زمان تقریبی مطالعه: 8 دقیقه

داوود ظاهری

داوودِ ظاهِـری، ابوسلیمان داوود بن علی بن خلف اصفهانی (ح 200-270 ق / ح 816-884 م)، فقیه و بنیان‌گذار مذهب ظاهریـه که از بغداد نشئت گرفت و در نواحی مختلف جهان اسلام از درۀ سند تا اندلس پیروانی یافت.
تولد او را به‌اختلاف در 200 ق (خطیب، تاریخ ... ، 8 / 375)، 201 ق (ابونعیم، 1 / 313) و 202 ق نوشته‌اند (ابواسحاق، طبقات ... ، 92). شهرت او به اصفهانی، مربوط به خاستگاه تبارش بود (خطیب، همان، 8 / 369؛ ابواسحاق، همانجا) و سخن ابن‌حزم اندلسی که این نسبت را به‌سبب اصفهانی‌بودن مادر وی دانسته است (نک‍ : ذهبی، سیر، 13 / 98)، در منابع دیگر تأیید نمی‌شود. حتى ابونعیم اصفهانی به‌عنوان مورخ اصفهان، اصفهانی‌بودن او را به آن ناحیه بازگردانده، و اصل وی را از شهر کاشان دانسته است (1 / 312؛ نیز نک‍ : سمعانی، عبدالکریم، 4 / 99). ابن‌حزم اندلسی، از پیروان مذهب داوود، با تکیه بر تبار ایرانی وی و با تمسک به حدیث «اگر علم در ثریا بود»، داوود را مصداقی از این حدیث شمرده است ( الاحکام، 6 / 854).
داوود در کوفه به دنیا آمد و در بغداد پرورش یافت (ابواسحاق، همانجا؛ ابن‌خلکان، 2 / 257). خاندان وی اهل دانش بودند؛ پدرش علی بن خلف قاسانی از شاگردان سفیان بن عیینه بود و دبیری عبداللٰه بن خالد قاضی اصفهان را بر عهده داشت (ابونعیم، 2 / 7؛ سمعانی، عبدالکریم، 4 / 100). ابن‌حزم می‌گوید پدر داوود مذهب حنفی داشت (نک‍ : ذهبی، همانجا)، اما قابل تکیه نیست. به گفتۀ ذهبی، وی به حیث خاندان از موالی خلیفه مهدی عباسی بود (همان، 13 / 97)، اما چنین می‌نماید که این سخن باید حاصل خلط او با داوود مولی‌المهدی باشد که حوض داوود محله‌ای در بغداد منسوب به او ست (یاقوت، ذیل محل).
داوود زندگی خود را در بغداد گذرانید (ابونعیم، 1 / 313) و خانه‌اش در محلۀ قطیعة‌الربیع بود (خطیب، همان، 8 / 371). او در دهۀ دوم زندگی خود، در مراکز علمی عراق به استماع حدیث پرداخت. مشایخ بصری او که بیشتر در منابع از آنها یاد می‌شود، عبداللٰه بن مسلمۀ قَعنَبی (د 221 ق / 836 م)، محمد بن کثیر عبدی (د 223 ق)، سلیمان بن حرب واشِحی (د 224 ق)، عمرو بن مرزوق باهلی (د 224 ق)، و مُسَدِّد بن مُسَرهَد (د 228 ق) بودند (همان، 8 / 369). مشایخ کوفی وی را تنها منابع معدودی ذکر کرده‌اند که از آن جمله محمد بن عبداللٰه بن نُمیر (د 234 ق / 848 م) و ابوبکر ابن‌ابی‌شیبه (د 235 ق) را می‌شناسیم (ابونعیم، همانجا). وفات مشایخ نشان می‌دهد که تحصیل حدیث او در بصره باید پیش از زادگاهش کوفه بوده باشد. وی پس از بازگشت به بغداد، از برخی محدثان آن شهر، چون عبیداللٰه بن عمر قَواریری (د 235 ق / 849 م) نیز حدیث شنیده (ذهبی، همان، 13 / 98)، اما بیشتر به مباحث فقهی و عقلی روی آورده است. دراین‌باره، در حیطۀ فقه مؤثرترین استاد او ابوثور ابراهیم بن خالد کلبی (د 240 ق / 854 م) بود (ابواسحاق، همانجا)، فقیهی مستقل از شاگردان شافعی که پیروانی به گرد مذهب خود آورده بود (نک‍ : ه‍ د، 5 / 288). وی خود خاطراتی از حضور در مجلس ابوثور نقل می‌کند (مثلاً عبادی، 68) و مَرّوذی او را از «غِلمان ابوثور» شمرده است (نک‍ : ذهبی، همان، 13 / 103).
دو تن از دیگر شاگردان شافعی که داوود به محفل آنان حاضر می‌شد، دارای گرایشهای مشهودی کلامی بودند. نخست احمد بن یحیى، معروف به ابوعبدالرحمان شافعی (د پس از 230 ق) که به عقاید معتزله گراییده بود (خطیب، همان، 5 / 200-201؛ ابن‌مرتضى، 138) و گفته‌اند که داوود از او دانش آموخت (ذهبی، همان، 10 / 555)؛ دیگری حسین کرابیسی (د 256 ق / 870 م) است که او را شاگـرد حفص الفرد، متکلم معتزلـی ـ جبری شمرده‌اند (خطیب، همان، 13 / 471). کرابیسی خود نیز از سویی قائل به جبر بوده (ابن‌ندیم، 230)، و از سوی دیگر، در مباحث صفات مانند خلق قرآن، به‌عنوان حد واسطی میان قول معتزله و اصحاب حدیث، نظریۀ لفظ را طرح کرده بود (اشعری، 602؛ نیز نک‍ : فان‌اس، IV / 210). منابع کهنْ بیشتر از مصاحبت و هم‌نشینی داوود با کرابیسی سخن گفته‌اند (مثلاً ابن‌خلاد، 448)، اما منابع متأخر به صراحت آن را در حد شاگردی وی شمرده‌اند (ابن‌تیمیه، 12 / 573). در اینجا، همچنین باید به سخن ابوطاهر ذُهلی اشاره کرد که معتقد بود داوود علم کلام را از ابن‌کلاب آموخته بود (ذهبی، سیر، 11 / 174؛ نیز نک‍ : فان‌اس، IV / 223)، یعنی چهره‌ای نزدیک به کرابیسی که به‌عنوان برجسته‌ترین پیشاهنگ کلام اهل سنت و جماعت، پیش از اشعری شناخته شده و دربارۀ خلق قرآن، نظریه‌ای میانی ارائه کرده است (نک‍ : ه‍ د، 4 / 519).
تنها سفر مهم او به خراسان در زمان حیات اسحاق بن راهویه، یعنی پیش از 238 ق / 852 م بود که با توجه به سن او و نیز گزارشهای رسیده، بیشتر جنبۀ معرفی افکار بوده و کمتر جنبۀ تحصیل داشته است (خطیب، تاریخ، 8 / 369). رابطۀ او با اسحاق گاه در حـد دانش‌آموزی ــ به‌خصوص استماع مسند وتفسیر او ــ (همانجا؛ ذهبی، همان، 13 / 98، 103) و گاه در حد مناظره است (خطیب، همان، 8 / 370-371)، اما در رویارویی با عالمان جوان‌تر نیشابور تنها مباحثه و مناظره دیده می‌شود (مثلاً ابن‌عساکر، 58 / 93). روایتهای رسیده نشان می‌دهد که وی در مسیر بازگشت، چندی در ری توقف کرده و در آنجا با کسانی چون ابوزرعۀ رازی و ابوحاتم رازی مواجهه داشته است (ابن‌ابی‌حاتم، الجرح ... ، 1(2) / 410؛ خطیب، همان، 8 / 373).
با رسیدن به بغداد، داوود تدریس افکار خود و تصنیف کتب را آغاز کرد و تا پایان عمر دوام بخشید (نک‍ : همان، 8 / 369). وی در ذیقعدۀ 270 (همان، 8 / 375؛ ابن‌خلکان، 5 / 257) یا به قول ابن‌کامل، در رمضان آن سال (همانجا؛ ابن‌جوزی، المنتظم، 12 / 238) درگذشت و در مقبرۀ شونیزیه (ابواسحاق، طبقات، 92)، یا در منزلش (خطیب، همانجا) به خاک سپرده شد (نیز نک‍ : ابن‌خلکان، همانجا).
داوود را در سلوک شخصی، فردی صادق، متواضع، پرهیزکار همراه با زندگی زاهدانه گفته‌اند (خطیب، همان، 8 / 369، 371؛ ابن‌ندیم، 271)، و از نظر شخصیت فکری، گفته‌اند عقلش بر علمش بیش بود (خطیب، همانجا)، البته عقل در اینجا به معنای عرفی مقصود بوده است. به قول خود، در پی ماجرایی، قسم یاد کرده بود که هرگز دانش کسی را خوار نشمارد (نک‍ : همان، 14 / 410). او باور داشت که باید سخنان مختلف را شنید و سخن کوتاهی از او نقل می‌شد: «بهترین سخن آن است که بدون اذن، [خود] به گوشت راه یابد» (همان، 8 / 372). داوود طبع شعر هم داشت، هم شعر می‌گفت و هم به اشعار پیشینیان علاقه داشت (همان، 8 / 373- 374).

جایگاه داوود در حدیث

پیش‌تر به مشایخ او در حدیث اشاره شد که برخی از آنان بزرگ‌ترین محدثان عصر خود بودند، بااین‌حال، شواهد نشان می‌دهد که وی با محدثانِ آشتی‌جو با عقل و تدوین مصاحبت داشته و به محدثان پرهیزنده از تفکر رغبتی نداشته است. بی‌وجه نیست که او در بغداد، بهترین موقعیت را برای حدیث‌شنیدن از کسانی چون احمد بن حنبل (د 241 ق / 855 م) و همگنان او در اختیار داشت، ولی حتى قبل از آنکه عقایدی ابراز کند و احمد بر او خشم گیرد (نک‍ : همان، 8 / 374)، هرگز در درس او حاضر نشد. استفادۀ او از نقاد حدیثی چون یحیی بن معین (د 233 ق) نیز بسیار حداقلی است (مثلاً نک‍ : قرطبی، 10 / 157).
داوود نسبت به نصوص حدیثی توجه ویژه‌ای داشت و ناظران دربارۀ کتب فقهی و اصولی او اذعان داشته‌اند که احادیث فراوان در برگ‌برگ آثار او نقل می‌شده است (خطیب، تاریخ، 8 / 370). اینکه با وجود فراوانی مرویات او، خطیب بغدادی و دیگران اشاره دارند که روایت از او بسیار نادر است (همانجا)، حکایت از بدگمانی اصحاب حدیث نسبت به او و کوشش برای پیرایش آثار خود از روایات وی دارد. در منابع از این احادیث مسنَد نادر، نمونه‌هایی بر جای مانده است (مثلاً نک‍ : دارقطنی، 3 / 259؛ خطیب، همانجا؛ مرشد، 1 / 34؛ ابن‌جوزی، الموضوعات، 2 / 236؛ ابن‌عساکر، 4 / 49؛ سبکی، طبقات ... ، 2 / 287- 289). ابوالفتح ازدی، از نقادان رجالی اهل سنت می‌گوید که اصحاب حدیث «او را ترک کرده‌اند» (نک‍ : ذهبی، میزان ... ، 2 / 14)، ولی وجهی برای ترک، ذکر نکرده است. ابن‌حجر عسقلانی در یک نگاه جمعی به منابع رجالی، پس از ستایش داوود یادآور می‌شد که احدی از نقادان، او را به کذب یا تدلیس متهم نکرده است (2 / 423). ابن‌ابی‌حاتم رازی هم که به‌شدت به داوود تاخته و او را گمراه و بدعت‌گذار خوانده، بر او خردۀ کلامی دارد و اشکالی به صحت حدیث او وارد نساخته است (نک‍ : همانجا).
فرای نقل، براساس گزارشها، داوود به‌عنوان یک فقیه و عالم عقاید، در نقد حدیث نگاهی سخت‌گیرانه داشته است. ابوحاتم رازی کتاب البیوع او را دیده که در آن داوود، اصحاب حدیث را به‌سبب کثرت‌طلبی در نقل حدیث و بی‌مبالاتی در محتوا نکوهش کرده، و مواضع او چنان ابوحاتم را برآشفته که رساله‌ای در حدود 50 برگ در رد وی نوشته است (همانجا). ابوبکر ابن‌ابی‌عاصم (د 287 ق / 900 م) باز از معاصران داوود، کتابی در رد او نوشته که موضوع آن 40 حدیثِ ثابت از دیدگاه او ست که داوود صحت آنها را نفی کرده است (ذهبی، سیر، 13 / 431). بااین‌همه، ابن‌سریج از داوود نقل می‌کند که وی اجر اصحاب حدیث را بیشتر از فقها می‌دانست، ازآن‌رو که «همت آنان مصرف ضبط ریشه‌ها ست» (خواجه عبداللٰه، 3 / 26). تجلیل وی از جایگاه ابوعبداللٰه بوشنجی، محدث خراسان آنگاه که در محفل داوود حاضر شد، شاهد دیگری بر حسن نظر او نسبت به محدثان دقیق بوده است (نک‍ : ذهبی، تذکرة ... ، 2 / 658).
در میان کسانی که از داوود روایت حدیث داشته‌اند، نام کسانی چون پسرش ابوبکر محمد بن داوود، زکریا بن یحیى ساجی، یوسف بن یعقوب داوودی و عباس بن احمد مذَکِّر دیده می‌شود (خطیب، همانجا).

عقاید و اندیشۀ کلامی

صفحه 1 از2
آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.