خزیمة بن خازم
خُزَیْمَةِ بْنِ خازِم، ابوالعباس، از سرداران مشهور آغازِ خلافت عباسی (د شعبان 203 / فوریۀ 819).
او فرزند خازم بن خزیمه (ه م)، سردار مشهور عباسیان در اسقاط بنیامیه، و از تیرۀ بنینَهشَل، قبیلۀ بزرگ تمیم، بود (کلبی، 208- 209؛ نیز نک : ابنقتیبه، 417؛ دربارۀ نسبت نهشلی، نک : دارقطنی، 2 / 651؛ ابنناصرالدین، 3 / 16)، اما به احتمال بسیار در خراسان به دنیا آمد (نسبت خراسانی او را، نک : خطیب، 9 / 301؛ ذهبی، 5 / 68)، اگرچه بعدها در بغداد از «بزرگان عرب» و «بهترین تمیم» خوانده شد (ابن ابی طاهر، 155؛ ابوالفرج، 23 / 29-30)، با این همه، در مواقع حساس، با طیف خراسانی خلافت همدلی داشت (نک : دنبالۀ مقاله).
نخستین بار در روایات موجود، زمانی از خزیمه نام برده شده است که در 129 ق / 747 م، از سوی پدرش خبر فتح مروالرود و قتل عامل اموی آنجا را برای ابومسلم خراسانی برد (طبری، 7 / 360). پس از خلافتیافتن عباسیان و در دورۀ منصور، در برخی مآخذ، از فرماندهی او بر سپاهی برای سرکوب مُلبّد بن شیبان خارجی در 138 ق / 755 م (بسوی، 1 / 120)، یا ولایت او بر همۀ طبرستان (دینوری، 385) سخن به میان آمده است، اما با توجه به روایات دیگر، به نظر میرسد میان او و پدرش خلط شده است (دربارۀ ملبد، نک : طبری، 7 / 498؛ دربارۀ طبرستان، نک : بلاذری، فتوح ... ، 338؛ نیز ابناسفندیار، 1 / 178؛ اولیاءالله، 59: ابوخزیمه).
پس از مرگ الهادی، خلیفۀ عباسی (د 170 ق / 786 م)، خزیمه در هماهنگی با دیوانسالاران خراسانی و از همه مهمتر برمکیان (ه م)، برای به خلافت رساندن هارونالرشید (نک : ه د، بنیعباس)، با شمار انبوهی از زیردستان مسلح خود، شبانه بر سر جعفر بن موسی الهادی، که خلیفۀ پیشین برای جانشینی او از همگان بیعت ستانده بود، رفت و با تهدید او را واداشت تا به نفع هارون، خود را خلع کند (طبری، 8 / 232). از این روایت، درضمن پیدا ست که او به احتمال بسیار شغلی نظامی داشته است؛ چنانکه در خلافت هارون، خزیمه بارها به ریاست شرطه رسید (ابنحبیب، 375؛ خلیفه، 365؛ یعقوبی، 3 / 159؛ نیز نک : ابنعدیم، 7 / 3256).
در 183 ق / 799 م که اوضاع در مناطق آذربایجان و ارمینیه و بابالابواب (اران و شروان) آشفته شده بود، هارون خزیمه را بر حکمرانی آنجا گماشت و سپاهی با او همراه کرد (طبری، 8 / 270). خزیمه نخست به بردعه درآمد و سپس به بابالابواب رفت و سرانجام توانست مخالفان را بهسختی سرکوب، و برای مدتی آرامش برقرار کند (یعقوبی، 3 / 156؛ ابناعثم، 8 / 384؛ تفصیل مطلب را، نک : کانار، 430-431). با این همه، آشوب در آن مناطق ادامه داشت و خلیفه پیوسته فرماندهانی را برای سرکوب بدانجا گسیل میکرد (یعقوبی، 3 / 156- 158)؛ ازجمله، خزیمه بار دیگر حکمران ارمینیه شد و خشونت او در دستگیری و کشتار حاکمان محلی (همانجا)، ظاهراً اعتراض خلیفه را هم در پی آورد (ابنعبدربه، 4 / 214). در دورۀ حکمرانی او، کار جنگ وگریز با مخالفان به شماری از اقوام جُرزان (در بعضی منابع عربی: جرجان) و صنّاریه نیز رسید و بسیاری از ایشان از آنجا کوچانده شدند (یعقوبی، همانجا).
دورۀ حکمرانی خزیمه برای ارمینیه، با برخی فعالیتهای عمرانی همچون ساخت دروازه و حصار همراه بود و او کار استقرار سپاهیان خلافت را در آن نواحی به سامان آورد (بلاذری، همان، 330؛ نیز نک : ابنفقیه، 581). او تا 189 ق / 805 م در ارمینیه بود، زیرا در این سال، در ری با هدایای بسیار به خدمت خلیفه درآمد (طبری، 8 / 316؛ دربارۀ سکهای با نام وی و با تاریخ 190 ق، ضرب اران، نک : «درهم ... »، بش ).
چون در 192 ق خرمیه (ه م) به پا خاستند، هارون، خزیمه را به کار سرکوب ایشان گماشت و او کسانی را از ایشان بکشت و کسانی را به اسارت گرفت (خلیفه، 460). وی مدت کوتاهی هم حکومت بصره را بر عهده داشت (طبری، 8 / 346؛ نیز نک : بلاذری، انساب ... ، 13 / 41). واپسین مأموریت او در دورۀ هارون، در 193 ق، حکومت بر قنسرین و حلب در همراهی با قاسم، فرزند خلیفه بود (ابنعدیم، همانجا)، اما امین در آغاز خلافت، او را عزل کرد و حکومت جزیره را به وی سپرد؛ با این همه، حکومت او بر قنسرین و حلب تا 197 ق یکیدو بار دیگر تجدید شد (همانجا).
با آغاز دورۀ بحران میان امین و مأمون (نک : ه د، امین)، خزیمه در بغداد بود و چون امین کسانی از بزرگان سپاه را گردآورد تا با ایشان دربارۀ بیعتستاندن برای پسرش رایزنی کند، خزیمه در پاسخ ادیبانهای که به او منسوب شده است، به او روی موافقت نشان نداد (طبری، 8 / 399-400؛ نیز نک : مسعودی، 4 / 263).
با این همه، در روزهایی که طاهر بن حسین و سپاه خراسان، بغداد را در محاصر داشتند، خزیمه از بیم حوادث آینده و بیاعتمادی به هرثمة بن اعین، یکی از سرفرماندهان سپاه خراسان، فعالیت آشکاری نداشت، تـا آنکه دریافت نامهای از طاهر بن حسین، او را به هواداری آشکار از مأمون سوق داد و او پس از رایزنی با برخی از یاران خاص و خاندان خود، در محرم 198 / سپتامبر 813، همراه محمد بن علی بن عیسى در حرکتی نمادین، با قطع پل دجله در بخش شرقی بغداد و برافراشتن پرچم، خلع امین را از خلافت اعلام کرد و همگان را به بیعت با مأمون فراخواند (طبری، 8 / 472؛ نیز نک : یعقوبی، 3 / 170).
واپسین اقدام خزیمه، در هنگامۀ آشوب بغداد در 201 ق، بیعت با سهل بن سلامۀ انصاری، رهبر جنبش برساختۀ امر به معروف و نهی از منکر بود (طبری، 8 / 553)، که درواقع، راه مأمون را برای نشستن بر کرسی خلافت در بغداد هموار میکرد. دو سال پس از آن، خزیمه در کهنسالی و در حالی که نابینا شده بود (ابنحبیب، 298؛ خطیـب، 1 / 407)، از دنیا رفت (همو، 9 / 302؛ نیز نک : ذهبی، 5 / 68). از یک فرزند او به نام تمیم نام برده شده است (صولی، 2 / 45).
«باب خزیمه» و زمین و خانۀ او در جانب شرقی بغداد مشهور بود (طبری، 8 / 298، 9 / 168، 169؛ خطیب، 1 / 402، 407، 9 / 301؛ دربارۀ یکی از سکونتگاههای نـزدیک کوفه به نام خزیمیه، نک : یاقوت، 2 / 440).
خزیمه از طریق ابن ابی ذئب، ابوجعفر منصور، و ربیع بن یونس و فرزندش فضل چند حدیث روایت کرده، و کسانی چون یعقوب بن یوسف اصم و ابوبلال اشعری از او حدیث استماع کردهاند (خطیب، همانجا؛ ابنعدیم، 7 / 3256؛ ذهبی، همانجا؛ برای حدیث منقول از او از طریق منصور که به نفع عباسیان است، نک : ابنعساکر، 42 / 259).
مآخذ
ابن ابی طاهر طیفور، احمد، کتاب بغداد، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، 1368 ق / 1949 م؛ ابناسفندیار، محمد، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال آشتیانی، تهران، 1320 ش؛ ابناعثم کوفی، احمد، الفتوح، به کوشش علی شیری، بیروت، 1411 ق / 1991 م؛ ابنحبیب، محمد، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، حیدرآباد دکن، 1361 ق / 1942 م؛ ابنعبدربه، احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، 1359 ق / 1940 م؛ ابنعدیم، عمر، بغیة الطلب، به کوشش سهیل زکار، بیروت، 1408 ق / 1988 م؛ ابنعساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، 1415 ق / 1995 م؛ ابنفقیه، احمد، البلدان، به کوشش یوسف هادی، بیروت، 1416 ق / 1996 م؛ ابنقتیبه، عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، 1960 م؛ ابنناصرالدین، محمد، توضیح المشتبه، به کوشش محمد نعیم عرقسوسی، بیروت، 1407 ق / 1986 م؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1423 ق / 2003 م؛ اولیاءالله آملی، محمد، تاریخ رویان، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1348 ش؛ بسوی، یعقوب، المعرفة و التاریخ، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد، 1394-1396 ق؛ بلاذری، احمد، انساب الاشراف، به کوشش سهیل زکار و ریاض زرکلی، بیروت، 1417 ق / 1996 م؛ همو، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، 1863 م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1422 ق / 2001 م؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد، 1967 م؛ دارقطنی، علی، المؤتلف و المختلف، به کوشش موفق بن عبدالله، بیروت، 1406 ق / 1986 م؛ «درهم عباسی ضرب اران، 190 ]ق[ (خزیمة بن خازم)»، الدار1 (مل )؛ دینوری، احمد، الاخبار الطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، 1379 ق / 1959 م؛ ذهبـی، محمد، تاریخ الاسلام، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 2003 م؛ صولی، محمد، الاوراق (قسم اخبار الشعراء)، به کوشش هیورث دن، بیروت، 1982 م؛ طبری، تاریخ؛ کلبی، هشام، جمهرة النسب، به کوشش ناجی حسن، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، 1966 م؛ یاقوت، بلدان؛ یعقوبی، احمد، تاریخ، نجف، 1358 ق؛ نیز: