده، و در مینیاتورهای ایرانی به تصویر کشیده شده است (برای آگاهی بیشتر، نک : تیتلی، 230). شطرنجْ بازی حاکمان بود (نک : فقیهی، 87) و دانستن شیوۀ بازی نرد (ه م) و شطرنج یکی از مهارتهای لازم برای ندیم پادشاه به شمار میرفت (نظامالملک، 121). کموبیش همۀ شاعران بزرگ مثل معزی، سنایی، خیام، عطار، اوحدی، خاقانی، عنصری، مولوی، سعدی و حافظ در اشعارشان بازی شطرنج را بهعنوان استعارهای برای کشمکش میان انسانها و هوسبازی آنها به کار بردهاند.
از سوی دیگر، بعضی از نویسندگان، برای نمونه نویسندۀ قابوسنامه، به افراط در بازی نرد و شطرنج هشدار دادهاند (عنصرالمعالی، 77)؛ او از موضع روحانیان محافظهکاری پیروی کرده است که شطرنج را حرام اعلام کرده بودند. شطرنج در نظر ابوحنیفه حرام بود، اما از نظر شافعی به این 3 شرط حلال بود: هیچ شرطی بسته نشود، بهسبب آن نماز ترک نشود یا به تأخیر نیفتد، و در آن افراط نشود (نک : بحر ... ، 207). غزالی بازی شطرنج را در ردیف کبوتربازی و قماربازی دانسته، و ازاینرو آن را حرام شمرده است (2 / 12). علمای شیعه هم وقتی قمار در بازی وجود داشته باشد، عموماً بر این نظر بودهاند (نک : واثقی، 304- 309). بااینحال، بیشتر علما بر این اعتقاد بودند که این بازی مکروه است و بعدها نظرشان دربارۀ آن مثبتتر هم شد (همانجا).
بااینهمه، شطرنج در سراسر تاریخ ایران محبوبیت بسیاری داشته است. حاکمانی مثل عضدالدوله و تیمور در بازی شطرنج الگوی جامعه بودند (برای مطالعه دربارۀ رواج شطرنج در دورۀ سلجوقیان، نک : راوندی، 407-416). تیمور که علاقهای وافر به شطرنج داشت، بهترین بازیکنان شطرنج را در دربارش یا نزدیک به آن نگه میداشت. بهترین بازیکن او علاءالدین تبریزی بود که رسالهای هم در باب شطرنج، با عنوان «شطرنج و نظریۀ بازی شطرنج» نوشت. به نوشتۀ ابنعربشاه، «یکی از مهارتهای او در بازی شطرنج این بود که فکر نمیکرد و به محض اینکه رقیبش پس از تأمل و تأخیر طولانی حرکتش را انجام میداد، او بدون لحظهای درنگ حرکت میکرد؛ او همزمان با دو رقیب بازی میکرد و مهارتش را با بازی یکدستی در برابر دو رقیب به نمایش میگذاشت و با امیر تیمور هم بازی میکرد، و دیدهام که شطرنج مدور و شطرنج دراز هم داشت» (ص 212، 222-223).
در عصر صفویه شطرنج در قهوهخانهها بازی میشد و همۀ مردم، از اعیان و عوام، بدان میپرداختند (اُلئاریوس، 2 / 610). مهرههای شطرنج را از جنسهای مختلف سنگها میساختند، ازجمله از مرمر مشهدی (محمد بن منصور، 233). به نوشتۀ شاردن، شمار کمی از مقامات عالی شطرنج بازی میکردند. ایشان این بازی را برای بقیه غیرمجاز میدانستند؛ اما اینطور نبود که مثل دیگران آن را حرام بدانند. او ادامه میدهد: ایرانیها به این بازی ارزش بسیار میگذارند و میگویند هرکس در بازی شطرنج مهارت داشته باشد، شایستۀ حکمرانی بر جهان است؛ همچنین میگویند برای کسب مهارت در بازی شطرنج، باید حریف را 3 روز در تردید نگاه داشت (III / 452). بااینحال، در 1105 ق / 1694 م، شاه سلطان حسین بازی شطرنج را ممنوع اعلام کرد (موسوی، 36)؛ اما این ممنوعیت چندان دوام نداشت.
در سدۀ 13 ق / 19 م، شطرنج در میان فقرا هم بازی میشد و آن را لیلاج میخواندند؛ اما این بازی بهویژه در میان طبقۀ اعیان محبوبیت داشت (برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ لیلاج، نک : لغتنامه ... ، ذیل لجلاج و لیلاج؛ غیاث ... ). ثروتمندان بیشتر اوقات در بازی شرطبندی میکردند. مردم در قهوهخانهها و خانهها، معمولاً روی پارچهای کتانی که بر آن خانههای شطرنج کشیده شده بود، شطرنج بازی میکردند (بصیرالملک، 178، 395، 464، 482؛ معیرالممالک، 44-45). ناصرالدین شاه بازی شطرنج را دوست داشت و وقتی یک قهرمانِ بازی شطرنج از افغانستان برای مسابقهای به تهران آمده بود، او را به بازی دعوت کرد. بازی به شاهمات ختم شد و شاه انگشتری گرانقیمت به آن قهرمان بخشید. پسر شاه، ظلالسلطان، هم عاشق بازی شطرنج بود و آن را نوعی قمار میدانست (همو، 43). برخی از دختران هم هرگاه فرصت مییافتند، شطرنج بازی میکردند (رایس، 95).
به نوشتۀ پولاک ایرانیها در سدۀ 13 ق / 19 م، بدون اینکه مثل اروپاییها چندان مطالعه و تأملی در حرکاتشان کنند، شطرنج بازی میکردند، هرچند قواعد بازی در هر دو جا یکسان بود (I / 344-345). ویلز با این ارزیابی موافق است؛ اما اذعان دارد که قواعد بازی حاکمان تفاوت داشته است. او مینویسد: «شطرنج را بیشتر طبقات بالاتر بازی میکنند، ولی بهسیاق هندی، پیاده در آغاز فقط یک خانه میتواند جلو برود، نه دو خانه، آنطورکه ما بازی میکنیم» (ص 132؛ نیز نک : معیرالممالک، 59، 114).
امروزه هم شطرنج در ایران بازی میشود و مسابقات قهرمانی سالیانه برای زنان و مردان برگزار میگردد. صفحات و مهرههای چوبی زیبایی در کردستان، بهویژه در سنندج، ساخته میشوند (طباطبایی، 493-497؛ ایازی، 670-671).
مآخذ
آملی، محمد، نفائس الفنون، به کوشش ابوالحسن شعرانی، تهران، 1381 ش؛ ابنعربشاه، احمد، عجائب المقدور، قاهره، 1305 ق؛ ابنندیم، الفهرست؛ اُلئاریوس، آدام، سفرنامه (اصفهان خونین شاه صفی)، ترجمۀ حسین کردبچه، تهران، 1379 ش؛ ایازی، برهان، آیینۀ سنندج، تهران، 1371 ش؛ بحر الفوائد، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1345 ش؛ بصیرالملک شیبانی، طاهر، روزنامۀ خاطرات، به کوشش ایرج افشار و محمدرسول دریاگشت، تهران، 1374 ش؛ بیات، سعیدرضا، «عرصۀ شطرنج رندان (شطرنج در گسترۀ ادب پارسی)»، ادبستان، تهران، 1370 ش، س 3، شم 2؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، ترجمۀ اکبر داناسرشت، تهران، 1386 ش؛ همو، تحقیق ما للهند، ترجمۀ منوچهر صدوقی سها، تهران، 1362 ش؛ ثعالبی، عبدالملک، تاریخ (پارۀ نخست، ایران باستان)، ترجمۀ محمد فضائلی، تهران، 1368 ش؛ دانشپژوه، محمدتقی، «چند اثر در موسیقی و شطرنج»، راهنمای کتاب، تهران، 1353 ش، س 17، شم 1-3؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1352 ش؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال و مجتبى مینوی، تهران، 1333 ش؛ رایس، کلارا کولیور، زنان ایرانی و راه و رسم زندگی آنان، ترجمۀ اسدالله آزاد، تهران، 1383 ش؛ شرفالدین علی یزدی، منظومات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1386 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ عنصرالمعالی کیکاووس، قابوسنامه، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهـران، 1352 ش؛ غزالـی، محمد، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، 1361 ش؛ غیاث اللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، به کوشش منصور ثروت، تهران، 1375 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق و ابوالفضل خطیبی، تهران، 1386 ش؛ فقیهی، علیاصغر، شاهنشاهی عضدالدوله، تهران، 1347 ش؛ قیسی، زهیر احمد، تاریخ الشطرنج الکبیر، بغداد، 1420 ق / 1999 م؛ کارنامۀ اردشیر بابکان، آوانویسی و ترجمۀ بهرام فرهوشی، تهران، 1354 ش؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار (تاریخ)، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1363 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ متون پهلوی، گردآوری جاماسب ـ آسانا، ترجمۀ سعید عریان، تهران، 1371 ش؛ محمد بن منصور، «گوهرنامه»، به کوشش منوچهر ستوده، فرهنگ ایرانزمین، به کوشش محمدتقی دانشپژوه و دیگران، تهران، 1335 ش، شم 4؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، 1390 ش؛ معیرالممالک، دوستعلی، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه، تهران، 1390 ش؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1360 ش؛ موسوی فندرسکی، ابوطالب، تحفة العالم، به کوشش رسول جعفریان، تهران، 1388 ش؛ نظامالملک، حسن، سیرالملوک (سیاستنامه)، به کوشش هیوبرت دارک، تهران، 1347 ش؛ واثقی راد، محمدحسین، «حکم شطرنج در نظرگاه شیخ انصاری»، فقه، قم، 1373 ش، شم 1؛ ویلز، چارلز جیمز، ایران در یک قرن پیش، ترجمۀ غلامحسین قراگزلو، تهران، 1368 ش؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، ترجمۀ محمدابراهیم آیتی، تهران، 1347 ش؛ نیز: