خسروی
خُسْرَوی، تخلص چند شاعر:
ابوبکر محمد سرخسی
فرزند علی (سدۀ 4 ق / 10 م)، اندیشمند پارسیگو و عربیسُرای خراسانی. باخرزی (مق 467 ق / 1075 م) از خسروی با عنوان «حکیم» نام برده است (2 / 830) و عوفی او را «خسرو ممالک سخن» خوانده و سرودههایش را «سراسر حکمت» یافته است (2 / 18). وی قابوس بن وشمگیر (مق 403 ق / 1012 م)، پادشاه ادیب و ادبپرور آل زیار، و صاحب بن عبّاد (د 385 ق / 995 م)، وزیر دانشمند آل بویه را ستوده است (همانجا)؛ این دو در فرستادن مقرری سالیانه برای او بر یکدیگر پیشی میجستند (باخرزی، همانجا، نیز 831).
از این سرایندۀ بزرگ تنها حدود 70 بیت به یادگار مانده، اما همین اندک، نمایندۀ خرد و هنر او ست. ابوبکر خسروی گویا نخستین سرایندهای بود که اندیشهها، افکار و مفاهیم فلسفی را با شعر درآمیخت (فروزانفر، 37). ابوبکر محمد خوارزمی (د 383 ق / 993 م) از بزرگترین نویسندگان و دانشمندان ایرانیِ ادب عربی در سوگ او قصیده ساخت (باخرزی، 2 / 831).
جمالالدین ابوبکر
فرزند مُساعد (سدۀ 6 ق / 12 م). عوفی در لباب الالباب ــ که تنها مأخذ کهن دربارۀ ابوبکر خسروی است ــ او را از سرایندگان دربار خسرو ملک غزنوی در لاهور (حک 555-583 ق / 1160- 1188 م) نوشته، و 3 قصیده و یک غزل (49 بیت) از او آورده است (2 / 407-411). ذبیحالله صفا از این شاعر در تاریخ ادبیات خود نامی نبرده است. جمالالدین خسروی در سرودن قصیدۀ ستایش و پیوند دادن غزلواره (تشبیب / تغزل) به ستایش (مدیحه)، ماهر و توانا بود و غزل وی ساده و روان است (عشرت، 75).
قائنی / قهستانی
سرایندۀ سدۀ 10 و سالهای آغازین سدۀ 11 ق / 16-17 م، که در 1000 ق / 1592 م به هند رفت (اوحدی، گ 225) و ملازم شاهزاده سلیم یعنی نورالدین محمد جهانگیر شد. به نوشتۀ امین احمد رازی، وی در تیراندازی و نوشتن انواع خط استاد بوده (2 / 331)، و بدائونی او را خواهرزادۀ قاسمی گنابادی (د 982 ق / 1574 م) معرفی کرده است (3 / 227).
محمدباقر کرمانشاهی
(1266- 1338 ق / 1850-1920 م)، نوۀ دولتشاه قاجار، سراینده، ادیب، داستاننویس و مترجم، و از آزادگان میهنخواه ایران. او جز چند سالی، زندگانی را در کرمانشاه گذراند. خسروی بهویژه بر ادب پارسی و تازی، تاریخ، حکمت و اصول تسلط داشت و شاعری توانا بود. از درآمد پیشههای دولتی چون ریاست دارالانشای ایالتی روزگار میگذراند. وی از معدود آزادیخواهانی بود که به مشروطیت وفادار ماند. خسروی در سالهای پایانی زندگانی، ماهها از روسهای تزاری، گریزان بود و در خفا میزیست، اما سرانجام گرفتار شد و پس از دو سال تبعید، در تهران درگذشت.
آثـار
آثار شناختهشدۀ او اینها ست: 1. دیوان 500‘ 3 بیتی، مشتمل بر قصیده و غزل و قطعه که با مقدمۀ نوۀ دختریاش، غلامرضا رشید یاسمی در 1304 ش چاپ شد؛ 2. دیبای خسروی (در دو جلد بزرگ) به فارسی، زندگینامۀ 220 سرایندۀ نامدار تازی و ترجمۀ منظوم و منثور 000‘30 بیت از آنان؛ 3. شمس و طغرا، ماری و نیسی، و طغرل و همای، داستانهای تاریخی به سبک رمانهای اروپایی است که رویدادهای نیمۀ دوم سدۀ 7 ق شیراز و فارس را در لباس افسانه بازگو میکند؛ 4. سرگذشت حسینقلی خان جهانسوز (از خانان و سرکردگان ایل قاجار)، رمانِ آمیخته به افسانه؛ 5. اقبالنامه، که باب دوم این تذکره، زندگینامه و گزیدۀ سرودههای 20 سرایندۀ کرمانشاهی است؛ 6. تشریح العلل، رساله در زحافات عروضی به زبان ساده؛ 7. ترجمۀ الهیئة و الاسلام نوشتۀ محمدعلی شهرستانی؛ 8. ترجمۀ عَذراء قریش، رمان تاریخی نوشتۀ جرجی زیدان (رشید یاسمی، مقدمه بر ... ، 10-17، 20-23، «خسروی»، 130-134).
مآخذ
اوحدی بلیانی، محمد، عرفات العاشقین، نسخۀ خطی کتابخانۀ ملی ملک، شم 324‘5؛ باخرزی، علی، دمیة القصر، به کوشش محمد تونجی، دمشق، 1972 م؛ بدائونی، عبدالقادر، منتخب التواریخ، به کوشش احمد علی و کبیرالدین احمد، کلکته، 1869 م؛ رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، 1340 ش؛ رشید یاسمی، غلامرضا، «خسروی»، آینده، تهران، 1356 ش، ج 1؛ همو، مقدمه بر دیوان محمدباقر خسروی کرمانشاهی، تهران، 1363 ش؛ عشرت، امرلعل، «شعرای دربار خسرو ملک»، هلال، کراچی، 1346 ش، ج 15، شم 4-5؛ عوفی، محمد، لباب الالباب، به کوشش ادوارد براون، لیدن، 1903 م؛ فروزانفر، بدیعالزمان، سخن و سخنوران، تهران، 1350 ش.