جامیان
جامیان، عنوان سلسلهای از پادشاهان مسلمان که طی سدههای 8 تا 10ق/ 14-15م بر سند حکومت کردند. در نسب جامها که از قبایل سمه بودند، روایتهای گوناگون وجود دارد. برخی اصل آنها را سامی و عرب، و برخی دیگر ایرانی و از احفاد جمشید گفتهاند و لقب جام را هم که بر همۀ پادشاهان این سلسله اطلاق میشد، مأخوذ از نام جمشید دانستهاند (نک : قانع، تحفة...، 99 بب ؛ شاهنوازخان، 3/ 305). اما سمه نام قبیلهای از راجپوتها در سند بود که رهبری آنها را مردی بودایی برعهده داشت. سمهها در مرزهای لوهانه (سنگهار جدید در منطقۀ حیدرآباد) زندگی میکردند (EI2, VIII/ 1047 ). بکری مینویسد که سمهها از نواحی کچ به حدود سند مهاجرت کرده بودند (ص 61). همچنین مؤلف چچنامه در چند جا از سمه به عنوان ناحیهای در سند یاد کرده که تحت فرمان رای سیهرس بن ساهسی بوده است (نک : کوفی، 15، 39). به گفتۀ ریاضالاسلام، سمهها به سبب خویشاوندی با جادجیا جامها در کاتیاوار، عنوان جام را برای خود اختیار کردند (نک : EI2، همانجا).
در فتوح اسلامی سند به فرماندهی محمد بن قاسم ثقفی (93ق/ 712م)، قبایل سمه نیز به اطاعت مسلمانان درآمدند و خریم بن عمرو به امارت قلمرو آنها منصوب شد (کوفی، 220)، اما مؤلف چچنامه دربارۀ اسلام آوردن سمهها در این زمان سخنی نگفته است (قس: قانع، همانجا، که به نقل از چچنامه آورده است که سمهها در این زمان به اسلام گرویدند).
در اواخر حکمروایی سلطان محمد بن تغلق (سل 725-752ق/ 1324-1351م)، سمهها در شورشهای این ناحیه شرکت و مداخله داشتند و هم زمان با ضعف روزافزون سومرهها که از قبایل رقیب سمهها در این منطقه بودند، اینان قدرت بیشتری یافتند. مدارک موجود در آرشیوهای دولتی سلطنت وقت دهلی، ضمن نشان دادن آخرین مراحل انتقال قدرت از سومرهها به سمهها، حکایت از آن دارند که فیروزشاه تغلقی (سل 752-791ق/ 1351-1388م) خواهان تقویت و حفظ قدرت سومرهها در برابر سمهها بوده است (EI2، همانجا).
بنیانگذار سلسلۀ جامیان، فیروزالدین شاه جام انر بن بانبینه (د 753ق/ 1352م) نام دارد که پس از شورش مردم بر ضد ارمیل، آخرین حکمران سومره، به خواست مردم ملقب به «جام» شد و رهبری آنها را برعهده گرفت. او پس از پیروزی بر ملک رتن، از صاحبمنصبان تغلق شاهیان، سیوستان را تصرف کرد و خود را مستقل خواند (بکری، 62-63). دربارۀ تاریخ دقیق این حادثه اختلاف است و 3 تاریخ 737 و 749 و 751ق را برای استقلال او آوردهاند (نک : راشدی، حاشیه بر تحفة، ضمیمۀ ص 110؛ قس: بلوچ، 305، 307-308؛ EI2، همانجا).
ابن بطوطه در سفرنامۀ خود از صاحبمنصب برجستهای به نام ونارسامری در سیوستان نام برده است که پس از قتل رتن، حاکم سند، توسط شورشیان ملک فیروز نام گرفت و به امیری آنها انتخاب شد (نک : 2/ 456-458). اگرچه بیشتر پژوهشگران سندی ونارسامری را همین فیروزالدین جام انر دانستهاند، اما به نظر ریاضالاسلام این نسبت روشن و قابل اثبات نیست (نک : EI2، همانجا). جام انر پس از 3 سال و 6 ماه حکومت درگذشت. برخی گفتهاند که به تحریک وکیل او، کاهه بن تماچی، علیشاه ترک و ملک فیروز او را به قتل رساندند (بکری، 63؛ قانع، همان، 100).
در دورۀ حکومت مشترک برادر او، علاءالدین جام جونه (نخستین دورۀ حکومت: 753-768ق)، و صدرالدین جام بانبینه (حک 753-768ق) دامنۀ متصرفات جامیان تا بهکر گسترش یافت (بکری، همانجا؛ فرشته، 2/ 317). در 767ق/ 1365م سلطان فیروزشاه تغلقی برای تصرف تهته، تختگاه جامیان، به آن ناحیه رفت. این لشکرکشی یک سال ادامه یافت و سرانجام با وساطت عارف بزرگ، جلالالدین حسین بخاری، و پس از اطاعت دو حکمران جام، تهته به تصرف سلطان فیروزشاه درآمد. به خواست سلطان، جام جونه و بانبینه را ــ که شمس سراج از او با نام بانهبنه یاد کرده است ــ به دهلی بردند. در غیاب آنها حکومت تهته توسط خیرالدین جام طغاچی، پسر علاءالدین جام جونه، و رکنالدین شاه جام تماچی (نخستین دورۀ حکومت: 768- 772ق)، برادر صدرالدین جام بانبینه، اداره میشد. تماچی پس از مدتی بر سلطان دهلی طغیان کرد و فیروزشاه، جام جونه را برای آرام کردن او به تهته فرستاد و او موفق شد تماچی را به دهلی ببرد (شمس سراج، 240، 242-243، 245، 247، 254؛ ماهرو، 186). به گفتۀ شمس سراج (همانجا)، سلطان تغلقشاه (سل 790-791ق) پس از جلوس، بانبینه را به سبب خدماتش، به حکومت تهته تعیین کرد، اما او در راه بازگشت به تهته درگذشت و جام جونه دومینبار به حکومت رسید (قس: راشدی، همانجا، که تاریخ دومین مرتبۀ حکومت علاءالدین جام جونه را 771-791ق آورده است).
از دورۀ حکمروایی جام تغلق (حک 831-857 ق/ 1427-1453م) به سبب ضعف سلاطین دهلی، جامها روابط خود را با سلاطین گجرات گسترش دادند (فرشته، 2/ 318-319).
در دورۀ حکومت جام سنجر (حک 858-866 ق) سند به طور بیسابقهای آباد شد و رونق گرفت (بکری، 72). پس از وی بزرگترین پادشاه این سلسله یعنی جام نظامالدین مشهور به «جام ننده» (سل 866-914ق/ 1461-1508م) به اتفاق آراء مردم و سپاهیان، به سلطنت رسید. در همین دوره شاهبیگ ارغون در 890 ق/ 1485م از قندهار به سند لشکر کشید و پس از تاخت و تازهایی که به تصرف قلعۀ سهوان انجامید، به قندهار عقبنشینی کرد (فرشته، 2/ 320).
جام نظامالدین را شخصیتی با فضیلت، اهل زهد، هنردوست و مورد احترام مردم و بیمانند در میان سلاطین هند دانستهاند (نهاوندی، 2/ 273؛ EI2، همانجا؛ نیز نک : راشدی، حاشیه بر مکلینامه، 91). در نتیجۀ اقدامات مؤثر او در مدت 48 سال فرمانروایی، امنیت و رفاهی در جامعه به وجود آمد که موجب رشد و توسعۀ فرهنگ و هنر شد. مقبرۀ جامنظامالدین در مکلی ــ نزدیک تهته ــ از آثار برجستۀ معماری آن روزگار است (نک : قانع، مکلینامه، 23-24؛ راشدی، همان، 98-102).
جامنظامالدین دوستدار مباحثه و گفت و گوهای علمی بود و شاید به همین سبب جلالالدین محمد دوانی (د 908ق/ 1502م) درصدد برآمد از شیراز به سند مهاجرت کند. جام نظامالدین برای او هزینۀ سفر فرستاد، اما پیش از آنکه قاصدان به شیراز برسند، جلالالدین درگذشت و دو شاگرد برجستۀ او میرشمسالدین و میرمعین به تهته رفتند و در این شهر اقامت گزیدند (بکری، 74-75).
جام فیروز (حکومت در دو مـرحلـه: 914-928ق/ 1508-1522م) پسر جامنظامالدین در 5 سالگی توسط دو تن از درباریان با نفوذ به نامهای دریاخان ــ که او را پسرخواندۀ جام نظامالدین دانستهاند ــ و سارنگخان به تخت نشست (همو، 76؛ فرشته، همانجا).
دورۀ حکمروایی جام فیروز دورۀ ناآرامیهای سیاسی و اجتماعی بود. ناتوانی او در ادارۀ حکومت و اختلافهایش با دریاخان، سبب شد تا صلاحالدین ــ که او را نبیرۀ جام سنجر دانستهاند (قانع، تحفة، 107؛ قس: احمد، 3/ 518، که میگوید صلاحالدین از نزدیکان جام فیروز بود) ــ با کمک سلطان مظفر گجراتی به تهته لشکر کشد و تخت سلطنت را تصرف کند، اما پس از مدتی کوتاه جام فیروز با دریاخان صلح کرد و به کمک او، صلاحالدین را شکست داد و حکومت را باز پس گرفت (بکری، 76-79؛ قانع، همانجا).
جام صلاحالدین یک بار دیگر (926-927ق/ 1519م) در پی نامههایی که مردم ناراضی تهته برای او به گجرات فرستاده بودند، با کمک سلطان مظفر به تهته لشکر کشید و این شهر را تصرف کرد، اما جام فیروز این بار نیز با کمک گرفتن از شاه بیگ توانست بر او فائق آید. در این جنگ صلاحالدین و پسرش کشته شدند (بکری، 77-79؛ فرشته، همانجا؛ خدادادخان، 63).
از آن سوی چندی بعد چون شاهبیگ نتوانست قندهار را برابر لشکرکشی بابر حفظ کند (نک : بکری، 79)، به طمع تصرف سند افتاد و به آنجا لشکر کشید (926ق). قانع (همان، 108) علت این لشکرکشی را دعوت مادر جام فیروز از وی دانسته است که به سبب تسلط دریاخان بر امور، برای پسر خود جز نام در پادشاهی چیز دیگری نمیدید. طی جنگ سختی که میان طرفین درگرفت، جام فیروز شکست خورد و تهته توسط سپاهیان شاه بیگ غارت شد (927ق). این حادثه استقلال جامها را نیز پایان داد و پس از آن آنها باجگزار شاهبیگ شدند. جام فیروز به خدمت شاه بیگ رفت و دوباره امارت تهته به او تفویض شد. افزون بر آن، شاه بیگ پس از مشورت با امرای خود، به سبب وسعت سند، ادارۀ نیمی از آن را به جام فیروز، و نیمی دیگر را به معتمدان خود سپرد (بکری، 114-116؛ تتوی، 19-20؛ احمد، 3/ 519).
گویا جام فیروز پس از درگذشت شاهبیگ در 928ق/ 1521م از اطاعت ارغونیان سرپیچید، و به همین سبب میرزا شاه حسن، پسر شاهبیگ به تهته لشکر کشید. جام فیروز شکست خورد و به گجرات رفت و در زمرۀ امرای سلطان بهادر درآمد (تتوی، 24-26؛ نسیانی، 60-61؛ قس: قانع، همانجا؛ شاهنوازخان، 3/ 306).
در دورۀ حکومت جام فیروز، عبدالعزیز ابهری و مولانا اثیرالدین ابهری و پسرانش که از عالمان برجستۀ روزگار خود بودند، به سبب پادشاهی شاه اسماعیل صفوی (سل 907-930ق/ 1501-1524م) از هرات به سند مهاجرت کردند.
پادشاهان جام به شهرسازی علاقه داشتند و دو شهر ساموئی (در دامنۀ کوه مکلی و نزدیک تهته) که نام آن را برگرفته از نام سمهها دانستهاند، و تهته را که پایتختشان بود، آباد کردند و رونق بخشیدند (بلوچ، 281، 302).
مآخذ
ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمۀ محمدعلی موحد، تهران، 1359ش؛ احمد، نظامالدین، طبقات اکبری، کلکته، 1931م؛ بکری، محمدمعصوم، تاریخ معصومی، به کوشش عمر بن محمد داود پوته، بمبئی، 1938م؛ بلوچ، نبیبخش، تعلیقات بر تاریخ طاهری (نک : هم ، نسیانی تتوی)؛ تتوی، محمد، ترخاننامه، به کوشش حسامالدین راشدی، حیدرآباد سند، 1965م؛ خدادادخان، خان بهادر، لُب تاریخ سند، به کوشش نبی بخش بلوچ، کراچی/ حیدرآباد، 1378ق/ 1959م؛ راشدی، حسامالدین، حاشیه بر تحفة الکرام (نک : هم ، قانع تتوی)؛ همو، حاشیه بر مکلینامه (نک : هم ، قانع تتوی)؛ شاهنوازخان، مآثر الامرا، به کوشش میرزا اشرفعلی، کلکته، 1309ق؛ شمسسراج، عفیفالدین، تاریخ فیروزشاهی، به کوشش ولایت حسین، کلکته، 1891م؛ فرشته، محمدقاسم، تاریخ، کانپور، 1301ق/ 1884م؛ قانع تتوی، میرعلی شیر، تحفة الکرام، به کوشش حسامالدین راشدی، حیدرآباد سند، 1971م؛ همو، مکلینامه، به کوشش حسامالدین راشدی، حیدرآباد، 1967م؛ کوفی، علی بن حامد، چچنامه ( فتحنامۀ سند)، به کوشش داود پوته، تهران، 1384ش؛ ماهرو، عینالدین عینالملک عبدالله، انشای ماهرو، به کوشش عبدالرشید و محمدبشیر حسین، لاهور، 1965م؛ نسیانی تتوی، طاهر محمد، تاریخ طاهری، به کوشش نبیبخش بلوچ، حیدرآباد سند، 1384ق/ 1964م؛ نهاوندی، عبدالباقی، مآثر رحیمی، به کوشش محمدهدایت حسین، کلکته، 1925م؛ نیز: