ربع رشیدی
رَبْعِ رَشیدی، مجموعهای آرامگاهی با کاربری چندمنظورۀ فرهنگی ـ آموزشی ـ مسکونی کـه در ابتـدای سـدۀ 8 ق / 14 م و بهدستور خواجه رشیدالدین فضلالله در نزدیکی تبریز تأسیس شد.
ربع رشیدی، بهعنوان تجربهای در زمینهٔ شهرسازی و معماری در دورۀ ایلخانیان (حک 653-736 ق / 1255-1336 م)، دستاورد دانش و تجربیات معماری و شهرسازی ایرانی و اسلامی، و نمونهای از برنامهریزی و مدیریت شهری در تاریخ شهرسازی ایران است (کینژاد، 18)؛ حتى برخی از محققان از الگوی مجتمع ربع رشیدی با عنوان «آرمانشهر واقعی» یاد میکنند (همو، 37).
مفهوم لغوی و اصطلاحی ربع
در فرهنگهای لغت، ربع به معنای سرای و خانه در هر کجا که باشد، محله و آنچه در اطراف خانه است، و جای موقت اقامت آمده است ( آنندراج؛ نفیسی؛ لغتنامه ... ؛ انوری). ربع رشیدی به نوبۀ خود میتواند تمامی این معانی را در بر گیرد. این مجموعه تجربهای خاص در امر احداث مراکز دینی با عنوان «ابوابالبر» در دورۀ ایلخانیان بود که بهدست حکام، بهصورت وقفی و برای کسب رضای خداوند و طلب دعای مؤمنان احداث میشد. در مرکز اینگونه مجموعهها، مقبرۀ واقف قرار داشت و اماکن و ابنیهای وقفی با کارکردهای فرهنگی، دینی و اجتماعی در پیرامون آن بر پا میشد و درنهایت بهعنوان هستۀ اصلی شهر و مهمترین عامل شکلدهندۀ آن و تجلی عینی نظام سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و شهرسازی ایلخانی به شمار میرفت. سابقۀ تجربۀ احداث «ابوابالبر»ها به مجموعهمزارهای شیخ عبدالصمد، شیخ احمد جام، رکنالدین، و در دورۀ ایلخانی به «شنب غازان» بازمیگشت (نقرهکار، 48- 49؛ نیز نک : تصویر 1).
پیدایش ربع
خواجه رشیدالدین انگیزۀ خود از احداث ربع را جاریکردن باقیات صالحات و «بقای جاودانی» میخواند (وقفنامه ... ، 35-37، مکاتبات ... ، 223؛ نیز نک : کینژاد، 20). واقف در کتاب لطایف الحقایق آورده است که همیشه در پی آن بوده محلی فراخ برای گردهمایی دانشمندان بهمنظور توسعۀ علوم گوناگون بر پا کند (نک : طارم، 56).
رشیدالدین قصد داشت تا با وقف و تدوین وقفنامۀ این مجموعه، امکان هرگونه تغییر در اساس موقوفه را از بین ببرد (نک : وقفنامه، 8). افزونبراین، امکانات و ظرفیتهایی که تأسیسات عظیم ربع رشیدی، گردش مالی و حجم فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی، علمی، هنری و دینی آن به وجود میآورد، نصیب متصدیان آن میشد و موجب میگشت تا نفوذ فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خاندان واقف در آن روزگار تضمین شود.
دربارۀ جانمایی این مجموعه، با توجه به اهمیت تبریز در این دوره، بهترین نقطه برای احداث این مجتمع علمی و فرهنگی در نظر گرفته شد. احداث مجتمع ربع رشیدی را میتوان در ادامۀ برنامۀ اصلاحات اجتماعی و فرهنگی خواجه ارزیابی کرد که مبتنی بر پیمایش سرزمینی آن روزگار و برنامهریزی همهجانبه برای پیشرفت آن بود (عمرانی، 73-74).
محل استقرار ربع رشیدی در بالای شهر تبریز ایلخانی و به موازات بازار آن شهر (همو، 209)، و داخل در محوطۀ دیوار غازان خان بود (ویلبر، 141). از منظر جغرافیایی، محدودۀ ربع میان محلات ششگلان از غرب، محلۀ ولیانکوی باغمشه از شرق، کوههای سرخاب از شمال، مهرانرود از جنوب و در چهارراه عباسی تبریز واقع است (روحانگیز، 449).
تاریخ ساخت ربع به طور دقیق مشخص نیست، اما رشیدالدین در نامهای که به فرزندش خواجه سعدالدین نگاشته، اشاره کرده که آغاز شروع عمارت ربع رشیدی همزمان با شروع مأموریت او به آناتولی بوده، و در هنگام نگارش نامه، به اتمام رسیده است (مکاتبات، 317).
مجتمع ربع رشیدی 3 بخش دارد: ربع رشیدی، شهرستان رشیدی و ربض رشیدی (همو، وقفنامه، 125).
ربع از دو بخش اصلی تشکیل یافته بود: روضه بخش اول و اصلی بود که عملکرد مذهبی ـ آموزشی داشت. دارالشفاء و خانقاه نیز در این بخش قرار داشتند که بارویی دور آنها کشیده، و درگاهی به نام درگاه مناره در بارو تعبیه شده بود (کینژاد، 236-237). بخش دوم شامل مؤسسات مختلف درمانی، آموزشی، اداری و اقامتگاهی بود (همو، 25). در این بخش، دو دارالضیافه به فضا اضافه، و بارویی جدید دور آنها کشیده شده و درگاهی به نام درگاه بیرونی در آن تعبیه گشته است. مفتحالابواب نیز فضایی بود که درگاه مناره و درگاه بیرونی را به هم ارتباط میداد (همو، 236-237).
در شهرستان و ربض نیز اجزاء لازم برای زندگی شهری در ربع در نظر گرفته شده بود. شهرستان رشیدی شهری بود با حصاری که با 4 دروازه به اطراف راه مییافت. بافت شهر با نظم هندسی و به شکل بافت شطرنجی و پیرامون دو محور اصلی طراحی شده بود.
وقفنامه
کتابچۀ وقفنامه به یک روایت در تاریخ اول ربیعالاول 709 ق / 9 اوت 1309 م در 3 باب و اجزاء آن و یک خاتمه تنظیم شده است (نک : ص 37-40؛ نیز افشار، 40-45). در وقفنامه افزونبر مشاغل اجتماعی ـ فرهنگی، به شماری از مشاغل خدماتی در روضه نیز با جزئیات کامل اشاره شده است که از این میان میتوان به سقا، بواب و مشعلهدار اشاره نمود (ص 129).
جغرافیای ربع
این بخش شامل روضه، دارالمصاحف، مساجد، خانقاه، دارالضیافه و دارالشفاء، و اجزاء هریک بود که به تعبیر رشیدالدین، برای تکمیل نفوس انسانی طراحی شده بود (همان، 41).
روضه و گنبد
روضه مقبرهای بود که رشیدالدین برای خود و خاندانش در نظر گرفته بود. بعدها خواجه رشیدالدین و پسرش، خواجه غیاثالدین، در این مکان دفن شدند (ابنکربلایی، 1 / 511). جزء اول این بخشْ گنبد بود که زیرزمینی خاص دفن واقف و اولاد او داشت. بر روی زیرزمین، بیتالحفاظ قرار داشت که محل قرائت دائمی قرآن بود (رشیدالدین، همانجا). حوض آبی در میان صحن روضه قرار داشت (همان، 42). روضه با دری مشبک از مسجد جدا میشد و با دو زنجیر و قفلهایی محکم ایمن شده بود تا نسخههای نفیس و دیگر اشیاء گرانبهای درون روضه محفوظ بماند. این مجموعه شبیه مجموعهمقبرهای بود که غازان خان در جنوب غربی تبریز بنا کرده بود (بلر، 33).
دیگر عناصر اصلی روضه عبارت بودند از: دو مسجد، دارالمصاحف، دارالتعلیم و حجرههای پیرامون صحن روضه. عناصر بعدی ربع بهتدریج بر گرد این نقطۀ کانونی شکل گرفته است.
در روضه شبانهروز قرآن میخواندند و در روزهای تعطیل، ضیافتها و جلسات ویژۀ قرائت قرآن برگزار میشد. در فصل پنجم وقفنامه، وظایف قاریان بهطور مفصل شرح داده شده است. رشیدالدین در گزارش دیگری اشاره دارد که 200 تن از حافظان قرآن را در جوار گنبد از یمین و یسار مستقر کرده، و آنان را در کوچهای که برای ایشان احداث شده بود، سکنا داده است (نک : مکاتبات، 318).
سراها و حجرهها
در روضه فضاهای دیگری با عنوان حجرهها، سراچهها، مرافق و لواحق جهت اسکان افراد گزیده و خاص معین شده بود (همو، وقفنامه، 42-43). به نظر واقف، حفظ اصول موقوفٌعلیه (4 بخش اصلی مجموعه) وابسته به عملکرد صحیح کسانی است که در این مکان سکونت دارند. آن کسان عبارت بودند از: متولی، مشرف و ناظر (نک : کینژاد، 42-43).
الف ـ دارالمتولی
وی در سرای خاص و به طور مجرد زندگی میکرد و خانوادهاش در خانهای که در ربض بالا واقع بود، اقامت داشتند. سرای متولی متصل به روضۀ ربع بود و دارالکتب و خزانۀ نقود و اجناس نیز در سرای متولی قرار داشت (رشیدالدین، همان، 43، 175).
ب ـ دارالمشرف
سرای مجردی او نیز به دارالشفاء متصل بود (همان، 43).
ج ـ سرای ناظر
مسکن ناظر که در حکم نـایب متولی بـود، سراچهای بر بالای سردرگاهِ ایسرِ (سمت چپ) روضه بود (همانجا).
شماری از حجرههای خانقاه به تشخیص متولی در اختیار حافظان مجرد بود. ازآنجاکه دیوار بسیاری از این حجرهها نقاشی شده بود، برای مصونماندن نقاشیها از آسیب دود، ساکنان حجرهها اجازۀ افروختن آتش در حجره را نداشتند؛ ازاینرو، سراچهای در برابر مطبخ خانقاه وجود داشت که در زمستان از آن استفاده میشد.
حجرههای بالای داروخانه به متعلمان علم طب، کحال و شرابدار و نیز به تشخیص متولی به سایر کارکنان واگذار میشد. کلیددار گنبد در حجرهای روبهروی گنبد ساکن بود و مسکن مجردی طبیب در دارالطبیب، و مسکن خادمالمرضى و خازن داروخانه در رواقالمرتبین قرار داشت (کینژاد، 50-51).
بیتالکتب
کتابخانه که با عناوین بیتالکتب یا دارالکتب نیز ذکر شده است، در سرای متولی قرار داشت (رشیدالدین، همان، 39، 43). از جملۀ مناصب خاص دارالکتب، خازن و مناول کتاب بودند. کتابهای دارالکتب بر طلاب علم وقف شده بود تا به مطالعه و استنساخ آنها بپردازند. افزونبر دارالکتب، دو دارالمصاحف نیز در دو سمت گنبد روضه وجود داشت که محل قرارگیری قرآنها و کتب حدیث بود (همو، مکاتبات، 236؛ نیز نک : نخجوانی، 164).
همچون سایر نهادهای ربع، گردش کار دارالکتب، مناصب و مشاغل و وظایف و حقوق ایشان، و شرایط استفاده از کتابها بهطور کامل در وقفنامه تعیین شده بود؛ ازجمله آنکه متولی موظف بود تا هر سال دو کتاب، جامع قرآن مجید و جامع الاصول فی احادیث الرسول، را پرداخته کند (رشیدالدین، وقفنامه، 133، 197).
همچنین مجموعهای از آثار واقف با عنوان جامع التصانیف الرشیدیة را در مدرسه قرار داده بودند (براون، 110). دربارۀ این مجموعه برنامهای خاص در نظر گرفته شده بود و مدرسی که در روضۀ ربع درس میگفت، موظف بود تا هر روز بخشی از این کتابها را تدریس کند (رشیدالدین، همان، 240). همچنین برای اشاعۀ دانش این کتب و نیز در دسترس قراردادن آن، برنامهای تنظیم شده بود (مشکور، «ربع ... »، 36؛ اقبال، 490؛ مرتضوی، 426).
افزونبراین، واقف یکهزار جلد مصحف بر دارالکتب وقف کرد که شماری از آنها دارای ارزشهای هنری و کتابآرایی بسیاری بودند (رشیدالدین، مکاتبات، 236-237). همچنین 60هزار جلد کتاب در «انواع علوم و تواریخ و اشعار و حکایات و امثال» و جز آن از «ممالک ایران و توران و مصر و مغرب و روم و صین و هند» جمعآوری شد بود و در کتابخانه نگهداری میشد (همانجا؛ نیز نک : بشری، 333).
مساجد
دو مسجد صیفی و شتوی در روضه احداث شده بود که کارکردهای دینی و آموزشی داشت (رشیدالدین، وقفنامه، 38- 39، 42)؛ در وقفنامه بهتفصیل نحوۀ مدیریت این دو مسجد تشریح شده است (نک : 128بب ).
مسجد صیفی (تابستانی) به نظر مهمتر و مسجد جامع بود، و از آن به «صفۀ صدر» روضه یا مسجد روضه یاد شده است. در این مسجد، حلقۀ دروس تفسیر و حدیث و دیگر علوم، بنابه شروطی، و البته در تابستانها برقرار بود (همان، 128). مسجد جامع ربع اهمیت زیادی در نزد مردم آن روزگار داشت. گزارشهایی دربارۀ اقامت شیخ صفیالدین اردبیلی در خانقاه ربع رشیدی در روزگار غیاثالدین وزیر در دست است (ابنبزاز، 646- 649).
مسجد شتوی (زمستانی) متصل به صفۀ صدر بود و ازآنجاکه گنبد (قبه) بر روی آن قرار داشت (رشیدالدین، همان، 38- 39)، به مسجد قبه نیز معروف بود (همان، 128). از این مسجد در زمستانها استفاده میشد (همان، 42).
در مساجد صیفی و شتوی نهاد آموزشی تعبیه شده بود. در فصل دوم وقفنامه، شرحی مستوفا دربارۀ گروه «مدرسان، معیدان، فقها، متعلمان علم تفسیر و حدیث و سایر علوم» و نیز «کیفیت درسها و تعلیم و اعادت و استفادت و شرایط» مربوط به آنها ارائه شده است؛ ازجمله آنکه شرط شده بود که مدرسان میبایست از اهل مذهب حق ائمه و فقهای اثناعشری باشند (همان، 130-132). حتى خواجه تعیین کرده بود که هر چند نفر طالبعلم نزد کدام مدرس درس بخواند و اینکه « ... هر طالبعلمی ازین طالبعلمان معدوده مستعد کدام علم است از فروع و اصول، نقلی و عقلی، به خواندن آن علم امر فرمودیم» (همو، مکاتبات، 319).
رشیدالدین بعدها در نامهاش به خواجه سعدالدین، حاکم قنسرین، اشاره دارد که از علما و فقها و محدثان 400 تن در کوچهای که آن را کوچۀ علما خوانند، اسکان داده، و برای همه ادرارات تعیین و «جامۀ سالیانه و صابونبها و حلوابها» مقرر شده است. نیز هزار طلبۀ علم در محلهای که محلۀ طلبه خوانند، ساکن کرده، و مرسوم آنها را به روال علما مقرر نموده بود. نیز وی اشاره کرده است که 6هزار طالبعلم دیگر در تبریز ساکن کرده بود که باید هر روز به اتفاق همۀ طلبههای ربع رشیدی به مدارس احداثشده توسط واقف و فرزندانش متردد میبودند (همانجا).
بیتالتعلیم
عنوان یک نهاد آموزشی دیگر در ربع بود. این مرکز خانهای بود در روضۀ بزرگ که به صورت شبانهروزی اداره میشد و در آن معلم به همراه یک اتابک باید به 10 یتیم مستحق، قرآن تعلیم میداد (همو، وقفنامه، 135).
خانقاه
خانقاه 3 قسمت داشت: تابهخانه (محل سماع صوفیان)، صفه (مقابل تابهخانه)، طنبی (ایوان کوچک داخل صفه، نظیر شاهنشین) (نک : سعیدنیا، 51). ترتیب این مرکز چنان بود که مقرر بود یک شیخ «به وظایف شیخوخه و ارشاد مریدان مجاور و ملازمت طاعات» اقدام نماید، و 5 تن صوفی، و یک خادم، فراش، سقا، بواب، خازن، مشعلهدار، و سراج از دیگر ساکنان خانقاه بودند (رشیدالدین، همان، 137، 139). گزارشهایی از تشکیل جلسات سماع، ذکر و قوالی در خانقاه ربع در دست است (نک : ابنبزاز، 645-650، 884؛ مشکور، تاریخ ... ، 560).
برای حفظ نظافت خانقاه، واقف بهطور جداگانه و اختصاصی دارالضیافهای، غیر از دارالضیافۀ اصلی ربع (نک : دنبالۀ مقاله)، برای اهل خانقاه تعبیه کرده بود که آنها و مجاوران باید در آنجا بر سر سفره حاضر میشدند (رشیدالدین، همان، 138).
دارالضیافه
محل پذیرایی از میهمانان، ساکنان و کارگزاران ربع رشیدی بود. سراچهها و حجرهها در اشکوب بالایی دارالضیافه بود (کینژاد، 256). عوامل این قسمت، شامل خادم، فراش، مطبخی، سقا، بواب، مشعلهدار و سراج بود (رشیدالدین، همان، 140). واقف با دقت بسیار «انواع آش» را که باید در روزهای خاصی طبخ میشد، شرح داده، و «نحوۀ تناول»، «کیفیت آشدادن» و «نحوۀ جمعیتساختن» را شرح و تعیین کرده است (همان، 140-142). بنابه نظر واقف، مقرر بود تا در ایامی خاص از تمام مردم تبریز پذیرایی شود که البته مخارج این ایام نیز بهدقت در وقفنامه مشخص شده است (همان، 229-231).
جامعۀ ربعْ جامعهای بهشدت طبقاتی بود و واقف پیوسته سعی داشته است تا از درآمیختن مجاوران با مسافران ممانعت کند؛ از همین روی، برنامۀ اقامت و پذیرایی مسافران را نیز تعیین کرده بود و حتى چگونگی اسکان این مسافران براساس رتبۀ اجتماعی فرد مشخص میشد (همان، 142-143). مسافران به 3 گروه تقسیم میشدند: گروه اول، مردمان متمیز (عالیمقام)؛ دوم، گروه مسافرانی که در تبریز بستگانی نداشتند؛ و سوم، مسافرانی که فقیر بودند و باید در دارالمساکین از آنها پذیرایی میشد. در این جامعۀ طبقاتی بیگمان همه نمیتوانستند در دارالضیافه غذا بخورند؛ به همین سبب بود که درویشان و مساکین باید از «دیگ مسکینان»، که در بازار شهرستان رشیدی قرار داشت، آش میخوردند و بههیچوجه در محل دارالضیافۀ رشیدی پذیرفته نمیشدند (همان، 228، 234).
دارالشفاء
که شامل بخشهایی چون دارالشفاء، شرابخانه، مخزن ادویه، بیتالادویه، رواقالمرتبین (جایی برای تهیۀ برخی ادویه و اشربه)، مطبخ، گلابخانه و مسکن بعضی از عملۀ مربوط و نیز خانۀ طبیب میشد. برای دارالشفاء یک طبیب، دو متعلم، یک کحال، یک جراح، شرابدار، خازن، مطبخی، خادم، سقا، فراش و بواب تعیین شده بود (همان، 39، 42، 145- 149، 194).
«طبیب حاذق» باید بهصورت شبانهروزی در خانهای واقع در مجاورت دارالشفاء، موسوم به دارالطبیب، اقامت میکرد. افزونبر رسیدگی به بیماران، وی موظف بود تا به دو دانشجو، علم پزشکی بیاموزد (همان، 145). همچنین در دارالشفای ربع رشیدی، 50 طبیب حاذق از «هند و چین و شام و مصر و دیگر ولایات» دعوت، و هریک از نظر امکانات زندگی و دستمزد تأمین شده بودند. آنان موظف بودند که هر روز در دارالشفاء آمدوشد داشته باشند (همو، مکاتبات، 319). همچنین هر طبیب 10 دانشجو زیر نظر داشت که دورۀ تحصیل هریک از آنها حداکثر 5 سال بود (همانجا؛ نیز نک : مشکور، همان، 552-553).
«کحالان و جراحان و مجبّران» نیز در این مؤسسه فعال بودند. هریک از آنان باید به 5 تن از غلامان خاص واقف حرفۀ کحالی و جراحی میآموخت (رشیدالدین، همان، 319-320؛ نیز نک : مشکور، همان، 552). از محمد بن فیلی بهعنوان پزشک نامدار این مرکز نام برده شده است؛ به پیشنهاد همو بود که رشیدالدین فهرستی از انواع روغنها و ادویۀ نایاب در تبریز را از هند درخواست کرد (همانجا). اطبا و دیگر پزشکان در کوچهای واقع در عقب دارالشفاء و نزدیک باغ رشیدآباد، که به نام کوچۀ معالجان نامگذاری شده بود، اسکان داده شده بودند (رشیدالدین، مشکور، همانجاها).
دروازهها
ربع رشیدی دو دروازه داشت: دروازۀ نخستین که درگاه بیرونی بود و مفتحالابواب نامیده میشد، مهمترین دروازۀ ربع بود و در سمت راست آنجا قرار داشت. این دروازه درواقع صحن درگاه مناره و درگاه دارالضیافه بود (رشیدالدین، وقفنامه، 160، 168). دروازۀ دوم بابالابواب بود که در سمت چپ ربع قرار داشت و درحقیقت درگاه بیرونی رشیدی، و فضایی بود با غرفههایی به جانب شرقی و شمالی که برای نزول مسافران برجسته در نظر گرفته شده بود (نک : کینژاد، 255؛ برای مشاهدۀ طرح فرضی ربع رشیدی و دروازۀ آن، نک : سعیدنیا، 49، 56).
شهرستان
هستۀ اصلی تمرکز و زندگی مردم در شهرستان قرار داشت. این فضا با برج و بارو و دو دروازۀ تودرتو محصور شده، و در کنار دیگر اجزاء (ربع، ربض و بخش باغها)، متأثر از الگوی کهن شهرسازی ایرانی بود. شهرستان سکونتگاه عامۀ مردم، و از محلههای مختلف تشکیل شده بود و عناصری چون بازار، قیصریه، حمامها، مساجد، کارخانههای کاغذسازی و رنگسازی، ضرابخانه و گازرگاه در آن قرار داشت (روحانگیز، 449؛ نقرهکار، 54). بافت شهر دارای نظم هندسی، و بهشکل بافت شطرنجی و پیرامون دو محور اصلی طراحی شده بود (کینژاد، 279؛ برای مشاهدۀ طرح فرضی شهر، نک : سعیدنیا، 328؛ نیز تصویر 2).
بازار، محور بزرگ یا ممر بزرگ، در حول دو محور اصلی در امتداد محور دروازههای روم، عراق، و محورهای دروازههای تبریز و مغان قرار داشت. این محور دیگر فضاهای شهری را در اطراف خود سازمان داده بود و بازار نیز در امتداد یکی از این محورها، طول کل شهر را از دروازهای تا دروازۀ دیگر در بر میگرفت (نقرهکار، 53). در این بازار، 24 کاروانسرا و 500‘1 دکان (رشیدالدین، مکاتبات، 317- 318) احداث شده بود. این آمار نشاندهندۀ رونق تجارت و حِرف و مشاغل در بازار شهرستان بوده است.
دارالضرب (همان، 318) و آبانبار (بیانی، 292) از دیگر تأسیسات شهر بود. همچنین در آنجا باغهایی وجود داشت که در آنها درختان و گیاهان مختلفی متعلق به دیگر سرزمینها کشت، و از آنجا به دیگر نواحی فرستاده میشد (کارنگ، 1 / 163).
در شهر شماری کارگاه مانند طواحین (آسیا)، صوفبافی، شعربافی، کاغذسازی، و صباغخانه یا رنگرزخانه احداث شده بود. خواجه رشیدالدین برای راهاندازی کارگاههای مختلف، صاحبان حرف و پیشه و دانش را از نواحی دیگر به این مکان منتقل کرده بود؛ برای نمونه، رشیدالدین در نامهای از پسرش درخواست کرده است تا پیشهورانی از آسیای صغیر در رشتههای مورد نیاز برای ربع جذب کند (همان، 318-321).
بنابر اشارۀ رشیدالدین، 30هزار خانه در شهر احداث شده بود (همان، 318). واقف با دقت دستورالعملی برای نحوۀ خرید و انبار مایحتاج اهل ربع تدوین کرده بود. برخی از این مخزنها برای تأمین مایحتاج مختلف طراحی شده بود، ازجمله مخزن برای نقود و اجناس، و خزانۀ کتب (همو، وقفنامه، 197- 198).