ثابت بن سنان
ثابِتِ بْنِ سِنان، ابوالحسن ثابت بن سنان بن ثابت بن قرۀ صابی (د 363 یا 365ق/ 974 یا 976م)، پزشک و مورخ دورۀ عباسی. بیشترین اطلاع ما دربارۀ او مبتنی بر گزارشهایی است که ابن جلجل (ص 80-81)، قفطی (ص 109-111) و ابن ابی اصیبعه (1/ 334-336) در آثار خویش ارائه کردهاند و در دیگر منابع عیناً مطالب ایشان تکرار شده، و گاه تنها اندکی بدانها افزوده شده است.
تاریخ ولادت او در منابع ذکر نشده است. ظاهراً او نیز همچون پدر و جدش (نک : ه د، سنان بن ثابت، نیز ثابت بن قره) به حرفۀ پزشکی مشغول بود و در فلسفه، هندسه و دیگر علوم نیز تبحر داشت (ابن خلکان، 1/ 314-315). نخستین اخباری که از او در منابع آمده، آن است که در313ق/ 925م از سوی ابوالقاسم خاقانی، وزیر خلیفه مقتدر (حک 295-320ق/ 908-932م) به ریاست بیمارستانی که ابوالحسن علی بن فرات (د 312ق) در بغداد بنا کرده بود، منصوب شد (ابن ابی اصیبعه،1/ 334). او مانند جد و پدرش در دستگاه خلافت عباسی راه داشت و به سبب مهارت در پزشکی، پزشک مخصوص خلفای عباسی، راضی (حک 322-329ق/ 934-941م)، متقی (حک 329-333ق/ 941-944م)، مستکفی(حک 333-334ق/ 944-946م) و مطیع(حک 334-363ق/ 946-974م) شد. او همچنین معزالدوله دیلمی (حک 334-356ق/ 946-967م) و عزالدوله بختیار (حک 356-367ق/ 967-978م) را هم درک کرد (ابن جلجل، همانجا؛ ابن شاکر، 11/ 254). ابن شاکر نقل کرده است که او سکتۀ ابن تقیه، وزیر دربار عزالدوله را با حجامت درمان کرد (همانجا).
دانشپژوهانْ کتابهای بقراط و جالینوس را نزد او میخواندند (ابنخلکان، 1/ 314) و شهرت او تا حدی بود که شاگردانی از اندلس نزد او میآمدند (ابن جلجل، 112). ظاهراً او تا پایان عمر در بغداد زیست.
آثـار
1. التاریخ. این کتاب گزارشی از وقایع سالهای 295ق/ 908م (آغاز خلافت مقتدر عباسی) به بعد است. دربارۀ زمان آغاز وقایع این کتاب بیشتر منابع همسخناند (نک : ابن ندیم، 302؛ ابن ابیاصیبعه، همانجا؛ ابن اثیر، 8/ 647؛ یاقوت، 2/ 772)، اما دربارۀ پایان آن نظر مورخان یکسان نیست. یاقوت سال 360ق را ذکر میکند و بر آن است که هلال بن مُحَسِّن این کتاب را از وقایع سال 361ق به بعد ادامه داده است (نک : همانجا؛ قس: ابن ابیاصیبعه، ابن اثیر، همانجاها). ثابت در این کتاب ضمن بیان حوادث روزگار خویش به نقل گزارش افرادی چون علی بن عیسى وزیر (د 334ق/ 946م)، ابن قرابه، سلامۀ طولونی، ابوعبدالله کوفی، احمدبن محمدبن سمعون و دیگران پرداخته است که بیشتر ایشان از طبقۀ دبیران و درباریان بوده، و از جریان حوادث اطلاع داشتهاند (خان، 308). قفطی اثر ثابت را شهرۀ آفاق و بیمانند معرفی کرده است (ص 110)؛ اما از این اثر که به عقیدۀ برخی از محققان منبع بینظیری برای بررسی وقایع روزگار آل بویه است (نک : کائن، 59؛ کبیر، 214)، نسخهای موجود نیست و قسمتهایی از آن را کسانی چون ابوعلی مسکویه (5/ 278، 468)، هلال بن محسن صابی (ص28، 29، 110، 299، 349)، همدانی (1/ 68، 94، 122)، ابن جوزی (13/ 79، 93، 217، 14/ 151) و ذهبی (14/ 481) در آثارشان آوردهاند.
2. اخبارالقرامطة، کتابی در تاریخ قرامطۀ بحرین، سوریه و عراق از زمان آغاز کارشان تا 360ق. برنارد لویس معتقد است که این کتاب کهنترین منبعی است که در آن بر تشابه فاطمیان و قرمطیان تأکید شده است (ص 80). زکار در مقدمۀ چاپ خود آن را بخشی از کتاب التاریخ ثابت دانسته است (ص 49-50؛ قس: EI2, VIII/ 673).
3. اخبار الشام و المصر، کتابی در یک مجلد که هیچ نسخهای از آن در دست نیست (ابن شاکر، همانجا؛ یاقوت، 2/ 773).
4. رسالهای در وفیات مشاهیر از 300 تا 360ق به شیوۀ سالشمار که ابن عدیم از قرائت نسخهای از آن که به خط ثابت بوده، یاد کرده است (نک : 3/ 1177، 5/ 2437، 7/ 3496).
مآخذ
ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء، به کوشش آوگوست مولر، قاهره، 1299ق؛ ابن اثیر، الکامل؛ ابن جلجل، سلیمان، طبقات الاطباء، به کوشش فؤاد سید، قاهره، 1955م؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفى عبدالقادر عطا، بیروت، 1412ق/ 1992م؛ ابن خلکان، وفیات؛ ابنشاکر کتبی، محمد، عیون التواریخ، نسخۀ خطی کتابخانۀ احمد ثالث استانبول، شم 2922؛ ابن عدیم، عمر، بغیةالطلب، به کوشش سهیل زکار، دمشق، 1408ق/ 1988م؛ ابن ندیم، الفهرست، به کوشش گوستاو فلوگل، لایپزیگ، 1871-1872م؛ ابوعلی مسکویه، احمد، تجاربالامم، بهکوشش ابوالقاسم امامی، تهران، 1377ش/ 1998م؛ ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و اکرم بوشی، بیروت، 1404ق/ 1984م؛ زکار، سهیل، مقدمه بر اخبار القرامطۀ ثابت بن سنان، دمشق، 1403ق/ 1983م؛ صابی، هلال، الوزراء، به کوشش احمد فراج، بیروت، 1958م؛ قفطی، علی، تاریخ الحکماء، به کوشش یولیوس لیپرت، لایپزیگ، 1903م؛ همدانی، محمد، تکملة تاریخ الطبری، به کوشش البرت یوسف کنعان، بیروت، 1961م؛ یاقوت، ادبا؛ نیز: