زمان تقریبی مطالعه: 18 دقیقه

جویم

جویُم، نام بخش و شهری در شمال شرقی شهرستان لارستان در استان فارس. شهرجویم با 396‘6 تن جمعیت در 1385ش («درگاه ... »، بش‍ ‎) در °53 و ´59 طول شرقی °28 و ´15 عرض شمالی و در ارتفاع 840 متری از سطح دریا واقع است (پاپلی، 168).
کوههای مورتلخی در شمال غربی مرکز دهستان جویم، پرسوخته (427‘1 متر) و حسن‎آباد (447‘1 متر) در جنوب آن قرار گرفته است ( فرهنگ جغرافیایی کوهها ... ، 3 / 243، 258، 309). آب و هوای جویم گرم و خشک و دارای تابستانهای طولانی و زمستانهای کوتاه است. متوسط بارندگی سالانۀ آن 200میلی‎متر، و بیشترین دمای آن در تابستان °50 و کمترین آن در زمستان °8 بالای صفر است ( فرهنگ جغرافیایی آبادیها ... ، 34).

رشته‎کوههای شمالی جویم دارای پوشش گیاهی مناسبی است و درختان بومی آن شامل بادام کوهی، بنه، انجیر کوهی، کُنار و گیاهان پرسیاوش، آویشن، درمنه و خاکشیر است که کاربرد دارویی دارد (همانجا). در دشتهای جویم نوعی باز شکاری کمیاب زندگی می‎کند که برای شکارچیان سنتی ارزش بسیاری دارد و آن را به کشورهای حاشیۀ خلیج فارس قاچاق می‎کنند (وثوقی) چشمه‎های آب جاری و شیرین جویم موجب رونق کشاورزی در آن شده است ( فرهنگ جغرافیایی آبادیها، همانجا). چشمۀ پرآب ثلاث به 3 ناحیۀ بنارویه، دامچه و ده‎فیش سرازیر می‎شود و چشمه‌های‎ امین‎آباد و پشتویه از دیگر آبهای جاری منطقه محسوب می‎شوند. عمده‎ترین فراورده‎های کشاورزی جویم اینها ست: گندم، جو، پنبه، مرکبات، کنجد، خرما و تنباکو (همانجا؛ رزم‎آرا، 80).

موقعیت مناسب چراگاهی منطقه باعث مهاجرت دامداران کوچ‎نشین به جویم شده است. عشایر منطقه به دو گروه عمدۀ عرب و قشقایی تقسیم می‎شوند که تیره‎های مختلف ناصری و عرب از اتحادیۀ خمسه، و تیره‎های ایگدر و طیبی از اتحادیۀ قشقایی در آن رفت و آمد می‎کنند (همو، 116، 119). اقتصاد منطقه بر پایۀ کشاورزی و دامداری استوار است و از لحاظ تولید فراورده‎های کشاورزی در میان بخشهای مختلف شهرستان لارستان مقام نخست را دارا ست ( فرهنگ جغرافیایی آبادیها، همانجا).
ترکیب مذهبی جویم را مسلمانان اهل سنت و شیعه تشکیل‎می‎دهند. شیعیان در ناحیۀ شرقی، و اهل سنت در نواحی غربی آن اقامت دارند. شیعیان منطقه، اثنا‎عشری، و سنیان، شافعی مذهب هستند (وثوقی). منطقۀ جویم به سبب دارابودن شرایط مناسب کشاورزی و همچنین همجواری با یکی از کهن‌ترین مراکز زیارتی زردشتیان ایران، در طول تاریخ از اهمیت بسیاری برخوردار بوده است.

سابقۀ تاریخی

بنیاد اولیۀ شهر جویم به سدۀ 3ق / 9م برمی‎گردد و نخستین بار نیز از آن در متون جغرافیایی سده‌های 3-4ق یاد شده است (اصطخری، 133؛ ابن‎حوقل، 2 / 268). پیش از آن در منابع این ناحیه با نام کاریان ذکر شده است (بلاذری، 548؛ حدود ... ، 135؛ مسعودی، 2 / 244). ناحیۀ کاریان منطقۀ همجوار شهر جویم است و یکی از 3 آتشکدۀ بزرگ عصر اشکانی و ساسانی به نام آذرفرنبغ در آن واقع شده است ( کارنامه ... ، 47). این آتش مقدس متعلق به گروه پیشوایان، دانایان و دبیران بوده، و طبق شواهد تاریخی تا سدۀ 3ق برقرار بوده است (مسعودی، همانجا).
نیروهای اسلامی در 29ق / 650 م به فرماندهی هَرَم بن حیان و عبدالله بن عامر کُرَیز برای فتح کاریان وارد منطقه شدند (بلاذری، همانجا؛ بازورث، 46). سپاهیان اسلام برای فتح کاریان و خاموش کردن آتشگاه معروف آن بسیار کوشیدند که سرانجامِ گشوده شدن این نواحی، به مهاجرت گستردۀ اقوام عرب از قبیلۀ جلندی و طایفۀ ازد و تیرۀ صفار به این منطقه منجر گردید (ابن‎حوقل، 2 / 265-266). گروه اعراب ساکن منطقه که تا مدتها به صورت چادرنشین در این نواحی زندگی می‎کردند، به ریاست فردی به نام احمد بن حسن ازدی در این ناحیه حضور یافته‎اند. استقرار این طوایف موجب شد که این منطقه با نام زَم احمد بن‎‌ حسن ازدی مشهور گردد (اصطخری، 117). احمدبن حسن ازدی مقر حکومت خود را در قلعۀ کاریان و در جوار آتشکدۀ آذرفرنبغ قرار داده بود (همانجا).
در نیمۀ دوم سدۀ 3ق سپاهیان عمرولیث صفاری برای فتح مقرّ احمد بن حسن به کاریان لشکرکشی کرد، اما موفق به این کار نشد و منصرف گردید (یاقوت، 4 / 225). مداخله‌های امیر صفاری و نمایندۀ خلیفه در منطقه احتمالاً موجب تشویق و تحریض زردشتیان این ناحیه گردید و آنان با حمایت دیگر حکام سیاسی بر ضد رئیس قبیلۀ ازد دست به لشکرکشی زدند. درگیری میان زردشتیان و احمد بن حسن ازدی در 300 ق / 912م منجر به کشته ‎شدن او گردید و جسد وی در شرق کاریان و در ناحیه‎ای که در سدۀ 4ق به جویم ابی ‎احمد مشهور شد، مدفون گردید. از آنجایی که این شخص به فضل، دانش و معرفت در میان مردم آن عصر شهرت داشت، مقبرۀ او محل زیارت عام و خاص گردید و به تدریج موجب اسکان و استقرار عشایر کوچ‎نشین عرب شد (وثوقی، 20).
از اوایل سدۀ 4ق / 10م مهاجرت و اسکان جمعیتهای مختلف در مجاورت مقبرۀ احمد بن حسن آغاز گردید و هسته‎های اولیۀ شهری جدید در همین دوره شکل گرفت. این شهر به نام جویم یا گویم با تلفظ فتح «واو» به معنای جایگاه و مقر نامیده شد و برای اینکه از جویَم واقع در شمال شهر شیراز متمایز گردد، آن را جویم ابی‎ احمد نامیده‎اند (وثوقی).
در فارس‎نامۀ ابن ‎‎بلخی چنین آمده است: «جویم ابی‎ احمد از جملۀ ایراهستان است، اما با این کوره رود و حومه است و از آن نواحی گرمسیر ست و آب کاریز چاه باشد و از آنجا خرما و کرباس و غله خیزد و قلعه‎ای است آنجا، قلعۀ سمیران گویند و جامع و منبر هست» (ص 132). وجود آب جاری و زمینهای کشاورزی مناسب و زیارتگاه احمد بن حسن ازدی موجب رونق و آبادی این شهر از سدۀ 4ق به بعد گردید. این نام در شکل اولیه‎اش با فتح «واو» تلفظ می‎شده است و یاقوت حموی دربارۀ تلفظ نام این شهر چنین می‎نویسد: «جویم به ضم و سپس فتح و یاء ساکنه و میم، شهری در فارس باشد که به آن جویم ابی‎ احمد گویند. گسترۀ روستاهایش 10 فرسنگ است. کوهها آن را فرا گرفته و تمام آن دیار نخل و باغستان است. از کاریز و نهر کوچکی که در سمت بازار است، آب می‎نوشند. ابو احمد حجر ابن احمد جویمی از دانشمندان و فضلای این شهر است که محمد بن حسن ابن درید (د 342ق)، او را مدح کرده است» (2 / 164).
نخستین بار در کتاب المسالک‎ و الممالک ابن‎ خردادبه (ص 50)، در سدۀ 3ق دربارۀ «جویم» اطلاعاتی ثبت شده است. در سدۀ 4ق این شهر توسعۀ بیشتری یافته بود و از آن به عنوان یکی از شهرهای بزرگ فارس یاد شده است. مقدسی در همان سده دربارۀ آن نوشته است: «جویم ابی‎ احمد از شهرهای مهم به شمار می‎آید. گسترۀ روستاهایش 10 فرسنگ است. کوهها آن را فراگرفته، همه نخلستان و باغ است. میان مسجد جامع و بازار کوچه‎ای دراز هست و آن بر تپه‎ای زیبا ست که با 5 پله بالا روند و در میانش حوضی است که از باران پر شود و هر روز به اندازۀ نیاز از آن برگیرند» (ص 428).
در سدۀ 4ق جویم ابی ‎احمد در مسیر تجارتی شهر دارابگرد به سمت بندر مهم سیراف قرارگرفت (همو، 454-455). راههای دیگری این شهر را به جهرم و شیراز متصل می‎ساخته است (ابن‎حوقل، 2 / 262-263).
موقعیت گذرگاهی این منطقه از سدۀ 4ق به بعد موجب رونق، آبادی و توسعۀ شهری آن و باعث جلب مهاجران گردید. نام نخستین علما و اندیشمندان جویم (سده‌های 4 و 5 ق) در متون و تذکره‎ها آمده است که از مشهورترین آنان ابوسعد محمد بن عبدالجبار مقری جویمی، ابوعبدالله محمد بن ابراهیم جویمی و ابوبکر عبدالعزیز بن عمر بن علی جویمی را می‌توان نام برد (خنجی، 162). برخی از شاگردان شیخ ابواسحاق کازرونی ــ سرسلسلۀ فرقۀ مرشدیه ــ اهل جویم بوده‎، و به نامهای شیخ ابوالغنائم جویمی، شیخ ابوالقاسم جویمی و شیخ ابو محمد جویمی معرفی شده‎اند (محمود بن عثمان، 398).
در دورۀ حکومت عضدالدولۀ دیلمی منطقۀ جویم و نواحی اطراف آن که با نام عمومی ایراهستان شناخته می‎شد، تحت انقیاد دیالمه درآمدند و بسیاری از سپاهیان آن در خدمت عضدالدولۀ دیلمی بوده، و در حمله به عمان شرکت جسته‎اند (ابن‎بلخی، 132، 140-141). متون جغرافیایی سدۀ 5 ق حیات اقتصادی آن را مرتبط با مسیر بازرگانی به طرف دارابگرد دانسته، و آن را جزو کورۀ دارابگرد ذکر کرده‎اند (ادریسی، 1 / 404).
در اوایل سـدۀ 6 ق / 12م سپـاهیـان اتـابـک چـاولـی ــ امیر سلجوقی فارس ــ به منطقۀ جویم تاختند و آنجا را به تصرف خود درآوردند (ابن ‎بلخی، 140-141). در سدۀ 7ق / 13م جویم و نواحی اطراف آن در قلمرو اصلی امیر ابودلف جاتی از رؤسای مشهور در نواحی جنوب ذکر شده است (وصاف، 174). در همان سده این ناحیه شاهد حضور کوچ‎نشینانی از عرب و ترکمان بوده است. شغل اصلی آنان پرورش دام بوده که به عنوان یکی از اقلام مهم صادراتی نواحی پس‌کرانه‎ای خلیج فارس محسوب می‎شده است. در این دوره منطقۀ جویم به عنوان یکی از نواحی ایراهستان بالا ذکر شده است ( تاریخ شاهی، 205-207).
در 699 ق گرمسیرات فارس مورد تهاجم جغتای خان مغول قرارگرفت. 3 ‎هزار مرد از بافت کرمان به سوی جویم و گرمسیر حرکت کرد (وصاف، 368). این گروه بزرگ از بلوک افزر واقع در شمال بخش جویم به این ناحیه سرازیر شدند و درگیری با امیر لارستان آغاز شد؛ نتیجۀ این جنگ کشته شدن امیر قطب‎الدین مؤید دوم لاری بود (غفاری، 189). طوایف ترک و مغول پس از این حملات در مناطق مختلف لارستان و از جمله در جویم ساکن شدند (فسایی، 1 / 285). یکی از علمای مشهور فارس در سدۀ 8 ق به نام شیخ حیدرجویمی که از او با عنوان یکی از ارباب صدق و اصحاب احوال یاد شده، در این ایام و احتمالاً به سبب اوضاع و احوال نامساعد بر اثر حملۀ مغولان به شیراز مهاجرت کرده است (خنجی، 166). یکی دیگر از علمای جویم در این دوره به نام شیخ یوسف جویمی به شیراز درآمده، و حلقۀ درس در آنجا تشکیل داده است (فسایی، 2 / 1269). در این دوران مرغزارهای جویم ابی‎ احمد از چنان شهرتی برخوردار شده بود که رؤسای طوایف کوچ‎نشین درصدد مالکیت آنها برآمدند (حمدالله، 135). شواهد تاریخی نشان می‎دهد که منطقۀ جویم طی سده‌های 8 و 9ق شاهد مهاجرت و استقرار طوایف مختلفی بوده است که به سبب موقعیت مناسب چراگاهی به این ناحیه مهاجرت کرده‎اند (وثوقی).
در سده‎های 7-9 ق منطقۀ جویم در قلمرو حکومتی امرای مستقل لارستان قرار داشته است. شاه ابراهیم لاری در دره‎ای واقع در شمال شهر جویم باغستانی بزرگ برای خود احداث کرده بود که آن را سعادت‎آباد می‎نامیدند (منجم، 150). آب روان و شیرینی از چشمه‎های سعادت‎آباد جاری بود و محصول برنج، گندم و پنبۀ آن شهرت بسیاری داشت (سیلوا ای فیگروا، 104).
آوازۀ باغستانهای سعادت‎آباد، الله‎وردی خان حاکم فارس را برانگیخت تا دست به‌ تصرف لارستان و براندازی امیر نیمه‌مستقل آن گشاید. در 1005ق / 1596م، به نوشتۀ ملا جلال منجم در تاریخ عباسی چون الله وردی خان به فارس رفت، به خاطر او رسید که قریۀ سعادت‎آباد جویم را از تصرف خان لار منتزع کند؛ از این رو به عزم شکار به جانب جویم رفت (ص 150-151). سپاهیان امیر لارستان غافلگیر شدند و در نبردی الله وردی خان به پیروزی رسید و دستور داد تا حصاری محکم و برج و بارویی جدید در شهر جویم بسازند و پس از اقامتی کوتاه به شیراز بازگشت؛ اما امیر لارستان با استفاده از غیبت والی فارس سعادت‎آباد و جویم را بار دیگر به تصرف درآورد. ‎الله‌وردی خان بار دوم در 1010ق برای تصرف جویم و لار، و سرکوب امیر یاغی آنجا به سمت جنوب لشکرکشی کرد و پس از تصـرف قلعـه و بـاروی جـویم بـه سمت بنارویـه ــ یکی از آبادیهای مشهور منطقـۀ جویم ــ لشکرکشی کرد. استحکامات سنگی بنارویه که بر فراز کوهی مشرف بر دشت ساخته شده بود، پس از محاصره‌ای نسبتاً طولانی به تصرف والی فارس درآمد (سیلوا ای فیگروا، 103-104). قلعه از ساکنان آن تخلیه شد و به دستور الله‎وردی ‌خان جمعیت آنجا به فاصلۀ نزدیکی از قلعۀ جبرئیل در دشت ساکن شدند و با تخریب تأسیسات نظامی شهر امکان بازگشت مردم از آنان سلب شد (همو، 103).
نیروهای الله‎وردی خان پس از آن به سمت لار حرکت کردند و توانستند با محاصرۀ طولانی قلعۀ شهر و نیز با خیانت نزدیکان امیر لار خود شهر را تصرف کنند (اسکندربیک، 2 / 994-995). چون آن زمان در میان تودۀ مردم مشهور بود که قلعۀ لار از 4 هزار سال پیش به سبب طلسمی که پادشاهان کیانی بر آن نهاده بودند، تسخیرناپذیر است؛ همین‌که قلعه به تصرف نیروهای الله‎وردی خان درآمد، سال فتح آن را بر اساس حروف ابجد «طلسم کیانی شکست» گفتند که 1010ق را نشان می‎دهد (منجم، 214، حاشیۀ 2).
تسخیر لارستان و هرمز در دوران شاه عباس اول در روند حیات اجتماعی جویم و نواحی مجاور آن تأثیر بسیاری داشته است. توضیح اینکـه مسیر جدید بنـدرعبـاس ـ لار ـ شیـراز ـ اصفهان که از منطقۀ جویم می‎گذشت، موجب بالارفتن اهمیت ترانزیتی این ناحیه گردید؛ اما شهر جویم از این میان نصیب چندانی نمی‎برد، چون جادۀ کاروانی لار به جهرم از بخشهای جنوبی و جنوب شرقی آن عبور می‎کرد و جویم در دورۀ صفویه در حاشیۀ شاهراه تجارتی اصفهان به طرف جنوب قرارگرفت (فلور، 86-87).
موقعیت جدید برای شهر بنارویه در جنوب جویم موجب شد تا مرکز ثقل تجارت و اقتصاد ناحیه به شهر بنارویه منتقل گردد. از این رو نام جویم در سفرنامه‎های اروپاییان در سدۀ 11ق / 17م به چشم نمی‎خورد و به همین سبب این شهر در طول این سده، منحصراً با اتکا به اقتصاد کشاورزی به حیات خود ادامه می‎داد (وثوقی). معدودی از مسافران اروپایی در این دوره از جویم عبور کرده‎اند که از توماس هربرت (نک‍‌ : گابریل، 124)، انگلبرت کمپفر و کتلار (فلور، 77) می‌توان یاد کرد.
در اواخر سدۀ 11ق / 17م و هم‌زمان با سلطنت شاه سلیمان صفوی، حاکم محلی جویم به نام حاج صفی قلی جویمی برای عمران و آبادی شهر و حومۀ آن تلاش بسیار کرد. از عنوان پاسلار که در کتیبۀ یکی از بناهایش به چشم می‎خورد، به نظر می‎رسد که او از مأموران مالیاتی راهداری منطقه بوده است. کاروان‌سرای صفی قلی با تاریخ ساخت 1093ق، حمام خضر و برکۀ میان ده با تاریخ ساخت 1085ق، خنک‎خانۀ صفی قلی و مسجد جامع جویم با تاریخ ساخت 1097ق از جملۀ بناهای برجای مانده از این دوران است. حاج صفی قلی جویمی که از حمایت کامل والی فارس برخوردار بود، توانست طی حکومت خود در جویم به اقدامات عمرانی بسیاری دست زند. از او متن وقف‎نامه‎ای برجای مانده است که در آن جزئیات املاک، ساختمانها و باغستانهای وقفی و نحوۀ مصرف درآمد آنها به تفصیل آمده است.
ناحیۀ جویم در حملۀ افغانها به بندرعباس و لار از تهاجم آنان در امان نماند. نورالله‎ خان حاکم لار نیروهایی را برای حفاظت از گذرگاههای جویم به آن ناحیه گسیل داشت (همو، 62). با همۀ فراز و نشیبهایی که این مناطق پس از سقوط صفویه به خود دیده است، جویم به سبب واقع شدن در حاشیۀ جادۀ ارتباطی نه تنها چندان آسیبی ندید، بلکه اقدامات حاج صفی‎قلی و فرزندان و جانشینانش که با عنوان آقایان جویمی در منطقه شهرت داشته‎انـد (نک‍ ‌: فسایی، 2 / 1269)، موجب رونق اقتصادی این ناحیه گردید.
از 1200ق یکی از خانهای محلی قدرت خود را در جویم و بنارویه تثبیت نمود و ضمن براندازی حاکم محلی جویم که از خاندان آقایان بـود، تسلط خود را بـر این ‌ناحیه کامل‌ کرد و مقر حکومت خود را از جویم به حسن‌آباد ــ قریه‎ای در چند کیلومتری غرب شهر جویم ــ منتقل ساخت (همانجا). در همین دوره رؤسای عرب شیبانی در حوالی شهر جویم اقامت گزیده و از چراگاههای آن استفـاده می‌کـردند. در 1233ق / 1817م دوپـره ــ از اعضـای هیئت فرانسوی که همراه ژنرال گاردان به ایران آمده بودند ــ از شهر جویم عبور کرده، و آن را منطقه‎ای آباد وصف نموده است (پوهانکا، 306).
خانهای بیدشهر در طول دورۀ قاجاریه حاکمیت منطقۀ جویم را بر عهده داشتند و برای تداوم قدرت خود با رؤسای عرب و خانهای ترک و محلی روابطی دوستانه و نزدیکی برقرار کرده بودند. در 1268ق میرزا محمدعلی خان قوام‎الملک به ضابطی بلوک جهرم، بیدشهر و جویم گماشته شد (فسایی، 2 / 967)، و از طرف او اسماعیل خان بیدشهری و سپس رضا قلی خان بیدشهری به کلانتری بلوک جویم و بیدشهر منصوب شدند ( وقایع ... ، 339).
با روی کار آمدن فتح ‎علی خان لاری حاکم قدرتمند لارستان در اواخر عصر ناصری، منطقۀ جویم و بیدشهر در اختیار فرزندش حاج علیقلی خان قرار گرفت (همان، 403). سر آرنلد ویلسن، عضو ارشد هیئت سیاسی بریتانیا در 1320ق / 1907م ضمن بازدید از جویم با حاکم آنجا به نام حسینعلی‎خان، برادرزادۀ حاج علیقلی‌خان حاکم لار ملاقات نموده است (ویلسن، 162).
با انقلاب مشروطیت در لارستان و اقدامات گستردۀ حاج سید عبدالحسین لاری، قدرتهای اجتماعی جویم نیز در دو جناح سیاسی مشروطه‎خواه و مستبدان قرارگرفتند. جناح مشروطه‌خواه، به رهبری ملاعلی محمد جویمی و حاج ملا علینقی جویمی، و مستبدان به رهبری ملا عبدالله جویمی فعالیت می‌کردند. سران طایفۀ عرب شیبانی در این حوادث واکنش نشان دادند و ملا علی محمد جویمی برای دادخواهی به مجلس ایالتی فارس مراجعه کرد و شکایت اهالی جویم و بیدشهر از حاج علیقلی‌خان حاکم لارستان را در صحن آن مطرح نمود («انجمن ... »، 2-4). به این ترتیب جویم در جریان انقلاب مشروطیت صحنۀ درگیریها و کشاکش گروههای رقیب بوده است. این حوادث با مهاجرت آیت‎الله لاری به جهرم و پیروزی خاندان قوام الملک شیرازی در فارس خاتمه یافت و پس از آن منطقۀ جویم در تحت ضابطیِ رضا قلی خان بیدشهری قرار گرفت (وثوقی).
به دنبال تقسیمات اداری جدید در دورۀ پهلوی اول، جویم با عنوان یکی از بخشهای شش‎گانۀ شهرستان لارستان شناخته شد که از 3 دهستان حومه، بیدشهر و بنارویه تشکیل می‎شد (رزم‎آرا، 76). این تقسیم‎بندی اداری در 1333ش تغییر یافت و بخش جویم شامل 4 دهستان به نامهای حومۀ جویم، بنارویه، هرم و کاریان، و بیدشهر گردید ( فرهنگ جغرافیایی ایران، 7 / 66). در 1355ش شمار دهستانهای آن به دو دهستان حومه و بنارویه تقلیل یافت (نک‍‌ : سرشماری ... ، نقشۀ شهرستان لار). بخش جویم بر پایۀ تقسیمات کشوری در 1387ش متشکل از دو دهستان جویم و هرم به مرکزیت شهر جویم است ( نشریه ... ، استان فارس).

مآخذ

ابن‎ بلخی، فارس‎نامه، به کوشش لسترنج و نیکلسن، کیمبریج، 1331ق / 1921م؛ ابن‎حوقل، محمد، صورة‎الارض، به کوشش دخویه، لیدن، 1938م؛ ابن‎خردادبه، عبیدالله، المسالک و الممالک، به کوشش محمد مخزوم، بیروت، 1408ق؛ ادریسی، محمد، نزهة‎ المشتاق، پرت سعید، 1414ق؛ اسکندربیک منشی، عالم آرای عباسی، به کوشش محمد اسماعیل رضوانی، تهران، 1377ش؛ اصطخری، ابراهیم، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870م؛ «انجمن اخوت شیـراز» (1326ق، س 1، شم‍ 3)، نگاهی به تحولات فارس در آستانۀ استبداد صغیر، به کوشش محمدباقر وثوقی و کوروش کمالی، شیراز، 1377ش؛ بازورث، ک. ا.، تاریخ سیستان، ترجمۀ حسن انوشه، تهران، 1362ش؛ بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش عبدالله انیس طباع و عمر انیس طباع، بیروت، 1407ق / 1987م؛ پاپلی یزدی، محمدحسین، فرهنگ آبادیها و مکانهای مذهبی کشور، مشهد، 1367ش؛ تاریخ شاهی، به کوشش محمد ابراهیم باستانی پاریزی، تهران، 1355ش؛ حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، تهران، 1340ش؛ حمدالله مستوفی، نزهة‎القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1331ق / 1913م؛ خنجی، محمد امین، «رجال علمی لارستان»، لارستان کهن و فرهنگ لارستانی، تهران، 1371ش؛ «درگاه ملی آمار» (نک‍ : مل‍ ، SCI)؛ رزم‎آرا، علی، جغرافیای نظامی ایران، منطقۀ فارس، تهران، 1323ش؛ سرشماری عمومی نفوس و مسکن (1355ش)، مرکز آمار ایران، تهران، 1359ش؛ سیلوا ای فیگروا، گارثیا، سفرنامه، ترجمۀ غلامرضا سمیعی، تهران، 1363ش؛ غفاری قزوینی، احمد، تاریخ جهان آرا، به کوشش مجتبیٰ مینوی، تهران، 1343ش؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور (جهرم)، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1369ش، ج 112؛ فرهنگ جغرافیایی ایران (آبادیها)، استان هفتم، دایرۀ جغرافیایی ستاد ارتش، تهران، 1330ش؛ فرهنگ جغرافیایی کوههای کشور، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران، 1379ش؛ فسایی، حسن، فارس‌نامۀ ناصری، به کوشش منصور رستگار فسایی، تهران، 1367ش؛ فلور، ویلم، بر افتادن صفویان و برآمدن محمود افغان، ترجمۀ ابوالقاسم سری، تهران، 1365ش؛ کارنامۀ اردشیر بابکان، ترجمۀ بهرام فره‎وشی، تهران، 1354ش؛ گابریل، آلفونس، تحقیقات جغرافیایی راجع به ایران، ترجمۀ فتحعلی خواجه نوری، تهران، 1348ش؛ محمودبن عثمان، فردوس المرشدیة فی اسرار الصمدیة، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1358ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به کوشش یوسف اسعد داغر، بیروت، 1965م؛ مقدسی، محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م؛ منجم یزدی، محمد، تاریخ عباسی، به کوشش سیف الله وحیدنیا، تهران، 1366ش؛ نشریۀ عناصر و واحدهای تقسیمات کشوری، وزارت کشور، تهران، 1388ش؛ وثوقی، محمدباقر، بیرم، دارالاولیای لارستان، قم، 1375ش؛ همو، یادداشتها؛ وصاف، تاریخ، به کوشش محمد مهدی اصفهانی، تهران، 1338ش؛ وقایع اتفاقیه (مجموعۀ گزارشهای خفیه نویسان انگلیس)، به کوشش سعیدی سیرجانی، تهران، 1362ش؛ یاقوت، بلدان؛ نیز:

Floor, W., The Bandar ʿAbbas – Isfahan Route in the Late Safavid Era, Tehran, 1999; Pohanka, R., «Karavanenwege und Karavanserails in Laristan…», Archaeologische mitteilungen aus Iran, Berlin, 1984, vol. XVII; SCI, www. sci. org. ir / portal / faces / public / census85; Wilson, A. T., «Notes on a Journey from Bandar Abbas to Shiraz…», The Geographical Journal, London, 1908.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.