زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

حاتمی

حاتِمی، ابوعلی محمد بن حسن بن مظفر، ادیب، شاعر، لغوی و ناقد نامور سدۀ 4ق / 10م. ثعالبی او را محمد بن حسین معرفی کرده، و ابوعلی را کنیۀ پدرش دانسته است (3 / 103). شهرتش به حاتمی از آن روی بود که یکی از نیاکانش حاتم نام داشت (ابن‌خلکان، 4 / 367). به گفتۀ ثعالبی (همانجا)، پدر حاتمی نیز کاتب و شاعری توانا بوده، و رسالۀ معروف الادهم را نوشته است؛ هرچند که صفدی (2 / 343) و شماری از نویسندگان معاصر، این کتاب را به خود حاتمی نسبت داده‌اند (سلام، 1 / 212).
مورخان به جزئیات زندگی ابوعلی حاتمی نپرداخته‌اند، اما با تکیه بر برخی دانسته‌ها، می‌توان بخشهایی از زندگی او را روشن نمود. وی در بغداد زاده شد (ابن‌خلکان، همانجا) و از کودکی به فراگیری شعر و ادب روی آورد و بسیار زود به محافل عالی ادبی راه یافت؛ زیرا خود در رسالۀ هلباجة می‌گوید که در 19 ‌سالگی در خدمت سیف‌الدولۀ حمدانی (د 356ق / 967م) بوده است و به‌رغم جوانی، هم‌طراز کسانی چون ابوطیب متنبی (د 354ق)، ابوسعید سیرافی (د 368ق / 979م)، ابوعبدالله بن خالویه (د 370ق)، ابوعلی فارسی (د 377ق / 987م) و علی بن عیسى رمانی (د 384ق / 994م)به‌شمار می‌رفته است (یاقوت، 17 / 156-157). اگر ادعای حاتمی دربارۀ همتایی با چنین بزرگانی را گزافه‌گویی و خودستایی بدانیم، باز باید بپذیریم که نشانه‌های نبوغ ادبی از همان جوانی در او آشکار بوده است.
حاتمی بی‌تردید در دوران حکومت سیف‌الدوله در حلب (333-356ق / 945-967م) به محضر او راه یافته است؛ زمانی که متنبی، ابوعلی فارسی و ابن‌خالویه در حاشیۀ دربار آل‌حمدان می‌زیستند. حال اگر به‌گفتۀ ابن‌خلکان (1 / 122)، متنبی از 337 تا 346ق نزد سیف‌الدوله بوده، و ابوعلی فارسی نیز سال 341ق به دربار وی راه یافته باشد (همو، 2 / 80)، در این صورت باید حضور حاتمی را در حلب حدود سال 340ق بدانیم و این بدان معناست که وی در حدود سال320ق / 932م زاده شده است. اینکه حاتمی در چه سالی از حلب به بغداد بازگشته است، دقیقاً روشن نیست؛ اما این بازگشت، احتمالاًپس از حملۀ نیکفُروس فوکاس به حلب (ذیقعدۀ 351 / دسامبر 962) نبوده است. به‌هرحال، حاتمی در شعبان 352 یا اندکی پس‌ازآن در بغداد، با متنبی مناظره‌ای داشت (سلام، 1 / 16-17؛ EI2,S,361) که یاقوت متن آن را نقل کرده است (17 / 159- 179). گفتنی است که متنبی در پی گریختن از دربار کافور اخشیدی (ذیحجۀ 350)، به خاورزمین کوچید و پس از مدت کوتاهی اقامت در کوفه، به بغداد رفت (شعبان 352) و در این شهر مستقر شد (قفطی، انباه ... ، 3 / 103؛ ابن‌خلکان، 1 / 122-123؛ نجم، «ط»).
ابوعلی حاتمی در بغداد برای امرای بزرگ کتابت می‌کرد (قفطی، همانجا؛ سمعانی، 4 / 3)؛ هرچند که از جزئیات این حرفۀ او نیز چیزی نمی‌دانیم (EI2, S، همانجا). البته، تردیدی نیست که ستارۀ بخت حاتمی هنگامی برآمد که در بغداد به ابومحمد حسن ابن محمد مهلبی (د352ق / 963م) پیوست. مهلبی در آغاز، کاتب معزالدولۀ بویهی بود و سپس بی‌آنکه ملقب به‌عنوان وزیر گردد، وزارت خلیفه المطیع للٰه را برعهده گرفت (فروخ، 2 / 570). برخی برآن‌اند که حاتمی سفری نیز به مصر داشته، اما هیچ نشانه‌ای که این موضوع را تأیید کند، در دست نیست (نک‍ : EI2,S، همانجا). حاتمی سرانجام در 27 ربیع‌الآخر 388ق / 28 آوریل 998م درگذشت (خطیب، 2 / 214؛ سمعانی، همانجا).
حاتمی را خودخواه و تندزبان وصف کرده‌اند، به‌گونه‌ای که ادبای هم‌روزگارش با او دشمنی می‌کردند و وی را هجو می‌گفتند (یاقوت، 17 / 154). این بی‌پروایی و تندزبانی، در آثار برجای ماندۀ او، به‌خصوص در مناظره‌اش با متنبی آشکارا دیده می‌شود. از استادان حاتمی، مطالبی مجمل و پراکنده در منابع آمده است. تردیدی نیست که او از شاگردان ابوعمرو زاهد لغوی، معروف به «غلام ثعلب» (د345ق) بوده است (خطیب، سمعانی، همانجاها) و آن‌گونه که از سخن خفاجی (ص234) برمی‌آید، از ابوالفرج اصفهانی (د356ق) هم روایت داشته است. یاقوت (همانجا) گفته است که حاتمی نزد ابن‌درید نیز دانش آموخته است، اما ازآنجاکه ابن‌درید در 321ق درگذشته، این سخن نمی‌تواند درست باشد؛ مگر آنکه 19 ساله بودن حاتمی در زمان حضورش در دربار سیف‌الدوله را بسی دور از واقعیت بدانیم. از شاگردان وی تنها به قاضی ابوالقاسم علی بن محسن تنوخی (د 447ق) اشاره شده که از او روایت کرده است (خطیب، سمعانی، همانجاها).
به‌گفتۀ ثعالبی، حاتمی در انواع شعر مهارت داشت و از بسیاری از شاعران روزگارش برتر بود (3 / 103). البته اندک شعری که از او باقی مانده، بیشتر در مدح خلفا، امرا و بزرگان است (برای شعرهای حاتمی، نک‍ : همو،3 / 103-106؛ تنوخی، 3 / 14، 26) که خشک و پرتکلف است و از زیباییهای شاعرانه تهی است و برتری و امتیاز خاصی ندارد.
شهرت حاتمی بیشتر در حوزۀ نقد است و رساله‌ها و مناظره‌هایش در این زمینه، اهمیت بسیاری دارد. او ناقدی خوش‌ذوق است که البته به بدیع گرایش دارد و صورت عبارت و شکل ‌آوایی و ظاهری واژگان برای او مهم‌تر است (سلام، 1 / 12، 2 / 37- 38)؛ ازاین‌رو، علی‌خان مدنی، حاتمی را از محققان قلمرو بدیع می‌داند (1 / 126) و او را در کنار قدامه و رمانی، از پیشوایان این دانش معرفی می‌کند (6 / 50).
حصری جریان مناظرۀ مفصل او با یکی از ادبای بصره را نقل کرده است (2 / 601- 609) که حاتمی در آن، با مقایسۀ ابوتمام و بحتری، برتری ابوتمام را تأیید می‌کند. وی در مناظره‌اش با متنبی نیز ابوتمام را بر او برتری داده؛ اما روشن است که این ترجیح، بیشتر برای نشان‌دادن دشمنی‌اش با متنبی بوده است. در این مناظره‌ها، شیوۀ جدلی حاتمی و بهره‌گیری از اصطلاحات کلی و مبهمِ نقدی که در آن زمان رایج بوده است، جلب توجه می‌کند. این مناظره‌ها چیز جدیدی را در معیارهای نقدی حاتمی نشان نمی‌دهد و تنها گویای احاطۀ او بر شعر عربی است.
تا پیداشدن همۀ آثار نقدی حاتمی نمی‌توان مبانی وی را در نقد به‌روشنی ترسیم نمود؛ زیرا از آثار موجود، چنین بر‌می‌آید که برخلاف ابن‌طباطبا، قدامه و حتى آمدی، دارای سبک و شیوۀ نقدی منحصربه‌فردی نیست (عباس، 249). تمایز وی بیشتر در قضیۀ سرقات است که آن را گسترش چشمگیری داده، و انواع فراوانی برای آن تعریف کرده است (همو، 250).
البته گفتنی است نکتۀ دیگری که در آراء حاتمی جلب‌نظر می‌کند، اشارۀ او به لزوم وحدت انداموار قصیده است که در نقد امروزی اصل مهمی به‌شمار می‌رود. بر پایۀ این اشاره که گویا نخستین‌بار در میان ناقدان ادب عربی پدیدار گشته است، همۀ اجزاء و ابیات قصیده باید در موضوع و لفظ هماهنگ باشند (سلام، 2 / 153-154).

آثار چاپی

1. حلیة المحاضرة فی صناعة الشعر. حاتمی در این کتاب از مصطلحات بلاغی گوناگونی چون استعاره، تشبیه، مجانسه، مقابله، و تتمیم سخن گفته، و چنین پیدا ست که در این زمینه اساساً از قدامة بن جعفر (د 337ق) اثر پذیرفته است. وی در این کتاب نیز مانند دیگر آثارش به تداول معانی میان شاعران و انواع مراتب سرقات شعری پرداخته، و در این زمینه تعریفهای جدیدی آورده است (عباس، 247- 248). کتاب حلیة المحاضرة که با توجه به برخی نشانه‌ها احتمالاً میان سالهای 341 تا 352ق نوشته شده، با تحقیق هلال ناجی در بیروت (1978م) و نیز جعفر کتانی در بغداد (1979م) منتشر گشته است.
2. الرسالة الموضحة فی ذکر سرقات ابی الطیب المتنبی و ساقط شعره. این رسالۀ کوتاه که ظاهراً در 352ق نوشته شده (کتانی، 1 / 14)، به نامهای جبهة الادب و الحاتمیة نیز شهرت دارد (ابن‌خلکان، 4 / 362، 367؛ قفطی، انباه، 3 / 103، المحمدون ... ، 1 / 288) و نخستین رساله در نقد شعر متنبی است. این رساله پس از مناظرۀ حاتمی با متنبی و برای جلب توجه مهلبی نگاشته شد؛ مناظره‌ای که در یک جلسه برگزار گردید و حاتمی گزارش آن را در 3 شب پیاپی در رساله‌ای با عنوان جبهة الادب تنظیم نمود. البته، حاتمی چنین وانمود می‌کند که وی دیدارها و گفت‌و‌گوهای دیگری نیز با متنبی داشته است که حاصل آن را در رساله‌ای بزرگ به نام الموضحة به وزیر ابوالفرج محمد بن عباس شیرازی (د370ق) تقدیم نموده است.
با توجه به آنچه حاتمی دربارۀ بازگشت متنبی از نزد عضدوالدوله گفته‌ است، می‌توان دریافت که شکل کامل الموضحة پس از درگذشت متنبی نوشته شده، و به‌رغم کوشش حاتمی برای واقعی نشان‌دادن رویدادهای آن، ساختگی بودنش کاملاً هویدا ست (عباس، 256-257). این رساله که بیانگر بخشی از آراء نقدی حاتمی است، ابیات مشکل‌دار متنبی را فرا روی دیگر نقادان نهاده است و کسانی که پس از حاتمی در نقد شعر متنبی چیزی نوشته‌اند، از آن بهرۀ بسیار برده‌اند (همو، 262؛ نجم، «و» ـ «ز»). جالب توجه اینکه حاتمی خود در این رساله (ص 196) وعده داده است که در نوشتاری دیگر، زیباییها و نکوییهای شعر متنبی را بستاید و در آن راه انصاف را بپیماید. این رساله با تحقیق یوسف نجم در بیروت منتشر شده (1385ق / 1965م)، و محقق در مقدمۀ خود، دربارۀ دو گزارش متفاوت از متن این رساله در منابع کهن، به تفصیل توضیح داده است («ز» ـ «ط»).
3. الرسالة الحاتمیة فیما وافق المتنبی فی شعره کلام ارسطو فی الحکمة. این قدیمی‌ترین اثر حاتمی است که مستقلاً چاپ شده است (کتانی، 1 / 15). حاتمی در این رساله با مقایسۀ مضمون بیش از 100 بیت از شعرهای متنبی با سخنان منقول از ارسطو، میان شعر و فلسفه پیوند برقرار کرده است. البته در درستی انتساب شماری از این سخنان به ارسطو تردید وجود دارد و در برخی از موارد نیز هیچ ربطی میان شعر و سخن یادشده، دیده نمی‌شود. گفتنی است که برخی با این استدلال که آشنایی حاتمی با فلسفه و فیلسوفان چندان قطعی نیست و از این گذشته، ابوحیان تصریح کرده که حاتمی بیشتر به لفظ گرایش داشته است و چنین گرایشی انسان را از مباحث عقلی باز می‌دارد، ازاین‌رو، در نسبت این رساله به حاتمی تردید کرده‌اند. اما باید گفت که نوشتن چنین رساله‌ای که از آراء دقیق فلسفی تهی است، نیاز چندانی به آشنایی با فلسفه ندارد. این هم گفته شده است که حاتمی در آغاز این رساله با بیانی محترمانه و منصفانه از متنبی یاد می‌کند و این سبب می‌شود که در درستی انتساب آن به حاتمی شک کنیم. پاسخ این استدلال نیز آن است که شاید او در زمانی به انگیزه‌های گوناگون به متنبی حمله کرده، و بعدها که آرام‌تر شده، این رساله را نوشته است. البته بعید نیست که نگارش این رساله هم از روی طعن باشد، زیرا فضل متنبی به حکمت او ست و حاتمی در این رساله ثابت می‌کند که آن را نیز از ارسطو گرفته است (عباس، 235-237).
بهترین چاپ الرسالة الحاتمیة به‌کوشش فؤاد افرام بستانی است (1931م) که البته پیش‌ازاین به شکل ناقص یک‌بار توسط آنطوان بولاد در راشد سوریا (1868م) و بار دیگر در مجموعۀ التحفة البهیة و الطرفة الشهیة در استانبول (1302ق / 1885م) به چاپ رسیده بود. ریشر نیز نسخه‌ای از آن را به زبان آلمانی ترجمه کرده است (ص 439- 473).

آثار یافت نشده

1. البراعة؛ 2. الحالی و العاطل، در شعر که از اشارۀ حاتمی در حلیة المحاضرة می‌توان دریافت که در آن به انواع صنایع بدیعی پرداخته، و پس از کتاب یاد شده نوشته است (عباس، 254)؛ 3. سر الصناعة؛ 4. رسالة فی الشراب؛ 5. الرسالة الناجیة؛ 6. عیون الکاتب؛ 7. کتاب فی اللغة، که آن نیز نیمه‌تمام بوده است (یاقوت، 17 / 156)؛ 8. المجاز؛ 9. المخاطبة فی اقذاع المتنبی، که گزارش نخستین جلسۀ مناظرۀ حاتمی با متنبی در ربض حمید بغداد است (کتانی، 1 / 15)؛ 10. مختصر العربیة؛ 11. المغسّل، که همان الرسالة الباهرة فی خصال ابی الحسن البتّی است؛ 12. المعیار و الموازنة، که کتابی نیمه‌تمام بوده است؛ 13. منتزع الاخبار و مطبوع الاشعار؛ 14. الهلباجة یا تقریع الهلباجة، که آن را برای وزیر آل‌بویه، ابوعبدالله بن سعدان (وزارت: 373-374ق) نوشته، و دربارۀ مردی است که نزد وزیر از حاتمی بدی گفته، و حاتمی بدون تصریح به‌نام اصلی‌اش، او را «هلباجه» نامیده است. یاقوت این رساله را دیده، و مطالبی از آن نقل کرده است (17 / 156 بب‍ ؛ EI2,S, 361).

مآخذ

ابن‌خلکان، وفیات؛ تنوخی، محسن، نشوار المحاضرة، به کوشش عبود شالجی، قاهره، 1392ق / 1972م؛ ثعالبی، عبدالملک، یتیمة الدهر، بیروت، 1973م؛ حاتمی، محمد، الرسالة الموضحة، به کوشش محمد یوسف نجم، بیروت، 1385ق / 1965م؛ حصری، ابراهیم، زهر الآداب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، 1372ق / 1953م؛ خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، 1931م؛ خفاجی، احمد، سر الفصاحة، به کوشش عبدالمتعال صعیدی، مکتبة محمدعلی صبیح و اولاده، 1372ق / 1953م؛ سلام، محمد زغلول، تاریخ النقد العربی الی القرن الرابع الهجری، قاهره، 1964م؛ سمعانی، عبدالکریم، الانساب، به کوشش عبدالرحمان بن یحیى معلمی یمانی، حیدرآباد دکن، 1384ق / 1964م؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به کوشش محمد ابراهیم و دیگران، بیروت، 1394ق / 1974م؛ عباس، احسان، تاریخ النقد الادبی عند العرب، عمان، 1993م؛ علی‌خان مدنی، انوارالربیع، به کوشش شاکرهادی شکر، کربلا، 1388ق / 1968م؛ فروخ، عمر، تاریخ الادب العربی الاعصر العباسیة، بیروت، 1985م؛ قفطی، علی، انباه الرواة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1374ق / 1955م؛ همو، المحمدون، به کوشش محمد عبدالستار خـان ایم، حیدرآبـاد دکـن، 1385ق / 1966م؛ کتـانی، جعفر، مقدمـه بـر حلیـة المحـاضرۀ محمد حاتمی، بغداد، 1979م؛ نجم، محمدیوسف، مقدمه‌ بر الرسالة الموضحة (نک‍ : هم‍ ،حاتمی)؛ یاقوت، ادبا؛ نیز:

Rescher, O., «Die Risālet el-Ḥātimijje», Islamica, ed. E. Bräunlich, Leipzig, 1926, vol. II; EI2, S.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.