خاکشیر
خاکْشیر، گیاهی خودرو با دانههای قرمزرنگ با مصارف درمانی نزد تودۀ مردم.
خاکشیر از تیرۀ چلیپاییان و همخانوادۀ شببو ست. این گیاه یکساله یا دوساله، علفی، گاه پوشیده از کرک و گاه بدون کرک است. برگهای آن بریدگیهای عمیق و نخیشکل دارد. گلهای آن زرد است و دانههای ریز و اندکی درازش در دو رنگ قرمز روشن، با طعم تلخ، و قرمز تیره دیده میشود. این گیاه به حالت خودرو، تقریباً در تمام مناطق ایران، ازجمله مناطق شمالی، تهران، سمنان، دماوند و کرج میروید (نک : گلگلاب، 207، 209؛ عماد، 3 / 65-66). گونههای مشابه دیگری نیز با نامهایی چون خاکشیر تلخ بیابانی یا خاکشیر تلخ ایرانی (پراکنده در استان یزد) یا خاکشیر بیکرک (پراکنده در گرگان، چالوس، سلماس، همدان، کرمان و کرمانشاه) شناخته شدهاند که برگ، دانه و گل آنها به مصارف درمانی میرسند (همو، 4 / 62-63؛ مظفریان، 185-186).
خاکشیر یا خاکشی (خاکشو) با نامهای گوناگون دیگری چون خُبه، خَفَنج، شفتـرک و خوبکلان نیـز شناخته میشود (نک : غیاث ... ، ذیل خاکشی؛ لغتنامه ... ). این گیاه نزد مردم نواحی مختلف نامهای محلی نیز دارد: شفترک در شیراز، خبّه و خاکشی در اصفهان، شووَرَن در آذربایجان، شلمبی در مازندران و خاکژی در کردستان (نک : قهرمان، 1 / 129؛ مردوخ، 1 / 625؛ لغتنامه، ذیل خاکشی).
کاربردهای خاکشیر در طبقدیم متنوع بوده است. رازی دانۀ خبّه یا خاکشیر را دارای خاصیت تهییجکنندۀ انسدادها میداند و میافزاید تا حدی ورمهای گرم را تسکین میدهد (20(1) / 223). ابومنصور موفق هروی آن را مخصوص کوههای کردستان میداند. بهنظر همو خاکشیر گرم و نرم است و اگر با سکنجبین و شکر بخورند، نه فقط منفعت بسیار دارد، بلکه تن را نیز فربه میکند (ص 137). بیرونی بیشتر به واژهشناسی آن پرداخته (ص 237)، و ابنسینا هم برخی خواص مثل دفع سنگ کلیه، روانساختن ادرار و بندآوردن شکم (2 / 236) را برای آن برشمرده است. ابنبیطار دانههای خاکشیر را شبیه به دانههای خشخاش دانسته، و برای آن خواص درمانی متعددی قائل شده است (ص 1 / 47). حاجی زین عطار طبع خاکشیر را گرم و مرطوب دانسته است (ص 147). حکیم مؤمن ذیل مدخل خبّه ضمن اینکه معادل شیرازی (شفترک)، اصفهانی (خاکشی)، ترکی (شیوَران) و مازندرانی (شلم) آن را نقل کرده، برای خاکشیر خواص دارویی و درمانی متعددی برشمرده است (نک : ص 170). عقیلی علوی شیرازی نیز خبّه را از نظر اندازه و رنگ و طعم تخم آن به دو نوع تقسیم کرده، و طبیعت نوع دانهریز را گرم و تر، و طبع نوع دانهدرشتتر را گرم خوانده است (ص 379).
امروزه در میان مردم مصرف خاکشیر بهسبب باور به منافع گوناگون طبی آن رواج دارد. هضم غذا، تقویت معده، تحریک اشتها، رفع خارش پوست، شفاف ساختن پوست، بازکردن صدای گرفته و التیام جراحات سینه و ریه ازجمله فوایدی است که مردم تهران به خاکشیر نسبت میدهند (شهری، 5 / 282-283). همچنین تهرانیها حتى ضماد خاکشیر (کوبیدهشده با آب) را برای درمان ورمها، نقرس، درد پستان، سرفۀ کهنه و زخمهای چشم و گوش توصیه کردهاند (همانجا). در دوان فارس و ابیانۀ کاشان استفاده از خاکشیر به عنوان مسهل و ملین رواج عام دارد و برای پایین آوردن تب کودکان مبتلا به مخملک و برای رفع حالت تهوع بهکار میرود (نک : نظری، 455؛ لهساییزاده، 296).
در خراسان برای معالجۀ درد کلیه (بادگُرده) به مدت 7-10 روز ضمن مصرف دیگر داروهای محلی، هر روز صبح مقداری خاکشیر با آب میخورند (شکورزاده، 234)؛ همچنین خراسانیها بر این باورند کودکی که هم روز و هم شب گریه میکند، قطعاً مشکلی دارد. برای معالجۀ این گروه از کودکان ابتدا با دو انگشت به پهلوی بچه تلنگر میزنند؛ اگر صدای شُلُپشُلُپ به گوش رسید، یعنی مشکلی جدی دارد و در اینصورت به وی خاکشیر و سرکۀ انگور (سکنگور) همراه با شکر سرخ و آبداغ میدهند تا بخورد (همو، 267). نیز خراسانیها دانههای خاکشیر را در آتش میسوزانند و کودک مبتلا به سرخک را لخت روی دود آن میگیرند تا بوی خاکشیر سوخته به بدنش بخورد و دانههای سرخک از تن بچه بیرون بریزد (همو، 267- 268). شیرازیها نیز برای درمان چشمدرد پنبهای را روی همین دود میگرفتند و دور چشم میمالیدند (همایونی، گوشهها ... ، 130).
در سروستان اعتقاد بر این بوده است که خاکشیر باعث بیرون ریختن دانههای آبله میشود (همو، فرهنگ ... ، 438- 439). سیرجانیها بیمار مبتلا به سرخک را برهنه میکردند و در مکانی خاکی مینشاندند و دور تا دور او را خطوط عمیق و گود میکشیدند و جوی باریکی به وجود میآوردند. بعد مقداری گِل ارمنی (نوعی سنگ آهکی سفیدرنگ) را در آب حل میکردند و داخل جوی میریختند. در این مرحله دختر نابالغی در نزدیکی بیمار قرار میگرفت و مقداری خاکشیر در دهان خود میگذاشت و بعد، از طریق شیئی لولهمانند مثل نیقلیان یا کاغذ لولهشده، آن را روی تن بیمار میپاشید و بدین ترتیب میپنداشتند که مریض بهبود مییابد (مؤیدمحسنی، 380).
تقریباً در همه جای ایران ازجمله سیرجان، ابیانه و هزاوه نباتداغ و خاکشیر همواره برای رفع دلدرد و بهخصوص نفخ شکم کودکان بـه کار میرفته است (برای نمونه، نک : بختیاری، 342؛ نظری، 459؛ ضیغمی، 168). شناختهشدهترین تأثیر خاکشیر، مصرف آن در تابستان و ماههای گرم سال برای رفع عطش و نیز گرمازدگی است. به باور مردم هزاوه مالیدن دانههای خاکشیر با یخ و سپس خوردن آن این تأثیر را بیشتر میکند (همو، 175). مردم گاه این خاکشیر یخمال را با سکنجبین مخلوط میکنند و ناشتا میآشامند (سپهر، 209). خاکشیر یخمال از جملۀ شربتهای خاص مردم ایران است و برای تهیۀ آن نیمپیمانه خاکشیر پاک و ریگشورکرده را در پارچی میریزند؛ سپس، یک پیمانه شیرۀ شکر و یک لیتر آب همراه با یخ به آن اضافه میکنند. پیش از ریختن آن در لیوان باید هم زده شود تا خاکشیرهای تهنشینشده شناور گردند (دریابندری، 1 / 457؛ حجازی، 97). اصولاً خاکشیر بهعنوان یک خنکی و تببر، برای رفع تشنگی مصرف عام دارد (زرگری، 1 / 214؛ رسولی، 285). در فرهنگ مردم ایران خاکشیر جزو 12 قلم کیسهای بوده است که محتویات آنها را جزو سیسمونی نوزاد برای زن زائو میفرستادند (مونسالدوله، 77؛ کتیرایی، 21).
زبانزدهایی نیز در افواه مردم دربارۀ خاکشیر جاری و ساری است که در هر منطقه معنای خاصی از آن مستفاد میشود. معروفترین آن اصطلاح «خاکشیر مزاج / خاکشیمزاج» است (دهخدا، 2 / 710)؛ از آنجا که خاکشیر با هر طبعی سازگار است، در سمنان و اراک آن را برای افرادی به کار میبرند که طبعی خوش و خنک دارند و با همه کس میتوانند سلوک کنند (عندلیب، 17؛ محتاط، 2 / 202؛ نیز نک : دهخدا، 2 / 710). گاه نیز این اصطلاح در معنای نظرباز و چشمچران به کار برده میشود (همانجا).
مآخذ
ابنبیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، قاهره، 1291 ق؛ ابنسینا، قانون، ترجمۀ عبدالرحمان شرفکندی، تهران، 1370 ش؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، 1346 ش؛ بختیاری، علیاکبر، سیرجان در آیینۀ زمان، کرمان، 1378 ش؛ بیرونی، ابوریحان، الصیدنة، بهکوشش عباس زریاب، تهران، 1370 ش؛ حاجی زین عطار، علی، اختیارات بدیعی (قسمت مفردات)، لکهنو، 1305 ق / 1888 م؛ حجازی، شبنم و علیرضا یاراحمدی، غذاهای محلی و سنتی استان مرکزی، تهران، 1382 ش؛ حکیممؤمن، محمد، تحفة المؤمنین، بهکوشش روجا رحیمی و دیگران، تهران، 1386 ش؛ دریابندری، نجف، کتاب مستطاب آشپزی، تهران، 1384 ش؛ دهخدا، علیاکبر، امثال و حکم، تهران، 1338 ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، ترجمۀ سلیمان افشاریپور، تهران، 1384 ش؛ رسولی، غلامحسین، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران، تهران، 1378 ش؛ زرگری، علی، گیاهان دارویی، تهران، 1365 ش؛ سپهر خراسانی، احمد، فرهنگ خواص خوراکیها، تهران، 1357 ش؛ شکورزاده، ابراهیم، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، 1363 ش؛ شهری، جعفر، طهران قدیم، تهران، 1371 ش؛ ضیغمی، محمدجواد، هزاوه، زادگاه امیرکبیر، تهران، 1368 ش؛ عقیلی علوی شیرازی، محمدحسین، مخزن الادویة، تهران، 1371 ش؛ عماد، مهدی، شناسایی گیاهان دارویی و صنعتی جنگلی و مرتعی و موارد مصرف آنها، تهران، 1379 ش؛ عندلیب سمنانی، خسرو، پیشینۀ طب سنتی در سمنان، سمنان، 1388 ش؛ غیاث اللغات، غیاثالدین محمد رامپوری، به کوشش منصور ثروت، تهران، 1375 ش؛ قهرمان، احمد و احمدرضا اخوت، تطبیق نامهای کهن گیاهان دارویی با نامهای علمی، تهران، 1383 ش؛ کتیرایی، محمود، از خشت تا خشت، تهران، 1348 ش؛ گلگلاب، حسین، گیاهشناسی، تهران، 1326 ش؛ لغتنامۀ دهخدا؛ لهساییزاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، 1370 ش؛ محتاط، محمدرضا، سیمای اراک، اراک، چاپخانۀ هما؛ مردوخ کردستانی، محمد، فرهنگ، تهران، چاپخانۀ ارتش؛ مظفریان، ولیالله، فلور استان یزد، تهران، 1379 ش؛ مونسالدوله، خاطرات، بهکوشش سیروس سعدوندیان، تهران، 1380 ش؛ مؤیدمحسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381 ش؛ نظری داشلیبرون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهران، 1384 ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1348 ش؛ همو، گوشههایی از آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، 1353 ش.