جانورشناسی
جانِوَرْشِناسی، یا علمالحیوان، دانش مطالعۀ ساختمان بدن جانوران، بررسی صفات و شناسایی بیماریهای آنها و یافتن راههای درمان آن بیماریها. امروزه این مطالعات در شاخههای مختلف علومی چون زیستشناسی، علوم دامی و دامپزشکی انجام میگیرد، حال آنکه در گذشته این مجموعه در یک حوزه بررسی میشده است. همچنین در گذشته این گونه بررسیها با بیان افسانههایی دربارۀ جانوران و توصیف جانوران افسانهای و شرح فواید جانوران آمیخته بوده است.
پیشینۀ جانورشناسی
شواهد اندکی در بارۀ میزان آگاهی مردمان باستان از جانوران موجود است. برای نمونه در سنگنگارهای آشوری، تصویر شیری نقش شده که بر اثر اصابت تیر به ستون فقراتش فلج شده است (نک : رنان،70)، این تصویر را میتوان نشانۀ اطلاع آشوریان از محل قرار گرفتن نخاع در حیوانی مانند شیر و عملکرد آن تلقی کرد. همچنین بنا بر برخی شواهد درگذشته، استفاده از پرندگانی چون باز و شاهین برای شکار امری معمول بوده است و از اینرو، میتوان گفت که مردمان باستان، به احتمال زیاد، از شیوۀ نگهداری این جانوران و صفات آنها اطلاع داشتهاند (نک : ه د، بازداری).
از ایران باستان اثری مدون دربارۀ جانوران در دست نیست و بیشتر دانستههای ما از دانش ایرانیان دربارۀ جانوران، مباحثی کلی است که در متون مقدس و اساطیری ایشان آمده است. مثلاً ایرانیان گاو را ــ که مادۀ خلقت و مادۀ نطفۀ آن را با انسان یکسـان میدانستند (بندهش، فصـل 2، بندهای 21-22) ــ مقدس میشمردند. همچنین بر آن بودند که خلقت برخی از جانوران تمهیدی اهورایی برای از میان برداشتن موجودات اهریمنی است، برای مثال عقیده داشتند که باز سفید برای نابودی مار پردار خلق شده است (نک : همان، فصل 9، بند 146). در اساطیر ایرانی و حماسۀ ملی ایران هم به مطالبی دربارۀ جانوران برمیخوریم که بیشتر دربارۀ استفادۀ انسان از آنها ست. برای نمونه در شاهنامه از تهمورث به عنوان نخستین انسانی که حیوانات را به خدمت گرفت، یاد شده است (فردوسی، 1/ 35-36؛ نیز نک : ه د، بازداری).
ظاهراً نخستین بار فیلسوفان پیش از سقراط به بررسی علمی جانوران پرداختند. گفتهاند که آناکساگوراس و دموکریتوس به تشریح جانوران دست زدهاند (سارتن، I/ 86-88؛ نیز نک : ه د، تشریح). اما نخستین کسی که جانورشناسی را به صورت یک علم مستقل درآورد، ارسطو بود. مجموعۀ آثار جانورشناختی ارسطو شامل 21 مقاله میشود که در 3 کتاب، طباع الحیوان (در 10 مقاله)، اجزاءالحیوان (در 4 مقاله)، فی کون الحیوان (در 5 مقاله) و دو رسالۀ کوچک «دربارۀ راه رفتن جانوران» و «دربارۀ حرکت جانوران» هر کدام در یک مقاله، مرتب شدهاند.
با توجه به اعتقاد ارسطو به ترکیب اجسام ــ اعم از نامی و غیرنامی ــ از ماده و صورت، برخی از محققان مفهوم گستردهتری از آثار جانورشناختی او دارند و رسالههای او در بارۀ نفس را هم در ردیف این آثار قرار میدهند (نک : پک، 9-10). در این تقسیمبندی، مطالعۀ گونههای مختلف و بررسی فیزیولوژیک آنها مطالعۀ «مادّۀ» جانوران و بررسی نفس، مطالعۀ «صورت» جانوران به حساب میآید (قس: دنبالۀ مقاله، جانورشناسی نزد مسلمانان).
از این منظر، آثار ارسطو دربارۀ جانوران به دو گروه کلی تقسیم میشوند که پک آن را بدین صورت آورده است: 1. آثاری که موضوع آنها ثبت مشاهدات است. در این گروه تنها کتاب طباع الحیوان قرار میگیرد. 2. آثاری که در آنها ارسطو بر اساس این مشاهدات به طرح نظریات پرداخته است. تمامی آثار دیگر ارسطو در جانورشناسی در این گروه قرار میگیرند. این آثار خود به 3 دسته تقسیم میشوند:
الف ـ آثاری که در آنها ارسطو، با درنظر گرفتن علل غایی برای هر پدیده، در پی آن است که نشان دهد مادّۀ جانوران آن چنان شکل پذیرفته که برآورندۀ نیازهای آنها باشد و نیز شکل و جای قرار گرفتن هر عضو برای غایتی خاص طراحی شده است (نک : بدوی، 5-6؛ پرویس، 3-13). اجزاء حیوان و «دربارۀ راه رفتن جانوران» به این مسئله اختصاص دارند.
ب ـ کتاب نفس در 3 مقاله. در این کتاب بررسی نفس به عنوان صورت جانوران مورد نظر است و در آن نفس و قوای آن بررسی میشوند.
ج ـ «طبیعیات کوچک»، شامل 8 رسالۀ کوتاه (دربارۀ حس و محسوس، دربارۀ حافظه و یادآوری، دربارۀ خواب و بیداری، دربارۀ رؤیاها، دربارۀ پیشگویی از رؤیا، دربارۀ درازی و کوتاهی زندگی، دربارۀ تنفس، دربارۀ زندگی و مرگ). موضوع این آثار بررسی کارکردهای مشترک مادّه (جسم) و صورت (نفس) است و از اینرو، در آنها به برخی رفتارهای خاص جانوران پرداخته شده است.
بررسیهای ارسطو دربارۀ جانوران دو ویژگی مهم دارد: نخست آنکه ارسطو در طباع الحیوان از جاهایی یاد میکند که به احتمال زیاد در مسافرت خود میان سالهای 347 تا 335 قم از آنها دیدن کرده است؛ از اینرو، میتوان گفت: گزارشهایی که او در این کتاب از جانوران مختلف این نواحی و ویژگیهای آنها آورده، بر پایۀ مشاهدات شخصیِ او ست. نکتۀ دیگر آنکه ارسطو در آثار جانورشناسی خویش چنان به طرح موضوعات پرداخته که گویی نخستین کسی است که به این شاخه از علوم توجه کرده است؛ برای مثال او در نخستین بخش از کتاب اجزاء الحیوان، بر آن است تا نشان دهد که مطالعۀ حیوانات مانند تحقیق در دیگر شاخههای علوم، و از جمله مطالعۀ اجرام سماوی در خور توجه است (لوید، 68-71؛ ارسطو، «دربارۀ اجزاء...»، کتاب I، فصل 5، گ 644 b، سطر 22 ـ گ 645 a، سطر 36، نیز نک : اجزاء... ، 60-63).
ارسطو در طباع الحیوان علاوه بر معرفی نمونههای مختلف جانوران، به فیزیولوژی آنها هم پرداخته است. از گفتههای او چنین برمیآید که خود دست به تشریح جانوران میزده است و این حدس با توجه به برخی اظهار نظرهای او در این کتاب، بهویژه آنچه دربارۀ چگونگی روش مطالعۀ عروق میگوید، قوت میگیرد. وی در بخش 3 از طباع الحیوان این بررسی را با اشاره به این نکته آغاز میکند که اطلاعات پیشینیان دربارۀ عروق اشتباهاتی دارد که دلیل آن دشواری مشاهده بوده است، چرا که در حیوان مرده (کشته شده) امکان مشاهدۀ دقیق عروق و چگونگی جریان خون در آنها وجود ندارد. او پس از نقل نظر 3 تن از پیشینیان، نظر خود را دربارۀ مطالعۀ دقیق عروق جانوران بیان میکند. او معتقد است بهترین راه برای آنکه مطالعه دقیق باشد، آن است که جانور زنده را آنقدر گرسنه نگاه داریم تا اندامهای او از بیرون قابل بررسی باشد، در این صورت میتوان مطالعۀ جامعی دربارۀ ویژگیهای عروق جانور مورد نظر انجام داد («تاریخ...»، کتاب III، فصل 2، گ 511 b، سطرهای 10 ff.، نیز طباع...، 103 بب ؛ نک : لوید، 74-76).
در زمرۀ آثار ترجمه شدۀ جالینوس به عربی نیز از دو رساله با عناوین فی تشریح الحیوان الحی و فی تشریح الحیوان المیت نام برده شده است که شاید بتوان آنها را نشانهای از تشریح جانوران به دست او دانست (سامرائی، 82-83، 206؛ حنین، 23-24؛ نیز نک : ه د، تشریح).
جانورشناسی نزد مسلمانان
برخی از محققان برآناند که آثار دانشمندان دوران اسلامی در جانورشناسـی ــ که از آن با عنوان «علم الحیـوان» یاد مـیکردنـد ــ هرگـز همپایـۀ کارهـای ایشان در دیگر شاخههای علوم چون ریاضیات و نجوم نیست و به رغم ترجمۀ اثر ارسطو، دانشمندان اسلامی از آن بهرهای نبردهاند و جانورشناسی هیچ گاه چندان مورد توجه آنان نبوده است (EI2, III/ 311). این تلقی را میتوان بیش از هر چیز برآمده از فراز و فرودی دانست که در تعریف جانورشناسی و توجه به آن در کتابهای طبقهبندی علوم دیده میشود. در این کتابها علمالحیوان در زمرۀ طبیعیات قرار گرفته، اما مرتبۀ آن در میان دیگر شاخههای طبیعیات و وابستگی یا استقلال مطالب آن در کتابهای مختلف طبقهبندیِ علوم، متفاوت است.
فارابی، مطالب «کتاب الحیوان» و «کتاب النفس» را به عنوان بخش هشتم از طبیعیات آورده است و موضوع آنها را بررسی مشترکات انواع حیوانات و ویژگیهای هر یک از آنها میداند (ص98). چنانکه اشاره شد، این یگانگیِ موضوع را در اثر ارسطو هم میتوان دید، از اینرو، شاید بتوان تقسیمبندیِ فارابی را متأثر از همان ترتیب ارسطویی دانست. در دیگر تقسیمبندیها این دو موضوع از یکدیگر تفکیک شدهاند و علمالحیوان، به تنهایی، علمی خاص در میان علوم دیگر شمرده شده است، به عنوان نمونه، میتوان به ابنفریعون (ص144) و خوارزمی (ص133، که علم الحیوان را در زمرۀ طبیعیات و در علوم عجمی قرار داده است) اشاره کرد، البته در این دو اثر تعریفی از علم الحیوان و موضوع آن نیامده است.
ابنسینا از علم الحیوان به عنوان بخش هفتم طبیعیات و قبل از علمالنفس یاد میکند و موضوع آن را شناخت حیوانات میداند («فی اقسام...»، 245). او در رسالۀ اقسام علوم الاوائل این تعریف را جامعتر بیان کرده، و رئوسِ بحث علم الحیوان را مشخص نموده است. مطابق این تعریف، علم الحیوان شامل این مطالب است: برشمردن اصناف حیوانات، بیان خواص هر یک، چگونگی تولید مثل آنها، بیماریهایشان، خواص مذکر و مؤنث هریک، چگونگی حرکت و قوای آنها، خواص اعضایشان و ویژگیهای حیواناتِ هوایی، زمینی، آبی، شناگر، چهارپا، پرنده، و خزنده؛ که همه در «کتاب الحیوان» بررسی میشوند (ص 274). ابنسینا علم به حکمتِ صانع در ترکیب اجزاء حیوانات را نیز جزو موضوع این علم میداند (همانجا). رئوس مطالبی که ابنسینا در اینجا آورده، و نیز فصول «کتاب الحیوان» او و روش مطالعهاش در جانورشناسی، در مقایسه با دیگر آثارِ جانورشناسی دانشمندان اسلامی قابل توجه است (نک : دنبالۀ مقاله، طبقهبندی آثار جانورشناسی دوران اسلامی).
فخرالدین رازی در جامع العلوم به طور مستقل به علم الحیوان نپرداخته، و در ذکر مسائل طبیعیات نیز از این علم یاد نکرده است (ص253-258)؛ در حالی که در همین کتاب، علمالبیطره (در شناخت بیماریهای چهارپایان و درمان آنها) و علم البـزاة (در شیوههای نگهـداری بازها ــ پرندگـان شکاری ــ و شناخت بیماریها و درمان آنها) را جداگانه به عنوان شاخههایی از علم آورده، و از مسائل آنها یاد کرده است (ص 340، 346؛ نیز نک : دنبالۀ مقاله، طبقهبندی آثار جانورشناسی دوران اسلامی).
ابنالاکفانی هم علم الحیوان را جزء هفتم طبیعیات و جدا از علمالنفس آورده، و موضوع آن را بررسی کائناتِ نامیِ حسّاس و متحرک به اراده، در هوا و آب و زمین و انواع اهلی و آنچه از ایشان متولد میشود، دانسته است (ص67). طاش کوپریزاده نیز، در تعریفی مشابه، بررسی عجایب حیوانات و منافع و مضار ایشان را هم به موضوع علم الحیوان میافزاید و هدف از مطالعۀ آن را نیز شناخت حیوانات برای بهرهمندی از منفعت و دفع ضرر آنها برمیشمرد (ص401). این دو مؤلف نیز علم البیطره و علم البیزره را به صورت شاخههایی مجزا از طبیعیات عنوان کرده، و موضوع و مادۀ آنها را هم مشخص ساختهاند (نک : ابنالاکفانی، همانجا؛ طاش کوپریزاده، 275-276)، اگرچه میتوان موضوع آنها را از مواد علم الحیوان به حساب آورد. حاجی خلیفه هم تعریفی مشابه از علم الحیوان، موضوع و هدف آن آورده است (3/ 121).
نکتۀ در خور توجه در این تعاریف آن است که در بیشتر آنها، به مطالعۀ فیزیولوژی جانوران به عنوان موضوع جانورشناسی توجهی نشده است و این مسئلهای است که تقریباً در تمامی آثار جانورشناسی دانشمندان اسلامی هم به چشم میآید. نگاه غالب در آثار جانورشناسیِ ایشان نگاه توصیفی است و مؤلفان به بیان ویژگیهای ظاهری و امور کلی در بارۀ حیوانات بسنده میکنند. شاید به دلیل همین مسئله است که برخی از محققان دستاوردهای دانشمندان اسلامی در جانورشناسی را با یافتههای ایشان در دیگر شاخههای علوم قابل مقایسه نمیدانند (قس: EI2, III/ 311).
منابع مسلمانان در نگارش آثار جانورشناسی
منابع عمدهای را که دانشمندان مسلمان در نگارش آثار خود دربارۀ جانوران از آنها بهره بردهاند، میتوان در 5 گروه قرار داد (نک : هارون، 18-24):
1. قرآن و حدیث
وجود آیاتی در قرآن دربارۀ جانوران و موضوعاتی چون خلقت و منافع آنها (برای نمونه، نک : بقره/ 2/ 164؛ لقمان/ 31/ 10؛ شورى/ 42/ 29؛ جاثیه/ 45/ 4)، همچنین ارائۀ شواهدی از مسخ، که گونهای از تکوین جانوران به حساب میآمده (بقره/ 2/ 65؛ مائده/ 5/ 60؛ اعراف/ 7/ 166؛ نک : دنبالۀ مقاله، پیدایش جانوران)، قرآن را یکی از منابع اصلی مؤلفان آثار جانورشناسـی قرار میدهد. همچنین وجـود احادیث بسیار دربارۀ جانوران مختلف از پیامبر(ص) و صحابه موجب شده است تا به آنها در آثار جانورشناسی بسیار توجه شود. برای مثال دمیری (ه م) در حیاة الحیوان تقریباً برای هر یک از جانوران حداقل یک حدیث آورده است (نک : سراسر کتاب).
2. شعر عربی
شعر عربی را میتوان مهمترین منبعِ آثارِ جانورشناسیِ مسلمانان برشمرد. اتکای دانشمندان مسلمان بر استفاده از این منابع تا آنجا ست که جاحظ (ه م) در کتاب الحیوان ادعا کرده است که آنچه در مطالب فلاسفه و اطبا دربارۀ حیوانات آمده، در شعر عربی هم به صورتی موجود است (3/ 268، نیز نک : 6/ 29).
زندگی عربها در صحرا و رابطۀ نزدیک آنها با محیط اطرافشان، و به ویژه وابستگی آنها به برخی از حیوانات اهلی مانند شتر، تجاربی را در اختیار ایشان قرار میداد؛ آنان هم این تجارب را بیشتر در قالبی توصیفی و به زبان شعر بیان کردهاند (نک : هارون، 1/ 18-19؛ نیز نک : اصمعی، الابل، سراسر کتاب). از دیگر مطالبی که بیانگر توجه خاص عربها به جانوران است، فراوانی واژهها در زبان عربی برای برخی از حیوانات است (برای نمونه، نک : دمیری، 1/ 2: ذکر 24 نام برای شیر؛ نیز نک : سُمُگی، 34؛ مکدانلد، 3).
توجه فراوان به این منابع در آثار جانورشناسی دوران اسلامی موجب شده است که برخی از محققان این آثار را بیشتر متعلق به مقولۀ «ادب» بدانند و پژوهش دربارۀ آنها معطوف به لطایف ادبی موجود در آنها شود (نک : دنبالۀ مقاله، طبقهبندی آثار جانورشناسی دوران اسلامی؛ نیز مکدانلد، سراسر مقاله).
3.آثار یونانی: چنانکه پیش از این نیز اشاره شد، از متقدمین یونانی که بررسیهایی دربارۀ جانوران انجام دادهاند، اثری باقی نمانده، و تنها حاجی خلیفه به کتابی در جانورشناسی منسوب به دموکریتوس اشاره کرده است (3/ 121). اما دانشمندان دوران اسلامی با اثر ارسطو آشنا بودند و از آن با عنوان کلی «کتاب الحیوان» یاد میکردند (برای نمونه، نک : جاحظ، 2/ 55، 3/ 137، 6/ 441، 7/ 184). با توجه به ترجمههایی که در دست است، مسلمانان با 19 مقالۀ کتابهای طباع الحیوان (10 مقاله)، اجزاءالحیوان (4 مقاله) و فی کون الحیوان (5 مقاله) آشنا بودند و رسالههای «دربارۀ حرکت جانوران» و «دربارۀ راه رفتن جانوران» را نمیشناختند (بروگمان، 1؛ نک : ابنندیم، 312).
ابنندیم ترجمۀ کتاب الحیوان ارسطو را به ابن بطریق منتسب میکند. او از ترجمهای به زبان سریانی نیز نام میبرد و آن را بهتر از ترجمۀ عربی کتاب برمیشمرد؛ همچنین به این نکته اشاره میکند که ابوعلی ابن زُرعه در زمان او ترجمه و تصحیح آن را به زبان عربی آغاز کرده بوده است (همانجا). ابنندیم در گزارش کارهای ابن زرعه از این کتاب و ترجمۀ کتاب دیگری با عنوان منافع اعضاء الحیوان به تفسیرِ یحیى نحوی نام برده است (ص323)؛ هر چند از کتاب اخیر در گزارش آثار یحیى نحوی (ص 315) و یا شروح او بر ارسطو (ص 309-312) یاد نکرده است. قفطی با ذکر گزارش مشابهی میگوید که ترجمۀ ابن زرعه را در اختیار دارد (ص41؛ نک : بدوی 27) و این بدان معنا ست که ابن زرعه کار ترجمه را به پایان برده بوده است، اما در حال حاضر نسخهای از این ترجمه در دست نیست. اندرس بر اساس مقایسۀ بخشی از ترجمۀ فی کون الحیوان با ترجمههای دیگر یحیی بن بطریق و نیز ترجمۀ مابعد الطبیعه نتیجه گرفته که مترجم فی کون الحیوان همان مترجم بخشهای بزرگی از کتاب اخیر، یعنی اسطاث است (نک : بروگمان، 2-3)؛ اما بروگمان، مصحح متن کامل فی کون الحیوان، این ترجمه را نه از ابن بطریق میداند و نه از اسطاث، بلکه آن را کار مترجمی ناشناس میشمارد (ص 3-4).
4. مشاهدات تجربی
مؤلفان آثار جانورشناسی گاه در کتابهای خود به مشاهدات شخصی و یا آزمایشهایی که خود یا دیگران انجام دادهاند هم اشاره میکنند. نمونۀ این مشاهدات در اثر جاحظ بسیار به چشم میخورد (نک : دنبالۀ مقاله، طبقهبندی آثار جانورشناسی دوران اسلامی).