زمان تقریبی مطالعه: 17 دقیقه

زرگری

زَرْگَری، کار با زر، و ساخت مصنوعات و زیورآلات زرین، و نیز کارگاه و دکانی که زرگر در آن به کار و خرید‌و‌فروش محصولات خود می‌پردازد. 
بنا بر اساطیر زردشتی، هنگام مرگ کیومرث از هر یک از اندام او فلزی پدید آمد و از جان او نیز زر پدیدار گشت و ازاین‌رو، عنصر زر نزد مردم ارزش یافت (بندهش، 80-81). همچنین در اساطیر ایران، نماد دوره‌ای که در آن دین بهی به زردشت الهام شده، زر است (هینلز، 200). 
زرگری و ترویج آن به اسکندر نیز نسبت داده شده است: ازو [از اسکندر] زرگران زرگری یافتند/ وزو سیم و زر زیوری یافتند (جامی، 965). گرایش مردم به تبدیل سرمایۀ خود به طلا و پنهان کردن آن، در دوره‌های مختلف تاریخی نیز نشان از ارزش خاص این عنصر دارد (آلمانی، 116). 
بر مبنای آثار به‌دست‌آمده در اکتشافات باستان‌شناسان در نواحی مختلف ایران، ساخت اشیاء زرین در دوره‌های مختلف نزد ایرانیان، قدمتی دیرینه دارد. ظروف و ساغر طلایی متعلق به نیمۀ اول هزارۀ 1 ق‌م کشف‌شده در کلورز گیلان شواهدی از آن‌اند (حاکمی، 8). همچنین دست‌بند و بازوبندهایِ طلای متعلق به دوران هخامنشیان (ویلسن، 79؛ سامی، 13-15)، زینت‌آلات زرین از دورۀ اشکانیان (ویلسن، 97)، هنر زرگری دوران ساسانی و محصولات کشف‌شده‌ای چون ظروف طلایی و سکه‌های ساسانی، نشانۀ خلاقیت زرگران و غنای این هنر در آن دوران است (شپرد، 1102؛ ویلسن، 110-111، 146-147؛ زمانی، 179، 182؛ گدار، 294-295). 
هنر زرگری پیش از اسلام، در دوران اسلامی هم مورد پذیرش خلفای بغداد قرارگرفت (فرای، 195). در این دوران اگرچه ممنوعیتها و محدودیتهای دینی در مورد استفاده از زیورهای طلایی برای مردان موجب تنزل جایگاهِ زرگری گردید، اما از جانب دیگر، ساخت ابزارهای زرکوبی‌شدۀ جنگی مانند شمشیر، کمربند، نیزه و همچنین تذهیب و جلدسازی قرآن موجب رونق دوبارۀ زرگری شد (بحرانی‌پور، 17). همچنین در سایۀ امنیت به‌وجودآمده پس از سپری شدن دوران جنگ و خون‌ریزی پس از ورود اسلام و در دورۀ سامانیان بسیاری از حرفه‌ها ازجمله، زرگری رونق دوباره پیدا کرد (راوندی، 2/ 329). 
در متونی از سده‌های 6 و 8 ق/ 12 و 14 م، به پیشۀ زرگری و بهره بردن از استادکاران ماهر برای ساخت وسایلی از طلا اشاره شده است (بیهقی، 173؛ رشیدالدین، وقف‌نامه ... ، 150-151، جامع ... ، 3/ 346). در روایتهای تاریخی از آشنایی غازان خان، حاکم ایلخانی، با حرفه‌های گوناگون ازجمله، زرگری سخن گفته شده است (همو، تاریخ ... ، 172). امیر نجم‌الدین مسعود، سپهدار شاه اسماعیل اول صفوی نیز در شهر رشت به زرگری مشهور بوده است (حسینی، 41). آثاری ازجمله مدالهای زرین منسوب به دورۀ آل بویه (زمانی، 174)، طلاکاریهای دوران سلجوقی (دیماند، 138)، طلاکاریها و زیورآلات دوران صفویه (ویلسن، 200-201؛ نیز نک‍ : فتحی، سراسر مقاله)، و انواع ظروف و قلیانهای طلا و مطلا و زرکوب و نقرۀ دوران قاجار (ویلسن، 211)، به خوبی حکایت از گسترش این فن و هنر در این دوره دارند (بونین، 71-72). 

در دوران قاجار، به‌سبب علاقۀ زنان ایرانی، به‌خصوص زنان روستایی، به وسایل زینتی از قبیل گوشواره و دست‌بند، افزون‌ بر شهرهای بزرگی چون تبریز که این حرفه در آن رواج داشت، شهرهای کوچک‌تر هم صاحب دکان زرگری شده بودند (تاج‌بخش، 60-61؛ دربارۀ زینت‌آلات و مصنوعات زرین دوره‌های مختلف تاریخی، نک‍ : فریه، 187 بب‍ ؛ گدار، همانجا). در دوران پهلوی هم زرگران از بازاریان ثروتمند و صاحب نفوذ جامعه محسوب می‌شدند (بونین، همانجا). 
«زرگرخانه» در دوران صفویه و پس از آن، کارگاهی برای انجام دادن کارهای زرگری و ساخت جواهرات سلطنتی بوده، و زیر نظر یکی از استادان این فن، ملقب به «زرگرباشی» فعالیت می‌کرده است. طلادوزخانه نیز یکی از بخشهای داخلی دربار شاهان بوده که کارهای دستی تزیینی می‌ساخته است (انوری، 5/ 3851؛ کمپفر، 151؛ واله، 280-281؛ لغت‌نامه ... ، ذیل واژه). 
زرگرباشی فردی صالح، معتبر و مورد اعتماد بود که در فن خود مهارت بسیار داشت، عمامۀ خلیل‌خانی، کفش ساغری و چاقشور می‌پوشید و مرکبهای گران‌بها سوار می‌شد (رستم‌الحکما، 100). زرگرباشی‌ این موقعیت را داشت که همچون بزرگان کشور، در موقع لزوم به حضور شاه برسد، اما از افتخار بزرگ دربار، یعنی نشستن در حضور شاه، محروم بود. زرگرباشی بر کلیۀ کارگاههای زرگری که برای شاه کار می‌کردند، نظارت داشت و همچنین مباشر و بازرس همۀ صراف‌باشیان نیز بود. صراف‌باشیان گزارش کارهای انجام‌شده برای شاه را بـه زرگرباشی می‌دادند و او برای کار آنها قیمت تعیین می‌کرد. همچنین ساخته‌های طلا که زرگران به دربار می‌فروختند، زیر نظر او بود. زرگرباشی در دوران صفویه از محصولات طلایی که به دربار فروخته می‌شد، 2٪، و از آنچه در شهـر فروخته می‌شد، 1٪ حقـوق دریافت می‌کرد؛ همچنین، از طلا و نقره‌ای که از کشور خارج می‌شد، سهمی دریافت می‌کرد و همین منبع اصلی درآمدِ او را تشکیل می‌داد (شاردن، 8/ 248- 249). 
شاهان و درباریان فقط از مصنوعات و زیورهای زرین ساخت ایران استفاده نمی‌کردند، بلکه این اجناس را از مسافران، تاجران و جهانگردانی که از کشورهای دیگر به ایران آمده بودند نیز می‌خریدند. در این موارد، گروهی از زرگران و در رأس آنها، زرگرباشی به بررسی اجناس و تعیین قیمت برای آنها می‌پرداختند (همو، 3/ 179). در دوران قاجار شماری زرگر که وظیفۀ تهیۀ خلعت و نشان برای مصارف دربار را بر عهده داشتند، تحت امر رئیس صندوق‌خانه فعالیت می‌کردند (مستوفی، 1/ 408). برخی از شهرها نیز زرگرباشی داشت؛ چنان‌که در شهر بیرجند معتمد و بزرگ زرگران بازار به زرگرباشی شهرت داشت و وظیفۀ او نظارت بر نرخ طلا، محک‌زدن طلاهای مشکوک و رفع اختلاف در مورد عیار طلا بود (زنگویی، 55). 
 
زرگران در کنار ساخت انواع وسایل زرین ازجمله ظروف، جامها، وسایل نظامی و زیورآلات، به ضرب سکه هم می‌پرداختند. این سکه‌ها تا هنگام گیخاتو خان، حاکم ایلخانی، که چاو یا پول کاغذی را رواج داد و زرگران، زردوزان و صرافان را از ضرب سکۀ زر منع کرد (خواندمیر، 3/ 137)، به‌عنوان وسیلۀ دادوستد مورد استفاده قرار می‌گرفتند. یکی از مقامات دربار که در دوران صفویه ملقب به مقرب الخاقان، معیرالممالک یا ضرابی‌باشی بود، بر کار استادان شاغل در ضراب‌خانه نظارت می‌کرد تا سکه‌های طلا و نقره را به عیار و وزن معین و بدون غل‌وغش ضرب کنند (تذکرة ... ، 21، 33-34). در همین دوران، دستگاههایی که برای ضرب سکه در زرگرخانه مورد استفاده قرار می‌گرفتند، عبارت بودند از: «سَبّاکی» برای خالص کردن طلای مغشوش؛ «قرص‌کوبی» برای کوبیدن قرص خالص زر؛ «آهنگری» برای تبدیل قرص به میلِ آهنگری شمش؛ «چرخ‌کشی» برای نوار کردن شمشها به ضخامت معین طلا و نقره که از حدیدۀ فولاد عبور می‌دادند؛ «قَطّاعی» برای قطع کردن فلز به‌منظور ساختن سکه؛ «کهله‌کوبی» برای پهن کردن قطعه‌های تولیدشده در مرحلۀ قبل؛ «سفیدگری» برای سفید کردن رنگ طلا؛ «تخش‌کنی» برای جدا کردن سکه‌های عباسی کم‌وزن؛ و در نهایت دستگاه «سکه‌کنی» برای تبدیل قرصهای فلزی به سکه (همان، 21-22). 
در زمان صفویه، آرایش و نازک‌کاری کارهای فلزی ظریف‌تر از دوره‌های قبل شد و افزون ‌بر سیم‌کوبی، زرنگار و طلاکوبی هم معمول شد که خود زیباتر شدن مصنوعات را سبب می‌شد (نیرنوری، 1/ 235). در همین دوره، شاه عباس دوم صفوی گروهی متخصص فرانسوی را به ایران فراخواند و در زرگرخانه به فعالیت گمارد (کمپفر، 151؛ لوفت، 131). 
تاورنیه در سفرنامۀ خود نوشته است زرگران ایران صرفاً حلقه و انگشتر نقره می‌سازند و این به‌سبب حرمت استفادۀ مردان از طلا هنگام خواندن نماز است. او همچنین کیفیت کار زرگران ایران را چندان مطلوب نمی‌داند و در این میان، فقط ملیله‌کاری را از نظر کیفی از دیگر مصنوعات زرگران جدا می‌کند (ص 578، 600)، در حالی که اولیویه در ابتدای حکومت قاجار از مهارت ایرانیان در فن زرگری سخن گفته است (ص 174)؛ به‌طوری‌که در اوایل نیمۀ دوم سدۀ 13 ق (نیمۀ نخست سدۀ 19 م) جواهرسازان ایرانی از موقعیتی ممتاز برخوردار بودند (کوزنتسوا، 98). 
در بازارهای ایران، دو دسته مغازه وجود داشت: برخی که صرفاً محل خرید و فروش اجناس بود و برخی دیگرکه افزون بر خرید و فروش اجناس، صنعتگران هم در آن مشغول کار بودند، که بازار زرگران از این نوع بود (آلمانی، 104-105). در اصفهان، از آنجا که وسعت حجره‌ها و دکانهای بازار به نوع فعالیتهای مالک آنها بستگی داشت، دکانهای زرگری معمولاً کوچک بودند (شفقی، 253). این دکانها معمولاً از دو بخش تشکیل می‌شد: در قسمت جلو جعبه‌آیینه قرار داشت که محتوی زیورآلات ازجمله چند نوع انگشتر و حلقه، النگو، دست‌بند و بازوبند، گوشواره، سینه‌ریز، توسینه‌ای، گل سر، گردن‌بند، جاقرآنی، لوحۀ «و ان ‌یکاد»، شمایل حضرت علی (ع)، و مصنوعاتی از این دست بوده است.  زرگر خود معمولاً روی تشکی پشت جعبه‌آیینه می‌نشست و در قسمت عقبی مغازه هم کارگران سرگرم کار بودند. وسایل کار زرگران عبارت بود از: یک کورۀ کوچک، سندان، چکش، انبردست، قیچی، سنبۀ دهن‌باریک و جز اینها. سنگ محک هم یکی از وسایل مورد استفادۀ آنان بود که از آن برای تشخیص عیار طلا استفاده می‌کردند (بقیعی، 137). انبردست دم‌مفتول، دماغۀ چوبی سوهان‌کاری، گیرۀ چوبی برای جلوگیری از خراشیده شدن طلا، قلم یا ارۀ زرگری برای سوراخ کردن و بریدن فلز، چرخ پرداخت که با چرخ کمانه کار می‌کرد، و سفرۀ چرمی یا طبق بزرگ برای زیر دست زرگر تا براده‌ها در آن ریخته شود، از دیگر ابزارهای مورد استفادۀ زرگران بود (وولف، 30). یکی از فنونی که زرگران مورد استفاده قرار می‌دادند، ریختن گوگرد بر زر گداخته بود که سبب نرم شدن و افزودن بر رنگ زرد آن می‌شد (نصیرالدین، 206؛ ابوالقاسم، 218). 
زرگران نه تنها بازارها و سراهایی مخصوص به خود داشتند، بلکه یکی از تکیه‌های معروف تهران در دورۀ قاجار هم تکیۀ زرگران بوده است (شاملو، دفتر 1/ 439). شمار زرگرانی نیز که از اقلیتهای دینیِ ایران بودند، کم نبود، چنان‌که در دوران حکومت پهلوی بسیاری از ارمنیان شغل نقره‌فروشی و زرگری را برای خود برمی‌گزیدند (بونین، 72).
بسیاری از مناطق ایران ازجمله همدان دارای بازار زرگران بزرگی بوده است (حمدالله، 3(1)/ 79). برخی از شهرها نیز در صنعت زرگری معروف بودند، ازجمله بروجرد، شیراز و کاشان (جمال‌زاده، 80) یا اصفهان که بازار زرگران آن از گذشته در نزدیکی میدان نقش جهان قرار داشته (تحویلدار، 104)، و  طلاکاری در این شهر در رونق بوده است. بخشی از تولیدات زرگران اصفهانی هم برای رفع نیازهای درباریان بوده است (جملی، 148؛ تاورنیه، 386). شاردن نوشته است که در زمان شاه عباس دوم صفوی، دو سکوی سنگی در شمال میدان نقش جهان اصفهان محلی برای بساط زرگران بوده است (7/ 129- 130). در تهران اواخر دوران قاجار، زرگران، مانند بسیاری از صاحبان مشاغل دیگر، روی زمین می‌نشستند و مصنوعات خود را برای فروش عرضه می‌کردند (شهری، تاریخ ... ، 2/ 658). 
در بلوچستان، طلا و زیورآلات در زندگی زنان بلوچ جایگاه بسیار مهمی داشته و هنر زرگری نیز سابقه‌ای دیرینه دارد. در این منطقه، زرگران را «اُستا/ استاد» می‌نامند. استاد بر اساس طبقه‌بندی اجتماعی میان بلوچها، طبقۀ ششم به شمار می‌آید، اگرچه در گذشته طبقه‌های برتر، زرگری را کسر شأن می‌دانستند، اما امروزه به‌عنوان هنری قابل تقدیر مورد توجه است. در استان سیستان و بلوچستان، زرگری در مناطق ایرانشهر، چابهار و سراوان بیش از دیگر مناطق رونق دارد و استادکاران هر منطقه سبکی خاص خود و به نام منطقۀ خود دارند (کریمی، 47- 48). 
زرکوبان شهر شیراز خانواده‌ای بسیار معروف بودند و بسیاری از افراد شناخته‌شدۀ شیرازی از میان این خانواده برخاسته‌اند، ازجمله احمد زرکوب شیرازی، مؤلف شیرازنامه، که خود از صنف زرکوبان بوده است (بحرانی‌پور، 17- 18). 
در شهر یزد و در سالهای آخر حکومت پهلوی، زرگری رونق گرفت و شمار مغازه‌هایِ زرگری نه تنها در بازار، بلکه در خیابانهای شهر نیز افزایش یافت (بونین، 94-95). صابئین (ه‍ م) نقره‌کار خوزستان را نیز گاهی جزو زرگران می‌دانند. 
در کنار شغل زرگری شماری مشاغل دیگر هم پدید آمده است که گاه خود زرگران و گاه متخصصانی دیگر آنها را برعهده دارند؛ از آن جمله، می‌توان زرکوبی، زرکشی و گلابتون‌سازی را نام برد. همچنین زرکوبی، زرکشی و گلابتون‌سازی مشاغلی است که گاه هرکدام در تخصص یک نفر قرار دارد، اما در مواردی هم فردی به‌تنهایی هر 3 کار را انجام می‌دهد (وولف، 35). ظروف و مصنوعات زرگران معمولاً به دست حکاکان و قلم‌زنان تزیین می‌شود (همو، 30-31). 
قالگری هم یکی از حرفه‌های مرتبط با زرگری است. قالگران خاک جاروشده از کف مغازۀ زرگری را می‌گیرند و پس از جوشاندن آن با سرب و خاک نسوز، و خارج کردن سربهای سوخته، آلیاژ به‌جا‌مانده را در جوهر شوره یا اسید نیتریک فرو می‌برند تا طلای آن جدا شود. بوته‌ای که عمل جوشاندن در آن صورت می‌گیرد و همچنین سرب سوختۀ به‌جامانده، به زرگر تعلق دارد تا اگر اندک طلایی در آن باقی مانده باشد، در نوبت بعدی به قالگر داده شود و آن طلا هم از باقی ضایعات جدا شود (فرسیو، 66- 68). 
برخی از مردم، زرگران را افرادی نیرنگ‌باز و بی‌انصاف می‌دانند (شهری، طهران، 2/ 197؛ واجد، 384). تقلب زرگران به‌سختی قابل تشخیص بود و ازهمین‌رو صرفاً صداقت، دیانت و امانت‌داری می‌توانسته است مانع از تقلب آنها شود. به همین سبب، برای رعایت انصاف و نیز رعایت مسائل شرعی، احکامی اخلاقی برای کار زرگران وجود داشته که تنها ضمانت اجرایی آنها درستکاری خود زرگر بوده است؛ ازجمله مؤلف معالم القربة فی احکام الحسبة ــ که با عنوان آیین شهرداری ترجمه شده ــ در سدۀ 8 ق می‌گوید: «اگر زیورآلاتی که می‌فروشند ناخالصی دارد، باید مقدار دقیق آن را به خریدار توضیح دهند؛ اگر نیاز به لحیم‌کاری است، قبل از آن باید شیء وزن شود؛ نباید انگشتر را با سربی که زیر نگین تعبیه می‌کنند، سنگین کنند؛ کوره‌ها باید در سطح زمین باشد که طلا و نقره‌ای که در آن می‌گدازند، از چشم صاحبانش پوشیده نباشد؛ و شایسته است زرگران خاکۀ دکان خود را که از آنِ مردم مجهول‌المالک است، بفروشند و از طرف صاحبش صدقه دهند» (ابن‌اخوه، 181-182). 
در امثال فارسی هم به زرگر و زرگری اشاره شده است، ازجمله «صد پتک زرگر، یک پتک آهنگر» (شکورزاده، 691)؛ «قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر گوهری»، که به صورتهای متنوعی بیان می‌شود، مانند: «قدر زر را باید زرگر بداند، نه هر خر» (مثل رامسری)، «قدر زر زرگر بداند، قدر بمبک تنگستانی» (تنگسیری)، «قدر زر زرگر بداند، نه هر دیوانه» (اهری)، «قدر زر زرگر بداند، قدر شلغم مُقبلی» (جیرفتی)، «قدر زر زرگر بداند، قدر ماهی بندری» (دشتستانی)، «قدر زر زرگر شناسد، قدر قنبر را علی» (افغانی، تاجیکی)، و «قدر زر زرگر شناسد، قدر گوهر را علی» (تاجیکی) (ذوالفقاری، 2/ 1377)؛ «مس به مسگر و طلا به زرگر» (بروجردی) (همو، 2/ 1679)؛ «نی زرین را زرگر شناسد» (ترکی) (همو، 2/ 1819)؛ «بی زر و ارزه دستش که زدی دختر علی زرگره» (شیرازی) (همو، 1/ 608)؛ «خر را خربین و زر را زرگر می‌شناسد» (ترکمنی) (همو، 1/ 890)؛ «زر به زرگر، مس به مسگر» (شوشتری) (همو، 1/ 1122)؛ و «زمین زر است و کشاورز زرگر» (ترکمنی) (همو، 1/ 1130). 
در مثلهایی به ابزارها و فنون کار زرگری اشاره شده است، ازجمله: «زر پاک از محک نمی‌ترسد» (امینی، 461)، یا اینکه «زر خالص است و باک نمی‌دارد از محک» (دهخدا، 2/ 904). 
جنگ زرگری به معنای نزاع و جنگ دروغین میان دو تن است و در مثل آمده: «جنگ زرگری میانجی نخواهد» (همو، 2/ 588)، همچنین «زرگر چرخ» کنایه از آفتاب است ( آنندراج، ذیل ترکیب). 
با توجه به اهمیت تاریخی و اجتماعیِ زرگری، این پیشه و نحوۀ کار زرگران دست‌مایۀ ساخت برخی ترانه‌های محلی شده است؛ به‌عنوان مثال، در یک ترانۀ محلی شیرازی آمده است: بیا دلبر برایم دلبری کن/ چکش وردار برایم زرگری کن/ / چکش وردار برو در شهر شیراز / خودت انگشتر ما را نگین کن (فقیری، 61). 
همچنین در شعری از زبان فردی در حرفۀ زرکشی که تصویرگر سختی معیشت افراد شاغل به این حرفه است، آمده: منم زرکوب و محصولم ز صنعت / به جز فریادی و بانگی نباشد/ / همیشه در میان زر نشینم / ولیکن هرگزم دانگی نباشد (نصرآبادی، 1/ 473). 
زبان زرگری (ه‍ م) را نیز که نوعی لوتر/ لوترا و زبانی ساختگی است، به زرگران نسبت می‌دهند. 

مآخذ

آلمانی، هانری رنه د.، از خراسان تا بختیاری (سفرنامه)، ترجمۀ علی‌محمد فره‌وشی، تهران، 1335 ش؛ آنندراج، محمدپادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1363 ش؛ ابن‌اخوه، محمد، آیین شهرداری، ترجمۀ جعفر شعار، تهران، 1367 ش؛ ابوالقاسم کاشانی، عبدالله، عرایس الجواهر، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1345 ش؛ امینی، امیرقلی، فرهنگ عوام، اصفهان، 1371 ش؛ انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، 1381 ش؛ اولیویه، گیوم آنتوان، سفرنامه، ترجمۀ محمدطاهر اسکندری، به کوشش غلامرضا ورهرام، تهران، 1371 ش؛ بحرانی‌پور، علی، «اصناف و صنایع در بازار شیراز در سده‌های هفتم و هشتم قمری»، تاریخ ایران، تهران، 1389 ش، شم‍ 62؛ بقیعی، غلامحسین، مشاغل قدیم مشهد، مشهد، 1384 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1380 ش؛ بونین، مایکل، «دکان و دکان‌داران: عوامل مؤثر بر یک بازار شهرستانی در ایران»، ترجمۀ علی‌محمد طرفداری، بررسیهای نوین تاریخی، تهران، 1386 ش، شم‍ 3؛ بیهقی، علی، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1317 ش؛ تاج‌بخش، احمد، تاریخ تمدن و فرهنگ ایران اسلامی (دورۀ قاجار)، شیراز، 1382 ش؛ تاورنیه، ژان باتیست، سفرنامه، ترجمۀ ابوتراب نوری، اصفهان، 1363 ش؛ تحویلدار، حسین، جغرافیای اصفهان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1342 ش؛ تذکرة الملوک، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1332 ش؛ جامی، عبدالرحمان، هفت اورنگ، به کوشش مرتضى مـدرس گیلانـی، تهران، 1337 ش؛ جمال‌زاده، محمدعلی، گنج شایگان، برلین، 1335 ق؛ جملی کارری، ج. ف.، سفرنامـه، تـرجمۀ عباس نخجوانی و عبدالعلـی کارنگ، تبریـز، 1348 ش؛ حاکمی، علی، «اشیاء فلزی مکشوفه در کلورز گیلان»، یادنامۀ پنجمین کنگرۀ بین‌المللی باستان‌شناسی و هنر ایران، تهران، 1347 ش، ج 1؛ حسینی استرابادی، حسن، از شیخ صفی تا شاه صفی ( تاریخ سلطانی)، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1364 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1336 ش؛ خواندمیر، غیاث‌الدین، حبیب ‌السیر، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1380 ش؛ دهخدا، علی‌اکبر، امثال و حکم، تهران، 1334 ش؛ دیماند، م. س.، راهنمای صنایع اسلامی، ترجمۀ عبدالله فریار، تهران، 1365 ش؛ ذوالفقاری، حسن، فـرهنگ بزرگ ضرب‌المثلهای فارسی، تهران، 1388 ش؛ راوندی، مرتضى، تاریخ اجتماعی ایران، تهران، 1356 ش؛ رستم‌الحکما، محمدهاشم، رستم التواریخ، به کوشش محمد مشیری، تهران، 1348 ش؛ رشیدالدین فضل‌الله، تاریخ مبارک غازانی، به کوشش کارل یان، هارتفرد، 1940 م؛ همو، جامع التواریخ، به کوشش عبدالکریم علیزاده، باکو، 1957 م؛ همو، وقف‌نامۀ ربع رشیدی، به کوشش مجتبى مینوی و ایرج افشار، تهران، 1356 ش؛ زمانی، عباس، تأثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی، تهران، 1355 ش؛ زنگویی، حسین، «نگاهی به پیشه‌های سنتی بیرجند»، خراسان‌پژوهی، مشهد، 1377 ش، س 1، شم‍ 1؛ سامی، علی، «خزانه‌های شاهنشاهی هخامنشی»، هنر و مردم، تهران، 1353 ش، شم‍ 140-141؛ شاردن، ژان، سیاحت‌نامه، ترجمۀ محمد عباسی، تهران، 1336-1345 ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، حرف ت، تهران، 1387 ش؛ شفقی، سیروس، بازار بزرگ اصفهان، اصفهان، 1385 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، دوازده ‌هزار مثل فارسی و سی هزار معادل آنها، مشهد، 1380 ش؛ شهری، جعفر، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم، تهران، 1368 ش؛ همو، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ فتحی،کورش، «هنر زرگری در ایران»، نامۀ تاریخ‌پژوهان، تهران، 1389 ش، شم‍ 23؛ فرای، ر. ن.، عصر زرین فرهنگ ایران، ترجمۀ مسعود رجب‌نیا، تهران، 1363 ش؛ فرسیو، سهراب، «پیشه‌های سنتی»، فرهنگ مردم، تهران، 1381 ش، شم‍ 1؛ فریه، رونالد، هنرهای ایران، ترجمۀ پرویز مرزبان، تهران، 1374 ش؛ فقیری، ابوالقاسم، «شیراز در ترانه‌های محلی»، هنر و مردم، تهران، 1350 ش، شم‍ 111؛ کریمی، نسرین، «زیورآلات زنان بلوچ»، فرهنگ مردم، تهران، 1382 ش، شم‍ 6-7؛ کمپفر، ا.، سفرنامه، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1363 ش؛ کوزنتسوا، ن. آ.، اوضـاع سیاسی و اجتمـاعی ـ اقتصـادی ایـران، ترجمـۀ سیـروس ایـزدی، تهـران، 1358 ش؛ گدار، آندره، هنر ایران، ترجمۀ بهروز حبیبی، تهران، 1358 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ لوفت، پاول، ایران در عهد شاه عباس دوم، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1380 ش؛ مستوفی، عبداللٰه، شرح زندگانی من، تهران، 1341 ش؛ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، به کوشش محسن ناجی نصرآبادی، تهران، 1378 ش؛ نصیرالدین طوسی، تنسوخ‌نامۀ ایلخانی، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران؛ نیرنوری، عبدالحمید، سهم ارزشمند ایران در فرهنگ جهان، تهران، 1375 ش؛ واجد علی خان، مطلع العلوم، لکهنو، 1320 ق؛ واله، محمدیوسف، «خلدبرین»، همراه ذیل عالم‌آرای عباسی، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، 1317 ش؛ وولف، هانس ا.، صنایع دستی کهن ایران، ترجمۀ سیروس ابراهیم‌زاده، تهران، 1372 ش؛ ویلسن، ج. ک.، تاریخ صنایع ایران، ترجمۀ عبدالله فریار، تهران، 1317 ش/ 1938 م؛ هینلز، ج. ر.، شناخت اساطیر ایران، ترجمۀ محمدحسین باجلان فرخی، تهران، 1383 ش؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.