دریای سیاه
دَرْیایِ سیاه، یا بحر پونتوس / بنطس / نیطس / نیطوس، حوضۀ آبریز بزرگی در جنوب شرقی اروپا. پیرو برخی از دیدگاهها، اگر دوپارگی اروپایـی ـ آسیایی روسیه لحاظ نشود، دریای سیاه در منتهای جنوب شرقی اروپا قرار میگیرد.
براساس اوستا در «تشتریشت» (تیریشت)، که پس از فرونشستن توفان بزرگ (توفان نوح؟) 3 دریای بزرگ و 23 دریای کوچک به وجود آمد، برخی از اهل نظر این احتمال را مطرح کردهاند که چهبسا 3 دریای بزرگ، دریاهای مدیترانه، مازندران، و دریای سیاه بوده باشند (رضا، 89) که البته درستی یا نادرستی آن فعلاً قابل بحث نیست. اما بهنظر استرابن، دریای سیاه در گذشته دریاچه بوده است و فشار رودهایی که به آن میریختند، موجب بازشدن آبراهی (بسفُر) از آن به پروپونتوس و هلسپونت (دریای مرمره و داردانل) شده است (I / 183).
آنچه میتواند اهمیت دستکم علمی ـ نظری این نظریه بهحساب آورده شود، نخست، این است که عرض تنگۀ بسفر بین 600 تا 300‘ 3 متر است و در محل برخورد دو دریا نیز جریان آب بسیار شدت پیدا میکند (نک : نامی، 157؛ قس: حافظ ابرو، 1 / 119)، و دیگر آنکه استرابن بیشتر به نتیجهگیری برپایۀ مشاهده میپردازد و نه برپایۀ استدلال و قیاس که بیشتر روش گذشتگان بود؛ مثلاً، وقتیکه عمق کم شمال و شرق دریای سیاه را در برابر عمق زیاد دریای مدیترانه، معلول گلولایی میداند که رودخانههای بزرگ و پرشمار شمالی با خود میآوردند (همانجا).
شمال دریای سیاه، در قسمت شرقی با روسیه، و در بخش غربی با اوکراین مجاور است. غرب آن بهترتیب در کنار جمهوریهای رومانی و بلغارستان، و بخش اروپایی ترکیه قرار دارد. تمام جنوب دریای سیاه را کرانههای شمالی ترکیه در بر گرفته است. در شرق نیز با گرجستان و روسیه همجوار است. در شمال دریای سیاه، میان روسیه در شرق، و اوکراین در غرب، شبهجزیرۀ کریمه، که با خاک بسیار کمعرضی به اوکراین متصل است، موجب تشکیل دریای آزف شده است. دریای آزف، درست در بالای مدار °25 شمالی، دریایی متوسط است که ازطریق تنگۀ باریکی در محل کاوکاز (قفقاز) در روسیه و کرچ در کریمه، به دریای سیاه راه پیدا میکند، و بهاینترتیب جنوب غرب روسیه را به دریاهای آزاد مربوط میسازد؛ زیرا دریای سیاه در جنوب غربی، درست در لبۀ آسیای صغیر، ازطریق دریای مرمره و دو تنگۀ بسفر در شرق و داردانل در غرب، به دریای مدیترانه متصل میشود («اطلس ... »، 102-103).
طول و عرض دریای سیاه، بهسبب متفاوتبودن مبدأ و مقصد احتساب، در منابع معتبر امروزی با اندکی اختلاف درج شده است. شکل خاص هلالی دریا در ساحل آسیای صغیر، و شکل تقریباً مثلثمانند آن در غرب، این تفاوتها را به وجود آورده است. بیشترین طول این دریا از غرب به شرق، 175‘1 کمـ ، و کوتاهترین فاصلۀ عرضی آن از شبهجزیرۀ کریمه تا دماغۀ کرمپ 260 کمـ ، و بیشترین فاصلۀ عرضی آن 610 کمـ نوشته شده است. مساحت دریای سیاه 000‘422 کمـ2؛ مساحت آن همراه با دریای آزف، بدون دریای مرمره، 000‘461 کمـ2 است و حداکثر عمق آن به 210‘2 متر میرسد (نک : بریتانیکا، نیز انکارتا، ذیل مدخل).
در منابع کهن مسلمانان، بهطورکلی و نهتنها در مورد دریای سیاه، آنچه براساس مشاهده و یا مطالعۀ نوشتههای مبتنیبر مشاهده یافت میشود، اغلب درست، و گاه بسیار دقیق و معتبر است؛ و آنچه براساس گمان و استدلال برپایۀ پیشفرضهای غیر علمی آمده، معمولاً بیاعتبار است. در زیج صابی نوشتۀ بتانی، جغرافیانویس مسلمانی که بیشتر دانش جغرافیایی خود را از بطلمیوس اقتباس کرده، وصفی از «دریای بونتوس» آمده، و طول و عرض آن 060‘1 میل و 300 میل ذکر شده است. در منابع دیگر نیز برای طول و عرض دریای سیاه عددهایی یاد شدهاند، همانند 300‘1 فرسنگ، 300‘1 میل، و 260 فرسنگ (نک : کراچکوفسکی، 85؛ حافظ ابرو، 1 / 122؛ حمدالله، 237)، که البته با توجه به نامعلومبودن مقیاسهایی مانند میل، و تفاوت مقیاس و ابزارها و روشهای اندازهگیری آن زمان اعتباری ندارند. جغرافیادانان کهن پی برده بودند که پیرامون خشکیهای زمین را آب فرا گرفته است، اما چون ابزار دقیق تجربه نداشتند، نظریههایی فرض کرده بودند و براساس همانها، به شرح موضوعها میپرداختند. در نظر آنان، دور سطح زمین را دریای عظیمی به نام دریای محیط فرا گرفته بود که از آن در جاهای خاصی، دریاهایی به سمت داخل و مرکز زمین جدا میشد. دریای سیاه، از محلی به نام لاذقه ــ بنابر شرح آنان واقع در شرق قسطنطنیه ــ آغاز میشد و به طرف شرق پیش میرفت و بهواسطۀ رودها و دریاچههای بزرگ به دریای مازندران میپیوست. همین نیز موجب آن شده بود که در نظر برخی از نویسندگان، دریای سیاه و دریای مرمره (بحیرۀ مانیطش / مایطس) و دریای مازندران، یک دریا به حساب آیند. این دریا مربوط به قومهای ترک، بلغار و روس میشد (مسعودی، 58- 59؛ ابنرسته، 95؛ ابوعبید، 1 / 189، 204؛ ابنخردادبه، 103؛ اصطخری، 11، نیز 545، که نقشۀ دریای محیط را در قسمت دریای سیاه آورده است). برخی نیز به شکل دیگری شرح دادهاند و دریای سیاه را درواقع دریایی دانستهاند که از دریای مدیترانه منشعب شده است (ادریسی، 1 / 12).
بههرروی، با اینکه این نویسندگان معمولاً از یک متن اصلی یا از هم دیگر اقتباس میکردند، بر این تصور بودند که کار علمی انجام میدهند و از موضوع خود بهعنوان علم جغرافیا یاد میکردند. اما گاه کسانی هم یافت میشدند که به یکباره منکر هرگونه تحقیق علمی میشدند. ازجمله مقدسی با اشاره به سخنان پیشینیان دربارۀ دریاها میگوید چون در کتاب آسمانی فقط از برخورد دو دریا سخن به میان آمده (نک : ه د، دریای سرخ)، او نیز تنها دو دریا را قبول میکند! و دریای سیاه را جزو خلیج قسطنطنیه / قسطنطینی بهشمار میآورد که از بحر رومی (مدیترانه) جدا میشود (ص 16، 19).
شرح حافظ ابرو گاه چنان گنگ میشود که معلوم نیست مقصود دریای سیاه است یا دریای آزف (نک : 1 / 116، 119). نام برخی از رودهایی که در منابع کهن آمده، ممکن است با نامهای امروزی تطبیق داده شوند: طغا، و تان (شاید دُن)، که هر دو از شمال به جنوب جاری میشوند و به دریای سیاه میریزند (همو، 1 / 148، 149). طانیس از دریاچۀ بزرگ «ماوَطُش» (دریای آزف؟) در شمال سرچشمه میگیرد (ابنرسته، 97). احتمالاً این رودی است که مسعودی آن را طنایس نوشته است؛ نیز از رود دنبه نام برده که احتمالاً بر دانوب منطبق و کرانهاش مسکن اسلاوها بوده است (ص 59). اما رودهای حوضۀ دریای سیاه و آزف: دنیپر، دنیستر، باگ جنوبی و دانوب، به دریای سیاه؛ دن، به آزف؛ کوبان از قفقاز به آزف؛ رودهای قزلایرماق، یشیلایرماق، ساکاریا، و چروح نیز از آسیای صغیر به دریای سیاه میریزند.
نام این دریا در اصل بهیونانی «دریای پونتوس» (استرابن، I / 183؛ یاقوت، 1 / 499-500) بود که بهسبب نامناسببودن شرایط آبوهوایی و شدت بادها و توفانها و سختی دریانوردی در آن، پیش از آنکه مهاجرنشینها در پیرامونش شکل بگیرند، معنای «دریای مهمانناپذیر» را افاده میکرده است. این نام بر روی آن ماند و در منابع مسلمانان هم به همان شکل بهصورت «بنطس» یا «پنطس» راه یافت، اما در اثر اشتباه کاتبان و بدخوانی دستنوشتهها، گاهی «نیطس» و «نیطش» خوانده شد و در برخی منابع عربی و فارسی و بعدها ترکی هم تکرار گردید (نک : بریتانیکا؛ لسترنج، 145-146).
در گزارشی از سدۀ 9 ق / 15 م، از چند نام برای دریا یاد شده است: دریای اراق، بهسبب بندری به همین اسم؛ خلیج قسطنطنیه، بهسبب اتصالش به مدیترانه که از کنار قسطنطنیه (بسفر) میگذشت؛ و دریای قرم (کریمه)؛ و سرانجام بحر اسود یا دریای سیاه (حافظ ابرو، 1 / 118، 150؛ قس: بریتانیکا، که طوری القا میکند که گویی عثمانیان بهسبب سرسختی و شدت بادها و توفانهای دریا آن را «گارا دنیز» یا دریای سیاه خواندهاند).
در غرب دریای سیاه، در کرانههای صخرهای اوکراین، رومانی و بلغارستان، در چند نقطه خلیجهایی ایجاد شدهاند. دریای سیاه در جنوب، در سرتاسر ساحل هلالیشکل آسیای صغیر با کرانههای سنگی برخورد پیدا میکند. این کرانۀ سنگی، بهجز در بندر سامسون که شامل دشت و جلگه است، دنبالۀ رشتهای کمارتفاع و بسیار سرسبز و زیبا و پوشیده از جنگل به شمار میرود که به موازات ساحل دریا کشیده شده است. آبوهوای آن نیز از غرب به شرق متفاوت است؛ در مشرق بهار و پاییز طولانی، و زمستان و تابستان معتدل دارد. کانهای زغالسنگ در زونگولداغ و ارگلی موجب فعالشدن صنعت و اقتصاد ترکیه شدهاند. این ناحیه از زمانهای کهن نیز مرکز فعالیتهای اقتصادی بوده است. در حفاریهای باستانشناختی نشانهها و سنگنوشتههایی بهدست آمده است که بر وجود کانونهای بازرگانی در سامسون، طرابوزان و گیرسون در سدۀ 8 قم دلالت دارند (پلرو، 34-35).
بهنظر میآید که بیشتر این نواحی اهمیت بازرگانی و اقتصادی خود را همچنان در طول زمان حفظ کرده بودند. بنابه گزارش یاقوت حموی، سدۀ 6 و 7 ق / 12 و 13 م، دریای بنطس در زمان او نزد مسلمانان به دریای «طرابزنده» شناخته میشد، زیرا از آن بندر به جانب دریای مدیترانه فعالیتهای اقتصادی جریان داشت (همانجا؛ قس: لسترنج، 145، که چنین مینماید نام طرابزنده پس از تسلط عثمانیان به دریای سیاه اطلاق شده است). دریای سیاه در شمال، زمستانهای سخت، بادهای شمالی نیرومند و توفانهای شدید دارد. بااینهمه، صنعت ماهیگیری در دریای سیاه، بهویژه بر اقتصاد اوکراین تأثیری بسزا دارد و منبع مهم درآمد ساکنان شهرهای کنارهای به شمار میآید، چنانکه برای اقتصاد جمهوریهای غربی نیز بااهمیت محسوب میشود ( انکارتا).
بیشتر بندرهای دریای سیاه در اوکراین و ترکیه واقع شدهاند؛ گر چه بندرهای کمشمار کشورهای دیگر نیز بهویژه برای کشورهای خودشان از اهمیت بالایی برخوردارند، مانند نووروسیسکی، وارنا و کنستانتا. بندرهای ادسا، خرسون، سواستوپل در اوکراین؛ پوتی و باتومی در گرجستان؛ نووروسیسکی در روسیه؛ کنستانتا در رومانی؛ بورگاس و وارنا در بلغارستان؛ و ارگلی، سامسون، سینوپ، طرابوزان، ازمیت، و زونگولداغ در ترکیه قرار دارند.
کرانههای شمالی دریای سیاه، بهویژه کنارههای مسکونی رودهای بزرگ و پرآب شیرین که به آن میریختند، از زمانهای بسیار دور محل تجمع و زندگی انسانها و قومها بوده است. در سدههای پیش از میلاد مسیح، چندین قوم ازجمله سکاییها در آنجا سکونت داشتند. سدههای 3 قم تا 4 م که سرمتیها در آنجا زیستهاند، از دورههای مهم باستانی محسوب میشود، زیرا سرمتیها، که قومی آریایینژاد و ایرانیزبان بودهاند، توانستند سکاییها را از کنارههای دانوب و شمال دریای سیاه برانند و خود جایگزین آنان شوند (رضا، 27، 86؛ نیز، نک : استرابن، III / 173). پس از سدههای 4 و 5 ق / 10 و 11م، بیشتر نویسندگان اسلامی، شرق و شمال دریای سیاه را جایگاه اسلاوها و روسها و خزران دانستهاند (یاقوت، 1 / 499؛ حدود ... ، 13-14).
دریانوردی از روزگاران کهن در این دریا رواج داشته است و یونان و روم و سپس بیزانس در آن فعالیت اقتصادی و نظامی داشتند. کهنترین نقشههای جغرافیایی نسبتاً دقیق که دریای سیاه و منطقۀ آن را نشان میدهند، یکی در سدۀ 10 ق / 16 م، و دیگری در 1010 ق / 1601 م ترسیم شدهاند. نقشۀ اخیر به قلم محمد بن علی شرفی سفاقسی است که اشتغال به نقشهکشی در خانوادهاش سابقه داشت (کراچکوفسکی، 359-360). وقتی دولت بیزانس سقوط کرد و قسطنطنیه به دست ترکان عثمانی افتاد، دریای سیاه نیز بهطورکامل زیر سیطرۀ عثمانی قرار گرفت؛ اکنون نیز دیگر دهانۀ آن یعنی دو تنگۀ مهم راهبردی داردانل و بسفر را در اختیار دارد.
دولت روسیۀ تزاری که از سدۀ 12 ق / 18 م در شمار کشورهای بزرگ توسعهطلب درآمده بود، حضور عثمانی را در این دریا برنمیتابید و با قدرت آن دولت به مبارزه پرداخت. در آغاز نیمۀ دوم سدۀ 13 ق / 19 م، جنگ کریمه بین عثمانی و روس پایان یافت و بنابر عهدنامۀ پاریس، دریای سیاه برای فعالیت اقتصادی، دریای آزاد اعلام شد. اما برخورد بین عثمانی و روسیه، بهسبب همجواری گسترده اجتنابناپذیر بود و 20 سال بعد روسیه در دریای سیاه نیروی دریایی مستقر ساخت. عثمانی هم در تنگهها نیروی نظامی گماشت و سرانجام جنگ درگرفت و ترکها در 1295 ق / 1878 م شکست خوردند و روسیه باز صاحب آزادی زیادی در دریا شد. گرچه در جنگ جهانی اول روسیه توانست علیه عثمانی بر تنگهها تسلط یابد، هم عثمانی تجزیه شد و هم در همان هنگام روسیه گرفتار انقلاب گشت. پس از آن، در 1936 م / 1315 ش، برطبق معاهدۀ مونترو، و با دخالت غرب در برابر روسیه، ترکیه که جایگزین عثمانی شده بود، امتیازهایی بهدست آورد و از آن پس نیز بهطور دائم ناتو به پشتیبانی ترکیه در مقابل سلطۀ روسیه بر دریای سیاه و تنگههای بسفر و داردانل ادامه داد (نامی، 155).
دریای سیاه درعینآنکه برای همۀ کشورهای همجوارش مهم به شمار میآید، برای کشور روسیه اهمیت دیگری داشته است. این کشور، تا پیش از تخریب دیوار برلین و آزادی اروپای شرقی و مرکزی، تنها کشور بزرگ و نیرومندی بود که در دریای سیاه منافع راهبردی اقتصادی و نظامی داشت، زیرا ازیکسو این دریا تنها راه آبی گرم برای ارتباط روسیه با جهان خارج بود، و ازسویدیگر راه عبور ناوگان نظامی این کشور محسوب میشد. دیگر شبکههای آبی روسیه در سال چند ماه یخ میزنند. هرچند امروزه دیگر کشورهای کرانۀ دریای سیاه نیز حق استفاده از این دریا را دارند، روسیه همچنان بزرگترین دولت نظامی منطقۀ دریای سیاه به شمار میآید و این دریا همچنان اهمیت راهبردی خود را برای آن حفظ کرده است.
مآخذ
ابنخردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، لیدن، 1306 ق؛ ابنرسته، احمد، الاعلاق النفیسة، به کوشش حسین قرهچانلو، تهران، 1365 ش؛ ابوعبید بکری، عبدالله، المسالک و الممالک، به کوشش و. لون و ا. فره، تونس، 1992 م؛ ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، بیروت، 1409 ق / 1989 م؛ اصطخری، ابراهیم، ممالک و مسالک، ترجمۀ کهن فارسی، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1373 ش؛ پلرو، ژان، ترکیه، ترجمۀ خانبابا بیانی، تهران، 1352 ش؛ حافظ ابرو، عبدالله، جغرافیا، به کوشش صادق سجادی، تهران، 1375 ش؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340 ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331 ق / 1913 م؛ رضا، عنایتالله، آذربایجان و اران، تهران، 1360 ش؛ کراچکوفسکی، ا. ی.، تاریخ نوشتههای جغرافیایی در جهان اسلامی، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، 1379 ش؛ لسترنج، گ.، سرزمینهای خلافت شرقـی، ترجمـۀ محمود عرفان، تهـران، 1337 ش؛ مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، بغداد، 1357 ق / 1938 م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، لیدن، 1906 م؛ نامی، محمدحسن، تنگهها و آبراههای جهان، تهران، 1386 ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:
Britannica, 2010; Encarta, 2009; MacMillan, Centennial Atlas of the World, Stuttgart, 1997; Strabo, The Geography, tr. H. L. Jones, London, 1949.