زمان تقریبی مطالعه: 7 دقیقه

دیلمان

دِیْلَمان، سرزمینی کهن در کرانه‌های جنوبی دریای مازندران.
نام دیلمان، دیلمستان و یا سرزمین دیلم برگرفته از قوم دیلم بوده که به سرزمین آنها هم اطلاق شده است. به‌تصریح بسیاری از پژوهشگران، در سرزمینی که امروزه گیلان نامیده می‌شود، دو تیرۀ هم‌نژاد گیل و دیلم به‌ترتیب در مناطق جلگه‌ای و کوهستانی آنجا سکنا داشتند. در اوایل دورۀ اسلامی، گاهی سراسر این سرزمین به نام تیرۀ بزرگ‌تر، دیلمان یا دیلمستان نامیده می‌شد؛ اما در دوره‌های بعد، به‌سبب استقلال‌نداشتن دیلمان این نام کمتر به کـار رفت (نک‍ : کسروی، 18- 19؛ ستوده، 2 / 13؛ کهن‌سـال، 16- 22؛ پناهی، 11-12).
حدود دیلمان در گذر زمان دستخوش تغییراتی شده است. این ناحیه در گذشته دامنه‌های جنوبی رشته‌کوههای البرز، در کوهستانهای شرق استان گیلان (کوههای طالقان و طارم) را در بر می‌گرفت و از شمال، با نواحی پست کرانه‌های دریای مازندران، و از جنوب با نواحی مرکزی ایران به‌ویژه قزوین تا تهران هم‌جوار بوده است (نک‍ : شـادمحمدی، 51). امروزه بخشی از ناحیۀ دیلمان را می‌توان با منطقۀ تاریخی رودبار در شمال قزوین مطابقت داد (کسروی، 23؛ کهن‌سال، 23)، اما در سدۀ 4 ق / 10 م، یعنی در زمان اعتلای حکومت آل‌بویه، دیلمان منطقه‌ای وسیع را شامل می‌شد که سرتاسر گیلان و ولایت کوهستانی شرق آن، طبرستـان، گرگـان و قومس را نیز در بر می‌گرفت (نک‍ : مقدسی، 353). بعدها این نواحی از هم تفکیک شد و رفته‌رفته اسم دیلمان از زبانها افتاد (لسترینج، 173)؛ اما هنوز هم در استان گیلان، بخش و شهری کوچک در شهرستان سیاهکل دیلمان نام دارد (فتح‌الله‌زاده، 114؛ «درگاه ... »، بش‍‌‌ ).
در برخی منابع تاریخی و جغرافیایی، در کنار نام دیلمان و دیلمستان، اصطلاح دیلم خاصه و یا دیلم محض نیز به چشم می‌خورد که جزو ناحیۀ دیلمان به شمار می‌رفته است (حدود ... ، 148؛ اصطخری، 204؛ ابن‌حوقل، 376؛ نیز پناهی، 43-50). در دیلمان مردمی با زبان و ظاهری متفاوت از دیگر ایرانیان و حتى دیگر ساکنان شمال ایران سکنا داشته‌اند (اصطخری، 204-205).
یافته‌های باستان‌شناسی در گورستانها و محوطه‌های باستانی پیرامون دیلمان، دیرینگی زیست انسان در این ناحیه را به هزارۀ 2 ق‌م می‌رساند (موسوی، 534؛ فاخته، 31-32). پیش از اسلام به‌ویژه در زمان ساسانیان، ناحیۀ دیلمان مکانی امن برای مخالفان حکومت مرکزی بود (دینوری، 101)، و ساسانیان بر این سرزمین چیرگی کامل نداشتند (نولدکه، 478-479، نیز حاشیۀ 1)، چنان‌که در آن روزگار برای مقابله با دیلمیان، در منتهاالیه مرز شرقی دیلمان دژی در چالوس بنیاد شده بود (نک‍ : مسعودی، 5 / 260-261؛ ابن‌اسفندیار، 1 / 181). قزوین نیز با قلعه‌ای استوار، مانند پادگانی نظامی مرز میان نقاط مرکزی کشور و دیلمان بود که همواره با حکومت مرکزی کشمکش داشت (مسعودی، 5 / 206). باتوجه‌به نامۀ تنسر (موبد موبدان اردشیر) به گشنسب (پادشاه پدشخوارگر) مناسبات سیاسی این ناحیه با حکومت ساسانی را نیز می‌توان دریافت (مارکوارت، 126).
در دورۀ فتوحات عرب، دیلمان در شمار سرزمینهایی بود که بسیار دیرتر از دیگر نواحی ایران گشوده شد (کسروی، 22-23). نخستین مقاومت دیلمیان در برابر حملۀ عرب در 22 ق / 643 م روی داد. در آن روزگار، دیلمان در اختیار موتا سرداری دیلمی بود (طبری، 4 / 148- 149). پس از آن نیز عربها چندین‌بار به دیلمان حمله کردند، امـا هر بـار بـا مقاومت دیلمیان روبه‌رو شدند (نک‍ : بلاذری، 338؛ نیز کسروی، 27- 29).
 جنگاوری دیلمیان و وضعیت ویژۀ دیلمان این امکان را به آنان می‌داد که پس از جنگ با عربها ــ چه پیروز و چه شکست‌خورده ــ به کوهستانهای سخت‌گذر پناه بَرَند (بلاذری، 321) و مسلمانان تا چند سده نتوانستند از قزوین پیش‌تر روند و قزوین ثغور دیلم خوانده می‌شد (ابن‌خردادبه، 57؛ قدامه، 261). احادیثی نیز از قول پیامبر اسلام (ص) در فضیلت قزوین و رفتن به آنجا به‌منظور مبارزه با دیلمیان نقل شده است (حمدالله، 761-762، 766).
ناحیۀ دیلمان در سده‌های 2-5 ق / 8-11 م به دست جستانیان فرمانروایی می‌شد (اصطخری، همانجا)، و با آنکه گروش دیلمیان به اسلام دست‌کم تا سدۀ 4 ق به درازا کشید، اما پیشینۀ حضور علویان در کرانه‌های جنوبی دریای مازندران ــ به‌ویژه دیلمان ــ به نیمۀ دوم سدۀ 2 ق بازمی‌گردد (نیز نک‍ : کسروی، 34-37). یحیی ابن عبدالله نخستین مرد علوی بود که در 175 ق / 791 م به دیلمان پناه برد (طبری، 8 / 241)، و ازآن‌پس دیلمان پناهگاه بسیاری از علویان شد (نک‍ : اولیاءالله، 84). در 250 ق / 864 م، هنگام خروج حسن بن زید بن محمد، وهسودان بن جستان فرمانروای دیلمان، از نخستین کسانی بود که با وی بیعت کرد (طبری، 9 / 271-273).
جستانیان در دوران فرمانروایی خود به‌جز اواخر حکومتشان، روابط و مناسباتی خوب با علویان داشتند (نک‍ : صابی، 12-25؛ ابن‌اسفندیار، 1 / 242، 281-283؛ مرعشی، 133، 136). به نظر می‌رسد به‌رغم روابط پرفراز و نشیب جستانیان با داعیان علوی، اسلام‌آوردن دیلمیان پیش از اواخر سدۀ 3 ق / 9 م رخ نداده و پس از آن تاریخ، شمار بسیاری از افراد خاندان جستانیان مسلمان شدند (همو، 133). با افول قدرت جستانیان در سدۀ 4 و 5 ق، دیلمان به‌تدریج به‌دست حکام سلّاری (مسافریان) افتاد (ابن‌اثیر، 8 / 190-191). می‌توان حدس زد اسلام‌آوردن سلاریان هم در همین ایام رخ داده باشد؛ آنان به‌تبعِ دیگر دیلمیان، مذهب شیعۀ زیدی را اختیار کردند. هرچند سلاریان از آغازْ مذهب زیدی را پذیرفتند، اما در منابع تاریخی شماری از آنان را باطنی (اسماعیلی) مذهب خوانده‌اند (ابوعلی، 6 / 64).
جغرافیانویسان سده‌های نخستین اسلامی دیلمان را سرزمینی با آب‌وهوایی مطلوب و خاک حاصلخیز توصیف کرده‌اند (حدود، 148؛ اصطخری، 204؛ مقدسی، 353). دو شهر رودبار و طارم از مهم‌ترین شهرهای دیلمان به شمار می‌رفته‌اند. رودبار تختگاه جستانیان (اصطخری، همانجا)، و طارم تختگاه مسافریان (ابن‌حوقل، 376) بوده است. مقدسی، بروان را از دیگر شهرهای مهم دیلمان برشمرده است (ص 355) که محل دقیق آن مشخص نیست (لسترینج، 173). به نوشتۀ مقدسی، بروان خانه‌های خوب، بازارهای مهم و مسجد جامع نداشته است (ص 356).
منسوبان به دیلمان را دیلمی می‌نامند. عمید دیلمی (شاعر)، فولاد دیلمی (از سرداران سدۀ 5 ق)، و عبدالله دیلمی (از فقها و صـاحب کتاب الشرح الفقیه) از نامداران دیلم‌اند (نک‍ : سرتیپ‌پور، 334، 358، 376-377).

مآخذ

ابن‌اثیر، الکامل؛ ابن‌اسفندیار، محمد، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1320 ش؛ ابن‌حوقل، محمد، صورة الارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1939 م؛ ابن‌خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1889 م؛ ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، به کوشش ابوالقاسم امامی، تهران، 1379 ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870 م؛ اولیاءالله آملی، محمد، تاریخ رویان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1348 ش؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1866 م؛ پناهی، عباس، تاریخ و جغرافیای تاریخی دیلم خاصه، قم، 1389 ش؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340 ش؛ حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1339 ش؛ «درگـاه ملی آمـار»، آمار (مل‍‌ )؛ دینوری، احمد، الاخبـار الطوال، بغداد، المکتبةالعربیه؛ ستوده، منوچهر، از آستارا تا استارباد، تهران، 1351 ش؛ سرتیپ‌پور، جهانگیر، نامها و نامدارهای گیلان، رشت، 1370 ش؛ شادمحمدی، مریم، «دیلم خاصه»، کتاب‌ماه تاریخ و جغرافیا، تهران، 1390 ش، شم‍ 156؛ صابی، ابراهیم، «المنتزع من الکتاب التاجی»، اخبار ائمة الزیدیة، به کوشش و. مادلونگ، بیروت، 1987 م؛ طبری، تاریخ؛ فاخته جوبنه، قربان، تاریخ گیلان (پیش از اسلام)، رشت، 1386 ش؛ فتح‌الله‌زاده، طاهره، «جاذبه‌های گردشگری شهرستان سیاهکل و دیلمان، گامی در جهت توسعۀ گردشگری»، سرزمین، 1389 ش، س 7، شم‍ 27؛ قدامة بن جعفر، «الخـراج»، همراه المسـالک و الممـالک (نک‍ : هم‍ ، ابن‌خردادبه)؛ کسـروی، احمـد، شهریاران گمنام، تهران، 1357 ش؛ کهن‌سال واجارگاه، حسن، نقش و کارکرد سیـاسی ـ اجتمـاعی اقوام گیل و دیلم در قرون نخستین اسلامی، رشت، 1393 ش؛ مرعشی، ظهیرالدین، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش محمدجواد مشکور و محمدحسین تسبیحی، تهران، 1345 ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1974 م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، قاهره، 1411 ق / 1991 م؛ موسوی، محمود، «باستان‌شناسی گیلان»، کتاب گیلان، به کوشش ابراهیم اصلاح عربانی، تهران، 1374 ش، ج 1؛ نیز:

Amar, www.amar.org.ir (acc.Feb.27, 2018); Le Strange, G., The Lands of the Eastern Caliphate, London, 1966; Markwart, J., Ērānšahr, Berlin, 1901; Nöldeke, Th., Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden, Graz, 1973.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.