حضرموت
حَضْرَموت، سرزمینی کهن و پهناور در جنوب شبهجزیرۀ عربستان واقع در شرق یمن در کرانههای دریای عرب و اقیانوس هند. مورخان در تعیین مرزهای این سرزمین اختلاف نظر دارند ( الموسوعة الیمنیة، 2/ 1121؛ مقحفی، معجم البلدان ... ، 1/ 476- 479؛ عبدالله، 242).
براساس برخی روایات حد و مرز حضرموت از عدن و به روایتی سرزمین عوالق در غرب تا عمان یا ظفار در شرق و از شنزارهای ربع خالی و احقاف در شمال تا آبهای اقیانوس هند در جنوب امتداد دارد که میتوان آن را مرزهای سرزمین حضرموت بزرگ دانست (حجری، 1/ 263-264؛ شاطری، 1/ 10؛ واسعی، 66؛ عبدالله، همانجا).
مرزهای متعارف امروزۀ حضرموت از جنوب غربی به عین بامعبَد و از شمال غربی به مأرب و شبوه و واحدی و عوالق، از جنوب شرقی به دیعوت واقع در غرب سیحوت روی سواحل دریای عرب و اقیانوس هند، از شمال شرقی به منتها الیه مرزهای مهره و احقاف و وبار، از جنوب به اقیانوس هند، و از شمال به سرزمین کنده و منطقۀ ربع خالی محدود میشود (کحاله، جغرافیة ... ، 334؛ شاطری، 1/ 11؛ بریتانیکا).
از آنجا که مرزهای حضرموت دقیقاً مشخص نیست، مساحت آن نیز بسته به چگونگی تعیین مرزهایش متفاوت است؛ چنانکه از 000‘45 تا 000‘200 کمـ 2 گفته شده است (کحاله، شاطری، بریتانیکا، همانجاها؛ بعلبکی، 1/ 441؛ مقحفی، معجم المدن ... ، 122).
در تقسیمبندی جدید کشور یمن، منطقۀ حضرموت که در انتهای بخش شرقی آن قرار دارد، استان پنجم جمهوری یمن را تشکیل میدهد (همانجا، نیز معجم البلدان، 1/ 476).
امـروزه استـان حضرمـوت با مساحتی حدود 376‘155 کمـ 2 بزرگترین استان جمهوری یمن به شمار میرود. این استان متشکل از 29 ناحیه و شهرستان، و مرکز آن شهر بندری مُکَلّا ست (اکوع، 1/ 92-94).
حَضرَمَوت که در گویش قبیلۀ هُذیل و عوام مردم به صورت حضرَمُوت تلفظ میشود، نامی مرکب از دو واژۀ حَضَرَ و مَوت است (جوهری، ابنمنظور، تاج ... ، ذیل حضر) و منسوب به آن را حضرمی میخوانند و جمع آن را حضارمه یا حضارم گویند (جوهری، ابنمنظور، همانجاها).
در منابع از این سرزمین به نامهای دیگری چون وادی مفتون، بِرَکِ الغِماد، عَبدَل، وَبار، احقاف، یا وادی احقاف یادشدهاست (ابندرید، 144، 492؛ ابنمجاور، 253).
در تورات از سومین فرزند یقطان (قحطان) با نام هزرماوت یا حاضرموت یاد شده است (پیدایش، 26:10؛ تواریخ ایام، 20:1).
ظاهراً بیشتر منابع اسلامی الهامگرفته از تورات، حضرموت را نام فرزند یقطن/ یقطان/ قحطان بن عابر/ عابد بن شالخ بن ارفخشد بن سام بن نوح دانستهاند (شاطری، 1/ 35؛ عبدالله، 243). به نوشتۀ بعضی از منابع، حضرموت لقب عامر بن قحطان بوده است. بر پایۀ این نوشتهها، عامر نخستین ساکن منطقۀ شنزار احقاف بوده و چون در جنگها از سپاه دشمن بسیار میکشته و سایۀ مرگ (موت) بر میدان نبرد میگسترانده است، او را به حضرموت ملقب ساختند و سپس این لقب بر نام وی و قبیله و سرزمینش اطلاق گردید (یاقوت، 2/ 285؛ ابنمنظور، همانجا؛ عبودی، 359؛ مقحفی، همانجاها؛ کحاله، معجم ... ، 1/ 282؛ شاطری، همانجا).
در توجیه و تفسیر معنی حضرموت، روایات و نظریات متفاوت دیگری عنوان شده است (هلفریتس، 15-16)، که از آن جمله گویند حضرت هود نبی (ع) پس از نفرین کردن کافران، گفته اینک مرگ حاضر شده است (حامد، 1/ 66- 69) و گویند چون حضرت نبی صالح (ع) به آنجا رسید، مرگش فرا رسید (همو، 1/ 70-72) و گویند بنابر افسانهای یونانی چون درختان کندر و بخور که درۀ حضرموت به تولید آن شهره بوده است، بوی کشندهای دارند، آنجا را حضرموت نامیدند که حضر یعنی شهر یا خانه یا سرزمین، و موت یعنی مرگ و یا آسیبرسان است (پیدایش، 26:10).
نام حضرموت در کتابهای تاریخی یونانی و رومی به صورتهای مختلفی ثبت شده است. تئوفراستوس (ح 372- ح 288 قم) با نام حدرامیتا، و استرابن (ح 63 قم - ح 21 م) و پلینی (23- 79 م) با نام چتراموتیتا از آنجا یاد کردهاند (استرابن، VII/ 311؛ پلینی، II/ 455؛ نیز نک : علی، 2/ 129).
حضرموت از نظر جغرافیایی به دو بخش ساحلی و داخلی تقسیم میشود (کحاله، جغرافیة، 356؛ حداد، 4/ 168). بخش ساحلی معروف به حضرموت ساحلی به طول تقریبی 450 تا 650 کمـ (کحاله، همان، 334؛ شاطری، 1/ 12؛ الموسوعة العربیة ... ، 1/ 726) در موازات دریای عرب امتداد دارد. پهنای این بخش در شرق تا 20 کمـ و در غرب تا 80 کمـ میرسد (کحاله، همان، 356؛ یافعی، 38- 39). این بخش شامل شهر بندری و مهم مکلا ــ مرکز حضرموت ساحلی ــ است و نیز وادی (رودخانۀ فصلی) حجر به طول 200 کمـ که از منطقۀ حاصلخیز مَیفَع میگذرد و در نزدیکی رأسالکلب به دریای عرب سرازیر میشود (کحاله، همان، 357؛ جرافی، 47؛ مقحفی، معجم البلدان، 1/ 478؛ الموسوعة العربیة، همانجا؛ یافعی، 40).
حدفاصل دو بخش حضرموت ساحلی با دالی یک رشتهکوه با ارتفاعی متفاوت است که بلندترین قلۀ آن به 187‘2 متر میرسد (حامد، 1/ 8).
حضرموت داخلی از ساحل دریا دور است و در اطرافش مناطق شنزار وسیعی قرار دارد که به احقاف (جمع حِقْف = تپههای شنی درهم پیچیده) مشهور است (همو، 1/ 8- 9، 13) که در قرآن کریم نیز از آن نام برده شده است (احقاف/ 46/ 21).
حضرموت ساحلی از رَیَدَة الصَیعَر و شَبْوَه در غرب تا سرزمین مَهَره در شرق امتداد دارد که در آن شماری دره چون وادی دَوعَن، وادی عِمِد، وادی العُیَّن، وادی بن علی و وادی سِر وجود دارد که به کشت درختان خرما و میوه و حبوبات مشهور هستند (جرافی، مقحفی، همانجاها).
در وسط این بخش و در فاصلۀ 165 تا 200 کیلومتری ساحل دریای عرب وادی مشهور حضرموت (وادی احقاف یا وادی الکسر) قرار دارد (جرافی، 46-47). این دره در موازات دریای عرب و به طول 160 و یا به روایتی 240 کمـ امتداد دارد (دلو، 1/ 45؛ الموسوعة العربیة، همانجا). در روزگاران گذشته در این دره سدی ساخته شد که امروزه ویرانههای آن در فاصلۀ تریم و سیحوت در بخش شرقی حضرموت دیده میشود (حامد، 1/ 83-84؛ زکریا، 44).
مشهورترین نواحی این بخش شبوه، مهره، شِبام، تریم، سیون/ سیئون، حَوره، المشهد، حِرَیْضه، هَجْرین، تریس، عینات، سُوَم و شِعب هود است (کحاله، جغرافیة، 356-361؛ عبدالله، 242؛ مقحفی، همانجا).
دومین پایتخت حضرموت شهر باستانی شبوه در غرب حضرموت، در ارتفاع 150‘1 متری از سطح دریا در وادی جردان واقع است. بیشتر ساکنان این شهر از قبیلۀ حضرموت بودند (کحاله، همان، 359-360؛ عبدالله، همانجا؛ الموسوعة الیمنیة، 4/ 2916- 2918؛ حداد، 1/ 186؛ شاطری، 1/ 43-44؛ علی، 2/ 157). شبوه که گویند در سدۀ 3 قم معابد بسیاری در آن برپا بود، در نزد مورخان کهن به صورتهای مختلفی چون سباتا و سبوتا آمده است (عبدالله، 244؛ حامد، 1/ 85).
بندر تاریخی قنا (بیرعلی امروزه) که در سنگنوشتهها به نام عرماویه/ عرمویت آمده است و در نزدیکی آن قلعۀ مشهور حصن غراب قرار دارد، دارای استحکامات استوار و از دیرباز جزو مملکت الیازوس (عزیلط پادشاه حضرموت)، از مراکز مهم صدور کندر و بخور و دیگر کالاها به خارج از یمن بود (علی، 2/ 160-161).
شهر شِحر بندرگاه کوچک و مهمی در شرق حضرموت است که زبان مردم آن برگرفته از زبان حمیریان کهن بوده و از اینرو چندان قابل فهم برای عربها نبوده است. این شهر به داشتن بازاری همانند بازار رابیه در سایۀ کوهی که قبر نبی هود(ع) بر روی آن است و نیز به داشتن درختان کندر و بخور و صید ماهی فراوان و تربیت شتران بسیار اصیل شهره بوده است (حامد، 1/ 50، 90-92؛ الموسوعة الیمنیة، 3/ 1700-1702).
در شمال حضرموت دو شهر شبام و تریم با فاصلۀ کمی از هم قرار دارند (شاطری، 1/ 185). شبام که مرکز حضرموت داخلی و جزو کهنترین شهرهای یمن محسوب میشود، از 500 سال پیش دارای ساختمانهای چند طبقه بوده (بریتانیکا؛ زکریا، همانجا)، و در طول دوران اسلامی جزو مراکز مهم شمرده میشده است ( الموسوعة الیمنیة، 4/ 1685).
حضرموت از دیرباز به تولید و صدور کندر، سدر، بخور، توتون، دارچین، صمغ و عنبر، خرما، حبوبات، عسل و ذرت شهرت داشت (کحاله، همان، 349؛ شاطری، 1/ 16-17، 53، 61؛ حامد، 1/ 93-94، 95، 101-102؛ الموسوعة الیمنیة، 2/ 1120-1121؛ شاطری، 1/ 48، 61).
جمعیت حضرموت در 2008 م/ 1387 ش، 425‘142‘1 تن برآورد شده است («فرهنگ ... »، npn.). بیشتر جمعیت حضرموت را افراد قبایل قحطانی که از سوی پیامبر (ص) ستایش شده بودند، تشکیل میدهند که از دیرباز قبیلۀ مهره شاخهای از قضاعه در بخش ساحلی، و قبیلۀ حضرموت در بخش درونی سکنا داشتند و در کنار آنها قبایل قحطانی دیگری مثل صدف، سکون، تُجیب، سکاسک، هَمْدان، کنده، جعف و سیبان میزیستند و امروزه نیز قبایل آل جابر، آل کثیر، آل تمیم، عوامر، آل باجری، احموم و مشقاص در این نواحی زندگی میکنند (حامد، 1/ 9، 13-15، 51؛ شاطری، 1/ 18- 19، 57، 81-82؛ کحاله، همان، 354؛ الموسوعة الیمنیة، 2/ 1119-1120).
پیشینۀ تاریخی
از تاریخ این سرزمین در روزگار باستان آگاهیهای چندانی در دست نیست. همینقدر میدانیم که در اواخر هزارۀ 2 قم در حضرموت دولتی مستقل برپا گشته بود. این دولت پس از مرگ معدیکرب ــ آخرین پادشاه آن ــ که به روایتی در 980 قم به پادشاهی رسیده بود، توسط پادشاهی مَعین برافتاد و حضرموت به مدت 3 سده جزو قلمرو آنان بود (علی، 2/ 136-137؛ یافعی، 38؛ شاطری، 1/ 40؛ مهران، 237؛ برو، 71).
در 690 قم حضرموت به مدت یک سده دوباره استقلال خود را باز یافت تا اینکه در 590 قم بر قلمرو پادشاهی قتبان یا به روایاتی دیگر به پادشاهی سبأ افزوده شد (حامد، 1/ 107؛ شاطری، 1/ 40؛ عبدالله، 243-244).
از منابع تاریخی موجود چنین برمیآید که حضرموت در میانههای هزارۀ نخست قم به تصرف پادشاهی سبأ درآمد (برو، 71). در 180 قم «یدع ال بین»، یکی از آزادمردان قبیلۀ یهبار به کمک مردم حضرموت بر ضد سبئیان شورید و آنان را از حضرموت بیرون راند و یک سلسلۀ پادشاهی جدید برپا، و آنگاه شهر شبوه را بازسازی کرد و آن را به عنوان پایتخت حکومتش برگزید (علی، 2/ 147- 148؛ حداد، 1/ 188-191؛ برو، همانجا).
تاریخ حضرموت پس از مرگ واپسین پادشاه مستقل آن در 65 م و به روایتی 125 م و تا اواخر سدۀ 3 م در هالهای از ابهام قرار دارد و به درستی روشن نیست چه کسانی بر این سرزمین فرمان راندند (شاطری، 1/ 46-47؛ قس: الموسوعة الیمنیة، 2/ 1123؛ حامد، 1/ 110-111؛ مهران، 240-245).
جان فیلبی، جهانگرد و پژوهشگر انگلیسی (علی، 2/ 557-566)، پس از بازدید از آثار باستانی حضرموت و بهویژه ویرانههای شبوه در 1936 م و مطالعۀ سنگنوشتههای العقله، فهرستی تقریبی مربوط به نام و تاریخ حکومت هرکدام از پادشاهان حضرموت طی هزارۀ 1 قم و سدۀ 1 م ارائه داد که آگاهیهای ارزشمندی را دربر دارد (همو، 2/ 132؛ مهران، 237).
در سالهای پایانی سدۀ 2 م «شعرم اوتر»، پادشاه سبأ به حضرموت لشکرکشی کرد و آنجا را تصرف کرد و به قلمرو خود افزود (عبدالله، همانجا؛ مهران، 305).
در حدود سال 270 و به روایتی 290 یا 300 م شمریرعش/ شمریهرعش (حک 270-310م)، یکی از مشهورترین فرمانروایان حمیری به حضرموت حمله کرد و واپسین پادشاه مستقل حضرمی موسوم به یدع ال بین را از میان برداشت و شبوه پایتخت حضرموت را تصرف نمود و آن را به مملکت خویش ملحق ساخت و از این تاریخ تا 525 م او و دیگر پادشاهان حمیری به لقب پادشاه «سبأ و ذی ریدان و حضرموت و یمنت» معروف شدند (علی، 2/ 153، 503-504، 552-553؛ حتی، 1/ 79).
در حدود سال 450 م افراد قبیلۀ کنده از بحرین به شمال حضرموت مهاجرت کردند و آنگاه حُجر بن عمرو دولت کنده را زیر نظر تبابعه تأسیس کرد (یعقوبی، 1/ 216-217؛ نیز نک : حتی، 1/ 114-115؛ عبدالله، 272-276).
در 525 م حبشیها به یمن یورش بردند و ذونواس واپسین فرمانروای تبابعه (حک 515-525 م) را از میان بردند و بر یمن و حضرموت تسلط یافتند (فقی، 11؛ برو، 80؛ شاطری، 1/ 48؛ قس: حامد، 1/ 111-112؛ بکری، 1/ 34-35، که تأکید دارد که حضرموت زیر سلطۀ حبشیها قرار نگرفت).
در 542 م مردم حضرموت به رهبری یکی از بزرگان یمن موسوم به یزید بن کبشه بر ضد ابرهه سردار حبشیان قیام کردند و به شدت سرکوب شدند (کامل، 315- 318).
در فاصلۀ سالهای 572-575 م سپاهیان ساسانی به رهبری وهرز وسیف بن ذی یزن، شاهزادۀ حمیری، در کرانههای حضرموت از کشتیها پیاده شدند و پس از بیرون راندن حبشیان از یمن و کشتن واپسین امیر حمیری، بر این سرزمین تا ظهور اسلام فرمان راندند (طبری، 2/ 144-145؛ مسعودی، 1/ 81).