زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

رویین تنی

رویینْ‌تَنی، آسیب‌ناپذیری در برابر جنگ‌ابزارها، ویژگی برخی از قهرمانان اساطیری، و مانند آب حیات بازگوکنندۀ بزرگ‌ترین آرزوی انسان، یعنی جاودانگی و غلبه بر مرگ.
رویین‌تنان، قهرمانان حماسه و میدان نبردند که گاه از صفات و ویژگیهای خدایان نیز بهره‌ای دارند. ویژگی مشترک آنان این است که جانشان به رازی بسته است و گشودن این راز سبب مرگ آنها می‌شود. زیگفرید در حماسۀ آلمانی، آشیل در اساطیر یونان و روم، بالدِر در اساطیر اسکاندیناوی، کریشنا در حماسۀ مهابهاراتۀ هند (بریتانیکا، ذیل اسامی)، و اسفندیار (ه‍ م) در اساطیر ایرانی مشهورترین رویین‌تنان جهان‌اند. آیاس، کاینوس، مینوس، تالُس، نیسوس و پترلاوس، در اسطوره‌های یونان، هاکِلبرِند در داستانهای آلمان، لِمینکینِن در حماسۀ فنلاندی، دِیارمَد در اساطیر سلتی، باتْرادْس و سوسْکْروکو در اسطوره‌های نارتی، مانیتو و کواسیند در داستانهای سرخ‌پوستان، سامسون در روایت سامی، و آلپامیش در روایت ترکی قهرمانان دیگری هستند که رویین‌تن‌اند، ولی شهرتشان از آشیل، زیگفرید، بالدر و اسفندیار کمتر است (نک‍ : تامپسون، بن‌مایه‌های Z300 بب‍ ؛ خالقی، 200- 208؛ ذبیحی، 54 بب‍‌ ). به این ترتیب می‌توان نتیجه گرفت که مفهوم و اسطورۀ رویین‌تنی بن‌مایه‌ای مشترک در اسطوره‌های اقوام گوناگون است که در انحصار یک قوم یا فرهنگ خاص نیست و نباید آن را نتیجۀ اقتباس یا تأثیر از ملل دیگر دانست (امیدسالار، 742).
در اسطوره‌های ایرانی و ادبیات فارسی، اسفندیار تنها قهرمان رویین‌تنِ حماسه‌ها ست؛ البته در نظم و نثر فارسی رویین‌تنی به عنوان صفتی عام برای قهرمانان به کار رفته است که قدرت جسمی و توان روحی و روانی آنان را نمایان می‌کند و حتى گاه از دایرۀ قهرمانان حماسه نیز فراتر رفته، و صفت رویین در ترکیباتی مانند رویین‌دژ و رویین‌چنگ برای بیان استواری دژ، چنگ (پنجه) و جز اینها به کار رفته است ( لغت‌نامه ... ، ذیل ترکیبات؛ محمود، 305-307). 
در میان پهلوانانی که با صفت رویین‌تنی یاد شده‌اند، اسفندیار تنها کسی است که از همۀ صفات و ویژگیهای رویین‌تنان اساطیری برخوردار است. در اوستا، بی‌آنکه از فردی خاص سخن به میان آید، ذکر نام و صفات اهوره‌مزدا سبب آسیب‌ناپذیری موقت انسان دانسته شده است. در «هرمزدیشت» (بندهای 17- 19) آمده است: اگر کسی روزی هنگام انجام دادن کارهای گوناگون، نامهای خداوند را زمزمه کند، در آن روز و در آن شب، هیچ جنگ‌ابزاری بر او کارگر نمی‌شود، و این نامها مانند جوشن و زره، به ضد نیروهای اهریمنی و تباهکار، فرد را محافظت می‌کنند، «گویی هزار مرد، مردی تنها را نگاهبانی می‌کنند» (یشتها، 1/ 55-57). 
در داستانی که رویین‌تنی اسفندیار از تعویذ زردشت دانسته شده است، ردپای اعتقاد به تأثیر دعا و کلام مقدس در آسیب‌ناپذیری انسان فانی، دیده می‌شود؛ این اعتقاد در فرهنگ شفاهی مردم دربارۀ به همراه داشتن حمایلِ دعا (ه‍ م) و تعویذ (ه‍ م) برای دور کردن چشم‌زخم (ه‍‍ م) باقی مانده است. 
گونۀ دیگری از روایت رویین‌تنی در افسانه‌ها، جان یا شیشۀ عمرِ قهرمان، دیو (ه‍ م) یا پری (ه‍ م) است که در جایی بیرون از جسم آنان، مانند شکم یک حیوان یا پرنده یا در صندوق، درخت یا تخم‌مرغ در زیر دریا، باتلاق، بیابان یا غار پنهان است و موجودی سهمناک مانند دیو یا مار از آن مراقبت می‌کند. در این داستانها نیز آشکار شدن راز نامیرایی، برابر با مرگ قهرمان است و هنگامی که کسی به شیشۀ عمرِ شخصیت داستان دست می‌یابد، آن شخص می‌میرد (مارتسلف، 76، 81-82، 113-114، 128؛ خالقی، 209).
در پژوهشهایی که موضوع آنها رویین‌تنی است، به جاودانگی و نامیرایی اشاره شده است. گرچه مفهوم رویین‌تنی به جاودانگی بسیار نزدیک است، اما به نظر می‌رسد تفاوتی ظریف و دقیق میان این دو مفهوم وجود دارد؛ به عبارت دیگر «بی‌مرگی خدایان، حتى آنگاه که در آدمیان سَریان می‌یابد، رمزی است از ثبات و کمال دائم و منتظر، حال آنکه رویین‌تنی آرزویی است که تنها انسان را در نبرد پایدارتر و تواناتر می‌گرداند و هراس شکست را از یاد او می‌زداید» (محمود، 305). بنابراین رویین‌تنی را باید گونه‌ای از جاودانگی و نامیرایی به شمار آورد که همواره موقت بوده، و هیچ‌گاه به نامیرایی ابدی نینجامیده است.
در طلب جاودانگی و نامیرایی، اغلب واسطه‌ای وجود دارد که رمز حیات ابدی را با خود حمل می‌کند؛ آب حیات (ه‍ م) و گیاه زندگانی در این میان از همه مشهورتر، و در اساطیر بیشتر ملل جهان واسطۀ کسب جاودانگی‌اند. مشهورترین داستانی که دربارۀ جست‌و‌جوی آب حیات و زندگی جاوید نقل شده است، سفر اسکندر (ه‍ م)، و در برخی روایات سفر ذوالقرنین، به ظلمات است. در این سفرِ اسطوره‌ای، اسکندر هیچ‌گاه به آب حیات دست نیافت، اما همراهان او، خضر و الیاس (نک‍ : ه‍ د، خضر)، و در برخی از داستانها، دختر اسکندر و آشپز او از جملۀ کسانی‌اند که آب حیات را نوشیده‌اند (ابوالحسن، 401-402؛ طبری، 1/ 277؛ ابوطاهر، 2/ 590؛ نظامی، 507 بب‍‍‍‍‍‍ ؛ خالقی، 204). 
در بسیاری از اساطیرِ جاودانگی به جای آب حیات، به درخت زندگانی اشاره شده است؛ ازجمله می‌توان به داستان گیلگمش اشاره کرد (نک‍ : دانشنامه ... ، 219-221؛ برای نمونه‌های دیگر در اساطیر جهان، نک‍ : یوحنا، 22: 1-2؛ الیاده، 280؛ نیز نک‍ : نخشبی، 87-91).
جست‌وجو برای یافتن گیاهی که مردگان را زنده می‌کند، در حکایتِ برزویۀ طبیب و آوردنِ کتاب کلیله و دمنه از هند به ایران، نیز آمده است (فردوسی، 7/ 361 بب‍‌ ) و از آن کهن‌تر اسطورۀ درخت هوم سپید گوکَرن، در میان دریای فراخکرد است که در رستاخیز، خوراک بی‌مرگی را از آن می‌سازند (بندهش، 87، 100) و ریشۀ آن به گیاه هوم می‌رسد که مهم‌ترین صفت آن «دوردارندۀ مرگ» است ( اوستا، 1/ 136-143). این‌گونه گیاهان از دو خاصیت متضادِ شفابخشی و مرگ‌باری برخوردارند؛ هم جانِ قهرمان را در خود حفظ می‌کنند و هم با حادثه‌ای سبب مرگ شخص می‌شوند (اسلامی، 48- 49). از سوی دیگر، رویین‌تنی اسفندیار بنابر روایت زراتشت‌نامه با گرفتن انار از دست زردشت پیامبر پدید آمد، میوه‌ای که به سبب داشتن دانه‌های بسیار، در بسیاری از فرهنگها، نماد باروری و زایش است (شوالیه، 1/ 250)، چنان‌که در آیینهای کنونی زردشتیان از شاخه‌های درخت انار و میوۀ آن استفاده می‌شود و عصارۀ آن را نماد بی‌مرگی به شمار می‌آورند (نک‍ : ه‍ د، انار).
جز آب حیات و گیاه زندگانی، نوش‌دارو، پر سیمرغ یا مهره‌ای که هر زخمی را بهبود می‌بخشد و مرگ را دور می‌کند، موضوع دیگری است که به موازات اندیشۀ رویین‌تنی، در حماسه‌های ایرانی مطرح شده است (فردوسی، 2/ 191، 4/ 164، 5/ 400؛ خالقی، 210). بخش نخستِ واژۀ نوش‌دارو، «نوش» (اوستایی: anaoša-) به معنی «بی‌مرگی» است و بنابراین نوش‌دارو یعنی «داروی بی‌مرگی و جاودانگی».
در شاهنامه، آنوش یا نوش، دارویی درمان‌بخش است که زخمهای سخت را درمان می‌کند و پهلوانان را از مرگ نجات می‌بخشد؛ از مطالبی که در داستانهای ایرانی آمده است، دقیقاً نمی‌توان فهمید که نوش‌دارو چیست؟ گیاه است یا نوشابه‌ای که باید آشامیده شود؟ احتمال داده‌اند که نوش‌داروی ادبیات حماسی ایران، همان گیاه هوم یا عصارۀ آن باشد که در اوستا با صفت «دوردارندۀ مرگ» آمده است (آیدنلو، 124-125).
خالقی مطلق بر این باور است که وجود یک نقطۀ آسیب‌پذیر در تنِ همۀ رویین‌تنان، برای آن است «تا میان آرزوی رویین‌تنی و واقعیت مرگ، ارتباطی ایجاد کنند. در جهت همین گرایش به واقعیت است که کم‌کم‌ زخم‌ناپذیریِ تن تبدیل به زخم‌ناپذیری جامۀ رزم یا سلاح پهلوان گردیده است» (ص 211). در اسطوره‌های جهان نمونه‌های بسیاری برای جامه یا سلاح آسیب‌ناپذیر قهرمانان می‌توان یافت (برای نمونه، نک‍ : همو، 211-212). در ادبیات داستانی ایران بیشتر سخن از زره یا جوشنی است که آب، آتش، جادو و زخمِ هیچ تیری بر آن کارگر نمی‌شود، همچون زره سیاوش، زره شبرنگ (پسر دیو سپید)، جوشن شیده (فرزند افراسیاب)، خودِ داراب، جوشن سمندون و پلنگینۀ رستم. گاه برای این جامه‌ها جایگاه آسمانی قائل شده‌اند، مانند ببر بیان که «گفتندی جبرئیل آورده از بهشت» ( لغت ... ، 143) و گاه از رویینه‌شدن زره به سببِ پرورده‌شدن در خون سخن رفته است، مانند جوشن سمندون (ابوطاهر، 1/ 73)؛ اما غالباً سببِ آسیب‌‌ناپذیری جامه این است که آن را از جنسی سخت یا پوست جانوری زخم‌ناپذیر ساخته‌اند (خالقی، 214).

مآخذ

آیدنلو، سجاد، «نوش‌دارو چیست؟»، از اسطوره تا حماسه، تهران، 1388 ش؛ ابوالحسن پوشنجی، قصص الانبیاء، ترجمۀ محمد تستری، به کوشش عباس محمدزاده، مشهد، 1384 ش؛ ابوطاهر طرسوسی، داراب‌نامه، به کوشش ذبیح‌الله صفا، تهران، 1389 ش؛ اسلامی ندوشن، محمدعلی، «اسفندیار و راز رویین‌‌تنی»، مجلۀ دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی، تهران، 1351 ش، شم‍ 79-80؛ الیاده، میرچا، رساله در تاریخ ادیان، ترجمۀ جلال ستاری، تهران، 1372 ش؛ امیدسالار، محمود، «اسفندیار و آشیل»، ایران‌شناسی، نیویورک، 1377 ش، س 10، شم‍ 4؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1374 ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385 ش؛ خالقی مطلق، جلال، «ببر بیان (رویین‌تنی و گونه‌های آن)»، ایران‌نامه، نیویورک، 1366 ش، س 6، شم‍ 2؛ دانشنامۀ اساطیر جهان، به کوشش رکس وارنر، ترجمۀ ابوالقاسم اسماعیل‌پور، تهران، 1386 ش؛ ذبیحی، مرتضى، اساطیر همسان ایران ـ یونان، قم، 1376 ش؛ شوالیه، ژان و آلن گربران، فرهنگ نمادها، ترجمۀ سودابه فضایلی، تهران، 1378 ش؛ طبری، تاریخ، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، 1352 ش؛ عهد جدید؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386 ش؛ لغت فرس، اسدی طوسی، به کوشش محمد دبیر‌سیاقی، تهران، 1336 ش؛ لغت‌نامۀ دهخدا؛ مارتسلف (ض: مارزلف)، اولریش، طبقه‌بندی قصه‌های ایرانی، ترجمۀ کیکاووس جهانداری، تهران، 1371 ش؛ محمود، ژاله، «رویین‌تنی در اندیشۀ ایرانی»، ایران‌نامه، نیویورک، 1365 ش، س 5، شم‍ 2؛ نخشبی، ضیاء‌الدین، طوطی‌نامه، به کوشش فتح‌الله مجتبائی و غلامعلی آریا، تهران، 1372 ش؛ نظامی گنجوی، شرف‌نامه، به کوشش حسن وحید دستگردی، تهران، 1316 ش؛ یشتها، ترجمۀ ابراهیم پورداود، تهران، 1347 ش؛ نیز:

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.