خفری
خَفْری، شمسالدین محمد بن احمد (د 942 ق / 1535 م یا 957 ق / 1550 م)، معروف به فاضل خفری، متکلم، منطقدان و از دانشمندان علم هیئت، و متبحر در علوم خفیّه. نام او را ابوالحسن کاشی و خُضری هم نوشتهاند (نک : زرکلی، 6 / 5؛ GAS, V / 115).
خفری در ناحیۀ خَفر شیراز به دنیا آمد و در شیراز به تحصیل علوم و حکمت همت گماشت و از محضر استادانی چون میرصدرالدین محمد دشتکی (د 903 ق / 1498 م) بهره برد (آقابزرگ، الذریعة، 12 / 240، طبقات ... ، 217؛ شوشتری، 2 / 233). بعضی از منابع غیاثالدین منصور دشتکی، جلالالدین دوانی و سعدالدین تفتازانی را هم در زمرۀ استادان او آوردهاند (مثلاً نک : خوانساری، 7 / 170؛ بغدادی، 2 / 230). پس از چندی خفری به کاشان مهاجرت کرد (ح 930 ق / 1524 م) و به تدریس آموختههای خویش همت گماشت (خواندمیر، 4 / 611). شاگرد برجستۀ او شاه طاهر بن رضیالدین، معروف به شاه طاهر دکنی (د 952 ق / 1545 م) است (شوشتری، 2 / 235).
مذهب
به عقیدۀ برخی خفری در آغاز شافعی مذهب بوده، و بعدها به تشیع دوازدهامامی روی آورده است (رفیعی، 2 / 531). دیگران معتقدند او از آغاز شیعه و اهل باطن بوده، اما پیش از قدرتگرفتن صفویان تقیه میکرده است (شوشتری، 2 / 234). آنچه مسلم است، اینکه خفری هنگام قدرتگرفتن صفویان توجه دستگاه حکومت را به خود جلب کرد (همانجا). در دورۀ شاه اسماعیل اول، خفری با اینکه به منابع فقه شیعی دسترسی نداشت و در این زمینه تحصیل نکرده بود، در پاسخ به استفتائات مردم کاشان، «به مقتضای عقل سلیم» مطابق با موازین فقه شیعی فتوا میداده است (همو، 2 / 232؛ هدایت، 8 / 571) و محقق کرکی انطباق فتاوای او با مبانی فقه شیعه را تأیید کرده است (همانجا؛ شوشتری، 2 / 233؛ مدرس، 1 / 154). خفری متناسب با اعتقادات شیعی خود به جمعآوری احادیثی در ستایش فضایل امامان (ع) پرداخت. این مجموعه نزدیک به 120 حدیث را در بر میگیرد، و از این رو، اربعینیات نامیده میشود (ثلاثة اربعینیات، 3 دستۀ چهلتایی) (نک : خفری، «الاربعینیات»، سراسر اثر). خفری در این کتاب به منابعی که احادیث را از آنها گرفته است، اشارهای نمیکند.
کلام و حکمت
خفری در دورۀ فترت حکمت، دورهای که اگر مباحث حکمی مطرح میشد، نسبت به مباحث کلامی فرعی بودند، پا به عرصۀ اندیشهورزی گذاشت. آثار خفری در زمینۀ الٰهیات پرحجمترین و مهمترین بخش آثار او ست و بیشتر با عنوانهای رساله در باب اٰلهیات (دو رساله)، یا رساله در باب اثبات واجبالوجود (3 رساله) به رشتۀ تحریر در آمده است. محتوای اصلی آنها اثبات واجبالوجود، و تحلیل صفات سلبی و ایجابی است. مباحث خفری در بیشتر آثار کلامیاش بر استدلالهای دقیق عقلی مبتنی است. او در «رسالۀ الٰهیات» («رسالة فیالالٰهیات»، برای حسینخان مبارزالدوله) پس از ابطال دور یا تسلسل نشان میدهد که وجود موجودات ممکنالوجود، باید از واجبالوجود بالذات نشئت گرفته باشد (ص 53). وی در این راه به وجود نظام احسن در عالم رأی میدهد (همانجا). نظام احسنْ مرجّح فاعل مختار برای خلق جهان است (طبق قاعدۀ «محال بودن ترجیح بلامرجّح» و در ارتباط با مبحث علم و ارادۀ الٰهی). خفری پس از بیان این مقدمات به برشمردن دلایل توحید (در مقصد دوم)، و اثبات علم و باقی صفات الٰهی (در مقصد سوم) میپردازد (ص 56، 59). او در مقدمۀ همین اثر، با توضیح دو معنای وجود و وحدت دربارۀ هر یک بحث میکند (ص 51). مباحثی که خفری در این زمینه مطرح میکند، در حکمت متعالیۀ ملاصدرا تأثیر قابل ملاحظهای داشته است (نک : ادامۀ مقاله). خفری در رسالۀ نسبتاً مفصلتری با عنوان «رسالة فی اثبات واجبالوجود بالذات» بر اساس همین روش کلامی، این مطلب را بسط میدهد. البته نباید تأثیر ابنسینا و سهروردی را در شکلگیری اندیشۀ خفری در آثار کلامی او نادیده انگاشت. برهان دهم همین رساله در اثبات واجب، برهان وسط و طرف ابنسینا، و برهان یازدهم مبتنی بر آیۀ «اَللّٰهُ نورُ السَّمٰواتِ وَ الاَرضِ ... » (نور / 24 / 35)، برهانی مشائی ـ اشراقی است، اما روش استدلال خفری و ساختار بحثهای او، اصولاً متأثر از روش کلامی خواجه نصیرالدین طوسی است.
خفری در اثر کلامی خود با عنوان تعلیقه بر اٰلهیات شرح تجرید قوشجی به تبیین عقاید کلامی خواجه نصیر میپردازد. شرح تجرید ملا علی قوشجی، خود شرحی بر کتاب تجرید الاعتقاد اثر کلامی معروف خواجه نصیر است. حاشیۀ خفری تنها شامل مقصد سوم شرح تجرید قوشجی (یعنی الٰهیات) است. در این اثر، خفری ابتدا وجود واجب را از طریق ابطال دور و تسلسل ثابت میکند و سپس به بررسی صفات سلبی و ایجابی واجبالوجود (قدرت، علم، حیات، اراده، سمع، بصر، صدق، بقا و توحید) میپردازد ( تعلیقه ... ، فصول اول و دوم). خفری از برهان خواجه نصیر، در اثبات واجب از طریق حدوث یا امکان یا حرکت، 4 تقریر ارائه میکند، سپس با تأثر از خواجه نصیر، دو برهان اقامه میکند، و آنها را از ابداعات خود میشمارد. او برهان دوم را برهان صدیقین مینامد و میگوید: «صدیقین آناناند که به حق استشهاد میکنند، نه بر حق» (ص 94). اساس این برهان بر این است که علت هستی، از آن حیث که موجود است، مبدأ و علتی ندارد (همانجا). برتری این برهان به براهین پیشین این است که در آن اثبات واجب مبتنی بر ابطال تسلسل نیست، زیرا در آن از خود واجب برای اثبات واجب استفاده میشود و نه از غیر آن. این برهان به وسیلۀ ملاصدرا، در کتاب شواهد الربوبیة و اسفار، و حاج ملا هادی سبزواری، در شرح منظومه، مورد انتقاد قرار گرفته است، و ملاصدرا این برهان را مشتمل بر مغالطۀ بین وحدت نوعی و وحدت شخصی میداند (صدرالدین، 6 / 37؛ اوجبی، 137).
ویژگی بارز خفری، در پرداختن به صفات الٰهی و بحث دربارۀ آنها این است که دربارۀ هریک از صفات، ویژگی مورد نظر (مثلاً اراده) را تا حد ممکن تحلیل کرده، تعاریف و اقسام آن را بر شمرده است (برای نمونه، نک : تعلیقه، 137). به عنوان مثال، خفری عقیده دارد که ذات واجب تعالى مقتضی احداث حادث در آنِ حدوث به واسطۀ ارادهای است که عین علم او به نظام احسن است («رسالۀ الٰهیـات»، 53، تعلیقه، جمـ ). سپس از همین طریق به حل مسئلۀ شر میپردازد و وجود شر اقلّی را برای تثبیت نظام اصلح ضروری میشمارد (همان، 159).
یکی دیگر از مباحث مهم خفری دربارۀ صفات الٰهی، در مسئلۀ علم الٰهی نمود مییابد. او برخلاف ابنسینا، اتحاد عالم و معلوم در علم حقیقی را میپذیرد و عقیده دارد که اشتقاق در علم حقیقی اشتقاق جعلی است و وجود صور متکثر علمی در ذات الٰهی با وحدت او مغایرتی ندارد. او در این راه به تقسیم علم اجمالی و علم تفصیلی الٰهی دست مییازد («رسالۀ الٰهیات»، 59). کثرت صور معلوم در علم اجمالی به تکثر در ذات الٰهی نمیانجامد، علم اجمالی عین ذات الٰهی، و منشأ ظهور موجودات است (همان، 58)؛ اما ایجاد موجودات در خارج به واسطۀ علم تفصیلی دارای مراتبی است (همان، 59). به نظر میرسد که خفری در زمینۀ دفاع از نظریۀ اتحاد عالم و معلوم در مقابل ابنسینا، پیشگام صدرالدین شیرازی بوده است (نک : بخش آخر همین مقاله). در باب مسئلۀ کلام الٰهی، خفری با تحلیل آثار پیشینیان به این نتیجه میرسد که ایشان به مسئلۀ اشتراک لفظی در باب واژۀ کلام توجه نکردهاند، و «تکلم حق» را که از صفات قدیم او ست، با «ما به التکلم» (لفظ) که حادث است، خلط کردهاند (تعلیقه، 169-172). خفری در رسالهای نسبتاً مفصل با عنوان «رسالة فی اثبات واجب ـ الوجود بالذات»، همین مسائل را به شکلی مفصلتر، با اندکی تغییر بیان میکند. برخی از مفسران، این رسالۀ خفری را مبین گرایشهای شیعی و باطنی او، و نیز حاوی اشاره به معرفت نور ذات و علو صفات امام اول شیعیان، علی (ع) دانستهاند (معصوم علیشاه، 2 / 133).
خفری با همین عنوانِ «رسالة فی اثبات واجبالوجود»، اثر دیگری دارد که در آن به بیان اهم مسائل کلامی در علم الٰهیات میپردازد. روش خفری در رویارویی با مسائل کلامی در این رساله، با روش او در رسالههای دیگر، اندکی تفاوت دارد. او در این رساله روش فلسفی ـ مشائی را با روش عرفانی میآمیزد و برای اثبات عقاید خود از احادیث و آیات مدد میگیرد. خفری در این اثر برای نحوۀ صدور موجودات متکثر از حق تعالى، به تعریف عوالم چهارگانه: عالم عقول، عالم نفوس، عالم مُثُل و عالم مُلک میپردازد (نک : ساعتچیان، 107) که خودِ عالم مُلک، آسمانها، زمین، عرش و کرسی را در بر میگیرد (همانجا). در این اثر، پیوستگی کیهانشناسی بطلمیوسی با مابعدالطبیعه و کلام در آثار خفری کاملاً هویدا ست. به علاوه، چنانکه اشاره شد، در آثار خفری روشهای مشائی و اشراقی به هم میآمیزند. خود او، در جایی دیگر این روشها را از هم متمایز نموده، روش مشائی را «لمحة» (به معنای نگاه زودگذر)، و روش اشراقی را «لمعة» (به معنای پرتو و روشنایی) نامیده است (رسالة فی اثبات ... ، 45). چنانکه از اثر دیگر فلسفی خفری با عنوان تحقیق الهیولى نیز روشن میشود، خفری با اصول فلسفۀ مشائی و اشراقی آشنایی دارد. او در این اثر رأی مشائیان را در باب جوهر بودن هیولى اثبات، و نظر شیخ اشراق را در باب عرض بودن هیولى رد میکند؛ وی از شیخالرئیس و سهروردی نیز نام میبرد (برکت، 178؛ شورا، 23 / 20) و همین طور در «رسالۀ الٰهیات»، در بحث اثبات واجبالوجود، به برهان فارابی در باب بطلان تسلسل اشاره میکند (ص 55).
منطق
خفری در دو رسالۀ مستقل به بررسی مسئلۀ «کلّ کلامی کاذب»، یا شبهۀ جذر اصم پرداخته است. از این مسئله در منطق با عنوان «پارادوکس دروغگو» نیز یاد میکنند، و موضوع آن بررسی صدق گفتۀ کسی است که میگوید: «من همیشه دروغ میگویم»؛ این گفتۀ او نه میتواند صادق باشد، نه کاذب. این پارادوکس را در دورۀ معاصر در چهار چوب نظریۀ معنایی صدق، با اتکا به «فرا زبان» بررسی میکنند (نک : کرکهام، فصل 9). البته در عالم اسلام، متکلمان نیز با انگیزههای عملی و بـرای نقد نظامهای کلامی رقیب به آن پرداختهاند (نک : فرامرز قراملکی، 80-85). رسالۀ خفری در این مورد «عبرةالفضلاء» نام دارد. او در این رساله ابتدا راه حل جلالالدین دوانی در اثری به نام نهایة الکلام فی حل شبهة کل کلامی کاذب را با 4 انتقاد رد میکند (ص 88)، سپس 3 راه حل برای حل شبهه پیشنهاد میکند. در راه حل اول، شبهه را مبتنی بر اجتماع نقیضین میداند (همانجا). خفری در راه حل دوم میان حیثیت خبر بودن، و مخبر بودن این قضیه از خودش تفاوت میگذارد و خبر بودن آن را مبتنی بر کذب میداند، نه مخبر بودن آن را، و مینویسد: «انّ هذه القضیة باعتبار انها خبر عن نفسها کاذبة، لا باعتبار انها مخبر عنها» (ص 89). راه حل سوم او در حل این مسئله کاملترین راه حل است؛ در راه حل سوم او میگوید: معنای کذب این است که خبر با نفسالامر مطابقت نداشته باشد. خفری گفتۀ کسی را که میگوید: «من دروغ میگویم» به این گزاره بر میگرداند که «گفتۀ گوینده در این لحظه، دروغ است» و میگوید که این قول «صرفنظر از حکم گزاره، به کذب بودن آن، در انطباق با نفس ـ الامر کاذب است» (همانجا). راه حل خفری در حل این مسئله از نوآوری و استحکام خالی نیست. روش خاص خفری در مسائل عقلی و حتى کلامی، مشتمل بر تحلیل مفاد مسئله به شکلی دقیق و منظم، در این اثر منطقی او به بهترین وجه نمایان است.
تفسیـر قـرآن
از خفـری تفسیـری عرفـانـی ـ فلسفـی از آیةالکرسی (بقره / 2 / 255-257) در دست است که در آن به اثبات وجود و توحید باری تعالى میپردازد، اما در همین تفسیر برخی از عقاید او در باب کیهانشناسی، عددشناسی (رمل) و تبحر او در علوم خفیه نیز آمده است. او در این تفسیر، متناسب با مدلول آیه، از 4 گونه عالم یاد میکند، و در شرح عالم ملک، یا «عالم الخلق و الشهادة» بـه تفصیل دربـارۀ افلاک سخن میگوید (نک : شورا، 10 / 1948- 1949). در همین تفسیر خفری در شرح عالم ملکوت اعلى (عالم مثال)، از مراتب و اسرار علامات، و خواص حروف باستانی یونانی نیز سخن میگوید (همانجا). افزون بر این، او در همین رساله دربارۀ رابطۀ میان نظامهای عددی و موجودات عالم سخن میگوید، و با ارجاع به عقاید فلاسفۀ هندی، اصول اشیاء را همچون اصول اعداد، مبتنی بر نظام نُهتایی میداند (همانجا). از این تفسیر، تبحر خفری در علوم باطنی و رمل و ریاضی، آشنایی او با مکتب باطنی فرهنگهای غیر اسلامـی، و روش منحصـر بـه فـرد باطنی ـ حکمی او در تفسیر آیات و روایات، به خوبی روشن میشود. او در این تفسیر از دانش خود در زمینۀ هیئت بهره برده است.
تأثیر خفری بر صدرالدین شیرازی
صرفنظر از آشنایی ملاصدرا با عقیدۀ خفری در باب برهان صدیقین، صدرالدین شیرازی در باب نفی صفات امکانیه در الٰهیات، نفی صور مرتسمه در ذهن و رأی به اتحاد عالم و معلوم و نفی جزء لایتجزى در طبیعیات، به آراء خفری اشاره میکند (صدرالدین، 1 / 84، 5 / 34، 76، 6 / 221-227). اما مهمتر از اینها، تأثیر خفری بر شکلگیری مباحث مربوط به اصالت وجود و وحدت وجود در حکمت متعالیه است. خفری در حاشیهای بر حکمة العین وجود را متشخص بالذات، و عامل تشخص موجودات میداند (در مقابل ماهیت که هیچ تعیّنی ندارد) و بر آن است که وجود و ماهیت در خارج متحد و در ذهن متغایرند، و افزون بر آن، نشان داده است که وجود حقیقی، و ماهیت اعتباری است (گیلانی، 713). خفری در مقدمۀ «رسالۀ الٰهیات» نیز صراحتاً در باب معانی وجود و وحدت هر یک از این معانی سخن میگوید (ص 51). به علاوه، از او رسالهای با عنوان مقالة فی وحدة الوجود در دست است که در آن خداوند را تنها هستی و آفریدگان را پرتوی از او میداند. از خفری رسالهای نیز با عنوان الاسفار الاربعة باقی مانده است که در آن به شرح سفرهای عارفان میپردازد (مرکزی، 9 / 1013). با توجه به ساختار رساله بعید نیست که ملاصدرا نام اثر بزرگ خود را از این رساله برگرفته باشد.
آثـار
الف ـ چاپی
1. تعلیقه بر الٰهیات شرح تجرید قوشجی (عربی، کلام)، در 3 فصل: اثبات واجب، صفات واجب، و افعال واجب. 2. تفسیر آیةالکرسی (عربی، تفسیر)؛ متن رساله را علی اوجبی در گنجینۀ بهارستان (تهران، 1380 ش) به چاپ رسانده است. 3. رسالۀ «الاربعینیات» (عربی، حدیث)؛ متن رساله را عبدالعزیز کریمی در گنجینۀ بهارستان (تهران، 1383 ش) به چاپ رسانده است. 4. «رسالة فی الٰهیات» (عربی، کلام)، رسالهای است در اثبات واجب و صفات او؛ ترجمۀ بخشهایی از این رساله را غلامرضا نمایی در فرهنگ خراسان به چاپ رسانده است (1342 ش، شم 1 و 2). 5. «رسالة فی اثبات الواجب» (عربی، کلام)؛ در این رساله از قواعد فلسفۀ مشائی و اشراقی استفاده شده است؛ متن این رساله را محمدتقی دانشپژوه در مجلۀ جاویدان خرد (1354 ش، شم 2) به چاپ رسانده است. 6. رسالۀ «عبرة الفضلاء فی حل شبهة جذر الاصم»؛ متن این رساله را احد فرامرز قراملکی در خردنامۀ صدرا (1375 ش، شم 4) چاپ کرده است.
ب ـ خطی
از خفری در کتابخانهها آثاری بسیار و نسخههایی متعدد موجود است که مهمترین آنها بدین قرار است: 1. اثبات الواجب. او در اثبات واجب چند رساله نوشته است، از جمله: رسالة فی اثبات واجب الوجود بالذات (شورا، 9 / 390؛ مرکزی، 3(1) / 125)؛ رسالة فی الالٰهیات (همانجا؛ آستان قدس، 1 / 33)؛ رساله در بیان اهم مسائل کلامی در اٰلهیات (آستان قدس ف، 18)؛ رسالة فی الالٰهیات (مرعشی، 13 / 279، شم 085‘5). 2. رسالة فی تحقیق الهیولى (فلسفه، عربی) که در فهرست کتابخانۀ مجلس ثبت شده است (شورا، 9 / 20، 14 / 192). 3. التکملة فی شرح التذکرة (همان، 9 / 7). 4. منتهی الادراک فی مدرک الافلاک (هیئت، عربی) (همان، 19 / 394، شم 351‘6؛ مرعشی، 4 / 65، شم 260‘1). 5. رسالة حل ما لا ینحل من مسائل الهیئة (هیئت، عربی) (الٰهیات تهران، 1 / 420، شم 642). 6. رسـالـه در رمـل (فـارسـی) (مـرعـشـی، 21 / 334، شم 368‘8). 7. سواد العین، در شرح حکمـة العین میـرک بخـاری (الٰهیات تهـران، 2 / 456، شم 315‘1؛ برای آشنایی بیشتر با آثار خطی خفری، نک : برکت، 172 بب ).
مآخذ
آستان قدس، فهرست؛ آستان قدس ف، فهرست؛ آقا بزرگ، الذریعة؛ همو، طبقات الاعلام الشیعة (قرن 9 ق)، به کوشش علینقی منزوی، بیروت، 1972 م؛ الٰهیات تهران، خطی؛ اوجبی، علی، «آغازشناسی در شاهکار کلامی خفری»، آینۀ میراث، تهران، 1383 ش، س 2، شم 3؛ برکت، محمد، کتابشناسی مکتب فلسفی شیراز، شیراز، 1383 ش؛ بغدادی، هدیه؛ خفری، محمد، «الاربعینیات»، به کوشش عبدالعزیز کریمی، گنجینۀ بهارستان، تهران، 1383 ش؛ همو، تعلیقه بر الٰهیات شرح تجرید قوشجی، به کوشش فیروزه ساعتچیان، تهران، 1382 ش؛ همو، «رسالۀ الٰهیات»، ترجمۀ غلامرضا نمایی، فرهنگ خراسان، مشهد، 1342 ش؛ همو، «رسالة فی اثبات الواجب»، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، جاویدان خرد، تهران، 1354 ش، س 1، شم 2؛ همو، «عبرة الفضلاء»، به کوشش احد فرامرز قراملکی، خردنامۀ صدرا، تهـران، 1375 ش، شم 4؛ خواندمیـر، غیـاثالدین، حبیب السیر، بـه کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1333 ق؛ خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، بیروت، 1411 ق / 1991 م؛ رفیعی، علی، حاشیه بر ریاض الجنة محمدحسن حسینی زنوزی، قم، 1420ق / 1378 ش؛ زرکلی، اعلام؛ ساعتچیان، فیروزه، «معرفی پنج رسالۀ خفری در الٰهیات و اثبات واجب الوجود»، معارف، تهران، 1382 ش، شم 2؛ شورا، خطی؛ شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، 1365 ش؛ صدرالدین شیرازی، محمد، الاسفار، قم، 1386 ق؛ فرامرز قراملکی، احد، «معمای جذر اصم در حوزۀ فلسفی شیراز»، خردنامۀ صدرا، تهران، 1375 ش، شم 4؛ قرآن کریم؛ گیلانی، ملانظر علی، «رسالۀ تحفه»، منتخباتی از آثار حکمای الٰهی ایران جلالالدین آشتیانی، تهران، 1358 ش، ج 4؛ مدرس، محمدعلی، ریحانة الادب، تبریز، 1373 ق؛ مرعشی، خطی؛ مرکزی، خطی؛ معصوم علیشاه، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1358 ش؛ هدایت، رضاقلی، روضة الصفا، قم، 1339 ش؛ نیز:
GAS; Kirkham, R., Theories of Truth, MIT Press, 1992.
مجید داوودی