جوسق الخاقانی
جوسَقُ الْخاقانی، کاخ معتصم خلیفۀ عبـاسی (حک 218-227ق / 833-842 م)، معروف به «دارالخلیفه» یا «بیتالخلیفه»، که بنا بر ویژگیاش، «تیسفون عرب» نیز خوانده شده است. این کاخ در 221ق / 836 م به دستور معتصم همزمان با بنیان شهر سامره در انتهای شمالی شهر، در شرق رود دجله و مشرف بر آن ساخته شد. امروزه بقایای آن در میان ویرانههای سامرۀ کهن شناسایی شده، و مورد پژوهش قرار گرفته است.
بخش نخست نام کاخ «جوسق» معرب واژۀ فارسی «کوشک» به معنی کاخ آمده است (ابنمنظور، ذیل جسق)، و بخش دوم آن «الخاقانی» به مناسبت نام «خاقان عرطوج ابی الفتح بن خاقان»، امیری است که عهدهدار بنای کاخ بوده است (یعقوبی، البلدان، 25).
پژوهش در ویرانههای جوسق الخاقانی در دهۀ نخست سدۀ 20م آغاز شد. در 1907م / 1325ق ویولۀ فرانسوی به کاوش محدودی (چندگمانۀ آزمایشی) در محوطۀ کاخ دست زد، و در سالهای 1909 و 1911م دو تکنگاری دربارۀ آن منتشر ساخت؛ اما کار اصلی میدانی را با فاصلۀ کمی از وی هیئت آلمانی به سرپرستی ارنست امیل هرتسفلد و فردریش زاره در سالهای 1911-1913م طی کاوشهای سامره به انجام رسانیدند (کرسول، II / 232؛ نورتج، 79).
محوطۀ اصلی کاخ در مراحل آغازین کار در میان ویرانههای سامره شناسایی شد. هیئت آلمانی بخش وسیعی از مجموعۀ کاخ را (ح 000‘11 مـ 2)، با بهکارگیری 250 تا 300 کارگر در روز، و استفاده از ریل و واگن، در مدت 7 ماه کاوش کرد. کاوش تمام محوطۀ کاخ بیش از 20 سال کار را میطلبید، از اینرو، کاوش به هستۀ مرکزی ــ بخشهایی کـه در محـور اصلـی واقـع بودند ــ محدود شد. از این کاوش تنها یک گزارش اجمالی منتشر شد، و نقشهای به مقیاس 000‘2: 1 که هرتسفلد از کل مجموعۀ کاخ تهیه کرده بود ــ که آن نیز عمدتاً بر اساس نشانههای سطحی تـرسیم شده، و نه کاوش ــ که امروز تکرار آن ناممکن است (همو، 82, 88؛ کرسول، همانجا).
پس از گذشت دو دهه کرسول، دانشمند انگلیسی با در دست داشتن نقشه، گزیدههایی از گزارش اجمالی، طراحیها و تصاویر منتشر شدۀ هیئت کاوش، با تهیۀ مجدد نقشۀ دروازه، ورودی کاخ (باب العامه)، و بررسی دقیق کل مجموعه موفق شد تصویر تقریباً شفافی از این ساخت و ساز وسیع به دست دهد. وی در فصل 9 مجلد دوم کتاب ماندگار خود «معماری اولیۀ اسلامی» معماری جوسق را وصف کرد، و به بحث دربارۀ آن پرداخت (همانجا؛ نیز نک : نورتج، 87).
از 1936م / 1315ش بخش عتیقات و میراث عراق به پاکسازی محوطهای که هیئت آلمانی کاوش کرده بود، پرداخت، و طی سالهای 1983-1986م / 1362-1365ش سرداب کوچک کاوش و مرمت شد، و در سالهای 1988-1989م با کار در سرداب بزرگ به موفقیتهایی دست یافت (همو، 88؛ حمودی، 181-182). با این حال، هنوز دادههای باستانشناختی از جوسقالخاقانی ناقص، و اطلاعات متون نیز ناکافی است؛ و آنچه در دست است چیزی جز یک طرح قیاسی نیست (گرابار، 157؛ هیلنبراند، 399-401).
ویرانههای کاخ شامل ساخت و سازهایی با کاربریهای گوناگون، در محوطهای حدود 175 هکتار گسترده است، که 71 هکتار آن را باغهایی در طول دجله فرا گرفته بود. این مجموعۀ ساختمانی محصور در دیوار، و تنها از طریق یک ورودی قابل دسترسی بود، و بازدیدکننده برای ملاقات خلیفه باید از چندین راهرو و حیاط پی در پی عبور میکرد. وسعت عرصۀ کاخ همانند شهر ممنوعهای در داخل شهر سامره بود؛ گستردگیای که به منزلۀ سیمای اصلی معماری کاخ در سنت کاخ سازی سرزمینهای مسلمان، از جمله کاخهای فاطمیان در قاهره، برخی کاخهای شمالی افریقا، و مدینة الزهرا و الحمرا در اسپانیا باقی ماند (همانجا؛ کرسول، II / 232؛ گرابار، 158؛ بلوم 815: هوگ، 48).
معماری
آنچه از مجموعۀ کاخ تاکنون معرفی، و از آن بحث شده، از غرب به شرق به این شرح است:
بابالعامه (مجموعۀ ورودی)
این بخش تکورودی و تنها بخش پا برجای کاخ است که در میان ضلع غربی کاخ مشرف بر دجله واقع شده است. به نوشتۀ یعقوبی در محل آن دیری نصاری بر پا بود و معتصم برای برپایی آن زمین دیر را از ساکنان آن خرید (تاریخ، 2 / 473). در کرانۀ دجله جادهای به طول 600 متر از میان باغ گذشته، به استخر بزرگی به اندازۀ 127 مـ 2 میرسد، و از آنجا پلکانی به پهنای حدود 60 متر به تراس جلو بابالعامه که 17 متر بالاتر است، هدایت میشود (کرسول، همانجا).
بابالعامه شامل 3 ایوان کنار هم با طاقآهنگ است که نمای طاق سهگانهای را تشکیل داده است. ایوان مرکزی مرتفعتر و عمیقتر، و ایوانهای دوسوی آن کوتاهتر، و با پهنا و عمق کمتری هستند. هستـۀ مرکزی کاخ بـه اندازۀ حدود 200 مـ 2 در پشت آن قرار دارد (همو، II / 234؛ مارسه، 8).
ایوان مرکزی به ارتفاع 10 / 11، عمق 5 / 17، و پهنای 86 / 7 متر با طاق آهنگ است که دو ستون توکار به پهنای 58 / 1 متر بارطاق جلو را حمل میکند. در انتهای ایوان یک در به پهنای 4 متر و ارتفاع 10 / 78 متر، با پنجرهای در بالای آن به فضای داخل کاخ راه مییابد. ایوانهای دو سوی آن ساختار یکسانی دارند و هر یک در دو بخش ساخته شدهاند. بخش جلوی آنها تنها 11 / 4 متر عمق دارد و طاق آنها در انتها به صورت نیمگنبدی استوار بر سکنجها ست. در پشت هر ایوان اتاقی با طاقآهنگ و پهنای یکسان با ایوان جلو قرار دارد، و با یک در با آن در ارتباط هستند، اما به ایوان مرکزی راه ندارند. دیوارهای باربر ایوان مرکزی 75 / 1 متر ضخامت دارند، در حالیکه ضخامت دیوارهای خارجی و پشت 30 / 1 متر است. وجود نشانههایی در ایوان شمال غربی حاکی از دو طبقه بودن آن است که با یک کف چوبی از هم جدا میشدهاند. نمای قوسها و دیوارهای داخلی هر 3 ایوان آراسته به تزیین گچبری بوده است. به نظر میرسد که ایوان بزرگ مرکزی کاربری تالار بار عام را داشته، و ایوانهای دوسو جایگاه محافظان بوده باشد. وجود سربازخانههای ضلع شمالی کاخ، و پیشبینی تنها یک ورودی در کاخی عظیم نشانۀ وسواس امنیتی دانسته شده است (کرسول، مارسه، همانجاها؛ فیلُن، 250؛ هیلنبراند، 402).
پیشینۀ طاق سهگانه احتمالاً دروازههای رومی پنداشته شده، و توأم با طاقهای کوچکتر در دو سو، با اتاقهایی در پشت، نخستینبار در کاخ پارتی حضر متعلق به سدۀ 1م پدیدار شده است. 3 سده بعد نمونۀ آن در کاخ سروستان (دورۀ ساسانی) یافت شده، و در دوران اسلامی در کاخ اخیضر (نیمۀ سدۀ 2ق / 8 م)، و پس از آن در سیمای بابالعامه نمایش یافته است (کرسول، II / 89).
در واقع، در انتهای ایوان مرکزی به 6 تالار عرضی پی در پی، با ازارههای گچبری و سقف چوبی تختهپوش راه مییابد، که یک سری پیشاتاق پنداشته شدهاند. در پس آخرین تالار (شرقیترین) حیاط مربعی با 3 اتاق قرینه در هر ضلع قرار دارد. در ضلع شمالی این حیاط اتاقهای خلیفه پیرامون 3 حیاط گرد آمدهاند، و حرم در ضلع جنوبی آن، و این دو با دو دالان زیرزمینی به هم راه مییابند؛ دالانهایی که در دورۀ اسلامی در کاخها رایج بودهاند (II / 235؛ بلوم، همانجا؛ نیز نک : طبری، 9 / 393).
تالار تخت
ضلع شرقی حیاط مربع یادشده به یک پیشتالار و از آنجا به حیاط مستطیل تشریفات راه مییابد، و با 3 ورودی به تالار تخت میپیوندد. این تالار فضایی چلیپایی است با گنبدخانهای در مرکز، و4 تالار محوری4 بازوی آن را شکل داده است؛ میان بازوهای چلیپا تالارهای کوچکتری با قرنیز و ازارههایی از سنگ مرمر، نمازخانهای با ازاره و محراب گچبری زیبا، حمامها، و احتمالاً بخشهای مسکونی قرار دارد (کرسول، II / 237-238؛ هیلنبراند، نیز فیلن، همانجاها؛ هوگ، 48؛ گرابار، 158).
حرم
دو بازوی شمالی و جنوبی تالار تخت تقریباً به طور قرینه ادامه داشتهاند، که تنها ادامۀ بازوی جنوبی مورد کاوش قرارگرفته است. تالار در این سو از طریق یک تالار عرضی با پهنای همسان به حیاط حرم میرسد و در دو ضلع شرقی و غربی این حیاط اتاقهای نشیمن کوچک قرار دارند، که تمام آنها دارای شبـکۀ آبرسانی هستند. در ضلـع جنـوبی حیـاط ــ دقیقاً مقابـل تـالار تخت ــ اتاقی مربعشکل به پهنای حیاط ، با ویژگیهای متمایزی آشکار شده است. در هر 4 ضلع آن اتاقی چهارگوش با ورودیهای پهن در محورها، حوضی در میان از سنگ گرانیت مصری (چنـدین سال در موزۀ بغداد نمایش داده میشد) با 4ستون مرمر پیرامون آن، با دیوارهایی سراسر آراسته با نقاشیهای دیواری بوده است (کرسول، II / 238-239).
گردشگاه بزرگ
در جلوی بازوی شرقی تالار تخت ایوان پهنی است که با 5 در به فضای بزرگ محصورِ حیاطمانندی گشوده میشود، که کاوشگرش آن را «گردشگاه بزرگ» نامیده است. این فضا را مجرای آبی به دو بخش شرقی و غربی تقسیم کرده است: بخش غربی فرش شده، و دو فواره دارد، اما بخش شرقی فرش نشده، و مجراهای آب کوچکی در سطح آن به چشم میخورد. دیوار قاببندی شدۀ پیرامون آن در بالا کنگرهدار است (همو، II / 241).
سرداب کوچک
این بخش در ضلع شرقیِ گردشگاه بزرگ ــ در محور اصلی کاخ ــ قرار دارد. ورودی آن مربعی را تشکیل داده که از قرنیز دیوار آن تزیین نقش کم برجستۀ شترهای دوکوهانه در حال راه رفتن از گچبری رنگین به دست آمده است. طول خود سرداب در هر ضلع 21 متر است، و حدود 8 متر عمق دارد. در هر دیوار آن 3 فضای فرو رفتۀ غارمانند وجود دارد که با دالانهایی با هم ارتباط دارند. چند ردیف اتاقهای موازی مخصوص اصطبل سرداب را محصور کرده است (همانجا).
زمینچوگان
پشت سرداب کـوچک ــ رو بـه شرق ــ و در شرق آن محوطۀ مستطیل بزرگ محصوری به درازای بیش از 530 متر، و پهنای حدود 65 متر است که تا حدی نسبت به محور کاخ انحراف دارد. این محوطه که به نام «زمین چوگان» شناخته شده، دارای اصطبلها و جایگاهی برای تماشاچیان است.
در اینجا کاخ به لبۀ شرقی میرسد؛ در مقابل جایگاه تماشاگران در محور اصلی کاخ، کلاه فرنگی بزرگ مرتفعی سر برافراشته است. از این کلاه فرنگی تا کلاه فرنگی واقع در کرانۀ دجله ــ مقابل پلکان یادمانی بابالعامه ــ 400‘1 متر است (همانجا؛ هوگ، 48).
سرداب بزرگ
در شمال شرقی مجموعۀ مرکزی سرداب بزرگی آشکار شده که ضلع جنوبی آن روی دیوار شمالی گردشگاه بزرگ واقع شده است. این سرداب به شکل مربع عمیقی است با نقشۀ 4 ایوانی و تالارهای پذیرایی، که برکهای مدور در میان آن است. از انبار برخی از اتاقهای آن سرامیکهای چینی، کاشی و سفالینههای زرینفام به دست آمده است (کرسول، همانجا؛ نورتج، 88).
افزون بر آنچه یاد شد، در شمال سرداب محوطۀ مستطیلشکل بزرگی با چند ردیف دیوار استحکاماتی پیرامون آن قرار دارد، که کاوشگرش با توجه به ساختاری که دارد، «گنجینۀ» کاخ دانسته است. همچنین در گوشۀ شمال غربی، چسبیده به گنجینه محوطۀ سربازخانه، با اتاقهای بسیار، و بنای 3 مسجد در حیاط بزرگ آن قرار دارد. جهت قبلۀ مسجدها دقیق نیست و از جهت قرارگیری بنا پیروی میکنند. این بنا موقعیت مرتفعی دارد، مشرف هر باغ و کرانۀ دجله است، و ارتباط جنوب و شمال شهر را شکل داده است (کرسول، II / 242).
نقشۀ کاخ نمایشگر آن است که جوسق در اصل مجموعۀ یکدست و بههمپیوستهای نبوده، بلکه مجموعهای از بناها ست که برخی کهنتر و هستۀ اولیه بودهاند (مانند تالار تخت)، و برخی متأخرترند (مانند بنای گنجینه) (نورتج، همانجا). این مجموعه آمیزهای از عناصری است که خود به تنهایی زیبا هستند، اما جلوۀ کل آنها به سبب پیوندهای نامناسب، اتصال بیتناسب گذرگاهها، محورهای واگرا و ارتباطهای ناکافی از میان رفته است. برخی از بخشها بسیار تنگ و درهم فشردهاند، برخی بیش از حد فراخ هستند، بخشی به هرسو گشوده شده، و بخشی دیگر هم بسیار مستحکم و تقویت شدهاند (هیلنبراند، 401).
تزیینات
مجموعۀ بناهای کاخ سرشار از تزیین گچبری، مرمر، چوب ساج منقوش و گاه زراندود و نقاشیهای دیواری بوده است. گچبریها عموماً با نقوش گیاهیاند، شامل پیچکها و برگ مو، رزتهایی با 8 گلبرگ و غنچههای آن، که هر گلبرگ را یک برگ مو پر کرده، و نقشمایههای بزرگ و کوچک یکسان یک در میان، شامل جام شیاردار با پایۀ پیازی شکل که با یک گل 3 گلبرگی لوتـوس ــ شبیه بـه گل زنبق ــ پر شده است. هرتسفلد بخشی از ازارۀ گچبری متعلق به ایوان مرکزی را بازسازی کرد، و بر آن بود که پیوند نزدیکی با نمای معروف کاخ اموی مُشتّى دارد؛ کرسول در اینباره با او همرأی شد، با این تفاوت که وی آن دو را در جزئیات متفاوت پنداشت، اما محققان دهههای اخیر آنها را قابل مقایسه نمیدانند (کرسول، II / 234, 235, 237؛ نیز جم ؛ هوگ، همانجا؛ اتینگهاوزن و گرابار، 102).
طی کاوشهای باستانشناختی تکههای ناقص نقاشیهای دیواری بزرگی آشکار شد. بخش اعظم آنها در جنگ جهانی اول و پس از آن از میان رفت و آگاهی از آنها بیشتر مرهون انتشارات هرتسفلد است. نقوش نقاشیها، همزمان با آشکار شدن آنها از دل خاک ــ به سبب نبود هـرگونـه فنـی بـرای تثبیت سریع ــ توسط طراح خوب هیئت پیش از آنکه خشک شوند، آبرنگ زده شدند؛ از این رو، تمام تصاویر رنگی منتشر شده، رنگشان به دست او ست. قطعاتی از این نقاشیها دارای چند لایۀ گچ هستند که از بنیان ترکیبات متفاوتی را نشان میدهند، و کاملاً میتوانند طی چند دهه نقاشی شده باشند (اتینگهاوزن، 10؛ راجرز، 252).
سبک این نقاشیها بیتردید ریشه در آسیای مرکزی دارد و در آنها سنتهای شرقی و غربی به سبک خاصی درهم آمیختهاند؛ اما عنصر غالب در آنها سبک خطی است، با قلمگیریهای سیاه رنگ که بسیار شبیه طراحیهای رنگی هستند تا نقاشیهای واقعی، از این رو، مشابه دومین طبقۀ نقاشی در قصر حیره، و نیز قابل مقایسه با نقاشیهای دیواری به دست آمده از آسیای مرکزی و ترکستان چین هستند (اتینگهاوزن و گرابار، 124؛ گروبه، 39, 40).
هرتسفلد پژوهشگر پیشگام این یافتهها از یک سو آنها را نسخههای محکمی از موضوعات یونانیمآب شرقیشده، و از سوی دیگر نقشمایهها و شیوههای آرایۀ آنها را مستقیماً مشتق از شرق کهن (ایران) میداند؛ نمایش 3 ربع و از روبهروی چهرۀ انسان این دوگانگی را نمایش میدهد. برخی تفاوتهای دیگر در آنها، اولویت نمایش چهرۀزن است که پیش از این در دورۀ اموی نشان داده شده بود؛ در حالیکه، در هنر اواسط دورۀ ساسانی نقش بسیار کمرنگی داشته است. صورت در آنها پُر و گِرد، با چشمهای بزرگ بادامی و مردمکهای بزرگ است. بینی بزرگ مستقیم، موی مشکی بر شانه ریخته و روی پیشانی یا شقیقه حلقه شده است (همو، 39؛ اتینهگاوزن و گرابار، همانجا). تصویر انسان تقریباً بیحرکت و بیاحساس است. جانوران سرزندۀ در حال دویدن، به روش یونانیمآب کشیده شدهاند. همچنین نمادهای یونانی همراه با نقش انسان و جانور که در هنر کلاسیک متأخر رایج بود (همانجا).
از مهمترین یافتههای منقول در جوسق الخاقانی، جدا از سرامیکهای چینی، سفالینهها و کاشیهای زرینفام است که در گاهنگاری سفالینۀ سدههای نخستین اسلامی اساس قرار گرفت. این یافتهها همراه با سفالینههای به دست آمده از محوطههای دیگر سامره در یک مجلد با عنوان «سفالینۀ سامره» توسط زاره منتشر شد (نک : سراسر اثر).
مآخذ
ابنمنظور، لسان؛ حمودی، خالد خلیل، «قصر الخلیفة المعتصم فی سامراء»، سومر، بغداد، 1982م، شم 38؛ طبری، تاریخ؛ یعقوبی، احمد، البلدان، نجف، 1337ق / 1918م؛ همو، تاریخ، بیروت، 1379ق / 1960م؛ نیز:
Bloom, J., «Palace, III, Islamic World: 7 th -15 th Centuries», The Dictionary of Art , London / New York, 1996, vol, XXIII; Creswell, K. A. C., Early Muslim Architecture, New York, 1979; Ettinghousen, R., «Mural Painting», EWA, New York, 1959, vol. I; id and O. Grabar, The Art and Architecture of Islam : 650-1250, London, 1987; Franz, H. G., Palast, Moschee und Wüstenschloss, Graz, 1984; Grabar, O., The Formation of Islamic Art , New Haven / London, 1987; id, «Islamic Art, Architecture, c. AD750- c.900: Iraq», The Dictionary of Art, ed. J. Turner, New York, 1998; Grube, E. J., The World of Islam, London, 1966; Hillenbrand, R., Islamic Architecture, Edinburgh, 1994; Hoag, J. D., Islamic Architecture, New York, 1976; Marçais, G., «Architectural Decoration», EWA , New York, 1959, vol. I; Northedge, A., «Creswell, Herzfeld, and Samarra», Muqarnas, Leiden, 1991, vol. VIII; id, «Islamic Art, Architecture, 750-900 AD: Iraq», The Dictionary of Art, ed. J. Turner, New York, 1998; Philon, H., «Iraq», Architecture of the Islamic World, London, 2009; Rogers, J. M., «Islamic Art, II: Architectural Decoration: Tiles», The Dictionary of Art , London / New York, 1996, vol. XVI; Sarre, F., Die Keramikvon Samarra, Berlin, 1925; Tozer, A., a photo, The Silk Road, Art and History, London, 2003.