شب برات
شَبِ بَرات، یا لیلة البرات / لیلة البرائة یا شب چک، از شبهای مقدس و محترم میان مسلمانان که آیینها و مراسم آن با برخی از آیینهای کهن ایرانی مشابهت دارد.
در فرهنگ مردم ایران، از دیرباز باورهایی گوناگون دربارۀ شب برات وجود داشته، و اوقات مختلفی برای آن ذکر شده است. آیینها و مراسمی نیز در این شب رایج بوده، که مهمترین و شایعترین آنها بزرگداشت مردگان است. خاستگاه و اصل مناسک مربوط به شب برات را با برخی از آیینهای ایران باستان ازجمله روزهای پنجه یا خمسۀ مسترقه (ه م) و جشن فروردگان مرتبط دانستهاند.
«برات» واژهای عربی از ریشۀ برائت، به معنی بیزاری و دوریجستن و بریءالذمهشدن از دین است و برات خود به معنی نوشتهای است که دولت با آن به خزانه یا حکام حوالۀ وجهی دهد (معین، ذیل واژه؛ دبا، 11 / 612-615؛ دانشنامه ... ، 2 / 597- 598)؛ جمع برات را بهاشتباه «بروات» (بر وزن صلوات) گفتهاند که از غلطهای مشهور است ( لغتنامه ... ، ذیل واژه؛ خیامپور، 12). این واژه ترکیباتی گوناگون دارد که از جملۀ آنها ست: «براتکش» به معنی براتدهنده؛ «براتگیر» به معنی دریافتکنندۀ برات؛ «برات بر شاخ آهو» به معنی وعدۀ دروغدادن؛ «برات بر یخ» به معنی وعدۀ بیاساس؛ «براتی» به معنی جامۀ کهنهای که بهعنوان مواجب به کسی دهند؛ و جز آن ( لغتنامه، ذیل برات، براتی). سبب نامگذاری این شب به برات از آن جهت است که از دیرباز به عقیدۀ مردم، برات یا اماننامۀ آزادی از آتش دوزخ برای بندگانی که در این شب عبادت کنند، نوشته خواهد شد؛ و یا بندگان در این شب از آتش دوزخ بیزاری میجویند (نک : بیرونی، التفهیم، 252؛ بحر ... ، 61)؛ ازاینرو، مسلمانان در این شب به عبادت و شبزندهداری میپردازند و مراسمی همچون شبهای قدر برگزار میکنند. به عقیدۀ مسلمانان در این شب، خداوند حکم خود را نسبت به تقدیر یکسالۀ آنان دربارۀ مرگ و زندگی و معیشت و نیز گناهانی که باید بخشیده شود و افرادی که باید مجازات شوند، صادر میکند (کاکارزای، 92؛ قس: مردوک، 76).
زمان شب برات
عموماً شب نیمۀ شعبان را شب برات میدانند (نک : بیرونی، همانجا، آثار ... ، 456؛ گردیزی، 211؛ بحر، همانجا؛ ترجمه ... ، 5 / 1671؛ میبدی، 9 / 102)؛ اما روزها و شبهایی دیگر نیز به این نام خوانده شدهاند. بیشتر پژوهشگران سخن بیرونی را ترجیح دادهاند؛ هرچند، برخی دیگر بر این اعتقادند که با احتساب دیگر آرا نمیتوان شک و تردید را بهکلی از خاطر راند و تنها به یک نظر اعتماد کرد (رواقی، 208). البته ازآنجاکه شب برات ریشه در باورهای ایران باستان دارد، مسلماً نسبتدادن آن به شب نیمۀ شعبان کمی غریب به نظر میرسد، زیرا روزهای پنجه و جشن بزرگ فروردگان، پیش از ورود اسلام، در روزهای آبان و یا اسفند برگزار میشد. اما برخی پژوهشگران بهسبب درنظرگرفتن سالهای کبیسه و جابهجاشدن این ایام در طول سال، این اشکال را تاحدی قابل توجیه دانستهاند (نک : سیدی، 25- 29؛ نیز نک : راشدمحصل، 762-765).
برخی از مردم ایران شبهای 12 تا 15 شعبان را اوقات برات میدانند و 12 شعبان را اول برات میخوانند (نک : هدایت، 156) و برخی شب 23 ماه رمضان را به آن نسبت میدهند (همو، 77). گاه نیز ماه شعبان را «ماه برات» مینامند (اصفهانی، 478؛ راشدمحصل، 763). برخی از مسلمانان نیز شب برات را شب ماه کاملِ پیش از آغاز ماه رمضان میدانند (کاکارزای، همانجا).
نامها
شب برات با نامهایی دیگر چون شب نُسخه، شب فرق و شب عرض نیز شناخته میشود (میبدی، همانجا)؛ همچنین، در اشعار فارسی از آن با عنوان شب چک یاد شده است: چراغان در شب چک آنچنان شد / که گیتی رشک هفتمآسمان شد (رودکی، 278)؛ کرد گردون به ده انگشت چراغ از پی آنک / یافت از طرۀ مشکین خط او شب چک (شمس، 53). گاه نیز با نام «شب شک» در همین معنی آمده است: تا نباشد چو روز، شب به صفت / روز خصم تو چون شب شک باد (جبلی، 1 / 615).
در فارسی میانه، واژۀ هممعنی برات یا چک، «ترفتگ» بوده است، چنانکه ترکیب معرب جعلی «خمسۀ مسترقه» برای عبارت پهلوی «پَنجَگ مَس ترفتگ» به کار میرفته است. ازآنجاکه در زبان پهلوی، «مس» به معنای «بزرگ» بوده است، این عبارت پهلوی به معنی «پنجۀ بزرگ برات (یابی)» خوانده میشد که همان روزهای پنجۀ معروف است (رضازاده، 102-103).
واژۀ «چک» معادل فارسی برات، در معنی «دریافت برگهای از دولت بهمنظور مواصلات مالی یا گواهی انتصاب به منصبی دولتی» رایج بوده است. کاربرد این واژه در این معنی قدمتی زیاد دارد ( لغتنامه، ذیل واژه؛ نیز نک : داوری، 57-67)؛ چنانکه در دیوان سوزنی سمرقندی (سدۀ 6 ق / 12 م) آمده است: تا لوح آسمان چک ارزاق خلق شد / تو خلق را به مردی مضمون آن چکی (ص 292)؛ همچنین، در شاهنامه آمده است: به قیصر سپارم همه یکبهیک / ازین پس نبشته فرستیم و چَک (فردوسی، 8 / 102؛ برای نمونههای دیگر، نک : انوری، 277؛ فخرالدین، 360).
البته فارسیزبانان واژۀ «برات» عربی را نیز بهعنوان اصطلاحی دیوانی به کار میبردهاند (هاشمینژاد، 90)؛ چنانکه در اشعار حافظ، این واژه در معنای مذکور به کار رفته است، برای نمونه: برات خوشدلی ما چه کم شدی یا رب / گرش نشان امان از بد زمان بودی (ص 299). اما حافظ در این بیت از غزل معروف خود، بهطور غیرمستقیم اشارهای هم به ارتباط این واژه با شب قدر دارد: چه مبارکسحری بود و چه فرخندهشبی / آن شب قدر که این تازه براتم دادند (ص 127). در میان شاعران پارسیزبان، مولوی با بهکاربردن اصطلاح شب برات، مضامین عرفانی فراوانی را بیان داشته است؛ مثلاً: آمد شعبان عمداً، از بهر برات ما / تا روزی و پیروزی از بخشش رب بیند (2 / 57)؛ برات آمد، برات آمد، بنه شمع براتی را / خضر آمد، خضر آمد، بیار آب حیاتی را (همو، 1 / 49؛ نیز نک : سنایی، 209؛ سوزنی، 30).
برخی از شاعران به اصطلاح «برات» دربارۀ دیگر شبهای مهم ازجمله شب معراج پیامبر اسلام (ص) نیز نظر داشتهاند (نک : دبیران، 26-27)؛ چنانکه نظامی در خسرو و شیرین در باب شب معراج پیامبر (ص) و شفاعت بندگان از جانب او میگوید: سرای فضل بود از بخل خالی / برات گنج رحمت خواست حالی / / ... / / خلایق را برات شادی آورد / ز دوزخ نامۀ آزادی آورد (ص 721).
تقدیر و سرنوشت
این عقیده که سرنوشت آدمی در شبی یا روزی یا لحظهای مشخص از سال از سوی خداوند تعیین میگردد، از دیرباز در میان بسیاری از اقوام کهن جهان وجود داشته است. در ایران باستان، نوروز بزرگ یعنی روز خرداد از ماه فروردین را «روز برات» میدانستند. بنابه باور پیشینیان در این روز، سرنوشت مردم و حوادث سال از سوی خدا تعیین میشد؛ همچنین، شاهان خرج دیوانها و دستمزد سپاهیان و همۀ مایحتاج آنان را پرداخت میکردند (نک : کریستنسن، 481-483).
یزیدیان (ه م) معتقدند که خداوند در روز سرْسال یا سرِ سال (روز اول سال) بر تخت خود مینشیند و مردم دستهای خود را دراز میکنند تا خداوند سرنوشت و آیندۀ آنها را تعیین کند. خدای تعالى به خدایی که بر زمین فرود میآید، پروانهای (مجوزی) میسپارد و قدرت انجام کارهای دلخواهش را به او میدهد. سپس زمین و هرچه را در آن است به اجاره، به شخصی از میان حاضران واگذار میکند و اجارهنامهای مینویسد و آن را ممهور مینماید و مهر حاضران را بهعنوان گواه بر آن مینهد. آن شخص برمیخیزد و نگاهش را به چهارگوشۀ عالم میگرداند و کردار مردمان را میبیند و میگوید: خداوند ثوابها و کارهای نیک را دوست دارد، ازاینرو ما آنها را ارج مینهیم (کریستنسن، 472-474).
امروزه بهجز ایران، در برخی از کشورهای منطقه، ازجمله هند و پاکستان و افغانستان نیز اعتقاد به شب برات در میان شیعیان دیده میشود و آنان به تعیین سرنوشت در این شب معتقدند (دهلوی، 3 / 166؛ هالیستر، 219، 239؛ محقق، 22-24) و در افغانستان از آن بهعنوان «عید برات» یاد میکنند (فرهنگ، 327- 328). شیعیان پاکستان مراسم خاصی در این شب برگزار میکنند. آنان با اعتقاد به عریضهنویسی، پس از نوشتن حاجتهایشان، آنها را در مقداری خمیر آرد گندم میپیچند و در رودخانهها میاندازند. ماهیها با بلعیدن آن خمیرها، برآوردهشدن حاجات ایشان را بشارت میدهند (نک : محقق، همانجا).
بزرگداشت مردگان
از دیرباز در برخی نقاط ایران، در شب نیمۀ شعبان، که آن را شب برات میخوانند، بهمنظور یادکردن از مردگان، مراسمی ویژه برگزار میشود. ازجمله در خراسان، مراسم «چراغ برات» در 3 شب و روز 11 تا 14 و یا 12 تا 15 شعبان مرسوم است. در این روزها، مردم به گورستانها میروند و بر سر گورهای مردگان چراغ میافروزند و سفرۀ خیرات میگسترند (متحدین، 382). پژوهشگران این رسم را بازماندۀ آیینهای مربوط به روزهای فروردگان (جشن نزول فروهرها) دانستهاند (نک : رواقی، 214؛ سیدی، 9-11، 19). باور بر این بوده است که در این روزها، روان یا فروهر درگذشتگان نیز اجازه، برات و چک بازگشت دریافت میکنند و به خانههای پیشین خود در دنیا بازمیگردند (همو، 9-10)؛ ازاینرو، مردم خانهها را پاکیزه میکردند، فرشها را میگستردند و خوراکهایی میپختند، زیرا معتقد بودند که مردگان از بو و روشنایی آنها بهره میبرند (مقدسی، 22). امروزه، زردشتیان در این روزها به پای دخمهها میروند و مراسم آیینی را بهجا میآورند (سروشیان، 118).
تأثیرپذیری اعراب از ایرانیان در بهکاربردن صورت معرب شب چک، یعنی لیلة الچک و نیز نامگذاری این شب به «شب برات» از سوی ایرانیان، گواهی بر گرهخوردن ریشههای این رسم در میان ایرانیان و اعراب ساکن منطقه است (نک : سیدی، 33).
امروزه در روستای افضلآباد بیرجند، در ماه شعبان، که آن را «ماه برات»، و از آن مردگان میدانند، توجه به درگذشتگان، بهویژه آنان که در همان سال درگذشتهاند، افزایش یافته است. کسانی که توانایی مالی دارند از قاریان قرآن میخواهند تا در ازای دریافت دستمزد، در خانه یا بر سر قبر درگذشتگانشان قرآن بخوانند (راشدمحصل، 762، 763؛ نیز نک : رجایی، 498) و بیشتر مایلند که یک بار قرآن ختم شود. در روزهای دهم تا چهاردهم ماه، نزدیک غروب، اهالی در گورستان روستا گرد هم میآیند و برای آمرزش مردگان خود نان و خرما و نقل خیرات میکنند. اوج مراسم و پایان آن در روز چهاردهم است که به آن «روز برات» میگویند. روستاییان از ساعت 10 صبح از خانههای خود به گورستان میآیند، درحالیکه یک سینی خرما و نقل یا بهاصطلاح «براتی» بر سر دارند و روی آن را با پارچهای به نام «مجمعهپوش» پوشاندهاند، از خانه تا گورستان میروند. سپس سینی را بر روی گور قرار میدهند؛ درحالیکه در اطراف آن چند تن از بستگان فرد درگذشته نشسته است. بیشتر یک ظرف آب و گاه یک دسته سبزی نیز بر گور میگذارند و درحالیکه بوی اسفند و کندر در فضای گورستان پیچیده است، ملای ده یا کسی که به او «براتیخوان» میگویند، برای مردگان طلب آمرزش میکند و از حاضران میخواهد یک بار سورۀ فاتحه (1) و 3 بار سورۀ اخلاص (112) را بخوانند. این مراسم با شیون و گریۀ حاضران همراه است. پس از مراسم، مجمعهپوش را کنار میزنند و مقداری از براتی را در دستمال براتیخوان میریزند و باقی را میان فقرا و کودکان تقسیم میکنند (راشدمحصل، 763).
آتشافروزی
در شب برات یا شب چک مردم به روشنکردن آتش یا چراغ یا بهعبارتی، چراغانیکردن خانهها میپرداختند؛ ازاینرو، به این آیین، «چراغ برات» هم میگویند (سیدی، 9 بب ). در مراسم چراغ برات «گاهی برای چراغانی از موم، شمعهایی بزرگ و بادوام که شمع براتی گفته میشد، استفاده میکردند تا هنگام نورافشانی رنگارنگ جلوه کند». در این شب، مردم با روشنکردن چراغ برات یا شمع برات در خانه، با ذکر دعا از خدا میخواستند که در نامۀ عملشان نیکی بنویسد؛ مثلاً، در فردوس خراسان، خانوادهها در اتاقها شمع روشن میکردند و به نیت رقمخوردن سرنوشتِ نیک، میخواندند: «تو به نیکی بنویس نامۀ اعمال مرا» و سپس شمعهای روشن را بر سر مزار درگذشتگان میبردند (ثواقب، 14). «شمع براتی» در شعر شاعرانی چون مولوی نیز یاد شده است: ز تو جانم براتی خواست از رنج / یکی شمعی فرستادش، براتی (7 / 161، نیز نک : 1 / 49).
این رسم امروزه نیز در برخی از نقاط ایران، به شیوۀ روشنکردن چراغ یا شمع رایج است. در گرگان در این شب، پس از غروب خورشید، خانوادهها شمع روشن میکنند و به نیت سلامتی برای خانواده صلوات میفرستند (ثواقب، همانجا). مردم تون (فردوس) در شب 14 و 15 شعبان به گورستان میروند و با خود مشعلهایی کوچک میبرند که بهاصطلاح محلی، به آن «مولَک» میگویند. این مشعلها چوبهایی به طول حدود 20 سانتیمترند که سر آنها پنبۀ آغشته به روغن کنجد پیچیدهاند و با آتشزدن پنبه مشعل را روشن میکنند. آنها معتقدند که مولکها باید تا آخر بسوزند تا سبب «بهروزی و روشنزایی عمر» گردند. عدهای از مردم نیز در خانه میمانند و مولکها را روشن میکنند و بر در خانه میآویزند و میخوانند: «آتنا براتنا رحمتنا»، تا نیکی و آمرزش شامل حالشان بشود (میهندوست، «شب ... »، 73-74).
در افضلآباد بیرجند نیز رسمی مشابه این آیین برگزار میشود؛ با این تفاوت که پس از بازگشت از گورستان، هر خانواده در چهارگوشۀ اتاق نشیمن خانۀ خود به جای شمع، پنبۀ آغشته به روغن منداب روشن میکند. آنها معتقدند روان مردگان در آن شب بر گرداگرد خانه میگردند و اعمال بستگان خود را مینگرند و اگر خانهای تاریک باشد، ناخشنود میشوند. همچنین بر این باورند که این نور و روشنی تا سال آینده در خانۀ ایشان باقی خواهد بود و مخصوصاً مواظباند شمعها تا آخر بسوزند؛ چه اگر یکی از آنها خاموش شود، چراغ عمر یکی از افراد خانواده پیش از رسیدن برات دیگر خاموش خواهد شد (راشدمحصل، 764؛ قس: هدایت، 156).
در ماران کلاتۀ گرگان نیز رسمی مشابه افضلآباد بیرجند برگزار میشود و تا زمانی که مشعل روشن است، برای سلامتی اعضای خانواده صلوات میفرستند (حاجیمحمدیاری، 26). در تبریز نیز مردم در گذشتۀ نه چندان دور، در این شب به آتشبازی میپرداختند که به آن مراسم «آتشگردانی» میگفتند. آنها در آتشگردان آلومینیم میگذاشتند و زغال روی آن میریختند؛ با چرخاندان آتشگردان، آلومینیم در آتش ذوب و گداخته میشد و از توری سبد بیرون میریخت و در هوا به شکل ذراتی نورانی پخش میشد (همو، 29). مردم الیگودرز ضمن چراغانیکردن خیابانها، به شادمانی و شعرخوانی میپرداختند. این نمونه از جملۀ شعرهایی است که جوانان و نوجوانان این شهر میخواندند: امشو شوو خیراته / آمرزش امواته / امشو شوو براته / حلوات نواته / امشو شوو خیراته / خیرات و براته / امشو شوو خیراته / مهدی به مناجاته (همو، 28).
ازآنجاکه امروزه در ایران نیمۀ شعبان، بهعنوان روز تولد دوازدهمین امام شیعیان، یکی از اعیاد مذهبی بهشمار میآید، آیین چراغانی در این شب بیشتر بهمنظور برگزاری جشن میلاد انجام میشود. این چراغانیها که به شیوههایی گوناگون صورت میگیرد، مسلماً بیارتباط با مراسم چراغ برات نیست (نک : اخوان، 155؛ فاروقی، 6؛ نیز نک : ه د، نیمۀ شعبان).
غذاهای نذری
در این شب، نانها و غذاهایی مخصوص بهمنظور خیرات برای مردگان میپزند، ازجمله نوعی حلوا که پختن آن قدمتی دیرینه دارد. این حلوا در برخی از مناطق «حلوای براتی» خوانده میشود؛ و ظاهراً «مدرسۀ حلاویه» که مدتی اقامتگاه جلالالدین محمد مولوی بوده است، نام خود را از آن دارد: «این مدرسه اوقاف بسیار داشته، و طلاب آن از هر جهت مرفه و فارغبال میزیستهاند و واقف شرط کرده بود که هر ماه رمضان، 000‘ 3 درهم به مدرس بدهند تا فقها را مهمان نماید و در نیمۀ شعبان و موالید ائمۀ دین حلوا قسمت کند» (فروزانفر، رساله ... ، 39). برخی از پژوهشگران زمان پخت این حلوای مخصوص را شب 12 شعبان یا اول ایام برات میدانند (هدایت، 156). در این شب بعضی از مردم نذر میکنند سمنو بپزند (انجوی، 241).
در افضلآباد، کاخک گناباد، تون، کاشمر، برازجان و خراسان رضوی، نانی مخصوص به نام روغهجوشی (روغنجوشی) در این شب پخته میشود (راشدمحصل، 763؛ میهندوست، پژوهش ... ، 77- 78، «شب»، 73؛ هدایت، همانجا؛ ثواقب، 16). پختن نان «بیبی هور» یا «بیبی نور» در داراب فارس و نیز نانی به نام «جلتی» در کازرون و «نان مالک» در ایزدخواست فارس از مراسم خاص این شب است (همو، 15). به گزارش فروزانفر «در حدود طبس به اولین شب برات که بعد از وفات کسی میرسد، اهتمام بسیار میورزند و نان مخصوصی که در روغن میپزند به نام «سیروک» و حلوا و نقل و نبات به سر گور مرده میبرند و خویشان و آشنایان مجتمع میشوند و ماتم میدارند» («فرهنگ ... »، 350).
مردم آباده هر سال در این ماه، برای درگذشتگان خود «براتی» میپزند؛ برای این کار 6 کیلوگرم آرد گندم را با زردچوبه، زعفران و زنجبیل مخلوط میکنند و آن را در ظرفی با روغن سرخ میکنند. سپس 6 کیلو شیرۀ انگور را با آن ترکیب میکنند. در این مرحله، مایۀ ترش یا خمیرترش را که از چند روز قبل آماده کردهاند، به آن اضافه میکنند و هم میزنند تا خوب مخلوط شود. آن را به مدت 3 ساعت نگه میدارند تا ور بیاید. سپس سفرهای میاندازند و خمیر را بهصورت گلولهگلوله روی آن قرار میدهند. گلولهها را پس از پهنکردن، در تابه سرخ میکنند. پس از آمادهشدن، همه را در ظرفی بزرگ میچینند و به در خانۀ همسایگان و آشنایان میبرند و میگویند برات فلان مرده است. مردم نیز میدانند که با خوردن این براتی، باید برای آمرزش و شادی روح آن مرده فاتحه بخوانند (حاجیمحمدیاری، 57- 58).
مردم گنبد کاووس شبهای منتهی به نیمۀ شعبان را «شب بو» مینامند و معتقدند در شب سیزدهم، همۀ خانوادهها باید «کلوچه پِسْتِق» تهیه، و میان فقرا و همسایهها تقسیم کنند. آنها معتقدند با پختن این کلوچه هرچه از خداوند بخواهند به آنها عنایت خواهد کرد. به اعتقاد آنان شب چهاردهم نیز «بوی مردهها ست»؛ ازاینرو، تا نیمههای شب برای آمرزش اموات خود دعا و قرآن میخوانند و از این کلوچهها میخورند (همو، 62). در فیروزکوه نیز در شب برات نان شیرمال یا نان روغنی برای اموات خیرات میکنند (همانجا).
در برخی از نواحی کردستان عقیده بر این است که در این شب، روزی بندگان از نو تقسیم خواهد شد و دعا برای افزایش روزی مستجاب است و هرکس آن شب سیر غذا نخورد، در طول سال سیر نخواهد شد؛ ازاینرو، همۀ خانوادهها غذاهای مخصوص ازجمله پلوخورشت، کشمشپلو، رشتهپلو و جز آن تهیه میکنند و فقیران را نیز در تهیۀ آن یاری میدهند و به این کار «کاسۀ جشن» میگویند (دانشنامه، 2 / 598).
آیینها و باورها
از دیرباز، مردم ایران نسبت به شب برات باورها و نیز آیینهایی گوناگون داشتهاند. در میان سیاحان غربی، ازجمله کسانی که مراسم شب برات را گزارش کردهاند، میتوان به پیترو دلا واله، رافائل دومان و ژان شاردن در سدههای 10-12 ق / 16- 18 م، اشاره کرد (نک : قریب، 99). در سفرنامۀ واله آمده است: «در شانزدهم ژوئیه برابر با پانزدهم ماه شعبان، مسلمانان یکی از اعیاد بزرگ خود را جشن گرفتند. آنان این شب را شب برات به معنای شب پذیرش یا آمرزش مینامند. مراسم این جشن در دادن صدقه و نیایش به درگاه خداوند و خیراتهای مخصوص و عمدتاً در دعا برای آمرزش روح درگذشتگان خلاصه میشود، امری که منافقین دین اسلام به آن ایمان نداشته و عمل نمیکنند» (2 / 989).
در ایران عصر قاجار، توجه به شب برات و خواندن دعای مخصوص این شب از سوی برخی درباریان نیز مورد توجه بوده است (اعتمادالسلطنه، 22). در سفرنامۀ کمپفر (1061- 1128 ق / 1651-1716 م) آمده است: «در روز 15 ماه شعبان، به اعتقاد ایرانیان، ملائک در آسمان دفاتری را که نام زندگان در آنها ثبت است، میگشایند. به همین دلیل، چنین روزی را روز برات مینامند» (ص 182). همچنین به عقیدۀ عامۀ مردم در شب برات، فهرست کسانی که در سال بعد باید بمیرند به عزرائیل داده میشود و ازاینرو آن را شب برات خواندهاند (دایرةالمعارف ... ، ذیل شعبان). برخی معتقدند که هرکس در این شب در زیر نور مهتاب بایستد و به سایۀ خود نگاه کند، میتواند مرگ خود و اقوامش را در آن سال پیشبینی کند (شکورزاده، 328؛ نیز نک : هدایت، 77؛ میهندوست، «شب»، 74).
مردم اردکان بر این باورند که هرکس در نیمۀ شعبان عطسه کند «براتْ نو کرده [است] و تا سال دیگر نمیمیرد» (طباطبایی، 448). برخی نیز این باور را نسبت به شب 23 رمضان دارند (هدایت، همانجا). همچنین مردم اردکان معتقدند کسی که «روز برات (15 شعبان) در قبرستان گوری برای خود حفر کند و شیشۀ گلاب در آن بگذارد، عمرش بلند میشود. گاهی هم یکی از بستگان جوان خود را از دست میدهد و در آن قبر مدفون میشود» (طباطبایی، همانجا).
مردم سقز بر این باورند که «در شب عید برات ملکی به نام میکاییل، که مأمور رزق و روزی است، نازل میشود و رزق یکسالۀ هر خانواده را تعیین میکند. ازاینرو، آن شب غذاهایی خوب و میوههای دلخواه میخورند تا در طول سال همانطور باشند و برای فراوانی رزق و روزی دعا میکنند» (فاروقی، 6). برخی مسلمانان این شب را شب آغاز سال غیررسمی میدانند (نک : گرونهباوم، 53).
مردم ممسنی شب و روز 15 شعبان را «نیمۀ برات» میگویند و ضمن پوشیدن لباس نو، در مسجد جمع میشوند و برای رزق و روزی خود و سلامتی بیماران دعا میکنند. مردم شوشتر در شب نیمۀ برات به مقام امامزاده عبدالله میروند. در گذشته، مردها در چنین شبی مسابقۀ اسبدوانی برگزار میکردند (حاجیمحمدیاری، 26).
از مراسم دیگری که در این شب در شوشتر مرسوم بوده است، رفتن بچهها، بهصورت گروهی به در خانهها بود. آنها ضمن خواندن اشعاری، از صاحبخانه طلب نیاز میکردند. صاحبخانه نیز مقداری آجیل یا شیرینی به آنها میداد (همو، 28- 29). شبیه این مراسم در شهرهای ساری و کازرون (همو، 61) و نیز در جزیرۀ قشم و روستاهای آن (نوربخش، 418) اجرا میشود. در ساری کودکان این شعر را میخوانند: امشب شب براته / نان و خرما خیراته (حاجیمحمدیاری، همانجا).
در برخی از مناطق مانند شهر لار، روز سیزدهم شعبان را «روز برات بچهها» میگویند. خانوادههایی که کودک خردسال از دست دادهاند، از چند روز قبل، مقداری نقل، شکر، بیسکویت، شیرینی و تعداد زیادی کوزۀ کوچک (به اندازهای که یک لیوان آب در آنجا بگیرد) میخرند و صبح روز سیزدهم شربت درست میکنند و در یک طبق، کوزهای کوچک پر از شربت و مقداری نقل میگذارند و برای خیرات به خانۀ همسایههایی میبرند که بچۀ کوچک دارند (همو، 30).
همچنین اعتقاد بر این است که هرسال در این شب، خداوند دربارۀ آنهایی که باید بمیرند و آنهایی که باید زنده باشند، به فرشتگان حکم صادر میکند و معیشت یکسالۀ هریک از افراد و گناهانی که باید بخشیده شوند و کسانی که باید محکوم شوند، همه مقدر میگردند (کاکارزای، 92). مردم قشم معتقدند که 15 شعبان شب سرنوشت است و در این شب مقدرات هرکس تا پایان عمر مشخص میشود. ازاینرو، تمام شب را به تلاوت قرآن میپردازند (نوربخش، 417).
دیگر مراسم ماه شعبان
افزونبر آداب و آیینهای شب برات و نیمۀ شعبان، مردم ایران مراسمی متنوع نیز در دیگر روزهای ماه شعبان برگزار میکنند که نشاندهندۀ اهمیت ماه شعبان در فرهنگ مردم ایران است. در این ماه در همدان، خانوادۀ داماد برای نوعروس خود هدیه میفرستد (حاجیمحمدیاری، 76). در برخی از شهرها مانند ایزدخواست فارس، شعبان را «ماه خیرات» به شمار میآورند و اگر در این ماه فرزند پسری به دنیا بیاید، آن را نشانۀ خیرات و برکات خداوند میدانند و نام او را خیرالله یا خیرات میگذارند (همو، 15). در شهرستان دشتی و شهرکاکی و روستاهای پیرامون آن (در استان بوشهر)، نخستین شب از ماه شعبان را گرامی میدارند؛ برخی از مردم صلوات نذر میکنند و برخی نیز این شب را به دعا و نیایش میگذرانند (همو، 47).
مردم باور دارند که اول هر ماه قمری به یک چیز پاک که ویژۀ آن ماه است، باید نظر کرد. ازهمینرو، مردم برخی از مناطق مانند سروستان (همایونی، 239)، گیلان (بشرا، 16) و پیرسواران ملایر (رسولی، 316-317) معتقدند انسان با دیدن هلال ماه شعبان باید به گُل نگاه کند. خوانساریها به آب، آینه، سبزه و قرآن نگاه میکنند (حاجیمحمدیاری، 74). زنان کازرون در این ماه در منزل خود ختم انعام میگیرند؛ در این مراسم که از بعدازظهر شروع میشود و تا غروب ادامه مییابد، پس از خواندن سورۀ انعام، صاحبخانه با کیک، چای، آجیل مشکلگشا و حلوا از حاضران پذیرایی میکند. انداختن سفرۀ ابوالفضل (ع) از دیگر آیینهایی است که زنان کازرون در این ماه برگزار میکنند (همو، 54-55؛ نیز نک : ه د، ابوالفضل <ع>، سفره).
مردم یزد از اول ماه آشهای رشته، شولی و هفتفاطمه میپزند و به نیت اینکه گره از مشکلاتشان باز شود، آن را خیرات میکنند (حاجیمحمدیاری، 63).
ازجمله رسمهای دیگر این ماه روزهگرفتن است. مردم زنجان 3 روز آخر شعبان را روزه میگیرند. برخی از مردم گیلان روزهای سوم (تولد امام حسین <ع>) و چهارم (تولد ابوالفضل <ع>) را روزه میگیرند. در برخی از شهرها نیز 3 یا یک روز اول، 3 یا یک روز میانی و 3 یا یک روز آخر ماه شعبان را روزه میگیرند (همو، 48- 49). در داراب فارس، معمولاً زنان روز سهشنبۀ آخر این ماه را به نیتی روزه میگیرند. مثلاً زنی که بچهدار نمیشود با نیت بچهدارشدن به در 7 خانه که دختری فاطمهنام دارند، میرود و از آنها آرد یا کشک میگیرد. آرد را بیآنکه به آن نمک بزند، خمیر میکند و نان میپزد. به این نان «بیبی حور» یا «بیبی نور» میگفتند. همان شب، نان را با کشک مخلوط میکند و با حلوا، پشمک و تخممرغ بر سر سفرۀ افطار میگذارد. شبیه این مراسم در بوشهر و خلخال نیز وجود دارد (همو، 58). از دیگر مراسم ماه شعبان رسم کلوخاندازان است که در برخی از شهرها در روز پایانی ماه شعبان و در برخی دیگر، در 3 روز آخر این ماه برگزار میشود. در این مراسم، مردم در خانۀ یکی از بستگان جمع میشوند و به عیش و نوش میپردازند. اگر این روز از ماه شعبان مصادف با فصل بهار یا تابستان باشد، مردم به باغها و تفرجگاههای بیرون شهر میروند و در آنجا خوراک میپزند و مراسم خود را برگزار میکنند (وکیلیان، 27؛ نیز نک : ه د، کلوخاندازان).
مآخذ
اخوان، مرتضى، آداب و سنن اجتماعی فین کاشان، کاشان، 1373 ش؛ اصفهانی، محمدتقی، ابواب الجنات فی آداب الجماعات، قم، 1363 ش؛ اعتمادالسلطنه، محمدحسن، روزنامۀ خاطرات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، گذری و نظری در فرهنگ مردم، تهران، 1371 ش؛ انوری، محمد، دیوان، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1337 ش؛ بحر الفوائد، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1345 ش؛ بشرا، محمد، باورهای عامیانۀ مردم گیلان، رشت، 1386 ش؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیه، ترجمۀ اکبر داناسرشت، تهران، 1352 ش؛ همو، التفهیم، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، [1352 ش]؛ ترجمۀ تفسیر طبری، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، 1356 ش؛ ثواقب، جهانبخش، «اعیاد شعبانیه در گسترۀ فرهنگ مردم ایران»، فصلنامۀ فرهنگ مردم ایران، تهران، 1388 ش، شم 16؛ جبلی، عبدالواسع، دیوان، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، 1339 ش؛ حاجیمحمدیاری، رقیه، تجلی ماه شعبان در گسترۀ فرهنگ مردم (با تأکید بر جشن نیمۀ شعبان)، تهران، 1390 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش منصور موحدزاده، تهران، 1370 ش؛ خیامپور، عبدالرسول، «غلط مشهور»، فصلنامۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی تبریز، تبریز، 1327 ش، س 1، شم 2؛ دانشنامۀ جهان اسلام، تهران، 1375 ش؛ داوری، رضا و حسین داوری، «از چَک فارسی تا چِک فارسی»، دوفصلنامۀ مطالعات ایرانی، کرمان، 1387 ش، س 7، شم 13؛ دایرةالمعارف فارسی؛ دبا؛ دبیران، «اصطلاحات حقوقی در ادبیات فارسی: برات»، فصلنامۀ کانون وکلا، تهران، 1347 ش، شم 108؛ دهلوی، احمد، فرهنگ آصفیه، دهلی، 1974 م؛ راشدمحصل، محمدتقی، «برات، براتی»، ماهنامۀ فروهر، تهران، 1362 ش، شم 8- 9؛ رجایی زفرهای، محمدحسن، «عید بُرا (بورا)، نوروز در آبادی زفره، کوهپایۀ اصفهان»، ماهنامۀ چیستا، تهران، 1365 ش، س 3، شم 7؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فـرهنگ مـردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ رضازادۀ ملک، رحیـم، «پنجگ مَس ترفتگ (پنجۀ دزدیده)»، فصلنامۀ نامۀ انجمن، تهران، 1383 ش، س 4، شم 2؛ رواقی، علی، «شب چک»، نامۀ مینوی، به کوشش حبیب یغمایی و ایرج افشار، تهران، 1350 ش؛ رودکی، آثار منظوم، به کوشش یوسیف سامویلوویچ براگینسکی، مسکو، 1964 م؛ سروشیان، جمشید سروش، فرهنگ بهدینان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1335 ش؛ سنایی، حدیقة الحقیقة، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1329 ش؛ سوزنی سمرقندی، محمد، دیوان، به کوشش ناصرالدین شاهحسینی، تهران، 1338 ش؛ سیدی، مهدی، چراغ برات خراسان، فروردگان باستان، مشهد، 1374 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شمس طبسی، محمد، دیوان، به کوشش تقی بینش، مشهد، 1343 ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامۀ اردکان، تهران، 1381 ش؛ فاروقی، عمر، فرهنگ مردم سقز، سقز، ادارۀ فرهنگ و هنر؛ فخرالدین اسعد گرگانی، ویس و رامین، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1338 ش؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ فروزانفر، بدیعالزمان، رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلالالدین محمد، تهران، 1354 ش؛ همو، «فرهنگ نوادر لغات و تعبیرات و مصطلحات»، کلیات شمس، ج 7 (هم ، مولوی)؛ فرهنگ، محمدحسین، جامعهشناسی و مردمشناسی شیعیان افغانستان، قم، 1380 ش؛ قریب، شکوهعظمی، روزنهای به تاریخ ایران در سدههای گذشته، ترجمۀ ژان قریب، تهران، 1377 ش؛ کریستنسن، آرتور، نمونههای نخستین انسان و نخستین شهریار، ترجمۀ ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران، 1383 ش؛ کمپفر، ا.، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1363 ش؛ گردیزی، عبدالحی، زین الاخبار، به کوشش عبدالحی حبیبی، تهران، 1347 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ متحدین، ژاله، دانشنامۀ کوچک ایران، تهران، 1381 ش؛ محقق، جواد، «شب برات»، ماهنامۀ رشد معلم، تهران، 1370 ش، شم 81؛ معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، 1376 ش؛ مقدسی، مطهر، آفرینش و تاریخ، ترجمۀ محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، 1350 ش؛ مولوی، کلیات شمس، به کوشش بدیعالزمان فروزانفر، تهران، ج 1، 1363 ش، ج 2، 1345 ش، ج 7، 1353 ش؛ میبدی، احمد، کشف الاسرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، 1361 ش؛ میهندوست، محسن، پژوهش عمومی فرهنگ عامه، تهران، 1380 ش؛ همو، «شب برات»، مجلۀ خاوران، مشهد، 1369 ش، شم 2؛ نظامی گنجوی، خسرو و شیرین، به کوشش بهروز ثروتیان، تهران، 1366 ش؛ نوربخش، حسین، جزیرۀ قشم و خلیج فارس، تهران، 1369 ش؛ واله، پیترو دلا، سفرنامه، ترجمۀ محمود بهفروزی، تهران، 1380 ش؛ وکیلیان، احمد، رمضان در فرهنگ مردم، تهران، 1376 ش؛ هاشمیزاد، حسین، «چند اصطلاح دیوانی در اشعار حافظ»، ماهنامۀ حافظ، تهران، 1385 ش، شم 30؛ هالیستر، ج. ن.، تشیع در هند، ترجمۀ آزرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران، 1373 ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1381 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1349 ش؛ نیز:
Grunebaum, G. E. von, Muhammadan Festivals, London, 1976; Kakarzai, D., The Great Festivals in Islam, ed. id., New Delhi, 2001; Murdoch, J., Hindu and Muhammadan Festivals, New Delhi, 1991.