سدر
سِدْر، از درختان کهن، آیینی و مقدس در باور ایرانیان، با خواص دارویی متنوع.
سدر یا کُنار درختی گرمسیری با میوهای گرد و سبزرنگ و خوردنی است. از خیساندۀ برگ کوبیدۀ خشک آن، که در آب کف میکند، برای شستوشو و نیز مراسم کفنودفن استفاده میشود. این درخت که گاه ارتفاعش به 10 متر میرسد، با برگهای زیبا و میوۀ ترش و شیرین و خوشبویش، مورد توجه است؛ از میوه، برگ، چوب، ریشه و صمغ آن در موارد آیینی، درمانی و معیشتی استفاده میشود. پراکندگی جغرافیایی سدر در این مناطق ایران
است: خرمشهر، بهبهان، اندیمشک، خرمآباد، بوشهر، لار، کرمان، خارک، هرمز، بندرعباس، مکران، چابهار، بم و جز اینها (عماد، 2 / 82-83؛ ثابتی، 778؛ گلگلاب، 221).
سدر، افزونبر همین نام، در ایران بیشتر با نامهای کنار، سدره، مَنبَلِ داود، سنجدِ گرجی، نیم، ضال، ببر و شجرةالنَبْق شناخته میشود (ثابتی، همانجا). گاه تنها به برگ درخت کنار، سدر میگویند (گلگلاب، همانجا) و گاهی هم آن را غول و ضال میخوانند ( لغتنامه ... ).
پیشینه
هرودت ضمن تشریح روشهای تطهیر، تدفین و مومیاییکردن میت با استفاده از روغن درخت سدر، اشارهای دارد به مردمان سیتی (= سکاها) ــ از طوایف ایرانی ــ (کتاب II، بند 90) که بهویژه زنانشان برای شستوشو و نظافت بدن خود، به شکل وسیع از مخلوط سدر و کاج و کنار استفاده میکردهاند (کتاب IV، بند 75). در داستانهای اسطورهای مناطق غربی ایران و بینالنهرین، نظیر «حماسۀ گیلگمش»، بارها به جنگلهای سدر، رابطۀ ربالنوعها و قهرمانان با این درخت، و کاربردهای چوب آن اشاره شده است (نک : جم ). از چوب سدر در ساختمان کاخهای تختجمشید نیز استفاده شده است (ژوره، 108). افزونبراین، به گفتۀ تئوفراستوس (ح 371-287 قم)، مادها و پارسها پایههای تختخوابهایشان را از چوب سدر میساختند (نک : همانجا).
قدرت پاککنندگی روغن سدر سبب شده است تا در درمان بیماریهای پوستی مصرف زیادی داشته باشد (نک : دنبالۀ مقاله). کتاب بندهش «دربارۀ چگونگی گیاهان»، 10 گونه از آنها را در قالب میوههایی تقسیمبندی کرده است که بیرونشان را میشود خورد، اما درونشان خوردنی نیست؛ یکی از آنها کنار یا سدر است (ص 88). در قرآن کریم نیز از سدر (سبا / 34 / 16)، بهویژه از سدرةالمنتهى (نجم / 53 / 13-17)، یاد شده، و آمده است که: «بهشت ابدی در نزد همان سدره است» (قرشی، 3 / 247).
در واژهنامهها، سدر و سدره به معنی درخت کنار آمده، که بالای آسمان هفتم است و آن را سدرةالمنتهى گویند و حد رسیدن جبرئیل و منتهای اعمال مردم و نهایت رسیدن اعلم خلق است و هیچکس از آن نگذشته، مگر پیغمبر اسلام (ص) (غیاث ... ، آنندراج، ذیل واژهها؛ قس: نفیسی، ذیل واژهها؛ یاحقی، 453).
در دورۀ اسلامی، درختانی چون سدر، انار، زیتون، خرما و انگور از درختان باغی محسوب میشدهاند (مقدسی، 424؛ ابنبیطار، 3 / 6-7؛ غسانی، 219). شاردن هم در سیاحتنامۀ خویش، در زمرۀ درختان موجود در ایران، افزونبر چنار، بید و صنوبر، از درخت چپچپی نیز نام میبرد که همان سدر یا کنار است (4 / 42). سیاحان دیگر نیز از درخت سدر یا کنار نام بردهاند (برای نمونه، نک : فلاندن، 323؛ بابن، 53، 96). در سفرنامۀ خوزستان از رواج درخت کنار در این سرزمین یاد شده که همیشه سبز است و همچون دیگر درختان خوزستان ــ مثل عوسج، اثل، گـز و بید ــ خـودرو است (نجمالملک، 41). مادام دیولافوا به کاخهای شاهان صفوی، مثل تالار عالیقاپو، اشاره میکند که سقفهایشان با استفاده از چوبهای سدر ساخته شدهاند؛ گاه نیز در این سقفها قابهایی با چوب سدر تعبیه شده که مزین به نقوش طلاییاند (ص 289، 318).
از دیدگاه طب قدیم ایران، میوۀ درخت سدر یا همان نبق سرد و خشک است، اما حالت رسیده و شیرین آن گرم به شمار میرود (کاسانی، 882؛ جرجانی، 3(1) / 155). ابومنصور دربارۀ نبق یا سدر مینویسد: «هرچه تر است، سرد و تر است و بلغم انگیزد، و آنکه خشک است، اسهال را ببندد و صفرا بشکند» (ص 330). همچنین، مایع حاصل از پختن تراشۀ چوب آن سرد و خشک محسوب میشود (حکیم مؤمن، 241). رازی برای نبق یا سدر خاصیت قابض قائل شده، به این سبب که تراشۀ چوبش برای خونریزی رحم و زخم روده و اسهال معدی خوب است. همچنین، خاصیت محکمکنندگی ریشۀ مو برای آن قائل شدهاند که بهسبب ویژگی قابضبودن آن در کنار خاصیت خشککنندگیاش است (رازی، 21 / 376؛ کاسانی، همانجا). ابنسینا بر خاصیت قابض میوۀ سدر تأکید داشته، و فوایدی چون تقویت معده، بندآوردن خونریزی ماهانه، بندآوردن اسهال، و خاصیت ضدشورۀ سر برای آن برشمرده، و دود درخت کنار را نیز بسیار گیرنده دانسته است (2 / 235-236). به گفتۀ جرجانی، «طاقدانه» نامی است که در گرگان و طبرستان بر نبق نهادهاند (همانجا).
فرهنگ مردم
سدر از دیرباز بهسبب ظاهر تنومند، عمر زیاد، استحکام، پایداری و سایر ویژگیهای طبیعیاش، نماد بقا و فسادناپذیری و حیاتبخشی بوده است؛ به همین جهت، همواره یا خود درخت تقدیس شده است، و یا در اماکن مقدس یا در مراسم و مناسک آیینی حضور آن را گرامی دانستهاند (یاحقی، همانجا).
کنار یا سدر نزد ایرانیان باستان جایگاه ویژهای داشته است؛ به همین سبب است که در مراسم و جشنهای اصلی نظیر مهرگان حضور دارد. در 7 خوانی که در این جشن ترتیب داده میشد، کنار، شکرترنج، سیب، بهی (به)، انار، عناب و انگور سپید میگذاشتند، زیرا پارسیان بر این عقیده بودند که هرکس در این روز از میوههای یادشده بخورد و روغن بان بر بدنش بمالد و گلاب بر خود و اطرافیان بپاشد، آفات و بلیات در آن سال از وی دور شود ( فرهنگ ... ، ذیل مهرگان). برخی از پژوهشگران محتویات خوانچۀ مهرگان را شامل لیمو، شکر، نیلوفر، سدر، گلاب، عناب، سیب، انگور سفید و 7 شاخه از درخت مورد دانستهاند (برای نمونه، نک : صفا، 14). امروزه نیز در برخی از جشنهای مردمی، سدر نقش ایفا میکند؛ مثلاً در نواحی آران، راوند، نراق، ینداش و نوشآباد، شب 25 بهمن را شب «اسفند رعیتی» مینامند و در آن، مراسمی برپا میکنند؛ ازجمله، کسانی که نامزد دارند، در این شب برای او در 11 مجمعه، اسفندی میفرستند و در هر مجمعه، هدایایی مثل لباس مخصوص عروس و زیورآلات، یا برنج و روغن و کشمش و بسیاری مواد دیگر میچینند؛ در مجمعۀ هفتم، مقداری حنا، صابون، سدر و نیز کفش میگذارند و بدینترتیب پس از تکمیل همۀ 11 مجمعه، آنها را بر سر 11 نفر مینهند و به سوی خانۀ عروس راه میافتند (انجوی، 1 / 99؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ این شب، نک : ه د، اسفندی، جشن).
قداست درخت سدر یا کنار تا حدی است که هرجا به عمل آید، آن مکانْ مقدس و بهشتی محسوب میشود، و اگر در بیابان یا بر سر گذرگاهی روییده باشد، اعتقاد بر این است که آنجا مسیر گذر شخصیتی مقدس بوده است؛ مثلاً در کازرون، در زمینی واقع در کنار خیرات پایینی، درخت کهنسال کناری معروف به درخت بادِلا بوده است. به باور مردم، حضرت علی (ع) هنگام عبور از کازرون، برای برطرفشدن درد شکمش از میوۀ این درخت خورده است؛ ازاینرو به آن درخت بادلا میگفتند و خوردن میوۀ آن را برای درمان بسیاری از بیماریها مفید میدانستند. از طرفی، اهالی منطقه معتقد بودند که اگر 3 برگ از آن درخت را در غذای بیمار بریزند، بیمار شفا خواهد یافت. همچنین، زنان و مردانی که نابارورند، اگر به مدت 40 روز، روزی یک دانه، از میوۀ درخت بخورند و سپس غسل کنند و در پای آن درخت نماز بگزارند و همان شب به بستر روند، نطفۀ فرزندی بسته میشود که در زندگانی موفق و سعادتمند خواهد شد. حاجتمندان شبهای چهارشنبه در پای این درخت شمع روشن میکردند و نماز میگزاردند و «گَبوله» خیرات میکردند و بر شاخههایش نوارهایی از پارچۀ سبز میبستند و نیاز میطلبیدند و مراد مییافتند (حاتمی، 90-91). بههمینسان، درختان کنار کهنسال دیگری بودند که باورهایی مشابه پیرامون آنها وجود داشت، ازجمله، کنار حضرت خضر در قدمگاه خضر، یا کنار حضرت عباس (ع)، و کنار مرتضىعلی (همو، 83، 84، 92). ارزش فوقالعادۀ کنار یا سدر در باور مردم سبب شده است که هرگونه آسیب به این درخت، مثل بریدن شاخه یا قطع درخت، گناهی نابخشودنی و عملی بدشگون محسوب شود (صحت، 321؛ میرنیا، 245؛ اسدیان، 234).
ویژگیهای قدسی، آیینی، بهداشتی و درمانی درخت سدر سبب شده است تا از این گیاه در مراسم تدفین و تدهین میت استفاده شود. نخستین غسل میت از 3 غسل او، با آب سدر است (قمی، 1007؛ راسخ، 200؛ شهری، 3 / 261). در برخی از مناطق، ازجمله در گیلان، سدر و کافور (ه م) را باهم در آب مخلوط میکنند و به آن آب زمزم حوض کوثر میگویند و از آن برای غسل میت استفاده میکنند (شهاب، 189). گاه نیز در برخی از جاها، برای متوفا خلعت تهیه میشود که شامل کفن، کرباس، پنبه، سدر و کافور است (صفینژاد، 447).
سدر فقط در مراسم تدفین و غسل میت و مرگومیر به کار نمیرفته است، بلکه در مراسم نوزایی و زندگیبخشی، یعنی شستوشوی زائو و بهویژه نوزاد تازهرسیده، به کار برده میشد؛ بهطور معمول، در روز دهم پس از زایمان، دایه و چند تن از نزدیکان زائو وی را به حمام میبردند. در حمام، زائو را با تشریفات خاصی میشستند و او غسل نفاس به جا میآورد. پس از شستوشوی مادر، نوزاد را که تا آن هنگام در سربینۀ حمام نزد زنی مؤتمن و معتمد نگهداری میشد، به درون حمام میبردند و دایه نوزاد را با آب و سدر بسیار نرم الکشده میشست (رضایی، 353؛ شهری، 3 / 165؛ شکورزاده، 150). در اصل، سفیداب، سدر، کتیرا، صابون و حنا از ابزارهای دلاکها در حمام محسوب میشدند (خیراندیش، 169). مردم باور داشتند که شستن سر با سدر در کنار خوردن سرکه، بِه، و انار، و گفتن ذکر و اجرای اعمال دیگر، موجب نور دل و برطرفشدن وسواس میشود (جاهد، 192).
از سدر در مسائل بهداشتی نظیر برطرفساختن خارش (همراه با ماست و جوششیرین)، رفع زخم کچلی (همراه با قرهقروت و آلوچه)، درمان ریزش موی سر، و ازبینبردن موخوره استفاده میشود (شکورزاده، 243-244، 264؛ پاینده، 247؛ لهساییزاده، 316؛ برای آگاهی بیشتر درخصوص درمانهای عامیانه با سدر، نک : شهری، 5 / 326-327).
در باور مردم، اگر کسی شبهنگام یا غروب زیر درخت سدر بخوابد یا حتى از زیر آن عبور کند، دچار جنون و دیوانگی و غش میشود، زیرا اعتقاد بر این است که شبها پریان و جنیان زیر آن به جشن و عیش مشغولاند و حضور آدمی بساط شادی آنها را بر هم میزند؛ درنتیجه، آنها با گرفتن انتقام، انسان را دیوانه میکنند (برای نمونه، نک : حاتمی، 112).
در اشعار رسمی ادب فارسی و نیز اشعار مردمی از سدر / سدره و کافور یاد شده است (برای نمونه، نک : سعدی، 9؛ حافظ، 54؛ شیخ بهایی، 106؛ سرلک، 87).
مآخذ
آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابنبیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بیروت، 1412 ق / 1992 م؛ ابنسینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1370 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1346 ش؛ اسدیان خرمآبادی، محمد و دیگران، باورها و دانستهها در لرستان و ایلام، تهران، 1358 ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1352 ش؛ بابن، س. و فردریک هوسه، سفرنامۀ جنوب ایران، ترجمۀ محمدحسن اعتمادالسلطنه، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1363 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1369 ش؛ پایندۀ لنگرودی، محمود، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، 1355 ش؛ ثابتی، حبیبالله، جنگلها، درختان و درختچههای ایران، تهران، 1355 ش؛ جاهد، رضا، داروخانۀ معنوی، مشهد، 1376 ش؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش جلال مصطفوی، تهران، 1352 ش؛ حاتمی، حسن، باورها و رفتارها، گذشته در کازرون، بیجا، 1385 ش؛ حافظ، دیوان، به کوشش منصور موحدزاده، تهران، 1370 ش؛ حکیم مؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، به کوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386 ش؛ خیراندیش، محمدحسین، سیرجان در خشت خام، کرمان، 1384 ش؛ دیولافوا، ژان، سفرنامه (ایران و کلده)، ترجمۀ علیمحمد فرهوشی، تهران، 1332 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاریپور، تهران، 1384 ش؛ راسخ، شاپور و جمشید بهنام، «آداب و رسوم و اعتقادات عامه»، ایرانشهر، تهران، 1342 ش / 1963 م، ج 1؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381 ش؛ سرلک، رضا، آداب و رسوم و فرهنگ عامۀ ایل بختیاری چهارلنگ، تهران، 1385 ش؛ سعدی، بوستان، به کوشش نورالله ایرانپرست، تهران، 1356 ش؛ شاردن، ژان، سیاحتنامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1336 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهاب کوملهای، حسین، فرهنگ عامۀ کومله، رشت، 1386 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1383 ش؛ شیخ بهایی، محمد، کلیات اشعار و آثار، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1361 ش؛ صحت نیاکی، نصرتالله، گیاهان کشاورزی ایران، اهواز، [1351 ش]؛ صفا، فضلالله، گفتاری در زمینۀ مهر و جشن مهرگان، تهران، 1342 ش؛ صفینژاد، جواد، مونوگرافی ده طالبآباد، تهران، 1355 ش؛ عماد، مهدی، شناسایی گیاهان دارویی و صنعتی جنگلی و مرتعی و موارد مصرف آنها، تهران، 1378 ش؛ غسانی ترکمانی، یوسف، المعتمد فی الادویة المفردة، به کوشش مصطفى سقا، بیروت، 1402 ق / 1982 م؛ غیاث اللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، به کوشش منصور ثروت، تهران، 1375 ش؛ فرهنگ جهانگیری، حسین بن حسن انجو شیرازی، به کوشش رحیم عفیفی، مشهد، 1351 ش؛ فلاندن، اوژن، سفرنامه، ترجمۀ حسین نورصادقی، تهران، 1324 ش؛ قرآن کریم؛ قرشی، علیاکبر، قاموس قرآن، تهران، 1364 ش؛ قمی، عباس، مفاتیح الجنان، تهران، 1384 ش؛ کاسانی، ابوبکر، ترجمه [و تحریر] کهن فارسی الصیدنۀ بیرونی، به کوشش منوچهر ستوده و ایرج افشار، تهران، 1358 ش؛ گلگلاب، حسین، گیاهشناسی، تهران، 1326 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، شیراز، 1380 ش؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، فرانکفورت، 1413 ق / 1992 م؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم، تهران، 1369 ش؛ نجمالملک، عبدالغفار، سفرنامۀ خوزستان، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1341 ش؛ نفیسی، علیاکبر، فرهنگ، تهران، 1343 ش؛ یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و داستانوارهها در ادبیات فارسی، تهران، 1386 ش؛ نیز:
The Epic of Gilgamesh, www.aina.org; Herodotus, The History, tr. G. Rawlinson, DAK, 2000; Jorét, Ch., Les Plantes dans l’antiquité et au moyen âge, Paris, 1904.