سپنتا
سِپَنْتا، عبدالحسین (1286- 8 فروردین 1348 ش / 1908-27 مارس 1970 م)، نخستین کارگردان سینمای ایران که اولین فیلم ناطق به زبان فارسی را ساخت و تماشاگران ایرانی را با پدیدۀ فیلم ناطق آشنا کرد. او فیلمنامههایش را با اقتباس از داستانهای مردمی و ادبیات و افسانههای کهن مینوشت.
عبدالحسین سپنتا، فرزند غلامرضا خان رشتی، در خیابان واگنخانۀ (اکباتان امروزی) تهران متولد شد و در مدرسههای سنلوئی و زردشتیان تهران به تحصیل پرداخت و از همین زمان بود که به تاریخ و ادبیات ایران باستان علاقهمند شد. او در 1306 ش، نام خانوادگی سپنتا را اختیار کرد و همان سال از بندر بوشهر به هندوستان رفت و با دینشاه ایرانی، سرپرست انجمن زردشتیان ایران در بمبئی و سلیسیتر (وکیل) دادگستری اعظم هند، آشنا شد (نک : «به یاد ... »، 1-2).
سپنتا پژوهشهای مفصلی در زمینۀ فرهنگ و ادبیات ایران باستان انجام داد (نک : «دختر لر ... »، 22) و آثاری چون اخلاق ایران باستان، زرتشت که بود و چه کرد، نوآموز مزدیسنا و پرتوی از فلسفۀ ایران باستان را در 1311 ش تألیف یا ترجمه کرد و به چاپ رساند (سپنتا، گوهرتاج، 25-26). وی در 1307 ش در هندوستان روزنامۀ دورنمای ایران را منتشر کرد که مندرجات آن علیه اوهام، خرافات، ریاکاران عوامفریب، و دستوران بیسواد زردشتی بود (همو، 26). بهرام گور انکلساریا ــ استاد زبان پهلوی ــ تأثیری عمیق بر سپنتا گذاشت، بهطوریکه برای شروع فعالیتش در سینما و نشاندادن آدابورسوم ایرانیان قدیم در فیلمها از انکلساریا اجازه گرفت؛ او دراینباره گفته است: «به نظرم آمد که چقدر داستانها و آدابورسوم ایرانیان قدیم میتوانست دستآویز خوبی برای موضوعهای جالب فیلم و سینما باشد» (سپنتا، ساسان، «چگونه ... »، 24). سپنتا برای شروع کار، همراه دینشاه ایرانی به استودیوی «امپریالفیلم» بمبئی رفت تا با نحوۀ کار در سینما و صحنۀ فیلمبرداری آشنا شود. به گفتۀ خودش «منظرۀ دوربینهای فیلمبرداری، نورافکنهای قوی و سهپایۀ بلندی که میکروفون به آن متصل بود»، برایش جالب بوده است (نک : همانجا).
سپنتا فیلمنامۀ نخستین فیلمش به نام دختر لُر (ه م) را زیر نظر اردشیر ایرانی، مدیر شرکت فیلمبرداری امپریالفیلم بمبئی، نوشت و فیلمبرداری آن را با مشارکت همو از آوریل 1932 / فروردین ـ اردیبهشت 1311 شروع کرد. همۀ صحنههای این فیلم که در ایران اتفاق میافتد، در بمبئی بازسازی و فیلمبرداری شد (غفاری، 13؛ سپنتا، ساسان، «آثار ... »، 30). در آگهی تبلیغاتی فیلم نیز آمده بود: «دختر لُر، اولین فیلم ناطق و موزیکال فارسی، در امپریالفیلم کمپانی بمبئی، در تحت ریاست و رژیست (کارگردانی) خان بهادر اردشیر ایرانی و به اشتراک آرتیستهای ایرانی تهیه شده است» («آگهی ... »، 2).
سپنتا و اردشیر ایرانی با ساختن این فیلم فارسی که با رقص و آواز و گفتوگو همراه بود، گروه بیشماری از علاقهمندان را به سالن سینما کشاندند. مردم این فیلم را «جعفر و گلنار» مینامیدند که نام دو شخصیت اول فیلم بود (گنگار، 26؛ بهبهانی، 1 / 22).
سپنتا با این فیلم برای نخستینبار در سینمای ایران قهرمانی را به صحنه آورد که پاکطینت، خوشسیما و نمونۀ کامل فداکاری بود و درنهایت، همهچیز در جهت خواست او رقم خورد. سپنتا بافت داستان این فیلم را در قالب شخصیتها و سنخها به نحوی بازگو کرد که بنیان آن بر احساسها و اعتقادهای مردمی نهاده شده بود. بعدها، او همین رویه را در فیلمهای دیگرش نیز با شدت پی گرفت (بهارلو، «در فاصله ... »، 50-51).
سپنتا پس از دختر لر 4 فیلم دیگر نیز به نامهای فردوسی (1313 ش)، شیرین و فرهاد (1313 ش)، چشمان سیاه (1313 ش) و لیلی و مجنون (1314 ش) در هندوستان ساخت (غفاری، همانجا) که همۀ آنها «مایۀ تند ملی و تاریخی داشتند» و از افسانهها و داستانهای مردمی و کهن اقتباس شده بودند (بهارلو، صد چهره ... ، 23، «در فاصله»، 55-56).
سپنتا فیلم فردوسی را ساخت تا در مراسم بزرگداشت هزارۀ فردوسی که در 1313 ش در ایران برگزار میشد، به نمایش درآید. این فیلم با تلفیق افسانههایی دربارۀ زندگی فردوسی، چگونگی سرودن شاهنامه و بازسازی بخشهایی از شاهنامه ساخته شد (نک : سپنتا، ساسان، تاریخ ... ، 286-287؛ بهارلو، فیلمشناخت ... ، 32)؛ اما پیش از نمایش فیلم، در وزارت معارف جرح و تعدیلهایی در صحنههای رویارویی رستم و سهراب، و دیدار فردوسی با سلطان محمود غزنوی که نشانی از سرسپردگی پهلوانان به شاهان نداشت، در آن صورت گرفت.
سپنتا فیلم شیرین و فرهاد را براساس خسرو و شیرین نظامی و چشمان سیاه یا فتح لاهور به دست نادرشاه را با استفاده از روایتهای تاریخی و افسانههای مربوط به فتوحات نادرشاه ساخت («سرگذشت ... »، 34-35). آخرین فیلم او، لیلی و مجنون نیز با اقتباس از خمسۀ نظامی ساخته شد. سپنتا میگفت در این فیلم نمیخواست آنطورکه در میان مردم رواج دارد، مجنون را دیوانه معرفی کند، بلکه هدفش این بود که مثل نظامی، مجنون را آدمی نشان بدهد که از عشق مجازی به عشق حقیقی میرسد (همان، 36).
سپنتا در همۀ فیلمهایش در پی تهییج احساسات وطنی مخاطبان خود بود؛ ازاینرو، از فیلمهای تاریخی، عرفانی و افسانهای او چنین برداشت میشد که خط سیاسی و فرهنگی مشترکی بین فیلمساز و متولیان حکومت بر سر تبلیغ آن وجود دارد. در فیلم دختر لر، جعفر با سبیل بالمگسی، یونیفرم مأموران دولتی، و نشان شیر و خورشید نمایندۀ قهرمانی وطنپرست است که یکتنه به مبارزه با افراد قلیخان راهزن برمیخیزد. از دید عاملان حکومتی، او میبایست چهرۀ رضاخان سردار سپه و قزاقهای زیر فرمان وی را تداعی میکرد (بهارلو، «در فاصله»، 50، 55-56).
سپنتا پس از پایان فیلمبرداری لیلی و مجنون و نمایش آن در فروردین 1315 در هند، در شهریور 1315 همراه جهلان ــ همکار مدیر یکی از استودیوهای فیلمبرداری هند ــ به ایران آمد تا مقدمات نمایش این فیلم و نیز تأسیس استودیویی مجهز برای احیای فعالیت فیلمسازی در ایران را فراهم کند که از 1313 ش با کنارهگیری آوانس اوگانیانس و ابراهیم مرادی دچار فترت شده بود (همو، «صد چهره»، 24).
افراد حکومت، سپنتا و جهلان را جدی نگرفتند و بر سر راهشان مانع تراشیدند. همچنین نمایندگان کمپانیهای فیلمبرداری خارجی در تهران به گمان اینکه رونق تولید فیلمهای ایرانی ممکن است به تجارت فیلمهای خارجی لطمه بزند، مشکلات بیشتری برای وی فراهم کردند؛ بههمینسبب، سپنتا کار سینما را رها کرد و در دبیرخانۀ کارخانۀ ریسندگی و بافندگی صنایع پشم در اصفهان مشغول به کار شد. او در 1317 ش کتاب اسرار جنگل را که دربارۀ فلسفۀ گیتای هند است، منتشر کرد (ناشر ... ، «الف» ـ «ب»). سپنتا همچنین دو فیلمنامه به نامهای عمر خیام و جغد سیاه را هم آمادۀ فیلمبرداری داشت که ساختن آنها مقدور نشد (شعاعی، 53؛ کاوسی، 163)؛ او در فیلمنامۀ جغد سیاه به واگویی آن نوع از افسانههای جذاب و دلکش پرداخت که به تعبیری، «ذهن ساده و خالی مردم عادی و کمسواد و دنیاندیده را که حاضر به قبول هرگونه خارق عادت و شنیدن هرچیز عجیب و غریب بودند، به خود معطوف میداشت» (محجوب، 259).
سپنتا در 20 بهمن 1322 نخستین شماره از روزنامۀ سپنتا را در اصفهان منتشر کرد و در سرمقالۀ نخستین شمارۀ آن نوشت: «این روزنامۀ ما طرفدار ضعفا و پشتیبان مستمندان و نگاهبان حقوق ستمدیدگان خواهد بود [و] برای مبارزه با دیوهای ارتجاع خود را حاضر و مجهز ساخته است» (نک : سپنتا، گوهرتاج، 41).
این کارگردان نوآور از 1326 ش در سمت منشی و مترجم کنسولگری انگلیس در اصفهان استخدام شد و از 1332 ش بهعنوان معاون اجرایی طرح «اصل چهار ترومن» در ایران به کار پرداخت. در این میان، او شعر میسرود که مجموعۀ اشعارش به کوشش همسرش، گوهرتاج سپنتا، در 1346 ش در اصفهان انتشار یافت. او در فاصلۀ سالهای 1345- 1348 ش دوربین هشتمیلیمتری به دست گرفت و فیلم کوتاه پاییز را ساخت. عبدالحسین سپنتا در فروردین 1348 در اصفهان درگذشت.
مآخذ
«آگهی فیلم دختر لر»، ایران باستان، تهران، 1312 ش، شم 32؛ بهارلو، عباس (ض: غلام حیدری)، «در فاصلۀ دو کودتا (از 1299 تا 1332)»، تاریخ تحلیلی صد سال سینمای ایران، به کوشش همو، تهران، 1379 ش؛ همو، فیلمشناخت ایران، تهران، 1384 ش؛ همو، صد چهرۀ سینمای ایران، تهران، 1381 ش؛ بهبهانی، سیمین، «تا غروبی دیگر»، کتاب تهران، تهران، 1370 ش، ج 1؛ سپنتا، ساسان، «آثار سینمایی عبدالحسین سپنتا»، مجلۀ فرهنگ و زندگی، تهران، 1354 ش، شم 18؛ همو، تاریخ تحول ضبط موسیقی در ایران، اصفهان، 1366 ش؛ همو، «چگونه برای اولینبار خسرو و شیرین به روی پرده آمد»، ماهنامۀ موزیک ایران، تهران، 1349 ش، شم 3؛ سپنتا، عبدالحسین، به یاد دینشاه ایرانی، اصفهان، 1317 ش؛ همو، «دختر لر، اولین فیلم فارسی»، مجلۀ فیلم و زندگی، تهران، 1336 ش، شم 4؛ سپنتا، گوهرتاج، «مختصری از شرححال سپنتا»، اشعار عبدالحسین سپنتا، به کوشش همو، اصفهان، 1346 ش؛ «سرگذشت سینمای ایران از آغاز تا پیروزی انقلاب اسلامی به روایت بیبیسی»، فانوس خیال، به کوشش شاهرخ گلستان، تهران، 1374 ش؛ شعاعی، حمید، نامآوران سینما در ایران، تهران، 1355 ش؛ غفاری، فرخ، «تاریخ سینمای ایران»، مجلۀ فرهنگ و زندگی، تهران، 1354 ش، شم 18؛ کاوسی، هوشنگ، «نونگرشی به زندهیاد استاد عبدالحسین سپنتا»، مجلۀ فیلم، تهران، 1380 ش، شم 267؛ گنگار، امریت، «تاریخساز سینمای هند»، همان، تهران، 1385 ش، شم 354؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، تهران، 1382 ش؛ ناشر کتاب، مقدمه بر اسرار جنگل عبدالحسین سپنتا، اصفهان، 1317 ش.