حبیب عجمی
حَبیبِ عَجَمی (د نیمۀ اول سدۀ 2 ق / 8 م)، یا حبیب فارسی، حبیب بن محمد بن عیسى، مکنى به ابومحمد، از قدمای مشایخ صوفیه و از زاهدان نامدار بصره در اواخر سدۀ 1 و اوایل سدۀ 2 ق. از زادگاه و تاریخ تولد او اطلاعی در دست نیست و در منابع از شاگردان حسن بصری (د 110ق / 728م) (ابونعیم، 6 / 149؛ عطار، 60؛ مزی، 5 / 389)، و استاد داوود طائی (د 162ق / 779م) به شمار آمده است (لعلی، 878؛ ابنبطوطه، 2 / 815).
نام حبیب عجمی در میان مشایخ نخستین و شجرۀ معنوی برخی سلسلههای صوفیه نیز به چشم میخورد و برخی طریقهها منسوب به او به شمار آمدهاند، چنانکه سهروردیه را گاه حبیبیه نیز گفتهاند (حیدرخانی، 24، 25؛ جامی، 435-436؛ لعلی، همانجا؛ جبرتی، 455؛ مدرسی، 261؛ تریمینگام، 262).
از معاصران حبیب عجمی میتوان مالک بن دینار، محمد بن واسع و عبد الواحد بن زید را نام برد (ابن منظور، 6 / 187؛ مزی، 5 / 391). در منابع صوفیه از قول حبیب عجمی حکایتها و اقوالی از حسن بصری، محمد بن سیرین، شهر بن حوشب، فرزدق و همچنین بکر بن عبدالله و ابی تمیمه طریف هُجَیمی نقل شده است (همو، 5 / 389؛ ابونعیم، 6 / 154-155؛ ابن منظور، 6 / 186؛ ذهبی، 6 / 143)، اما برخی از نویسندگان دربارۀ نقل اقوال حسن بصری و ابن سیرین توسط او تردید کردهاند و ناقل را حبیب معلم (ابو محمد حبیب بن ابی قریبۀ بصری، د 130ق) دانستهاند (ابونعیم، 6 / 155؛ ابن جوزی، صفة ... ، 3 / 321).
گفتهاند که حبیب در ابتدا در بصره به رباخواری اشتغال داشت، اما در پی رویدادهایی متنبه شد و در مجلس حسن بصری حضور یافت و به دست او توبه کرد. آنگاه به شکرانۀ این بازگشت به سوی خدا، اموال معاملان را باز پس داد، تا آنجا که هیچ چیز برای او نماند و تا پایان عمر به انفاق و انعام نیازمندان مشغول گشت (عطار، 59-61؛ هجویری، 107؛ ذهبی، 6 / 144؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة ... ، 12 / 47، التاریخ الکبیر، 4 / 29-30؛ ابونعیم، 6 / 149-150).
حبیب عجمی را مستجابالدعوه دانستهاند (همو، 6 / 149؛ ابن حبان، 240-241؛ عطار، 61؛ ذهبی، همانجا) و کرامات بسیار نیز به او نسبت دادهاند (ابونعیم، 6 / 150-154؛ عطار، 61-65؛ سراج، 322؛ هجویری، 107- 108؛ نبهانی، 2 / 18- 19؛ طبرسی، 2 / 149-150). هرچند که برخی از محققان نسبت دادن چنین اموری را به او درست نمیشمارند (امینی، 11 / 162)، اما در منابع آمده است که برخی از کراماتی که به حبیب نسبت دادهاند، حتى استاد او حسن بصری را متحیر میکرد و به تأیید بزرگی مرتبۀ او وامیداشت (عطار، 64؛ هجویری، 108؛ دیلمی، 118- 119). همچنین از شرح گریهها و خوف او از مرگ میتوان دریافت که وی احتمالاً از صوفیان متقدم اهل بکا بوده است (ابونعیم، 6 / 154؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة، 12 / 59). آوردهاند که در هنگام مرگ نیز بیوقفه میگریست و جملاتی دربارۀ ندامت از گناهکاری خویش و هولناکی مسیر آخرت به زبان میآورد (مناوی، 1 / 264؛ ابنعساکر، همان، 12 / 60؛ ابنجوزی، المنتظم، 7 / 197- 198).
در کلام حبیب به مسئلۀ آمیختگی طاعات با وسوسههای شیطانی اشاره شده است، چنانکه گفت: «اگر خداوند از من ذکری طلب کند که در60 سال عمرم شیطان بر آن دست نیافته باشد، من ندانم چه گویم جز آنکه به تهیدستی خود اعتراف کنم» و اینکه «شیطان با زاهدان بازی میکند، چنانکه کودکان با گردو» (ابونعیم، 6 / 152-153؛ ابنعساکر، همانجا). وی رضای خدا را در دلِ خالی از غبار نفاق میدانست (هجویری، همانجا).
کسانی چون حماد بن سلمه، جعفر بن سلیمان ضَبُعی، ابو عوانه وضاح، داوود طائی، معتمر بن سلیمان، صالح مرّی و یزید بن یزید خثعمی از وی حکایاتی نقل کردهاند (ذهبی، همانجا؛ ابن عساکر، همان، 12 / 45). مزی در تهذیب الکمال نام چند تن دیگر را نیز افزوده است (5 / 389-390).
دربارۀ سال درگذشت حبیب عجمی میان نویسندگان اختلاف نظر وجود دارد، چنانکه وفات وی را در سالهای 119، 120، 125، نیز حدود 140ق ذکر کردهاند (ابن ملقن، 182؛ سامی، 3 / 1927؛ نبهانی، 2 / 20؛ صفدی، 11 / 299). مدفن او در بصره و در کنار مزار مالک بن دینار و انس بن مالک است (نبهانی، همانجا؛ ابن بطوطه، 1 / 209).
مآخذ
ابن بطوطه، رحلة، به کوشش علی منتصر کتانی، بیروت، 1405ق؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412ق؛ همو، صفة الصفوة، به کوشش محمود فاخوری، بیروت، 1406ق؛ ابن حبان، محمد، مشاهیر علماء الامصار، به کوشش مرزوق علی ابراهیم، بیروت، 1408ق؛ ابن عساکر، علی، التاریخ الکبیر، به کوشش عبدالقادر افندی بدران، دمشق، 1332ق؛ همو، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، 1415ق؛ ابن ملقن، عمر، طبقات الاولیاء، به کوشش نورالدین شریبه، بیروت، 1406ق؛ ابن منظور، محمد، مختصر تاریخ دمشق لابن عساکر، به کوشش محمد مطیع حافظ و نزار بساطه، بیروت، 1404ق؛ ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، بیروت، 1407ق؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، قم، 1416ق؛ جامی، عبدالرحمان، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، 1370ش؛ جبرتی، عبدالرحمان، عجائب الآثار، بیروت، 1237ق؛ حیدرخانی، حسین مشتاقعلی، مقدمه بر فوائح الجمال و فواتح الجلالِ نجمالدین کبرى، تهران، 1368ش؛ دیلمی، ابوالحسن، سیرت الشیخ الکبیر ابوعبدالله ابن الخفیف الشیرازی، ترجمۀ یحیی بن جنید شیرازی، به کوشش ا. شیمل، تهران، 1363ش؛ ذهبی، سیر؛ سامی، شمسالدین، قاموس الاعلام، استانبول، 1308ق؛ سراج طوسی، عبدالله، اللمع فی التصوف، به کوشش ر. ا. نیکلسن، لیدن، 1914م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش شکری فیصل، ویسبادن، 1401ق؛ طبرسی، احمد، الاحتجاج، به کوشش ابراهیم بهادری و محمد هادی به، تهران، 1413ق؛ عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، 1366ش؛ لعلی بدخشی، لعل بیگ، ثمرات القدس، به کوشش کمال حاج سید جوادی، تهران، 1376ش؛ مدرسی چهاردهی، مرتضى، سیری در تصوف، تهران، 1361ش؛ مزی، یوسف، تهذیب الکمال، به کوشش بشار عواد معروف، بیروت، 1405ق؛ مناوی، محمد عبدالرئوف، الکواکب الدریة، به کوشش محمد ادیب جادر، بیروت، 1999م؛ نبهانی، یوسف، جامع کرامات الاولیاء، به کوشش ابراهیم عطوه عوض، قاهره، 1394ق / 1974م؛ هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش و. ژوکوفسکی، تهران، 1358ش؛ نیز: