دیوسکوریدس
دیوسْکوریدِس، پدانیوس (احتمالاً بین سالهای 40-90 م)، حکیم، گیاهشناس و پزشک یونانی، و صاحب کتاب مهم و تأثیرگذار بر داروشناسی دورۀ اسلامی با نام هیولی الطب فی الحشائش و السموم، معروف به الحشائش.
زندگی و سرگذشت
تاریخ دقیق زندگی او بر کسی روشن نیست، اما ازآنجاکه شخصیتهایی مانند اروتیانوس (سدۀ 1 م؛ مفسر آثار بقراط در زمان نرون) از او نام بردهاند و اینکه خود در ابتدای کتاب (هیولی ... ، 8) از ژولیوس لاکانیوس باسوس (کنسول روم در 64 م) یاد کرده است، نتیجه گرفتهاند که او در سدۀ نخست میلادی میزیسته است (ایلبرگ، 116). ابنجلجل (ص 21)، قفطی (ص 183)، ابنابیاصیبعه (ص 58)، ابنندیم (2 / 286) و دیگر حکمای اسلامی از دیوسکوریدس، بهصورتهای معرّب (بعضاً مصحّف و محرّف) گوناگون مانند دیاسقوریدس، دیاسقوریدوس، ذیاسقوریذوس، دیسقوریدس و دیسقوریدوس یاد کردهاند (نیز نک : انطاکی، 1 / 19). حکمای اسلامی معانی متفاوتی بـرای نـام دیوسکوریدس آوردهانـد (نک : ابنابیاصیبعه، 58- 59؛ قفطی، همانجا). به نظر میرسد که نام دیوسکوریدس مرکب از دو واژۀ یونانی Διόσκουροι، معادل دوقلوهای زئوس و لِدا، و ιδης به معنای پسر است (نک : لیدل، 435).
برخی مؤلفان اسلامی نسبت او را «العینزربی» یاد کردهاند، زیرا او متولد شهرک باستانی عینزربه / انزربه، از شهرهای امپراتوری روم (نزدیک طرسوس، مرکز ایالت قدیم کیلیکیا، در جنوب خاوری آسیـای صغیـر در تـرکیـۀ فعلـی بـه نـام آنـاوارزه) اسـت (نک : ابنابیاصیبعه، نیز ابنندیم، همانجاها؛ اعلم، 1).
از زندگی دیوسکوریدس اطلاع چندانی در دست نیست. اطلاعاتی که دربارۀ اشتغال او بهعنوان پزشک ارتش روم و غیره آمده، همه مبتنی بر برخی احتمالات و برداشتهای گوناگون از متن کتاب او ست، اما با توجه به نام اشخاص و آثار مهمی که او در ابتدای کتابش آورده است (همان، 7- 8)، این احتمال وجود دارد که او به منابع و کتابخانههای مهمی، ازجمله کتابخانۀ اسکندریه، دسترسی داشته و یا پیرو مکتب حکمای سرشناس داروشناسی بوده است. همچنین با توجه به نامها و توصیفاتی که او برای گیاهان آورده است، میتوان حدس زد که او سفرهای متعددی به کشورهای خاور نزدیک، ازجمله سوریه، و احتمالاً مصر و به گواهی برخی هند، کشورهای افریقایی، اسپانیا و ایتالیا داشته، و این سفرها برای شناخت بهتر داروها به او کمک کرده است (نک : پارکر، 731؛ استنرد، «شارح سدۀ شانزده ... »، 60؛ ناتن، 174-175). توصیفاتی که حکمای اسلامی از او کردهاند نیز حاوی عباراتی کلی و بدون جزئیات است؛ برای نمونه، از او بهعنوان شخصی با نفس زکیّه، پرتلاش، پرسفر و آگاه به دانش شناسایی داروها یاد کردهاند (نک : ابنندیم، همانجا، به نقل از یحیى نحوی اسکندرانی، معروف به یوحنا فیلوپونوس؛ یعقوبی، 1 / 114؛ بیرونی، 13؛ ابنجلجل، همانجا؛ ابنابیاصیبعه، 59؛ قفطی، 183-184).
هیولی الطب یا الحشائش
نام کتاب تألیفی دیوسکوریدس به یونانی περί ὕλης ἰατριкής (= peri hyles iatrikēs، لفظاً به معنی «اندر هیولایِ / مادۀ طبی»؛ عنوان ترجمههای لاتین قدیم آن: De Materia Medica، لفظاً به همان معنی) است. احتمال دارد دیوسکوریدس این نام را از نام کتاب ازدسترفتۀ نیگر (مؤلف رومی سدۀ 1 قم و صاحب کتابی در داروشناسی با نام περί ὕλης، لفظاً به معنی «اندر هیولا / ماده[ی طبی]») گرفته باشد («فرهنگ ... »، ذیل دیوسکوریدس) و یا اشارهای باشد به محتوای مقالۀ سوم کتابش (هیولی، 237) که آن را دارای رویکرد دارویی دانسته است. در دورۀ اسلامی نامهای گوناگونی مانند کتاب دیاسقوریدس / دیسقوریدس العینزربی، کتاب الافضل دیسقوریدوس، کتاب الحشائش، المقالات فی الحشائش، کتاب الاشجار و العقاقیر، کتاب الخمس مقالات، خواص الاشجار، خواص الشجر و الحیوان، الحشائش و الادویة، الحشائش و النباتات، کتاب الادویة المفردة و هیولی علاج الطب به این کتاب دادهاند که همانگونهکه از عناوین برمیآید، این نامها براساس سلیقۀ شخصی و با اشاره به نام مؤلف، موضوع و مندرجات کتاب برگزیده شدهاند (نک : ابنجلجل، 21؛ ابنابیاصیبعه، 59، 493؛ ابنبیطار، الجامع ... ، 1 / 2؛ ابنندیم، 2 / 286؛ انطاکی، 1 / 19؛ یعقوبی، همانجا؛ بینش، 33-34). عنوان کوتاه الحشائش و ارتباط آن با گیاهان دارویی که بیشترین شمار داروهای این گیاه را شامل میشود، پذیرش بیشتری داشته است.
کتاب هیولی الطب شامل یک مقدمه و 5 مقاله است. مقدمۀ کتاب شامل این قسمتها ست: تقدیم کتاب به دوست دیوسکوریدس به نام آرئیو / ااریوس (آرئیوس طرسوسی)، انگیزۀ دیوسکوریدس در تألیف این کتاب برای رفع کاستیها و معایبی که در تألیفات پیشینیان و معاصران دیوسکوریدس و حتى پیروان مکتب اسکلپیادس وجود داشته است، و وصف روش منحصربهفرد دیوسکوریدس در مطالعۀ گیاهان و نیز شرایط بهینۀ برداشت آنها برای بهدستآوردن مواد دارویی مناسب، بهویژه داروهای با منشأ گیاهی (نک : ص 7-11).
دیوسکوریدس پس از مقدمه، به شرح داروها و ویژگیهای آنها در مقالات پنجگانه میپردازد:
مقالۀ نخست با گیاه ایریس (Iris؛ در متن عربی بهصورت «ایرس»)، نوعی سوسن، آغاز میشود. داروهایی که مؤلف آنها را در این مقاله آورده، بهترتیب شامل اینها ست: گیاهان دارویی معطر شامل بویافزارها و دیگافزارها، روغنهای خوراکی و دارویی مالیدنی، صمغها و شیرههای گیاهان، برخی ترکیبات شیمیایی مانند نفت و مومیایی، درختان و بوتهها، برخی اندامهای گیاهی دارویی، میوههای بیشتر گوشتی، و برخی داروهای ساختهشده از میوهها (نک : ص 11-124).
مقالۀ دوم بـا جانوری دریایـی از خارپوستان با نـام Echinus thalassic (در متن عربی بهصورت «خینوس ثلاسوس») و توضیحی کوتاه دربارۀ کاربردهای داروییاش آغاز میشود. مؤلف در این مقاله، نخست به جانوران، از نرمتنان گرفته تا پستانداران، میپردازد و در ادامه به فراوردههای جانوری خوراکی و دارویی مانند مواد لبنی، پشم، بافتها و اندامهای جانوران، عسل و شکر توجه میکند. او در بخش دیگر این مقاله، به گیاهان و فراوردههای گیاهی و داروهای حاصل از آنها میپردازد؛ برای نمونه، غلات، ماءالشعیر، گیاهان مختلفی از تیرههای بقولات (مانند نخود و باقلا)، تشببویان (مانند شلغم)، پنیرکیان، تاجخروسیان، چغندریان، نعناییان، مرکّبان و کدوییان، قارچ کَمأة، و علفهای دارویی و خوراکی بیشتر تندمزه (مانند پیاز، سیر، خردل، فلفل و زنجبیل) (ص 127-236).
مقالۀ سوم با نوعی قارچ با نام آگاریوکوس (Agariucus؛ در متن عربی بهصورت «ااغاریقون») آغاز میشود. مؤلف این دارو را نوعی ریشه شبیه به ریشۀ انجدان، دارای دو جنس نر و ماده، و جنس ماده را بهتر از نر میداند؛ سپس تفاوتها و شباهتهای این دو، تغییر طعم در این قارچ، نام رویشگاهها ــ شامل شهر آگاریا (در سرزمین سارماتیا، احتمالاً اوکراین امروزی؛ در متن عربی بهصورتهای «اغاریا» و «سرماطیقی») و سرزمین کیلیکیا (در متن عربی بهصورت «قیلیقیا») ــ و در پـایـان خواص دارویی آن را بهتفصیل آورده است. مقالۀ سوم به طور کلی دربارۀ قارچها، ریشهها، صمغها و عصارهها، برخی علفهای دارویی و در انتها چند داروی با منشأ جانوری است (ص 237- 308).
دیگر گیاهانی که دیوسکوریدس در مقالات پیشین به آنها نپرداخته است، مانند برخی ریشهها، گیاهان سمی و مخدر و گل سنگ، محتوای مقالۀ چهارم را تشکیل میدهد. این مقاله با مدخلی با عنوان قسطرن (Kestorn، احتمالاً گیاهی با نام علمی Betonica alopecurus) آغاز میشود. مؤلف سپس شرح نسبتاً مفصلی از ویژگیهای ظاهری گیاه و کاربرد دارویی بخشهای مختلف آن، و در پایان شرایط مناسب نگهداری شکل دارویی این گیاه بهصورت کوبیدۀ برگها را آورده است (ص 309-371).
مقالۀ پنجم که به نوشتۀ مؤلف آخرین بخش این کتاب است، با شرح خواص دارویی برگ و پیچک نوعی درخت انگور (Vitis vinifera) آغاز میشود. مؤلف در این مقاله دربارۀ انواع تاک و انگور، بادهها، سرکهها، شربتها و نوشیدنیهایی مانند سکنجبین، و مواد معدنی دارویی مانند فلزها، کانیها، سنگها، گِلها و حتى فسیلها مطالبی آورده است (ص 373-442).
دیوسکوریدس در کتابش از حدود 600 گیاه یا دارویِ با منشأ گیاهی، 80 جانور یا فراورده و دارویِ با منشأ جانوری، و 90 کانی یا داروی مرتبط با مواد معدنی یاد کرده است. او برای گیاهان، مواردی مانند نامهای آن گیاه یا مادۀ دارویی در زبانهای گوناگون، ویژگیهای ریختی، رویشگاه و بهترین شرایط رشد یک گیاه، معرفی انواع پست و مرغوب هریک، بخشهای مورد استفاده، روش آمادهسازی دارو از آن گیاه، کاربردهای هر ماده بهویژه خواص دارویی، عوارض جانبی، و نیز روشهای تشخیص انواع مغشوش و تقلبی آن دارو را توضیح داده است (ص 11-14، 19)؛ اما برای جانوران، با توجه به آشنایی بیشتر انسان با آنها، لزومی به توضیح و بسط توصیفشان ندیده است. دربارۀ مواد معدنی و واکنشهای شیمیایی نیز برخی نوآوریها در کتاب او قابل توجه است؛ برای نمونه، روش بهدستآوردن جیوه از معدن و قلیا از تارتار، تشخیص زاج آهن بهوسیلۀ شیرۀ مازو، و تهیۀ استات مس از سرکه و مس (نک : ص 403-404، 417).
در پایان برخی از نسخ کتاب، دو مقاله، یکی دربارۀ زهرها و پادزهرها و دیگری دربارۀ گزش جانوران موذی و درمان عوارض گزش آنها وجود دارد که به نظر میرسد بهوسیلۀ کسان دیگری، ازجمله حنین بن اسحاق یا حبیش بن اعسم دمشقی (خواهرزاده، شاگرد و همکار حنین)، ظاهراً برای تکمیل تألیف اصلی دیوسکوریدس تألیف شده باشند (دیوسکوریدس، الحشایش، 397-457؛ ابنندیم، 2 / 286؛ اولیری، 169).
در اهمیت این کتـاب همین بس کـه جالینوس (نک : ابنجلجل، 21؛ ابنابیاصیبعه، 59) اعتراف کرده که 14 کتاب دربارۀ ادویۀ مفرده خوانده، اما هیچیک را کاملتر از کتاب دیوسکوریدس ندیده است. در اروپای پیش از نوزایی، کتابهای زیادی در زمینههای جواهرنامهنویسی، پزشکی، و حتى برخی سفرنامهها براساس این کتاب نوشته شد (نک : سارتن، I / 764-765, II(2) / 929, 1085, III(1) / 607, 608, 816, 846, 856, 881, 883, III(2) / 1603, 1685؛ استنرد، «ابعاد ... »، 206).
در جهان اسلام نیز کتاب برای تألیف آثاری دربارۀ داروها مورد استفادۀ فراوان حکما و نویسندگان اسلامی قرار گرفت؛ برای نمونه، در غرب جهان اسلام کسانی مانند ابنجزار (د 369 ق) در الاعتماد فی الادویة المفردة، ابنوافد (د ح 467 ق) در الادویة المفردة، غافقی (د 560) در فی الادویة المفردة، و ابنبیطار در الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، از این کتاب بهرۀ بسیار بردهاند (نک : ابنجزار، 20، 23، 33؛ ابنوافد، 5؛ غافقی، 1(1) / 9-10؛ ابنبیطار، الجامع، 1 / 2). داروشناسان شرق جهان اسلام همچون ابوریحان بیرونی در الصیدنة (ص 12، 13، 16)، رازی در الحاوی (7(20) / 5- 8، (21) / 5- 9)، ابنسینا در القانون (1(2) / 376، 381، 383)، و نیز فارسینویسانی چون ابومنصور موفق هروی (جم )، سید اسماعیل جرجانی (کتاب سوم، 2 / جم )، حاجی زین عطار (ص 9، 11، 15)، و دیگر حکمای اسلامی برای نگارش خود از الحشائش بهرۀ فراوان بردهاند.
بیشتر نسخههای موجود الحشائش نگارههایی از گیاهان دارویی و برخی جانوران وصفشده را در بر دارند که از منظر تاریخ هنر قابل توجه و بررسی است، اما مدرکی وجود ندارد که نشان دهد چنین نگارههایی از خود دیوسکوریدس باشد. از معروفترین نسخ مصور، نسخۀ یولیانا آنیکیا (نک : دنبالۀ مقاله) است. تصاویر گیاهان این نسخه برگرفته از کتاب کراتواس (گیاهشناس مشهور سدۀ نخست پیش از میلاد) است. تصاویر موجود در نسخههای عربی الحشائش نیز گاه از هنر بیزانسی و گاه از مکاتب نگارگری ایران و بغداد تأثیر پذیرفتهاند (EI2)؛ چنانکه نسخهای از کتاب دیوسکوریدس، به کتابت و تصویرگری عبدالله بن فضل در 619 م، در موزۀ هنر متروپولیتن وجود دارد که تصاویرش متأثر از هنر بیزانسی است (فریدلی، 159-160؛ گری، 89-90).
نسخههای خطی و چاپشده، ترجمهها و تفاسیر
قدیمترین نسخۀ یونانی شناختهشده و موجود از کتاب دیوسکوریدس، نسخۀ مصور و بسیار نفیس متعلق بـه یولیانا آنیکیا (462-527 م؛ دختر اُلیبریوس، امپراتور روم شرقی)، محفوظ در کتابخانۀ ملی اتریش در وین است که به نگارههایی رنگی به قلم نقاشی بیزانسی آراسته شده است. ترجمههای گوناگونی به زبانهای لاتین، ایتالیایی و دیگر زبانها، و نیز تفسیرها و شرحهای گوناگونی از کتاب دیوسکوریدس در سدههای 15 م به بعد، بهویژه در دورۀ بیزانس، در اروپا صورت گرفته است. حدود 80٪ این کتابها در سدۀ 16 م چاپ شد. از آندرآ ماتیولی، پزشک و طبیعیدان مشهور ایتالیایی در سدۀ 16 م، بهعنوان برجستهترین ویراستار، مترجم و مفسر کتاب دیوسکوریدس تاکنون یاد کردهاند (ریدل، «شارحین بیزانسی ... »، 95-102؛ «پزشکی ... »، مقدمۀ جونز، 10-11؛ زیگریست، 124-125؛ استنرد، «دیوسکوریدوس ... »، 1-21، «ماتیولی ... »، 1-5، «شارح سدۀ شانزده»، 59؛ دیوسکوریدس، مقدمۀ گونتر، v-xi). در سالهای 1652-1654 م، جان گودیر گیاهشناس، این کتاب را از یونانی به انگلیسی ترجمه کرد. گونتر نیز دستنوشتۀ گودیر را به نقاشیهای نسخۀ معروف یولیانا آنیکیا آراست و در 1934 م ویرایش و چاپ کرد. از این کتاب ترجمههای جدیدی نیز به زبان انگلیسی در دست است. در سالهای 1906-1915 م، ماکس ولمان متن یونانی این کتاب را با عنوان De materia meddica در ویرایشی انتقادی منتشر کرده است.
کتاب الحشائش چندین بار نیز در دورۀ اسلامی ترجمه و تفسیر شده است. نخستینبار حنین بن اسحاق این کتاب را به سفارش بختیشوع بن جبرئیل، پزشک مخصوص متوکل، از یونانی به سریانی ترجمه کرد (ریدل، «روایت عربی ... »، 633). آنگاه اصطفن بن بسیل، شاگرد حنین، این اثر را از یونانی به عربی ترجمه کرد؛ اما حنین که ترجمۀ اصطفن را نپسندیده بود، هم 4 مقالۀ نخست را به عربی برگرداند و هم ترجمۀ اصطفن را اصلاح کرد (ابنابیاصیبعه، 493-494؛ سارتن، I / 613؛ صلیبا، 374-375). ترجمۀ اصطفن با اصلاح حنین که هنوز ماهیت و معادل عربی برخی از داروهای آن مشخص نشده بود، در روزگار خلافت عبدالرحمان بن محمد (عبدالرحمان سوم، ملقب به الناصرلدیناللٰه <حک 300- 350 ق>) از بغداد به قرطبه رسید. در قرطبه گروهی از مترجمان و پزشکان آگاه به ترجمه، ازجمله حسدای بن شبروط، پزشک یهودی اسپانیایی که به چند زبان آگاه بود، با کمکهای راهبی یونانی و لاتینیدان به نام نقولا، و با مراجعه به یکی از نسخ یونانی مصور و نفیس این کتاب که در همان روزگارْ امپراتور بیزانس به الناصر هدیه داده بود، ماهیت عقاقیر ناشناختۀ الحشائش را آشکار کردند (نک : ابنعذاری، 2 / 215؛ مقری، 1 / 366-367؛ سارتن، I / 680؛ اولیری، 170-171).
از ترجمۀ اصطفن که بهوسیلۀ حنین تصحیح شده، 6 نسخه در نیویورک، ایاصوفیا، بادلیان، کتابخانۀ پاریس، کتابخانۀ مادرید و موزۀ بریتانیا وجود دارد که بیشتر آنها مصور به تصاویر گیاهاناند (صلیبا، 375؛ عرفانیان، 1131-1132). سزار ا. دوبلر با همکاری الیاس ترس نسخۀ موجود در کتابخانۀ مادرید را با عنوان المقالات السبع من کتاب دیاسقوریدوس و هو هیولی الطب فی الحشائش و السموم، در 1952 م، در تطوان مغرب چاپ کرد.
حسین بن ابراهیم بن حسین بن خورشید طبری ناتلی، معروف به ابوعبدالله ناتلی، در 380 ق، نسخۀ مشترک حنین و اصطفن را اصلاح، و با افزودن برخی داروها و تصاویر جدیدْ به ابوعلی سیمجور (ه م) پیشکش کرد. از این اصلاح، 4 نسخه در کتابخانههای توپکاپیسرای در استانبول (مجموعۀ سلطان احمد سوم)، لیدن، موزۀ بریتانیا و کتابخانۀ خدابخش در بانکیپور موجود است (سارتن، I / 678؛ صلیبا، همانجا؛ GAS, III / 315؛ نیرواسطی، 95).متنی که پیشتر بهوسیلۀ حنین از یونانی به سریانی ترجمه شده بود، در سدۀ 6 ق، دو بار به عربی ترجمه شد. نخست ابوسالم ملطی این کتاب را برای فخرالدین قراارسلان (حک 539-562 ق)، از امرای ارتقیۀ شعبۀ حصنکیفا، ترجمه کرد. این ترجمه به دست نجمالدین آلپی (حک 547-572 ق)، از حاکمان سلسلۀ ترکماننژاد ارتقی در ناحیۀ دیاربکر رسید، اما حاکم آن را نپسندید؛ به همین دلیل مهران بن منصور، دانشمند ایرانی را به این کار مهم گماشت. از ترجمۀ ملطی دو نسخه در استانبول و پاریس، و از ترجمۀ مهران 4 نسخه در موزۀ کاخ گلستان، کتابخانههای آستان قدس رضوی، توپکاپیسرای استانبول و کتابخانۀ ملی فرانسه وجود دارد (دی، 274-280؛ صلیبا، همانجا؛ بینش، 28-43؛ دانشپژوه، 160-163؛ آستان ... ، 19 / 642-653؛ مایل هروی، 457). تصویر فاکسیمیلهشدۀ نسخۀ موجود در موزۀ کاخ گلستان در 1383 ش منتشر شد. محمود طباطبایی ترجمۀ عربی مهران را به فارسی ترجمه، و در 1391 ش در تهران منتشر کرد. شخصی به نام بهنام بن موسى نیز این کتاب را به عربی برگردانده است، اما از زندگی او اطلاعی در دست نیست؛ نسخهای از ترجمۀ او در کتابخانۀ ملی پاریس وجود دارد (قزوینی، 4 / 264).
نخستین ترجمۀ فارسی موجود این کتاب از روی روایت عربی مهران بن منصور، بهوسیلۀ علی بن شریف حسینی، در 867 ق، برای امیر رستم کوهدُمی (د 893 ق)، از حاکمان محلی گیلان، صورت گرفته است که نسخهای از آن در کتابخانۀ توپکاپیسرای استانبول وجود دارد (GAS, III / 60). غیاثالدین محمد رضوی نیز در 1068 ق، در زمان شاه عباس دوم صفوی (سل 1052-1077 ق)، ترجمۀ عربی مهران بن منصور را به فارسی برگرداند. نسخۀ مصور رنگینی از این ترجمه در کتابخانۀ بنیاد خاورشناسی فرهنگستان علوم روسیه وجود دارد («از بغداد ... »، 228-237؛ دانشپژوه، 161).
ابنجلجل، پزشک و داروشناس قرطبی، در سدۀ 4 ق، کتابی دربارۀ تعیین ماهیت داروهای موجود در کتاب دیوسکوریدس با عنوان تفسیر اسماء الادویة المفردة من کتاب دیسقوریدس نوشته است. نسخۀ ناقصی از این کتاب در کتابخانۀ مادرید وجود دارد (ابنجلجل، مقدمۀ سید، «یع»؛ ابنبیطار، تفسیر ... ، 51). ابوالعباس نباتی معروف به ابنرومیه نیز کتابی با عنوان شرح ادویة دیاسقوریدوس و جالینوس و التنبیه على اوهام مترجمیها نگاشته که نسخهای از آن در کتابخانۀ نورعثمانیۀ استانبول موجود است (همان، 52؛ ششن، 398). مشهورترین تفسیری که بر کتاب دیوسکوریدس نوشته شده، از آنِ ابنبیطار، با عنوان فی الادویة المفردة: تفسیر کتاب دیاسقوریدوس است که به کوشش ابراهیم ابن مراد، در بیروت (1989 م) چاپ شده است. ظاهراً یک شارح اندلسی دیگر به نام ابوالحسن علی بن عبدالله اشبیلی، معروف به غلامالحرّه، کتابی با عنوان شرح فی کتاب دیاسقوریدوس نوشته (ابنعبدالملک، سفر پنجم، قسم اول، ص 239) که تاکنون نسخهای از آن پیدا نشده است. همچنین کتاب مجهولالمؤلفی با عنوان شرح لکتاب دیاسقوریدوس فی هیولی الطب متعلق به اواخر سدۀ 6 ق، وجود دارد که مؤلف در آن به شرح ماهیت نامهای یونانی 610 داروی مذکور در 4 مقالۀ نخست کتاب دیوسکوریدس پرداخته است؛ آلبرت دیتریش آن را در گوتینگن (1408 ق / 1988 م) چاپ کرده است. ظاهراً ابوالفرج یوحنا بن عبری ملطی نیز شرحی بر این کتاب نوشته (سارتن، II / 787) که تاکنون نسخهای از آن یافت نشده است.
مآخذ
آستان قدس، فهرست؛ ابنابیاصیبعه، احمد، عیون الانباء، بیروت، [1965 م]؛ ابنبیطار، عبداللٰه، تفسیر کتاب دیاسقوریدوس، به کوشش ابراهیم بن مراد، بیروت، 1989 م؛ همو، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق، 1291 ق؛ ابنجزار، احمد، الاعتماد فی الادویة المفردة، به کوشش ادوار قش، بیروت، 2004 م؛ ابنجلجل، سلیمان، طبقات الاطباء و الحکماء، به کوشش فؤاد سید، قاهره، 1955 م؛ ابنسینا، القانون، به کوشش ادوار قش، بیروت، 1408 ق / 1987 م؛ ابنعبدالملک، محمد، الذیل و التکملة لکتابی الموصل و الصلة، به کوشش احسان عباس، بیروت، [1965 م]؛ ابنعذاری، احمد، البیان المغرب، به کوشش کولن و لوی پرووانسال، بیروت، 1983 م؛ ابنندیم، الفهرست، به کوشش ایمن فؤاد سید، لندن، 1430 ق / 2009 م؛ ابنوافد، عبدالرحمان، الادویة المفردة، به کوشش احمد حسن بسج، بیروت، 1420 ق / 2000 م؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقایق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1371 ش؛ اعلم، هوشنگ، مقدمه بر الحشایش (نک : هم ، دیوسکوریدس)؛ انطاکی، داوود، تذکرة اولی الالباب، دار الفکر، بیتا؛ بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، به کوشش عباس زریاب، تهران، 1370 ش؛ بینش، تقی، «کتاب الحشائش»، نامۀ آستان قدس، مشهد، 1346 ش، دورۀ 7، شم 1؛ جرجانی، اسماعیل، ذخیرۀ خوارزمشاهی، به کوشش محمدرضا محرری، تهران، 1380 ش؛ دانشپژوه، محمدتقی، «ترجمۀ حشایش (از نفایس آستان قدس رضوی)»، نامۀ آستان قدس، مشهد، 1347 ش، دورۀ 10، شمارۀ 1؛ دیوسکوریدس، الحشایش، چ تصویری از نسخۀ خطی کتابخانۀ کاخ گلستان، ترجمۀ مهران بن منصور بن مهران، تهران، 1383 ش؛ همو، هیولی الطب فی الحشائش و السموم، ترجمۀ اصطفن بن بسیل، اصلاح حنین بن اسحاق، به کوشش سزار ا. دوبلر و الیاس ترس، تطوان، 1952 م؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، به کوشش محمد محمد اسماعیل، بیروت، 1421 ق / 2000 م؛ ششن، رمضان و دیگران، فهرس مخطوطات الطب الاسلامی، استانبول، 1404 ق / 1984 م؛ عرفانیان، غلامعلی، «کتاب الحشائش یا خواص الاشجار»، مجموعۀ مقالات کنگرۀ بینالمللی کتاب و کتابخانه در تمدن اسلامی (21-23 شهریور 1374 ش)، مشهد، 1379 ش، ج 3؛ غافقی، احمد، جامع المفردات، انتخاب ابنعبری، به کوشش ماکس مایرهف و جورجی صبحی، قاهره، 1932 م؛ قزوینی، محمد، یادداشتها، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1363 ش؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، 1903 م؛ مایل هروی، نجیب، «سرنوشت کتاب الحشائش در شرق جهان اسلام»، سایهبهسایه، تهران، 1378 ش؛ مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1388 ق / 1968 م؛ نیّرواسطی، حکیم، تاریخ روابط پزشکی ایران و پاکستان، راولپندی، 1353 ش؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دار صادر؛ نیز:
Day, F. E., «Mesopotamian Manuscripts of Dioscorides», The Metropolitan Museum of Art Bulletin, new series, 1950, vol. VIII, no. 9; De Bagdad à Ispahan, manuscrits islamiques de la Filiale de Saint-Pétersbourg de l’Institut d’études orientales, Paris, 1994; Dictionary of Scientific Biography, ed. Ch. C. Gillispie, New York, 1971; Dioscorides, The Greek Herbal of Dioscorides, tr. J. Goodyer, ed. R. T. Gunther, Oxford, 1934; EI2; Friedley, D., «Mohammedan Manuscripts», The Metropolitan Museum of Art Bulletin, 1914, vol. IX, no. 7; GAS; Gray, B., «Persian Miniatures», The British Museum Quarterly, 1935, vol. IX, no. 3; Ilberg, J., Das Hippokrates-Glossar des Erotianos und seine ursprüngliche Gestalt, Leipzig, 1893; Liddell, H. G. and R. Scott, A Greek-English Lexicon, Oxford, 1977; Medicina Antiqua, introd. P. M. Jones, London, 1999; Nutton, V., Ancient Medicine, London / New York, 2004; O’Leary, De L., How Greek Science Passed to the Arabs, London, 1949; Parker, L. A., «A Brief History of Materia Medica (Continued)», The American Journal of Nursing, 1915, vol. XV, no. 9; Riddle, J. M., «Byzantine Commentaries on Dioscorides», Dumbarton Oaks Papers, 1984, vol. XXXVIII; id., «[Review of] the Arabic Materia Medica of Dioscorides, by Mahmoud M. Sadek», Isis, 1985, vol. LXXVI, no. 4; Saliba, G., «[Review of] the Arabic Materia Medica of Dioscorides, by Mahmoud M. Sadek», Journal of the American Oriental Society, 1987, vol. CVII, no. 2; Sarton, G., Introduction to the History of Science, Florida, 1975; Sigerist, H. E., «[Review of] Materia Medica [of Dioscorides], ed. H. Mihăescu», The American Journal of Philology, 1941, vol. LXII, no. 1; Stannard, J., «Aspects of Byzantine Materia Medica», Dumbarton Oaks Papers, 1984, vol. XXXVIII; id., «Dioscorides and Renaissance Materia Medica», Materia Medica in the XVIth Century, Oxford, 1966; id., «P. A. Mattioli and Some Renaissance Editions of Dioscorides», Books and Libraries at the University of Kansas 4, Lawrence, 1966; id., «P. A. Mattioli: Sixteenth Century Commentator on Dioscorides», Bibliographical Contributions, Lawrence, 1969, vol. I.