زمان تقریبی مطالعه: 25 دقیقه

حریری

حَریری، ابومحمد قاسم بن علی بن محمد بن عثمان حریری بصری، ادیب، نویسنده و مقامه‌نویس مشهور (446- 516 ق / 1054-1122 م). 
اصل خاندان وی از قصبۀ مَشان، در نزدیکی بصره است و ظاهراً وی در همان‌جا به دنیا آمده است (نک‍ : ابن‌خلکان، 4 / 67؛ ذهبی، 19 / 461؛ یاقوت، ادبا، 16 / 261؛ ابن تغری بردی، 5 / 225). گروهی نیز محل پرورش وی را محلۀ بنی‌حرام بصره می‌دانند (ابن‌خلکان، همانجا؛ سبط ابن ‌جوزی، 8 / 109). بنی حرام از قبایل عربی بصره‌اند که چون حریری در میان آنان پرورش یافته، گاه به او نسبت حرامی نیز داده‌اند (نک‍ : ذهبی، همانجا؛ صفدی، 24 / 131؛ ابن‌شاکر، 12 / 133). از نسبت حریری چنین برمی‌آید که پدران وی به حریربافی یا حریرفروشی اشتغال داشته‌اند (سمعانی، 4 / 137- 138؛ ابن‌خلکان، همانجا؛ عبود، 346؛ کردعلی، 282). از میان منابع کهن تنها یاقوت حموی وی را ابن‌حریری خوانده است (همانجا؛ نیز نک‍ : ابن‌شاکر، 12 / 135). گفته‌اند که او ژنده‌پوش، زشت‌روی، کوتاه قد و خسیس بوده است و دراین‌باره حکایات و اشعاری برایش ساخته‌اند (نک‍ : ابن‌انباری، 328- 329؛ ابن‌خلکان، 4 / 66-67؛ صفدی، 24 / 132). بااین‌حال، منابعْ وی را در زمرۀ ثروتمندان به‌شمار آورده‌اند و گفته‌اند در مشان 000‘18 درخت نخل داشته است (قفطی، 3 / 25؛ ابن‌خلکان، 4 / 67؛ صفدی، همانجا). حریری خود را از قبیلۀ ربیعة الفَرَس می‌دانسته است و یکی از شاعران نیز در بیت شعری به آن اشاره دارد (ابن‌خلکان، 4 / 65-66؛ مصطفى، 14). 
وی را دو فرزند بوده، یکی نجم‌الدین عبدالله که شاگرد و راوی پدرش بود و در دربار خلافت، کار دیوانی داشت و دیگری ضیاء‌الاسلام عبیدالله که در بصره عهده‌دار منصب قضا بوده است (ذهبی، 19 / 465؛ صفدی، همانجا؛ ابن‌عماد، 4 / 50). 
به گفتۀ فرزندش عبدالله، وی در 516 ق در بصره (ابن‌انباری، 329؛ نیز نک‍ : سبط ابن جوزی، همانجا)، و به روایتی دیگر در مَذار از توابع میسان وفات یافته است (نک‍ : یاقوت، بلدان، 4/ 468). برخی نیز وفات وی را در 515 ق دانسته‌اند (یمانی، 264؛ ابن‌اثیر، الکامل، 9/212، اللباب، 1/295؛ نیز نک‍ : ابن‌خلکان، 4/67). 
حریری دوران کودکی و نوجوانی را در زادگاهش گذراند. سپس در بصره به تحصیل علم پرداخت و در آنجا از ابوتمام محمد بن حسن بن موسى حدیث شنید و نزد ابوالقاسم فضل بن محمد قَصَبانی (د 464 ق / 1072 م)به فراگیری علم نحو پرداخت (حریری، شرح ... ، 53، درة ... ، 31؛ نیز نک‍ : ابن‌انباری، 327؛ فارس، 13؛ قس: EI2)؛ سپس از بصره به بغداد رفت و از علی بن فضال مجاشعی معروف به فرزدقی (د 479 ق / 1086 م) نحو و ادب آموخت و نزد ابواسحاق ابراهیم بن علی بن یوسف فیروزآبادی شیرازی (د 476 ق / 1083 م) و ابونصر عبدالسید بن محمد بن عبدالواحد بغدادی معروف به ابن‌صباغ (د 447 ق)، که هر دو از استادان مدرسۀ نظامیۀ بغداد بودند، فقه شافعی را فراگرفت (یمانی، 263؛ صفدی، همانجا؛ سبکی، 7 / 267؛ ابن‌عماد، همانجا؛ فارس، 14-15). برخی حسین بن احمد باقلانی را نیز از استادان وی دانسته‌اند (سبکی، 7 / 266). همچنین گفته‌اند که وی از شاگردان ابوالحکم جبری (یا خَبْری) و ابوالفضل همدانی بوده و نزد آن دو حساب و فرائض آموخته است (یمانی، همانجا؛ ذهبی، 19 / 461؛ فارس، 15). 
حریری پس از آنکه تحصیلاتش را در بغداد به پایان رساند، به بصره بازگشت و به تألیف و تدریس روی آورد. گفته‌اند که وی در بصره شغل دیوانی برگزید و مدتی «صاحب خبر» شد که وظیفه‌اش ارسال اخبار و گزارش وقایع به دیوان خلافت بود و این شغل پس از وی به فرزندانش رسید (نک‍ : یاقوت، ادبا، 16 / 262؛ مقدسی، 387). حریری ظاهراً در همین روزگار مقامات و درة الغواص را تألیف و در مجالس درس خود آنها را تدریس و یا املا می‌کرد (نک‍ : ذهبی، 19 / 462). 
تألیف مقامات به زودی نام وی را بر سر زبانها انداخت. وی در 500 ق / 1107 م راهی بغداد شد و در آنجا مجالس درسی تشکیل داد که با استقبال فراوان روبه‌رو شد و افراد بسیاری برای فراگیری مقامات از نقاط مختلف نزد وی شتافتند (نک‍ : قفطی، 3 / 26؛ ذهبی، 19 / 461-462؛ ابراهیم، 3). ابومنصور جوالیقی (د 539 یا 540 ق / 1144 یا 1145 م)، مؤلف المعرّب، شرف‌الدین علی بن طرّاد، ابوالقاسم علی بن صدقه، از وزیران المسترشد و المقتفی، ابوالعباس احمد بن بختیار بن محمد مندایی (در برخی منابع: ماندایی) (د 552 ق / 1157 م)، ابوعلی ابن المتوکل، منوچهر بن ترکانشاه، ابوالفضل عبدالوهاب بن هبةالله بغدادی، ابوالفتح هبةالله بن فضل بن صاعد، ابوعلی حسن بن علی انصاری بطلیوسی و ابوبکر عبدالله بن محمد بن احمد بن نقور بزاز از شاگردان و راویان وی به شمار می‌روند که مقامات را نزد وی آموخته‌اند (ابن‌انباری، 328؛ قفطی، 3 / 24، 26-27؛ مقری، 2 / 509؛ ذهبی، 19 / 462؛ یاقوت، همان، 16 / 283). اقبال دانش‌پژوهان از مقامات به حدی بود که به گفتۀ خود حریری تا 514 ق، 700 نسخه از آن را شاگردانش بر او قرائت کرده و اجازۀ روایت گرفته بودند (یاقوت، همان، 16 / 266-267؛ سیوطی، 2 / 258؛ کردعلی، 284؛ ضیف، عصر ... ، 474). 
حریری با هبةالله بن فضل بن صاعد ــ که به درخواست وی مُلحة الاعراب را نگـاشته ــ و ابواسماعیل طغرایی (د 515 ق / 1121 م)، شاعر معروف و گروهی از مشاهیر آن روزگار مکاتباتی داشته که یاقوت حموی نمونه‌هایی از آن مکاتبات را آورده است (نک‍ : همان، 16 / 283-293). منابع کهن از وی به عنوان پیشوای ادیبان و لغویان روزگار خود یاد کرده‌اند و مقام علمی و ادبی و فصـاحت و بـلاغتش را مورد ستـایش بسیـار قـرار داده‌انـد (نک‍ : ابن‌انباری، 327؛ قفطی، 3 / 23؛ ابن قاضی شهبه، 1 / 321؛ یمانی، ابن‌عماد، همانجاها؛ ابن‌خلکان، 4 / 63) و گاه با القابی چون فخرالدوله، او را ستوده‌اند (ابن‌کثیر، 6(11) / 205). 
یاقوت حموی ضمن ستایش فراوان از نثر حریری، مقامات را تألیفی در حد اعجاز دانسته، و بر آن است که کسی نمی‌تواند نظیرش و یا حتى نثری نزدیک به آن را بنگارد (همان، 16 / 267). زمخشری نیز ضمن تمجید از مقامات، در ابیاتی می‌گوید که این اثر گرانبها شایستۀ آن است که با آب طلا نگاشته شود (نک‍ : سیوطی، همانجا). 
به روایت قفطی چون حریری مقامات را نوشت، مورد توجه خلیفه المستظهر قرار گرفت و خواست او را به عنوان کاتب دیوان انشا برگزیند؛ پس او را به دربار فراخواند و برای آزمودن وی از او خواست نامه‌ای به والی خراسان بنویسد، اما چون وی اصطلاحات و قواعد نگارش نامه‌های دیوانی را نمی‌دانست، از عهدۀ آن بر نیامد. این امر لطمۀ شدیدی به شخصیت علمی ـ ادبی وی وارد آورد، چندان که متهم به سرقت ادبی شد و گروهی باورشان نیامد که مقامات تألیف او باشد و این سخن بر سر زبانها افتاد که مؤلف واقعی مقامات، شخصی از اهالی مغرب و از علمای بلاغت ساکن بصره بوده که حریری پس از مرگ وی نوشته‌هـایش را یـافته و به نام خود کرده است (3 / 26؛ نیز نک‍ : ابن‌خلکان، 4 / 65؛ یمانی، 264). 
در روایت دیگری که با این روایت اندکی تفاوت دارد، آمده است که حریری 40 مقامه نوشت و از بصره به بغداد آمد و آن را بر گروهی از ادیبان عرضه کرد، اما آنان ادعای او را مبنی بر تألیف مقامات انکار کردند و آن را از ادیبی مغربی دانستند؛ تا اینکه وزیر او را به دیوان فراخواند تا وی را در این باره بیازماید. پس موضوعی برگزید و از او خواست تا در آن باره نامه‌ای بنگارد. حریری قلم و کاغذ برگرفت و در گوشه‌ای از دیوان مدتی طولانی وقت خویش صرف کرد، اما هیچ به ذهنش نرسید و از این آزمون جز سرافکندگی نصیبی نبرد (ابن‌خلکان، همانجا؛ نیز نک‍ : ذهبی، 19 / 464؛ قس: یاقوت، همان، 16 / 265؛ سیوطی، همانجا). این ماجرا بهانه‌ای برای طعن و سرزنش وی از سوی رقیبانش شد و به اشعار شاعران نیز راه یافت. یکی از شاعران (ابوالقاسم علی بن افلح یا احتمالاً ابو محمد ابن جکینا حریمی) با اشاره به این ماجرا، دو بیت در هجو وی سروده است (همو، نیز قفطی، یمانی، همانجاها؛ یاقوت، همان، 16 / 266؛ ابن‌شاکر، 12 / 135-136). حریری پس از این واقعه به زادگاه خویش بازگشت و برای اثبات توانمندی خود 10 مقامۀ دیگر تألیف کرد و بدین سان شمار مقامات را به عدد 50 رسانید (قفطی، 3 / 27؛ ابن‌خلکان، 4 / 66؛ اسنوی، 1 / 206-207). این روایت هر چند در بیشتر منابع و گاه با تفصیل بیشتر و یا اندکی تغییر آمده است، گروهی از محققان معاصر آن را قصه‌ای بیش نمی‌دانند (نک‍ : ضیف، همانجا). 
حریری نام ولی نعمت خود و کسی که مقامات را به او تقدیم داشته، ذکر نکرده است، ازهمین‌رو نویسندگان کهن در این باره میان خلیفه المستظهر باللٰه و دو تن دیگر یعنی انوشیروان بن خالد و عمیدالدوله علی بن صدقه، از وزیران المسترشد باللٰه اختلاف نظر دارند. قفطی بر آن است که نسخه‌ای از 40 مقامۀ نخست را که مؤلف به انوشیروان بن خالد (د 532 ق / 1138 م) وزیر المسترشد تقدیم کرده، خود دیده است. به گفتۀ وی این نسخه را امیرارسلان ابن شارتکین معروف به ابن‌مجد برای سیف‌الدوله صدقة بن منصور کتابت کرده بوده است (3 / 26-27؛ نیز نک‍ : ابن‌وردی، 2 / 47). 
در روایت دیگری از قول ابوالقاسم عبدالله، فرزند حریری آمده است که چون حریری نخستین مقامۀ خود را با عنوان مقامۀ «حرامیه» نوشت، مورد توجه همگان قرار گرفت و به زودی در میان مردم شهرت یافت و همین‌که انوشیروان بن خالد کاشانی وزیر المسترشد باللٰه به نسخه‌ای از آن دست یافت، شیفتۀ آن شد و از حریری خواست تا بر آن منوال مقامات دیگری بنگارد. بدین‌سان وی به توصیۀ انوشیروان بن خالد، 49 مقامۀ دیگر نوشت و شمار مقامات خود را به عدد 50 رسانید (نک‍ : ابن‌خلکان، 4 / 63-64؛ نیز ذهبی، 19 / 463؛ قس: یاقوت، ادبا، 16 / 264-265). 
ابن‌خلکان از قول عبدالله، پسر حریری می‌گوید که حریری مقامات را به اشارۀ انوشیروان بن خالد نگاشته است، اما ابن‌خلکان خود به استناد نسخه‌ای از مقامات که آن را در 656 ق در قاهره و به خط مؤلف یافته، اطمینان دارد که حریری کتاب خود را به عمیدالدوله علی بن صدقه (د 522 ق / 1128 م) وزیر المسترشد تقدیم داشته است (4 / 63-64؛ نیز نک‍ : ذهبی، 19 / 463-464؛ ابن‌کثیر، 6(11) / 206). 
شریشی از معروف‌ترین شارحان مقامات می‌گوید که حریری مقامات را به اشارۀ خلیفه المستظهر باللٰه نگاشته است (1 / 10-11). روایت شریشی از چند جهت صحیح‌تر به نظر می‌رسد: اولاً، چنان که از مقدمۀ مقامات برمی‌آید، حریری این اثر را به اشارۀ شخصیتی با نفوذ نوشته است. به گفتۀ وی در یکی از مجالس ادب سخن از بدیع‌الزمان همدانی و مقامات او به میان آمد و شخصی که به گفتۀ حریری «اشاره‌اش حُکم و طاعتش غُنم (= غنیمت و منفعت) است» از او خواست تا مقاماتی به شیوۀ بدیع‌الزمان بنگارد و او دعوتش را لبیک گفت و 50 مقامه را نگاشت (نک‍ : مقامات، 11). 
از سوی دیگر برخی روایات بیانگر آن است که مقامات در 495 ق تألیف شده بوده است (نک‍ : یاقوت، همان، 16 / 283) و در این روزگار هنوز نه ابن‌صدقه بر مسند وزارت بوده و نه انوشیروان بن خالد (نک‍ : ه‍ د، 10 / 407؛ ضیف، عصر، 475؛ ابراهیمی، 78)، و هیچ‌کدام هنوز از چندان نفوذی برخوردار نبوده‌اند که اشارۀ ایشان به‌منزلۀ حُکم و فرمان باشد؛ چه، می‌دانیم ابن‌صدقه شاگرد حریری بود و پس از وفات المستظهر در 512 ق / 1118 م، به وزارت المسترشد رسید و انوشیروان بن خالد نیز سالها بعد یعنی در 526 ق به وزارت گماشته شده و پیش از آن در ری و اصفهان از صاحب‌منصبان سلجوقی بوده است (نک‍ : ه‍ د، همانجا). افزون بر این، بنا به برخی روایات ــ چنان‌که پیش‌تر نیز گفته شد ــ حریری پس از تألیف مقامات از بصره به بغداد آمد و خلیفه المستظهر به سبب بلاغت و شیوایی نثر وی بر آن شد تا او را در دیوان انشا به خدمت گمارد (نک‍ : قفطی، 3 / 26؛ یمانی، همانجا). بنابراین می‌توان چنین پنداشت که حریری پس از نگارش مقامۀ «حرامیه» به اشارۀ خلیفه المستظهر باللٰه که به گفتۀ مورخان سخت حامی ادیبان و دانشمندان بوده، مقامات دیگری بر همان منوال تألیف کرده است و خلیفه چون توانمندی وی را در نگارش مقامات دیده، از وی خواسته است تا در دیوان انشا به خدمت او درآید و چه بسا حریری پس از درگذشت المستظهر به خدمت ابن‌صدقه درآمده و نسخه‌ای از مقامات را به او تقدیم داشته است (قس: ابراهیمی، همانجا). 
مقامات نوعی خاص از داستانهای کوتاه است که بیشتر به نمایشی فکاهی و طنزآمیز شباهت دارد. این نوع ادبی که غالباً جنبۀ تعلیمی داشته، نخستین‌بار به ابتکار بدیع‌الزمان همدانی در ادبیات عربی پدید آمده است (قلقشندی، 14 / 124؛ ضیف، الفن ... ، 246-247) و سپس حریری چنان‌که خود اشاره دارد، مقامات را به تقلید از بدیع‌الزمان نوشته است (ص 14؛ نیز نک‍ : ابن‌خلکان، همانجا؛ ابن تغری بردی، 5 / 225؛ «دائرةالمعارف ... »، I / 272). همان‌گونه که بدیع‌الزمان همدانی مقامات خود را از قول عیسی ابن هشام روایت می‌کند و ابوالفتح اسکندری نیز قهرمان داستانها ست، مقامات حریری نیز دارای دو شخصیت اصلی است: یکی حارث بن همّام، راوی مقامات که حریری هر مقامه را با عبارت «حَدّثنی الحارث بن همام» نقل می‌کند و دیگری ابوزید سروجی، قهرمان داستان که با زیرکی و حیله‌گریْ خود را با هر وضعیتی منطبق می‌سازد؛ وی نقشهای متعدد بازی می‌کند و پیوسته از شهری به شهر دیگر می‌رود و با حضور در اجتماعات و انجمنها با نیرنگ و چرب زبانی جیب گروهی را خالی می‌کند (برای اطلاع بیشتر، نک‍ : حریری، همان، مقدمه؛ ضیف، المقامة، 24-25). 
نخستین مقامه، صنعائیه است که در آن حارث بن همام در شهر صنعا، ابوزید سروجی را در لباس واعظان می‌بیند که با نهایت فصاحت و شیوایی با الفاظی مسجع و دلنشین مشغول موعظۀ مردم است و آنان را به اطاعت از خداوند و ترس از آخرت فرامی‌خواند. حارث پس از ختم آن مجلس به تعقیب وی می‌پردازد و سرانجام در جایی خارج از شهر و در حالی که وی در خلوت خود به شراب و کباب نشسته و سرگرم عیش و نوش است، با او دیدار می‌کند و چون سبب این دورویی را از او جویا می‌شود، وی در ابیاتی گناه خویش را به گردن روزگار می‌اندازد که در حقش جفا کرده و قدرش را نادیده گرفته و به دور از انصاف، حکومت را به نااهلان و نالایقان سپرده است. پس در چنین شرایطی بهره‌جویی از دین را بهترین وسیله برای رسیدن به اهداف خویش می‌بیند و با شگردهای گوناگون برای مردم دام می‌گستراند و با نیرنگ داراییهایشان را می‌رباید. 
بدین‌سان حریری در نخستین مقامه، ضمن معرفی قهرمان داستانهای مقامات، زبان به انتقاد از اوضاع سیاسی جامعه و کارگزاران فاسد آن گشوده است. در مقامه‌های بعدی نیز ابوزید نقشهای متعددی بازی می‌کند؛ گاه قاضی است و گاه والی، زمانی در هیئت ادیبان ظاهر می‌گردد و زمانی در لباس واعظان و حتى گاه در لباس زنانه. وی در هر انجمنی حاضر می‌شود و با هزار نیرنگ و زبان‌بازی مردم را چنان تحت‌تأثیر قرار می‌دهد که بی‌دریغ هرچه را با خود دارند، به او می‌بخشند و چون از خالی‌کردن جیب مردم فراغت می‌یابد، درصدد گریز برمی‌آید و در همین هنگام حارث بن همام او را با آنکه تغییر شکل و قیافۀ بسیار داده، بازمی‌شناسد. در مقامۀ 49 که نامش را «ساسانیه» نهاده، ابوزید سروجی که دیگر دوران جوانی‌اش سرآمده و پیرمردی فرتوت گشته، پسرش را فرامی‌خواند و در محضر حارث بن همام، راوی داستان، او را رسماً به جانشینی خود و ریاست گدایان معروف به آل ساسان برمی‌گزیند (نک‍ : ه‍ د، بنی‌ساسان)؛ سپس به وی سفارش می‌کند که هرگز در پی زراعت، صناعت، امارت و تجارت برنیاید که دردسر فراوان دارد و هیچ حرفه‌ای سودمندتر و بی‌رنج و زحمت‌تر و بهتر از گدایی نیست و سرانجام در مقامۀ 50، در جامع بصره حاضر می‌شود و در حضور همگان در ابیاتی زبان به توبه و استغفار می‌گشاید و ضمن اظهار ندامت و پشیمانی از کردار خویش، طلب آمرزش می‌کند. آن‌گاه به زادگاهش سروج باز می‌گردد، خانه‌نشینی اختیار می‌کند و روزگار را به زهد و عبادت و شب‌زنده‌داری می‌گذارند و این چنین آخرین مقامه به پایان می‌رسد. 

حریری در مقامات، اوضاع سیاسی و اجتماعی روزگار خود را با هنرمندی بی‌نظیر و الفاظ زیبا و آهنگین و لفظ‌پردازیهای دل‌انگیز و ظرافتهای ادبی به باد انتقاد می‌گیرد و بسیاری از کاستیها و ناهنجاریهای جامعه از قبیل دورویی و نفاق، بهره‌جویی از دین و سوء استفاده از اعتقادات مذهبی مردم، ظلم و ستم حاکمان و قاضیان و محتسبان، و بسیاری از دیگر مفاسد اجتماعی را در قالب طنز به تصویر می‌کشد. 
هر دو شخصیت اصلی مقامات، یعنی حارث بن همام و ابوزید سروجی ساختۀ ذهن خلاق و خیال‌پرداز حریری‌اند. به گفتۀ ابن‌خلکان، حارث بن همام کسی جز خود حریری نیست و مؤلف به استناد حدیث نبوی «کلکم حارث و کلکم هَمّام» خود را حارث ‌بن همام نامیده است (4 / 65؛ نیز نک‍ : ذهبی، 19 / 463؛ سبکی، 7 / 268). دربارۀ ابوزید سروجی نیز خود حریری گفته است که وی پیری حیله‌گر و گداپیشه و سخندان بود که به هر انجمنی سرمی‌زد و با چرب‌زبانی و سخنان شیوا و جذاب، مردم را می‌فریفت و کیسۀ گدایی خود را پر می‌کرد؛ حریری به گفتۀ خود، مقامات را با الهام از شخصیت وی نگاشته است (نک‍ : ذهبی، 19 / 462-463؛ سبکی، 7 / 267). همچنین ابوالقاسم عبداللٰه، فرزند حریری بر آن است که پدرش در مسجد بنی‌حرام با شخصی ژولیده و آشفته‌حال به نام ابوزید و از اهالی سروج ملاقات کرد و تحت تأثیر فصاحت و شیوایی کلام او قرار گرفت و شامگاهان که با برخی دوستان خود ماجرای ابوزید را بازگفت، جملگی وی را می‌شناختند و هر یک حکایتی از حیله‌گریهای وی برایش نقل کردند و او با الهام از آن حکایات و نیز وضع ظاهری و رفتار و کردار ابوزید، نخست مقامۀ «حرامیه» (مقامۀ 48) را نوشت و سپس مقامه‌های دیگری بر آن بیفزود (ابن‌خلکان، 4 / 63-64). 
بااین‌حال، برخی ابوزید سروجی را شخصیتی واقعی و از نحویان و لغویان بصره می‌دانند و به باور ایشان نام اصلی وی ابوزید مطهر بن سلّار (در برخی منابع: سلّام) سروجی (د 540 ق / 1145 م) است. به گفته‌ای، وی از شاگردان حریری بوده و رفتار و کردار و وضع ظاهری ژولیده و آشفتۀ وی الهام‌بخش حریری در تألیف مقامات بوده است (همو، 4 / 64-65؛ سبکی، همانجا؛ ابن‌کثیر، 6(11) / 205؛ صفدی، 24 / 136؛ دلجی، 154)؛ برخی از محققان معاصر این گفته را نمی‌پذیرند و برآن‌اند که قطعاً ابوزید سروجی نیز مانند ابوالفتح اسکندری در مقامات بدیع‌الزمان، شخصیتی خیالی است (نک‍ : ضیف، عصر، 475؛ رواقی، 15-16؛ EI2؛ ویت، 177). مقامات حریری به مقامات ابوزید السروجی نیز شهرت داشته است (ابن‌صلاح، 2 / 662). 
وجه مشترک مقامات حریری و بدیع‌الزمان، افزون‌بر موضوع، سبک نگارش است که هر دو دارای نثری مسجع، آهنگین و آکنده از صنایع بدیعی، آرایه‌های لفظی، و واژگان مترادف و نامأنوس است و بیشتر جنبۀ آموزشی و تعلیمی داشته است. سجع‌گرایی و به خدمت گرفتن واژگان دشوار و بازی با کلمات، عموماً فهم مقامات را بر خواننده دشوار می‌سازد و ازهمین‌رو، بسیاری از شارحان به شرح و تبیین آن پرداخته‌اند (نک‍ : ادامۀ مقاله). 
در مقامات حریری بازی با کلمات که نوعی تفنن و هنرنمایی به شمار می‌رود، بیشتر از مقامات بدیع‌الزمان به چشم می‌خورد چنان‌که در مقامۀ ششم با نام «مراغیه» (ص 57-67)، حریری رساله‌ای دارد که واژگان آن به ترتیب یکی نقطه‌دار و دیگری بدون نقطه است. همچنین در مقامۀ شانزدهم با نام «المغربیه» (ص 157-166) از باب تفنن، نمونه‌هایی از صنعت طرد و عکس را در قالب نظم و نثر آورده است که هر بیت و یا عبارت را حرف به حرف از آخر به اول نیز می‌توان خواند (برای موارد دیگر، نک‍ : ضیف، عصر، 476؛ ابراهیمی، 92-95). نثر حریری علاوه بر مقامات در دیگر آثار وی نیز آکنده از صنایع بدیعی و آرایه‌های لفظی است. 
مقامات از لحاظ کثرت واژگان مترادف، استعمال انواع آرایه‌های بدیعی از قبیل جناس، مطابقه و استعاره، امثال و حکم، کنایات و نکات و لطایف ادبی و ظرایف نحوی و لغوی حائز اهمیت است (بغدادی، 3 / 117؛ زیدان، 3 / 38؛ کردعلی، 284). ازهمین‌رو، همیشه به عنوان کتاب درسی در مدارس و مجامع علمی مورد توجه فراوان بوده است و از آنجا که داستانهای طنزآمیز به مذاق همگان خوش می‌آید، افزون‌بر دانش‌پژوهان در میان عامۀ مردم نیز هواداران بسیار داشته است (صفدی، 24 / 136-137؛ کردعلی، همانجا). حریری گویا از آغاز به جنبۀ تعلیمی و آموزشی مقامات توجه داشته است و ازهمین‌رو، به گفتۀ خود در آن، سخنان جدی را با هزل و شوخی درآمیخته، و حکایات را با آیات قرآن کریم و انواع کنایت و امثال عربی و لطایف و نوادر ادبی و نکات لغوی و نحوی و مجموعه‌ای از پند و اندرزها آراسته است (نک‍ : ص 17). 
پس از حریری بسیاری از ادیبان و نویسندگان به تقلید از وی مقاماتی نوشته‌اند که از معروف‌ترین آنان زمخشری (د 538 ق / 1143 م)، ابوطاهر محمد تمیمی سرقسطی (د 538 ق)، ابن‌جوزی، احمد بن ابی بکر رازی، ابن صیقل جزری، ابن وردی و سیوطی (د 911 ق / 1505 م) در خور ذکرند (نک‍ : عوض، 142-143؛ ابراهیم، 8- 9). حمیدالدین ابوبکر بن عمر بن محمود بلخی (د 559 ق / 1164 م) نیز مقامات حمیدی را به فارسی و به تقلید از حریری و بدیع‌الزمان نگاشته است (بهار، 2 / 334). ناصیف یازجی از علمای لبنان در سدۀ 19 م از مقامه‌نویسان معاصر به شمار می‌رود که 60 مقامه در نظم و نثر تألیف کرده و آن را مجمع البحرین نامیده است (نک‍ : ابراهیم، 9). 
مقامات از همان آغاز مورد توجه شارحان قرار گرفته و گروه بسیاری به شرح آن پرداخته‌اند که ابن‌انباری، ابوالعباس شریشی (د 619 ق / 1222 م)، ابوالفتح مطرّزی (د 610 ق / 1213 م) و ابوالبقاء عکبری (د 616 ق / 1219 م) در زمرۀ معروف‌ترین آنان به شمار می‌روند (نک‍ : صفدی، 24 / 133؛ ابن‌شاکر، 12 / 134؛ حاجی‌خلیفه، 2 / 1789-1790؛ فارس، 18؛ GAL, S, I / 487). 
این کتاب به زبانهای مختلف ازجمله فارسی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ترکی و عبری ترجمه شده است (برای ترجمه‌های کهن فارسی، نک‍ : رواقی، 20-21). اصل عربی مقامات در پاریس (1822 م) با شرح آن به فرانسوی، و در لندن (1896 م) با شرح انگلیسی به چاپ رسیده است. 
ابومحمد عبدالله ابن خشاب در نقد مقامات، تألیفی داشته است که کسانی چون عبدالله بن بری (در برخی منابع با تصحیف: ابن‌مری) (د 582 ق / 1187 م) و ابوعبدالله محمد بن عبدالرحمان مسعودی هر کدام در دفاع از حریری ردیه‌ای بر آن نوشته‌اند (صفدی، ابن‌شاکر، همانجاها؛ ضیف، عصر، 478؛ ابراهیم، 10-11). 
حریری علاوه بر مقامات آثار دیگری نیز دارد که عبارت‌اند از: 
1.  درة الغواص فی اوهام الخواص.   از سدۀ 3 ق/ 9 م به بعد با شیوع برخی اغلاط لغوی در آثار نویسندگان و شاعران، گروهی از لغویان و زبان‌شناسان همچون ثعلب در الفصیح، ابن‌قتیبه در ادب الکاتب، علی بن حمزۀ بصری در التنبیهات على اغالیط الرواة، و حمزۀ اصفهانی در التنبیه على حدوث التصحیف در اندیشۀ اصلاح این اشتباهات برآمدند. حریری نیز در ادامۀ کار آنان درة الغواص را تألیف کرد که کتابی است در لغت و تعابیر غلط که به زبان عربی راه یافته است. وی در این کتاب ضمن بررسی غلطها و لغزشهای لغوی رایج، به قصد زدودن زبان عربی از آفات لغوی به اصلاح آنها پرداخته و به گفتۀ شوقی ضیف (همان، 473) گاه در این راه به افراط گراییده و برخی واژگان فصیح را نادرست دانسته است. حریری گاه در لابه‌لای کتاب، برخی روایات و حکایات ادبی و نکات بلاغی، لغوی و نحوی را نقل‌کرده‌است که خالی از لطف نیست. جوالیقی (د 539 ق/ 1144 م) ذیل و تکمله‌ای بر آن نوشته است و شهاب‌الدین خفاجی (د 1069 ق/ 1659 م) آن را شرح کرده که در 1299 ق در استانبول به چاپ رسیده است. همچنین محمود آلوسی بر آن شرحی با نام کشف الطرّة عن الغرّة نوشته که در 1301 ق در دمشق منتشر شده است. ابن‌بری (د 582 ق/1187 م) نیز بر آن حاشیه نوشته است (نک‍ : فارس، 19). این کتاب بارها در کشورهای مختلف منتشر شده است که از کهن‌ترین آنها چاپ لایپزیگ (1871 م) به کوشش هاینریش توربکه، نیز قاهره (1273 ق) و آستانه (1299 ق) را می‌توان نام برد. گزیده‌ای از این کتاب را دوساسی با ترجمۀ فرانسوی آن در پاریس (1928 م) منتشر کرده است.. 
2. الرسالة السینیة و الرسالة الشینیة، دو رسالۀ کوتاه است که در رسالۀ نخست تنها از کلماتی استفاده شده که دارای حرف سین‌اند و در رسالۀ دوم همۀ واژه‌ها حرف شین دارند. نثر این دو رساله نمونۀ بارزی از نثر متکلف روزگار او ست. این اثر در قاهره (1326 ق) در پایان مقامات و نیز در اروپا منتشر شده است. 
3. الفرق بین الضاد و الظاء، که نسخه‌ای از آن در برلین وجود دارد (زیدان، 3 / 40؛ فارس، همانجا). 
4. ملحة الاعراب و شرحها، ارجوزه‌ای است در نحو عربی که به درخواست شاگردش هبةالله بن صاعد آن را به نظم درآورده (نک‍ : یاقوت، ادبا، 16/284-285) و سپس خود آن را شرح کرده است. همچنین محمد بن محمد حضرمی شرحی بر آن نوشته که در 1306 ق در قاهره به چاپ رسیده است. ابن‌وردی (د 749 ق/ 1348 م) حدود 70 بیت از آن را تضمین کرده و آن را تحفة الاحباب من ملحة الاعراب نامیده است (نک‍ : 2/47). وی 38 بیت از تحفة الاحباب را در تتمة المختصر آورده است (نک‍ : 2 / 47). وی 38 بیت از تحفة الاحباب را در تتمة المختصر آورده است (نک‍ : 2 / 48- 49). همچنین اصل کتاب به کوشش فائز فارس در اردن 1412 ق / 1991 م) و در 1885 م به فرانسوی ترجمه و منتشر شده است. 
حریری دیوان شعر و دیوان رسائل یا ترسل نیز داشته است (نک‍ : ابن‌خلکان، 4 / 66؛ سبط ابن جوزی، 8 / 109؛ قفطی، 3 / 25؛ سیوطی، 2 / 259) که به گفتۀ بروکلمان یک نسخۀ خطی از برخی قصـاید وی در کتـابخانۀ برلین نگهداری می‌شود (نک‍ : GAL,S، همانجا؛ فارس، 20). افزون‌بر اشعاری که در مقامات آمده، ابیاتی هم از برخی سروده‌های وی به طور پراکنده در منابع ذکر شده است (قفطی، ابن‌خلکان، همانجاها؛ صفدی، 24 / 136؛ یاقوت، ادبا، 16 / 269-271، 273-276؛ ابن‌شاکر، 12 / 138- 139) و برخی از شاعران در قصاید خود به معارضه با اشعار وی پرداخته‌اند (نک‍ : مقری، 2 / 195، 5 / 69-70). همچنین یاقوت حموی برخی از رسائل وی را در معجم الادباء گرد آورده است (نک‍ : 16 / 274-293). 
برخی منابع دو اثر دیگر یکی به نام مسحة الاعراب و سبحة الآداب و دیگری الوشاح المفصل فی خلق الشباب المحصل را در زمرۀ آثار وی آورده‌اند که تاکنون به دست ما نیامده است (نک‍ : ابن‌شاکر، 12/134).  

مآخذ

ابراهیـم، محمـد ابوالفضـل، مقدمه بر شرح مقامـات الحریری (نک‍ : هم‍ ، شریشی)؛ ابراهیمی حریری، فارس، مقامه‌نویسی در ادبیات فارسی و تأثیر مقامات عربی در آن، تهران، 1346 ش؛ ابن‌اثیر، الکامل؛ همو، اللباب، قاهره، 1357 ق؛ ابن‌انباری، عبدالرحمان، نزهة الالباء، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، 1424 ق / 2003 م؛ ابن تغری بردی، النجوم؛ ابن‌خلکان، وفیات؛ ابن شاکر کتبی، محمد، عیون التواریخ، به کوشش فیصل سامر و نبیله عبدالمنعم داوود، بغداد، 1397 ق / 1977 م؛ ابن‌صلاح، عثمان، طبقات الفقهاء الشافعیة، به کوشش محیی‌الدین علی نجیب، بیروت، 1413 ق / 1992 م؛ ابن‌عماد، عبدالحی، شذرات الذهب، قاهره، 1350 ق؛ ابن قاضی شهبه، ابوبکر، طبقات الشافعیة، به کوشش حافظ عبدالعلیم، حیدرآباد دکن، 1398 ق / 1978 م؛ ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، به کوشش احمد ابوملحم و دیگران، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ ابن‌وردی، عمر، تتمة المختصر فی اخبار البشر، به کوشش احمد رفعت بدراوی، بیروت، 1389 ق / 1970 م؛ اسنوی، عبدالرحیم، طبقات الشافعیة، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ بغدادی، عبدالقادر، خزانة الادب، بیروت، دارصادر؛ بهار، محمدتقی، سبک‌شناسی، تهران، 1381 ش؛ حاجی‌خلیفه، کشف؛ حریری، قاسم، درة الغواص، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1975 م؛ همو، شرح ملحة الاعراب، به کوشش فائز فارس، اردن، 1412 ق / 1991 م؛ همو، مقامات، بیروت، 1413 ق / 1992 م؛ داغر، یوسف اسعد، مصادر الدراسة الادبیه، بیروت، 1950 م؛ دلجی، احمد، الفلاکة و المفلوکون، بغداد، 1385 ق / 1965 م؛ ذهبی، سیر؛ رواقی، علی، مقدمه بر ترجمۀ فارسی مقامات حریری، تهران، 1365 ش؛ زیدان، جرجی، تاریخ آداب اللغة العربیة، قاهره، 1913 م؛ سبط ابن جوزی، یوسف، مرآة الزمان، حیدرآبادکن، 1370 ق / 1951 م؛ سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبرى، به کوشش محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، 1383 ق / 1964 م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان بن یحیى معلمی، حیدرآباد دکن، 1384 ق / 1964 م؛ سیوطی، عبدالرحمان، بغیة الوعاة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1384 ق / 1965 م؛ شریشی، احمد، شرح مقامات الحریری، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1389 ق / 1969 م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش محمد عدنان بخیت و مصطفى حیاری، 1413 ق / 1993 م؛ ضیف، شوقی، عصر الدول و الامارات، قاهره، 1980 م؛ همو، الفن و مذاهبه فی النثر العربی، قاهره، 1971 م؛ همو، المقامة، قاهره، 1955 م؛ عبود، مارون، ادب العرب، بیروت، 1960 م؛ عوض، یوسف نور، فن المقامات بین المشرق و المغرب، بیروت، 1979 م؛ فارس، فائز، مقدمه بر شرح ملحة الاعراب (نک‍ : هم‍ ، حریری)؛ قفطی، علی، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1374 ق / 1955 م؛ قلقشندی، احمد، صبح الاعشى، به کوشش محمد حسین شمس‌الدین، بیروت، 1407 ق / 1987 م؛ کردعلی، محمد، کنوز الاجداد، دمشق، 1370 ق / 1950 م؛ مصطفى، احمد امین، فن المقامة بین البدیع و الحریری و السیوطی، قاهره، 1411 ق / 1991 م؛ مقدسی، انیس، تطور الاسالیب النثریة فی الادب العربی، بیروت، 1982 م؛ مقری، احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1388 ق / 1968 م؛ یاقوت، ادبا؛ همو، بلدان؛ یمانی، عبدالباقی، اشارة التعیین، به کوشش عبدالمجید دیاب، ریاض، 1406 ق / 1986 م؛ نیز: 

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.