حنظله بادغیسی
حَنْظَلۀ بادْغِیْسی، شاعر پارسیگوی سدههای 2 و 3 ق/ 8 و 9 م. در منابع تاریخی و ادبی شرح مفصلی از زندگی او دیده نمیشود. سال تولدش معلوم نیست و زادگاهش بادغیس، از نواحی اطراف هرات بوده (عوفی، 2/ 2)، اما زندگی خود را در نیشابور گذرانده است (رضازاده، 115).
برخی از محققان حنظله را کهنترین شاعری دانستهاند که به فارسی شعر عروضی گفته است (هدایت، 2/ 597؛ شبلی، 1/ 10؛ همایی، 525؛ فروزانفر، مباحثی ... ، 12؛ زرینکوب، 216؛ مدبری، 3). زمان زندگی حنظله در دوران طاهریان بوده است (عوفی، همانجا؛ رازی، 3/ 130؛ رضازاده، همانجا؛ صفا، 1/ 179)، ولی بعضی از محققان او را به عهد صفاریان منسوب داشتهاند (هدایت، همانجا؛ اته، 21؛ فروزانفر، همانجا). هدایت او را پیش از آنکه شاعر بداند، حکیم خوانده است (همانجا). سال وفات حنظله در مجمع الفصحا و شعر العجم، 219 ق/ 834 م آمده است (هدایت، 2/ 600؛ شبلی، همانجا). بعضی از محققان 220 ق را سال وفات شاعر دانستهاند (رضازاده، همانجا).
نظامی عروضی از اینکه حنظله دارای دیوان شعر بوده، سخن گفته است و نظر او را محققان دیگر نیز تأیید کردهاند (نک : ص 42؛ شبلی، همانجا؛ فروزانفر، سخن ... ، 15؛ رضازاده، زرینکوب، همانجاها؛ صفا، 1/ 180)، از آثار شاعر دو قطعۀ دوبیتی، و نیز یک تکبیت باقی مانده است (نک : عوفی، مدبری، همانجاها).
نظامی عروضی در حکایتی از زبان امیر خراسان، احمد بن عبدالله خجستانی، بیان میکند که تحت تأثیر قطعهای معروف از حنظله، از خربندگی به امیری میرسد: مهتری گر به کام شیر در است/ شو خطر کن ز کام شیر بجوی/ / یا بزرگی و عز و نعمت و جاه/ یا چو مردانت مرگ رویاروی (ص 50).
قطعۀ دوم حنظله که در لباب الالباب آمده است، معنی لطیف عاشقانه دارد: یارم سپند اگر چه بر آتش همی فکند/ از بهر چشم تا نرسد مر ورا گزند/ / او را سپند و آتش ناید همی به کار/ با روی همچو آتش و با خال چون سپند (عوفی، همانجا).
این دو قطعۀ سرودۀ حنظله در بسیاری از تذکرهها نقل شده است (نک : رازی، 3/ 130-131؛ هدایت، فروزانفر، همانجاها؛ اشعار ... ، 12). اما فروزانفر در سخن و سخنوران چنین اظهارنظر میکند که نسبت دادن اینگونه ابیات، چنان که هست، به حنظله دشوار مینماید و صفا نیز این معنا را تأیید میکند.
بهجز دو قطعۀ پیشگفته، بیتی دیگر نیز از حنظله در دست است: کی سِپرَگی [= درد و رنج] کشیدمی ز رقیب/ گر بُدی یار مهربان با من (نک : آنندراج، 3/ 2331؛ فرهنگ ... ، 2/ 830).
از اشعار باقیماندۀ حنظله برمیآید که او شاعری «بلندطبع و صاحبقریحه» (همایی، 513) بوده است. سبک اشعار او نیز بسیار ساده، متین، فصیح و صریح است (فروزانفر، صفا، همانجاها). صفا حتى حدس زده است که شاید «ابیات منسوب به این شاعر بعد از او بنابر رسم معهود اصلاح شده باشد» (همانجا). بههرحال در سادگی اشعار حنظله و در شهرت و تأثیر این اشعار تردید نمیتوان کرد.
مآخذ
آنندراج، محمد پادشاه، به کوشش محمد دبیرسیاقی، تهران، 1336 ش؛ اته، هرمان، تاریخ ادبیات فارسی، به کوشش صادق رضازاده شفق، تهران، 1356 ش؛ اشعار پراکندۀ قدیمترین شعرای فارسی زبان (از حنظله بادغیسی تا دقیقی)، به کوشش ژیلبر لازار، تهران، 1361 ش/ 1982 م؛ رازی، امین احمد، هفت اقلیم، به کوشش جواد فاضل، تهران، 1340 ش؛ رضازاده شفق، صادق، تاریخ ادبیات ایران، تهران، 1352 ش؛ زرینکوب، عبدالحسین، از گذشتۀ ادبی ایران، تهران، 1375 ش؛ شبلی نعمانی، محمد، شعر العجم یا تاریخ شعرا و ادبیات ایران، به کوشش محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران، 1316 ش؛ صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات ایران، تهران، 1378 ش؛ عوفی، محمد، لباب الالباب، لیدن، 1324 ق/ 1906 م؛ فروزانفر، بدیع الزمان، سخن و سخنوران، تهران، 1358 ش؛ همو، مباحثی از تاریخ ادبیات ایران، به کوشش عنایت الله مجیدی، تهران، 1354 ش؛ فرهنگ رشیدی، عبدالرشید تتوی، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1337 ش؛ مدبری، احمد، شرح احوال شاعران بیدیوان، تهران، 1370 ش؛ نظامی عروضی، چهار مقاله، به کوشش محمد قزوینی و محمد معین، تهران، 1364 ش؛ هدایت، رضاقلی، مجمع الفصحا، به کوشش مظاهر صفا، تهران، 1339 ش؛ همایی، جلالالدین، تاریخ ادبیات ایران، تهران، 1375 ش.