ثاقب
ثاقِب، یا ثاقب دده، ثاقب مصطفى، ثاقب مصطفى دده (1062 یا 1063-1148ق/ 1652 یا 1653-1735م)، شاعر ترک و از مؤثرترین مشایخ طریقۀ مولویه.
ثاقب در ازمیر در خانوادهای متمول به دنیا آمد (سامی، 3/ 1783؛ بروسهلی، 1/ 50). پدر وی، حاج اسماعیل افندی تاجری ثروتمند بود و نسب آنها به شیخی از مریدان محییالدین ابن عربی (د 638 ق) در ازمیر میرسید (آری، «ثاقب مصطفى...»، 304؛ هامر پورگشتال، IV/ 140). دربارۀ تاریخ تولد او اطلاعات دقیقی در دست نیست، اما براساس گزارشهای فرزند او، خالص احمد افندی، میتوان تاریخ تولد او را در حدود سالهای 1062 یا 1063ق دانست (نک : آری، همانجا، نیز ثاقب دده...، 15).
ثاقب پس از کسب علوم ابتدایی در ازمیر، رهسپار استانبول شد و در آنجا در مدرسۀ فاتح به تحصیل پرداخت. در طول این دوران، او در خانۀ فاضل مصطفى پاشا کوپریلیزاده (د 1102ق/ 1691م)، از دولتمردان عثمانی که بعدها صدراعظم شد، زندگی میکرد و از حمایتهای او بهره میبرد (سامی، همانجا؛ آری، «ثاقب مصطفى»، همانجا؛ هامر پورگشتال، IV/ 141). وی بهزودی به زبان عربی تسلط یافت و با علوم عقلی و نقلی آشنا شد (آری، همانجا) و در 1089ق/ 1678م تحت تأثیر درویشی به نام حاج محمد مولوی یا محمد دده، ملقب به مخلصی و گوموش ایاق (د 1115 یا 1133ق) که شیخ تکیۀ مولولیه بود، به طریقۀ مولویه روی آورد و به طی مراتب سلوک پرداخت؛ سپس به بورسه رفت و احتمالاً برای آشنایی با اشعار مولوی نزد عجم احمد افندی (د 1120ق) زبان فارسی را فرا گرفت (همانجا؛ گولپینارلی، 406؛ نیز نک : ثاقب، 1/ 263-266).
ثاقب پس از آن به قونیه رفت و مدتی در آنجا ماند و در طول مدت اقامتش در مساجد آنجا وعظ گفت و فصوص الحکم ابن عربی را نیز ظاهراً برای اولینبار در همین شهر خواند (سامی، همانجا؛ ثریا، 2/ 62؛ بروسهلی، همانجا؛ گولپینارلی، 15-16؛ آری، همان، 304-305؛ نیز نک : ثاقب، 1/ 261). وی سپس سفری به مصر کرد و از مصاحبت شاعران و مشاهیر آنجا بهره برد و پس از چندی به استانبول بازگشت و مدتی در مولویخانۀ گالاتای آن شهر خدمت کرد. در این هنگام او در مجالس (مقابلههای) مولویخانه بشیکتاش نیز شرکت میجست و در آنجا با سلطان محمد چهارم (1648-1671م) که بارها در این مجالس شرکت کرده بود، دیدار و گفتوگو کرد (آری، همان، 305؛ هامر پورگشتال، همانجا).
ثاقب سپس چندی در ادرنه ساکن شد و پس از آن دوباره به قونیه رفت و در آنجا به خدمت و مثنویخوانی در تربت مولانا پرداخت. در 1101ق/ 1690م بوستان چلبی دوم (د 1117ق) او را به سرپرستی خانقاه ارغونیۀ کوتاهیه منصوب نمود (سامی، ثریا، بروسهلی، گولپینارلی، همانجاها؛ آری، همانجا، نیز ثاقب دده، 19؛ نیز نک : ثاقب، همانجا). در آن هنگام خانقاه ارغونیۀ کوتاهیه پس از خانقاههای قونیه و قره حصار، سومین مرکز مهم طریقۀ مولویه به شمار میآمد (آری، همان، 18). ثاقب 46 سال باقی عمر خود را در مقام شیخ مولویخانۀ کوتاهیه به پوستنشینی گذراند و در 1148ق درگذشت و در همان تکیه به خاک سپرده شد (همو، «ثاقب مصطفى»، 303 ، ثاقب دده، 7, 19؛ سامی، ثریا، بروسهلی، همانجاها؛ بغدادی، 6/ 445؛ گولپینارلی، 16).
از جمله مریدان او علی نطقی دده (د 1208ق/ 1794م) بود که بعدها هدایت شیخ غالب (1170-1214ق) را برعهده گرفت (آری، «ثاقب مصطفى»، 306؛ نیز نک : هامر پورگشتال، همانجا). پس از درگذشت ثاقب، پسرش خالص احمد افندی، ملقب به دده (1113-1191ق/ 1701-1777م) در مقام شیخ مولویخانۀ کوتاهیه جانشین پدر شد (ثریا، همانجا، نیز ذیل خالص احمد افندی؛ بروسهلی، همانجا؛ آری، ثاقب دده، 19). احمد افندی که خود نیز همچون پدرش شاعر بود، در اثری با عنوان طفیل مناقب الکبار مولوی فی منقبت حضرت شیخ ثاقب المعنوی (نسخۀ خطی، محفوظ در کتابخانۀ سلیمانیه) شرح زندگی پدر و پیر خود را به تفصیل آورده است (همو، «ثاقب مصطفى»، 303-304؛ بروسهلی، همانجا). نوادگان او به «خاندان ثاقبیه» معروف و همگی به طریقۀ مولویه وابسته بودند (آری، همان، 306، ثاقب دده، 7).
آثـار
از ثاقب دو اثر به جای مانده است:
1. سفینۀ نفیسۀ مولویان، اثری است جامع در مناقب عرفای مولویه که در 3 جلد در 1283ق/ 1866م در قاهره به چاپ رسیده است. سفینه با وجود اشتباهات فراوان تاریخی و به رغم زبان ثقیل آن، پس از رسالۀ احوال مولانا جلالالدین مولوی اثر فریدون سپهسالار و کتاب مناقب العارفین افلاکی، مهمترین منبع دربارۀ طریقۀ مولویه و شرح زندگانی بزرگان این طریقه محسوب میشود. ثاقب در سفینه نه تنها به نقل روایات نامحتمل بسیاری که شفاهاً به او رسیده بود، میپردازد، بلکه خود بارها تاریخ را تحریف میکند؛ ولی چون تنها منبع موجود در این زمینه است، نمیتوان آن را نادیده گرفت (آری «ثاقب مصطفى»، 308-309؛ گولپینارلی، 16, 111, 444).
جلد اول سفینه که از تاریخ پایان مناقب العارفین تا عصر ثاقب را دربر میگیرد، دربارۀ چلبیهای به جا مانده از نسل مولوی است. جلد دوم دربارۀ مشایخ مولویه در تکیهها، و جلد سوم دربارۀ دراویش معروف مولویه است (ثاقب، 1/ 4). ثاقب به پیروی از طبقات الصوفیۀ سلمی و نفحات الانس جامی در قسمتهای پایانی جلد اول و دوم کتاب سرگذشت زنان مولوی را نیز گنجانده است؛ از جمله، به تفصیل دربارۀ فضایل و کرامات حاجه فاطمه خانم، از بانوان مولویۀ معاصر خود که ظاهراً تأثیر بسزایی در زندگی ثاقب داشته است، مینویسد. او که ثاقب را فرزند خود میدانست، در انتصاب وی به سمت شیخ مولویخانۀ کوتاهیه بسیار مؤثر بوده است. وی دختر برادرش را نیز بههمسری ثاقب درآورد (ثاقب، 1/ 261؛ نیز نک : گولپینارلی، 16, 280).
2. دیوان ( المولوی). این دیوان عارفانۀ ترکی که در مجموع 689‘5 بیت دارد، آکنده از مدایح مولانا ست و به سبک اشعار مولوی سروده شده است. به جز اشعار ترکی، در این دیوانْ ثاقب 4 رباعی و 5 قطعه را به فارسی، و 4 قطعه را به عربی سروده است (بغدادی، همانجا؛ آری، همان، 308). اشعار ثاقب که بیشتر مضامین حکیمانه و پند و اندرز دارد، گاه بسیار طولانی است، چنانکه بلندترین قصیدۀ او 164 بیت، و طولانیترین غزلش 51 بیت دارد (همان، 309, 311, 314). در اشعار او گرایش شیعی را میتوان یافت، زیرا از یک سو خلفای راشدین را میستاید و از سوی دیگر برای 12 امام مدیحهها میسراید (نک : همان، 309). از دیوان اشعار او نسخههای خطی چندی برجای مانده است که کهنترین آنها متعلق به کتابخانۀ اختصاصی موزۀ مولانا ست که دو سال پس از مرگ ثاقب از نسخۀ مؤلف استنساخ شده است (نک : همان، 308؛ برای دیگر نسخهها، نک : کاراتای، II/ 187؛ براون، 88؛ «نسخهها...»، I/ 680-681).
مهمترین پژوهش دربارۀ ثاقب، پایاننامۀ دکترای چاپ نشدۀ احمد آری است (قونیه، 1995م) که در آن به زندگی، آثار و شخصیت ادبی او پرداخته، و دیوان او را نیز تصحیح کرده است.
مآخذ
بروسهلی، محمدطاهر، عثمانلی مؤلفلری، استانبول، 1333ق؛ بغدادی، هدیه؛ ثاقب مصطفى دده، سفینۀ نفیسۀ مولویان، قاهره، 1283ق؛ ثریا، محمد، سجل عثمانی ( تذکرۀ مشاهیر عثمانیه)، قاهره، 1311ق؛ سامی، شمسالدین، قاموس الاعلام، استانبول، 1308ق؛ نیز: