دامداری
دامْداری، نگهداری و پرورش دام با استفاده از مراتع طبیعی به منظور بهرهبرداری از فراوردههای دامی و توان بدنی دام.
در حوزۀ فنون دامداری، روستاییان در کنار اقتصاد بر مبنای زراعت، دامداری خردی نیز دارند، اما در ایلات و عشایر کوچندۀ ایران که اقتصادشان تنها مبتنی بر نگهداری دام است، چهارپایان در گلههای بزرگ جمع میشوند؛ ازاینرو، در برخی از گویشها، ازجمله در لری ایل بختیاری، دامداری را گلهداری نیز میگویند (دیگار، 45؛ کریمی، سفر ... ، 167).
دامداری متفاوت از دامپروری است. هدف از دامپروری، عرضۀ دام گوشتی به بازار و چرخۀ مصرف گوشت است که با بهکار بستن فنون مربوط به پرواربندی، ازجمله تغذیۀ دستی دامها حاصل میشود. الاشتیها به کسانی که به شیوۀ سنتی گاو پرورش میدهند، گالش، و به کسانی که گوسفند دارند، چَپون میگویند (پهلوان، 197). در لرگان کجور به گوسفنددار کُرد نیز میگفتند (سلطانی، 40).
لغتنامههای فارسی به تعریفی مختصر از دام و دامداری اکتفا کردهاند. برهان قاطع دام را نقیض دد، و بهطور عموم به معنای حیوان وحشی غیردرنده، و بهطور خاص به معنای آهو و غزال و نخجیر آورده است (ذیل واژه). معین دام را به معنای جانور اهلی مانند گاو، گوسفند، اسب، استر و شتر، و دامداری را به معنای نگاهداری و حتى پرورش جانوران اهلی مانند گوسفند، گاو، اسب، شتر و جز اینها آورده است (نک : ذیل واژهها). درحالیکه دام از نظر دامداران یا گلهداران، شکلی از سرمایه است و دامهای کوچک مثل گوسفند و بز، دامهای بزرگ مثل گاو و گاومیش، چهارپایانی مثل اسب، الاغ، قاطر و شتر، و پرندگان اهلی خانگی مانند مرغ، خروس، بوقلمون، غاز و اردک را در بر میگیرد. زنبورداری (زنبور عسل) را جزو دامداری، و نوغانداری (پرورش کرم ابریشم) را از جملۀ فعالیتهای دامپروری به شمار آوردهاند (فیلبرگ، 113 بب ؛ دیگار، 45 بب ؛ کریمی، همان، 166-167، 191-195، 221-222، جم ؛ آیرونز، 293-294).
تاریخ تمدن انسان، نشان میدهد اگر انسان در دوران شکار باقی میماند، امروزه چیزی جز یکی از هزاران گونۀ گوشتخوار نبود؛ اما در فرایند رشد فرهنگ و تمدن، بشر با گذر از این مرحلۀ متزلزل، توانست گوهر انسانی خود را آشکار سازد و به دوران مطمئنتر و ثابتتر حیات شبانی درآید. فرایند رشد فرهنگ انسان در بستر تاریخ، نشان داد که حیوان برای تغذیۀ خود نیازی به انسان ندارد، اما میتواند مواد لازم برای تهیۀ خوراک و پوشاک انسان را فراهم آورد و نیز به عنوان منبع نیرو در کار و در حملونقل مورد استفادۀ او قرار گیرد (دورانت، 1/ 13-14).
نوشته شده که سرآغاز جوامعِ متکی بر نظام دامداری هنوز به صورت یک راز باقی مانده است. شواهدی مبنی بر اهلیکردن حیوانات از حدود 000‘9 قم به دست آمده است، اما با اطمینان نمیتوان گفت که دقیقاً در چه زمانی مردم دامداری را بهعنوان فعالیت اصلی معیشت خود برگزیدهاند (لنسکی، 133). شواهد و اطلاعات پراکنده از پژوهشهای باستانشناختی مربوط به ایران باستان، نشان میدهند که در دورۀ اشکانیان، در شرق پارت (خراسان امروزی) اقتصاد دامداری رواج داشته، و بهرهبرداری از مراتع، رایجترین نوع کشاورزی (به مفهوم عام کلمه) بوده است (یاوری، 8).
هدف از دامداری برای خانوادههای روستانشین ایران و برای نمونه، اهالی خور و بیابانک اینها ست: 1. تأمین لبنیات برای مصرف خانواده؛ 2. فروش دام به قصاب و چوبدار؛ 3. تولید کود برای اراضی مزروعی و همچنین تولید مواد سوختی و گرمایشی؛ 4. فروش پشم، کرک و مو به بازار و استفاده از این مواد در صنایع دستی روستایی (حکمت، 321).
بررسیهای تاریخی نیز استمرار شیوۀ دامداری را در جوامع ایلی و روستایی تا عصر حاضر نشان میدهند؛ مثلاً پولاک در زمان ناصرالدین شاه قاجار چنین نوشته است: درآمد چادرنشینان بیشتر از راه پرورش دامهایی همچون گوسفند، گاو، شتر، اسب و الاغ است، و همچنین فراوردههای آنها یعنی کره، پنیر، دوغ، کشک، قرهقروت، پشم، پوست، پیه آبکرده و نیز مصنوعاتی مانند نمد، جل اسب، و قالیهای درشتباف را به فروش میرسانند (II/ 97). در جوامع روستایی مثل طالبآباد شهرری، سرمایۀ منقول حیوانات اهالی است و به جای نگهداری پول نقد، احشام میخرند؛ با این کار هم پولشان حفظ میشود و هم از فراوردههای دامی استفاده میبرند (صفینژاد، 317). این نمونهها دربارۀ همۀ جوامع ایلی و روستایی ایران صدق میکند و بر تمام ابعاد بافت فرهنگ این جوامع حتى بر گاهشماری (ه م) آنها نیز اثر میگذارد؛ مثلاً در میان گالشهای تنکابن، تقویم ویژهای رایج است که 12 ماه آن چندان تطابقی با ماههای شمسی ندارد و بیشتر با شیوۀ معیشت آنها، دامداری، و نگهداری، پرورش و بهرهبرداری از گوسفند و گاو همسو ست (برای آگاهی بیشتر، نک : ه د، گاهشماری).
فنون سنتی متداول در حوزۀ دامداری که برخاسته از رابطۀ مستقیم میان انسان و دام است و معمولاً برخی از آنها با پارهای از باورها، اعتقادات، جشنها و مراسم همراهاند، اینها ست: چراندن و تغذیۀ دام، قوچانداختن به گله، نظارت بر زاییدن مادهها، شیردوشی، از شیر گرفتن برهها و بزغالهها، پشمچینی و ذبح یا حذف دام از گله. فراوردههای دامهای کوچک همچون گوسفند و بز عبارتاند از: دام زنده که به چوبدار فروخته میشود، شیر و مشتقات آن، پشم، مو، کرک و سرگین. اگر دام را ذبح کنند، فراوردههایی همچون گوشت، پوست، کلهپاچه، دل، جگر و روده حاصل میشود، افزون بر اینها، پر، گوشت و تخم پرندگان خانگی مثل ماکیان، بوقلمون، اردک و غاز نیز مایحتاج درونی خانوارها را برطرف میکنند. از عسل و موم زنبور عسل هم برای خوراک و گاهی برای درمان، و از الیاف پیلۀ کرم ابریشم برای ریسندگی و بافندگی بهرهبرداری میشود.
در جریان برخی از فرایندهای تولید در دامداری، انسان ارتباط مستقیمی با دام ندارد، ولی با استفاده از فنون سنتی، محصولات به دست آمده از دام را قابل مصرف و مبادله میسازد؛ مثلاً تهیۀ فراوردههایی از شیر (پنیر، ماست، دوغ، کره، روغن، کشک و قرهقروت)، پشم (انواع بافتهها)، پوست (انواع مشکها و تسمههای چرمی)، گوشت (انواع گوشت قورمه و خوراکها)، پیه (روغن)، سرگین (کود، مواد سوختی) و استخوان (انواع ابزارها).
در نظام تقسیم کار جنسیتی میان زن و مرد دامدار، وظایفی که در ارتباط تنگاتنگ انسان با دام است، برعهدۀ مردها ست، مثل چراندن و تعلیف دام و نمکدادن به آن، علامتگذاری بر روی دام (داغ کردن، بریدن گوش و جز آنها)، مراقبت از دام در برابر عوامل طبیعی و انسانی (گرگ، دزد و جز آنها)، انداختن قوچ در گلۀ میشها، شستن دام پیش از پشمچینی، پشمچینی، نگهداشتن دام هنگام شیردوشی، مراقبت از آن در موقع زایمان، معالجۀ بیماریهای دام به روشهای سنتی، آمادهکردن دام برای واکسیناسیون، فروش دام به چوبدار، ذبح دام و پوستکندن آن، تخلیۀ رودهها و امعاواحشای دام و آمادهکردن آنها برای عرضه به بازار. شاید تنها موردی که زنها با دام رابطۀ مستقیم دارند، مرحلۀ دوشیدن آن است. اما در جامعۀ دامداران، تنها زناناند که فراوردههای دامی مثل شیر، پشم و پوست را تبدیل به فراوردههای قابل مصرف و مبادله میکنند. دربارۀ نگهداری و بهرهبرداری از پرندگان خانگی فقط زنها نقش دارند. دربارۀ زنبور عسل و کرم ابریشم نیز زن و مرد در تمام مراحل نگهداری، تولید و بهرهبرداری مشارکت دارند.
سگ از عناصر مهم در دامداری است. این حیوان در میان کوچندگان ارزش اقتصادی مهمی ندارد، ولی جای مهمی را در زندگی آنها به خود اختصاص داده است. سگ نگهبانی از چادر در محل استقرار و نگهبانی از گله را در مرتع به عهده دارد (دیگار، 45 بب ؛ نیز نک : دنبالۀ مقاله). دامداران هرگز سگ را لمس نمیکنند، زیرا آن را نجس میدانند. در میان بعضی از عشایر مثل ایل بختیاری، سگ تنها حیوانی است که به آن نام خاصی داده میشود، مثل گلهپا، خرسی، پلنگ، نهنگ و از اینگونه نامهای پرهیبت (دیگار، 59-60).