زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

زمرد

زُمُرُّد، ازجمله کانیهای بلوری ارزشمند که در گوهرنشانی و تزیین زیورهای تاج و تخت شاهان، و همچنین در پزشکی مردمی به کار می‌رود و باورهایی نیز دربارۀ آن وجود دارد. 
خواجه نصیرالدین طوسی نوشته است: «در این روزگار، هیچ‌کس پارۀ زمرد عجمی ندیده است» (ص 57)؛ در دیگر کتابها، از معادن گوهر در سرزمینهای گوناگون نام برده شده است، ولی نامی از ایران نیاورده‌اند (منوچهر، 212 بب‍‌ ؛ صالحی، 48). با این حال، زمرد کلمه‌ای فارسی است و حتى گفته می‌شود که نام یونانی زمرد، سمردایس، از زمرد فارسی گرفته شده است؛ شاید به این سبب که در یونان، معدن زمرد نبوده است. در ایران باستان، نخستین زمرد در ناحیۀ اورال شمال خراسان بزرگ، در ریشۀ درختی یافت شد که ریشه‌کن شده بود و امروزه هم این محل و این معدن به نام ایزومرود معروف است. اعراب نیز این کانی را زمرد می‌نامند (زاوش، 52، 135، 136، حاشیۀ 1). 
زمرد در هندی «پنا» نامیده می‌شود (عقیلی، 476). همچنین گفته شده است که نام زمرد از نام «اوزوم رود» ترکمنستان گرفته شده است. زمرد ترکمنستان از طریق جادۀ ابریشم به اروپا برده می‌شد. در ضمن، در گزارشهای باستانی مصر، یادی از سنگ بلخ شده است که آن را برابر با زمرد می‌دانند (منوچهر، 212). 
برخی گفته‌اند که زمرد و زبرجد هردو یکی و از یک جنس‌اند که به‌سبب اختلاف ماده، هر یک به نوعی تکوین می‌یابد، و بعضی گفته‌اند که زبرجد جوهری بهتر از زمرد بوده است و اکنون موجود نیست و بهترین زمرد را زبرجد می‌خوانند (نصیرالدین، 56؛ عقیلی، 476). 
بیرونی زمرد و زبرجد را دو اسم مترادف از یک معنی می‌داند (ص 262)، ازاین‌رو، همۀ مشخصات و خواص زبرجد را برای زمرد نیز در نظر می‌گیرد و در همان‌جا از قول اخوان‌الرازیان، جواهرشناس سلطان محمود، بهترین و عالی‌ترین زمرد را به ترتیب ظلمانی، ریحانی و سلفی می‌داند و بقیه را پست می‌شمارد (ص 263؛ زاوش، 137؛ لغت‌نامه ... ). 
ارسطو نیز زبرجد و زمرد را از یک کان می‌دانسته است (نک‍ : حکیم مؤمن، 44)، ولی حکیم مؤمن، طبیب شاه سلیمان صفوی (سل‍ 1077 یا 1078-1105 ق)، از جملۀ کسانی است که این دو را متفاوت از هم دانسته، و زمرد را جداگانه (ص 453) و زبرجد را جداگانه (ص 440) شرح داده و برای هر یک خواص ویژه‌ای برشمرده است (نک‍ : ادامۀ مقاله). 
عقیلی علوی شیرازی، صاحب مخزن الادویة (1183 ق)، زمرد را از معدنیات آورده و بر پایداری و فسادناپذیری آن تأکید کرده است (ص 25). همو از قول مردم نوشته است که زمرد در معدن طلا شکل می‌گیرد و مـادۀ آن طلایی است کـه شدت فشردگی و انجمادش به حدی بوده که در مدت 21 سال در معدن تکوین یافته و رنگ آن سبز شده است (ص 476). صاحب کتاب تحفة المؤمنین عقیده دارد که زمرد هم از معدن طلا و هم از معادن دیگر حاصل می‌شود (نک‍ : حکیم مؤمن، 453). 

نوع کانی

به‌ندرت دیده می‌شود که رنگ سبز کانی زمرد در یک قطعۀ بزرگ، به یک میزان گسترده شده باشد، بلکه در آن رنگهای سبز گوناگونی دیده می‌شود (نصیرالدین، 58). صاحب جواهرنامۀ سلطانی از قول بلیناس حکیم، سبب رنگ سبز گرفتن زمرد را چنین نقل می‌کند: مواد تشکیل‌دهندۀ زمرد با آمدن به سطح و با نفوذ یاقوت قرمز سرخ می‌شوند. پس از آن به سبب سرما، اجزاء آن فشرده می‌گردد؛ سرخی بیرون و سیاهی ناشی از فشردگی با هم درمی‌آمیزند و رنگ سبز، حاصل می‌شود (نک‍ : زاوش، 146). صاحب کتاب صبح الاعشى نوشته است: زمرد در آغاز می‌خواست یاقوت شود و رنگ آن سرخ بود، ولی به سبب تکاثف سرخی بر روی هم، سیاهی بر آن غلبه کرد و سرخی و سیاهی به هم درآمیخت و رنگ آن سبز گردید (قلقشندی، 2/ 103). بیرونی در الجماهر از قول محمد بن زکریای رازی نوشته است: «رنگ سبز زمرد از زنجار مس است»، ولی خود بیرونی آن را نپذیرفته است (ص 264). 
برای بهبود کیفیت رنگ در زمرد، آن را با روغن یا موم اشباع می‌کنند و بدین سان بازتاب نور را از ترکهای موجود در آن به حداقل می‌رسانند. زمردهایی که به صورت نگین استفاده می‌شوند، در تماس با مواد شوینده زیبایی خود را تا حدی از دست می‌دهند. اینها را می‌توان با قرار دادن در روغن به زیبایی اولیه بازگرداند. زمرد درخشندگی شیشه‌ای دارد (ادیب، 277). 
نصیرالدین طوسی زمرد را به اعتبار رنگ و منسوب بودن آن به معدن خاص و شخص خاص به 11 نوع تقسیم کرده است (ص 56-57). بهترین زمرد سبز پرآب شفاف است که آمیخته به سنگ‌ریزه و طلق نباشد، یعنی در جرم آن ریزه‌های سنگ دیده نشود و نیز بعضی مواضع آن مانند طلق، براق نباشد (عقیلی، 477). صاحب کتاب تنسوخ‌نامه نیز برای بهتر بودن زمرد، بر آبدار بودن آن تأکید کرده است (نصیرالدین، 61). حکیم مؤمن زمرد را به 4 نوع (ص 69) و عقیلی علوی شیرازی به 7 نوع تقسیم کرده‌اند (ص 476-477). 

مشخصات

زمرد زود شکسته می‌شود؛ با سوهان ساییده می‌گردد؛ در آتش رنگش عوض می‌شود و به حالت کدر درمی‌آید؛ معمولاً با یشب [سنگ یشم] و لعل سبز اشتباه می‌شود، ولی تمیز زمرد از آنها به این است که یشم و لعل با مرقشیشا جلا می‌پذیرند و زمرد جلا نمی‌پذیرد. به سبب رنگ سبز، طبیعت زمرد سرد و خشک است. سختی زمرد از سنگهای دیگر کمتر است (زاوش، 136؛ نصیرالدین، 59، 60-61؛ عقیلی، همانجا). 
واحد سنجش زمرد در زمان نصیرالدین طوسی (سدۀ 7 ق)، «دانگ» بود که بزرگ‌تر از «مثقال» و آن بزرگ‌تر از «درم» بوده، و بر همین اساس نیز قیمت‌گذاری می‌شده است (نصیرالدین، 61). 
خواجه نصیرالدین طوسی نوشته است: «زمرد را به جلای یاقوت جلا دهند، بر چرخ مس، بعد از آنکه بر چرخ اسرب (سرب) نرم کرده باشند. و زمردی که سوخته‌طبع باشد، آن را بعد از آنکه به‌غایت نرم کرده باشند، به سنگ محک جلا دهند، خوب‌تر آید ... میان لعل سبز و یشب سبز و زمرد که تمیز کنند، هم به جلا کنند» (ص 58- 59). 

معادن

در سدۀ 7 ق، معادن زمرد در ولایت و محل زیست سیاهان در گرمسیر مغرب و همچنین در چند مکان در قسمتهای بالا و پایین صعید مصر بوده است. در هندوستان ارزش و احترام زمرد بیشتر از جاهای دیگر بوده است (همو، 54). امروزه معادن زمرد را در روسیه، کلمبیا، برزیل، هندوستان، پاکستان و شرق آفریقا می‌توان سراغ گرفت. زمردها درونگیرهای بی‌شماری از کانیهای نرم‌تر در درون خود دارند که فرانسویها به آنها «ژاردن» (به معنی باغ) می‌گویند (منوچهر، 213؛ صالحی، 48). 

زمرد در ایران

به گواه کاوشهای باستان‌شناختی، در زیورآلات ایرانیانِ پیش از اسلام، از هنر گوهرنشانی استفاده نمی‌شده است. در دورۀ اسلامی، توجه به هنر زیورسازی پیشرفت فزاینده‌ای یافت و به‌تدریج این هنر جای خود را در هنر زرگری و زیورسازی باز کرد. ابتدا سنگهای لاجورد طبیعی و به‌تدریج عقیق و شبق و در دوره‌های نزدیک‌تر، زبرجد، یاقوت، زمرد، الماس و برلیان در تزیین زیورها به کار رفت که همۀ اینها گویای روابط اجتماعی و طرز زندگی مردم هریک از دوره‌های تاریخی است (زواره‌ای، 31-32). 
برخی قدمت هنر گوهرنشانی را تا اواخر دورۀ ساسانیان به عقب برده و نوشته‌اند که در آن دوره، انواع گوهرها را بر تخت و تاج و زیورها می‌نشاندند، اما از زمرد نامی برده نشده و تنها مورد استفاده از زمرد را در تاج 91کیلوگرمی انوشیروان از طلا و نقره، که با زنجیری به سقف آویخته شده بود، یاد می‌کنند که بر آن، یاقوت و زمرد نشانده بودند (نک‍ : اقبال، 934). 
شاردن در سدۀ 11 ق/ 17 م، نوشته است: «ایرانیان برای زمرد انواعی قائل‌اند. عالی‌ترین نوع آن را زمرد مصری، درجۀ دوم را زمرد کهن، و سومی را زمرد تازه می‌نامند. پیش از اکتشاف دنیای جدید (آمریکا)، برای ایرانیان زمرد از مصر می‌آمد که آب و رنگ عالی‌تر و سخت‌تری از زمردهای غربی دارد؛ چون مسلم است که از مدتها پیش، موضوع کانهای زمرد در سرزمین مصر مطلقاً منتفی شده است، امکان دارد که گوهرهای موسوم به زمرد مصری به ایران از مسیر بحر احمر، یا از هند غربی، از طریق فیلیپین، یا از پیگ [پایتخت منطقه‌ای به همین نام از سرزمین بیرمانی] یا از مملکت کلکنده در ساحل کورماندل [ساحل شرقی  هندوستان در خلیج بنگاله]، که در آنجا مدام زمرد استخراج می‌گردد، وارد شده باشد» (4/ 100-102). 
تاورنیه نیز در سدۀ 11 ق، از کارشناسانی صحبت کرده است که برای تعیین قیمت زمردهای او آمده بودند (ص 127) و از سکوهای جواهرفروشی در بازارها صحبت کرده است که مقداری یاقوت و مروارید و عقیق و فیروزه و همچنین زمرد در آن گسترده شده و برای اینکه دیده شوند، ولی به سرقت نروند، توری ابریشمین روی آنها کشیده بودند (ص 63). ژان اوتر در سدۀ 12 ق/ 18 م (ص 84)، ارسل در سدۀ 13 ق/ 19 م (ص 130)، و پولاک (ص 72) به خرید و فروش زمرد در بازارهای ایران و کاربرد آن در زیورآلات ایرانیان اشاره کرده‌اند. آلمانی نیز به تالاری در انتهای تالار موزه اشاره می‌کند که تخت نادرشاه در آن قرار دارد که تمام بدنۀ آن از یاقوت و زمرد پوشیده شده است (ص 777). 

زمرد در فرهنگ مردم

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.